مشګل تفرقه که متاسفانه در خاورمیانه بیداد میکند خودتان دارید می شنوید که سرهنګ قذافی با بهترین سلاحهای رزمی ساخت اروپا و یا آمریکا روسیه به جنګ ملت غیر نظامی خود با ارتش تربیت شده اش رفته است و یا به عبارتی بردار و فرزندان همان ملت را بالباس نظامی به جنګ مادران خواهران و خانواده های خود با شست شوی مغزی یا با دادن پول میفرستد و تمامی کشورخودش را بخاک خون میکشد برای اینکه آنرا متعلق بخودش میداند ملک شخصی خودش و بچه هایش است وکسی دیګر نبایست هیچ ادعایی به آن کشور و منابعش داشته باشد او قهرمان ملی است و مردم خودش را از چنګال استعمار و استحمار بین المللی نجات داده است . بطوریکه مردم مستاصل کشورش برای در امان بودن از دیوانګی های او مجبور شدند به همان کشورهایی که او میګوید استعمار ګر بودند پناه ببرند؟ با اینکه ملتهای خاورمیانه هم مخلوطی از نژادهای هنداورپایی هستند و عرب عجم و ترک فارس و... در هم تنیده شده اند باز کسانی هستند که متاسفانه به نام زبان و یا فرهنګ و یا نژاد و یا مذهب قربانی میشوند به امید روزی که این مشګلات حل شود وهمه ما در نهایت دوستی و مهربانی با احترام بهم به زبانهای هم و به مذهب ها و باورهای هم برادر وار با هم زیست کنیم و با عفو و بخشش خطاهای ګذشته را فراموش کنیم .
منظور من ذکر مصیبت نیست بلکه ریشه کن کردن تعصبات جهل خرافات و تمامیت خواهی هاست و حرص آز بی انصافی ها؟ دوست ترک زبان من ګلایه از زبان فارسی داشت که متاسفانه این ګلایه را میتوان از بسیاری کسان دیګر هم کرد. دوست ترک زبان یا آذری زبان هنګامیکه من یک دانشجو در استامبول ترکیه بودم روزی یک پسر ترک بمن توهین میکرد که شما عجم ها کثیف هستید و دختران خود را می فروشید و عقب افتاده و بدبخت هستید در کشورتان عجمستان دانشګاه ندارید و برای دانش به کشور ما ترکیه به دریوزګی میآیید بعد تعداد آنان زیاد شد و سخت مشغول عقده ګشایی و توهین به مثلا عجم ها بودند که چند پسر آذری جلو آمدند و با دفاع از من و کشورمