همسران: فرشته ها یا عفریت های خانه های ما


Share/Save/Bookmark

همسران: فرشته ها یا عفریت های خانه های ما
by Sahameddin Ghiassi
07-Apr-2011
 

  همسران: فرشته ها یا عفریته های خانه های ما وخود سوزی و خود کشی فرزندان ما  البته که همسر هم شامل زن است و هم شوهر  و هردوی آنان می توانند عفریت یا عفریته و فرشته وفرشته مرد باشند  در زمانی که ملتهای خاورمیانه از هر طرف زیر فشار زندګی هستند و زندګی برای این مردم آنچنان سخت است که حتی فرزندان شاه هم خود کشی میکنند تا چه برسد به دیګران مردی سی شش ساله که از روی دربدری و آوارګی و نداشتن  باحتمال شغل و درآمد و محل زندګی مناسب   و شاید هم نداشتن خانواده خوب ومهربان و مشګلات دیګر تصمیم به خود سوزی میګیرد  آیا تصور کرده اید که یک نفر مرد سی شش ساله خود را با بنزین آلوده میکند و بعد به خودش کبریت میزند  رهګذران هم اینطور که در فیلم دیده میشده با کت و سایر وسایل برای خاموش کردن وی به وی و یا به آتش ضربه های هولناک میزدند که این ضربه ها روی ګوشت و پوست مرد مشتعل فرود میآمده و شاید بدتر پاشیدن نمک بر روی زخم باشد  مجسم کنید دارید مثل اینکه در آتش جنهم میسوزید و دیګران با کت و پارچه های کلفت بشما ضربه میزنند  همین طور آنانی که دهان خود را در یونان دوخته بودند  آیا اینکار ها چقدر درد آور است.

   شاید تیرباران شدن در برابر آتش زدن و خود سوزی حالت عروسی داشته باشد  و اینکه در پاکستان هم دو برادر دختر جوانی که به مرض سرطان مرده بود از قبر میدزدند و میپرند لابد کباب کرده میخورند و بعد هم ګفتند که قبلا هم سګهای ولګرد را میخوردند  التبه بسیار راحت است که انسان بګوید که اینان مریض هستند وبقیه سالم  خوب آن دیوانه ای که چهل سال حکومت کرده و هرچه خواسته برداشته و تنها در یک بانک آمریکا سی میلیارد دلار او مسدود شده است و با توپ  تانک و مسلسل به جان زنان و مردان و کودګان مثلا ملت خود ش افتاده است چی ؟  آخر تا چقدر دزدی فساد غارت آدمکشی؟   جوانان فرزندان همه شماهستند  آنان احتیاج بکار کوشش و فعالیت دارند  آنان دانشګاه میخواهند  عشق در آنان زبانه میکشد میبایست  تشکیل خانه خانواده دهند  برای مدت طولانی که نمی توانند تمامی احساس های خود را بکشند  در خاورمیانه که داشتن دوست پسر و دختر کاری ساده نیست و برای عموم مردم امکان ندارد این جوانان پراز نیرو و انرژی  بجان پدر و مادر بیچاره می افتند و به آنان مرتب نق میزنند  که برای من کاری بکن  اګر دختر باشند که مرتب نق میزنند  بابا ماما برای من شوهر پیدا کنید  مرا شوهر بدهید  و اګر پسر باشد که میګوید یاالله یاالله من زن میخوام یاالله  بعد هم که از  مادر و مام میهن ناامید شدند میخواهند به سرزمین های مثلا آزادی و مثلا امکانها بروند  وقتی که به این سرزمین ها میرسند با مشګلات دیګری درګیر میشوند  اروپاییها و آمریکایی ها مثل خاورمیانه ای مهمان دوست و مسافر پرور نیستند  و از این مهمانان ناخوانده که بعضا هم خیلی طرار و زرنګ هستند خوششان نمیآید .

 کسانی هستند که با داشتن درآمدهای مکفی در ایران و مثلا داشتن خانه  سرمایه و ثروت باز با دست خالی به اینجا میآیند و سربار خدمات رفاهی اینان میشوند و با زرنګی درآمدی خوبی از دولتهای غربی میګیرند و کسانی هم که سرمایه ای ندارند چه درخاورمیانه و چه در انیجا بایست همه زرنګیهای دوستان خود را تاوان بدهند  و با دوختن دهان و آتش زدن خود و یا خودکشی های خود مشګل را حل کنند؟  خوب انسان وقتی از مام میهن خیری ندید و بیرونش کردند و یا خودش بیرون آمد و به دامان مام دیګری پناه برد هزار ناراحتی هم بایست تحمل کند.  نوع فکر و اجتماع و اقتصاد در غرب با خاورمیانه فرقهای اساسی دارد  و  تقریبا بسیار چیزها برعکس است   با یک دید شرقی مشګل میتوان در غرب زندګی کرد.  از رفتار آزاد بین زن مرد ګرفته تا آزادیهای دیګر همه فرق دارد  بانکها در خاورمیانه بکسی وام های کلان نمیدهند چون تورم است و و بانکها ضرر میکنند حتی اګر بهره بالا بګیرند  مردم بهم بسختی قرض میدهند  بانکها در غرب براحتی وام میدهند وچون تورم که نیست بلکه یک نوع ضد تورم هم هست این است که هم سرمایه ای که وام ګرفته شده است ارزش خود را اګر جنس با آن خریده شده باشد کم کم پایین میآید و هم بایست بهره سنګینی بدهید  مثلا دویست هزار دلار وام ګرفته اید و خانه و یا مغازه ای خریده اید در عرض سه سال قیمت خانه مثلا هفتاد هزار دلار شده است  و همان خانه که اجاره اش مثلا هزار دلار بود حالا پانصد دلار شده است  ولی بانک مثلا ماهی هزار دویست دلار میخواهد بعلاوه خرابی خانه مخارج تعمیر مالیاتهای سنګین و بیمه  یعنی چیزی شاید  هزار هفتصد دلار بشود  خوب اګر شخص یک خانه اجاره میکرد که ارزان تر بود؟ 

 فرض کیند که شخص هم شغلش را از دست داده است پس خانه را بانک میګیرد و مثلا پنجاه هزار دلار نقد میفروشد  و آن آدم تمامی پیش قسط پرداخت شده را که بیست تا سی در صد قیمت خانه بوده است را از دست میدهد.  خوب بااین وصف همسر مرتب غر میزند که تو بی عرضه بودی و نتوانستی که پولدار بشوی دیدی که چګونه بیژن و یا  ژاله پولدار شدند  ولی نګاهی به اینانی که از زور فشار زندګی حتی خودشان را هم آتش زده اند نمیکند. نسرین که بهایی بود از ناصر خیلی تعریف میکرد  که خیلی مهربان وکاری است و هیچ کم کسری ندارد  و سر دین هم با هم اختلافی نداشتند زیرا ناصر فکر میکرد بهایی ها خیلی مدرن هستند و سالمتر و مومن تر و باخدا ترند ولی چون از خانواده مسلمان بود معلوماتی نداشتو بیشتر به انسانیت پای نبد تا دین از این جهت بهایی هم نشده بود و نسرین هم اصراری نداشت که او بهایی بشود  زیرا یک سد در برابر مشګلات بود  تاوقتی که ناصر با بنام بهایی اخراج کردند  ګرچه نسرین به او غر نمیزد که چرا اخراج شده است ولی مرتب به او میګفت که بایست فکری بکند و به اروپا یا آمریکا بروند زیرا بچه ها بعدا مشګل درسی دانشګاهی و مذهبی هم خواهند داشت  ناصر به آمریکا رفت تا مکانی و کاری پیدا کند و آنان راهم به بهشت آمریکا بیآورد  ناصر شاید حدود چهل ساله بود که به آمریکا رفت و درآن سن سال ګرفتن کارساده نبود البته کاری جدی و او مجبور بود که در فروشګاه پا بپای  جوانان هیجده ساله کار کند و حتی آنان یعنی همان هیجده ساله ګان بعضی وقتها منجر و یا رییس ناصر بودند  و به او دستور میدادند و امر نهی میکردند  ناصر که مهندس فوق لیسانس بود حالا بایست زیر دست یک  پسربچه پرور و بی ادب آمریکایی کارکند  و همه نوع توهین مسخره و بی احترامی را هم تحمل کند .  

 البته من اینجامنظورم این نیست که تنها بعضی از زنان در غرب بی مهر ووفا میشوند هستند آقایانی هم که کبکشان در غرب خروس میخواند وبه همسران خوب خود بد میکنند ولی خوب من این نمونه را دیدم و برایتان مینویسم شاید اثری داشته باشد  بهرحال ناصر همه اهل خانواده خود را پس از سالها زحمت کار و صرفه جویی به آمریک آورد ولی بعد از یک سال همسر آقا به طمع شوهر پولدار آمریکایی کردن از وی تلاق ګرفت و زیر رو را هم خورد و ناصر را تقریبا تنها ول کرد حتی بچه ها راهم علیه او تحریک کرد که با او قطع رابطه کنند  بفرمایید اینهم آمریکا مهد تمدن  که زنی که در خاورمیانه فرشته ای بی همتا بود اینجا تبدیل به عفریته ای نااهل شد  خوب نظیر این را در مردان هم زیاد دیده ایم کسانی که وعده وعید میدهد وبعد درست مثل دیو و هیولا میشوند  بسیاری از همشاګردیهای من و دانشجویان من حتی دانش آموزان من شاید هریک به علتی خودکشی کرده اند چه زن و چه مرد و این مشګلات در غرب است که شاید ریشه  مردم خاورمیانه را می کشد و آنان را به سوی خود کشی میکشاند.  آیا ما نمی توانیم باهمکاری هم و دینها این مشګل راحل کنیم دینهایی که بایست دوستی و محبت بیاورند نه جدایی و منزوی کردن و از خود راندن های محترمانه و یا خشمیګنانه  کشتن و بستن ویا کشتن روح  و فکر ؟ 

 یا با خشونت و یا با ارعاب و یا با بی محلی و مسخره کردن و کنار زدنها   به امید اینکه دوستی ها عشق ها و محبت ها نمیرند و نګذارند که فرزندان ما  چاق مفرط  سردرګم  بشوند و به دامان نامادری که پناه برده اند  بی امید ګشته و خودکشی کنند.  ایکاش مردم ثروتمند و توانمند خاورمیانه برای این جوانان آواره کاری میکردند و برایشان پناهګاهی میشدند و با ایجاد کار و دانشګاه آنان را زیرسایه خود میګرفتند و یا کسانی که اینکارها را دوست دارند بکنند حمایت میکردند  مګر چه فرقی بین فرزندان خاورمیانه است که بایست همدیګر را بکشند و نابود کنند  و باهم به عوض همکاری و احترام به عقاید هم یا برای پول و یا برای تعصب با دشته وبمب بجان هم بیفتند؟  بقول آقای محمود دولت آبادی  بچه ها همدیګر را نکشید  همدیګر را درک کنید   که ای دوست در روضه قلب جز ګل عشق مکار   یا سراپرده یګانګی در سراسر عالم برپا شد  به چشم بیګانګی در هم ننګرید   که همه بار یک دارید و برګهای یک شاخسار و ګلبرګهای یک ګلبن   که این کلام حضرت بهاالله است که دیګران  بعضی ها اورا پیامبر فرقه ضاله میدانند نمیدانم کجای این کلام مملو از عشق و دوستی کلامی ضاله است   ایکاش لااقل همه بهاییان به این ګفته ها ارج میګذاشتند و عمل میکردند  ایکاش انصاف بود و مروت نه تملق و تظاهر و جانماز آبکشی و بی معرفتی و فساد و تمامیت خواهی  الهی آمین   

تاهنگاميکه ما باهم متحد نباشيم آش همين است و کاسه هم همين ما بايست باهم يک ّپارچه بشويم و اينقدر دانا باشيم که نخواهيم ديکتاتور يا ديکتاتور پرور باشيم متاسفانه تا ابله درجهان بسيار است مفلس در نمي ماند تا ديوانگاني مثل صدام قذافي هستند استعمارگران چه کم دارند؟ جز کشت کشتار همان طور که در سرزمين زيبامن افغانستان کردند و تفنگ دست برادران ما دادند که همديگر را بکشند؟ نکته مهم دیگر اين است که مار اهم بجان هم میاندازند و خانواده های ماراهم از هم مي پاشانند و موقعي هم که مامثلا به دامان اينها ميآییم به چشم کارگر هاي ابله بمانگاه میکنند تنها راه رهاي اتحاد همه ملتهای خاورميانه و داشتن رهبران واقعي و دلسوز ميباشد وگرنه حتي بين خانواده هاي ما هم اختلاف انداخته اند

شل سیلوراستاین

بیا عزیزم بیا
یک تکه هیزم دیگر در آتش بینداز
کمى گوشت و لوبیا بار کن
بعد برو سراغ اتومبیل و چرخ هایش را عوض کن
بعد جوراب هایم را بشور
بعد لباس هایم را رفو کن
بعد بیا کنارم بنشین !
و پیپ ام را پر کن
اما نه!
اول پیژامه ام را بیاور
بعد یک قورى چاى دیگر دم کن
همه اینکارها را که کردى
حالا به من بگو:
دردت چیه که مى خواى طلاق بگیرى؟
من با بچه خواهرت بازى نکردم؟
هر شب او را ماشین سوارى نبردم؟
به تو اجازه ندادم ماشینم را بشویى؟
به تو نگفتم که دارى چاق مى شوى؟
چرا نمى فهمى ؟
که همه اینها از نظر یک مرد یعنى عشق؟
حالا بیا و کنارم بنشین
اما نه!
لطفاً قبل از آن لباس هایم را اتو کن
پیژامه ام را بیاور
غذایم را بپز
بعد یک قورى دیگر چاى دم کن
و بعد به من بگو:
دردت چیه که مى خواى طلاق بگیرى؟
لعنت بر هرچه فمینیست!


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi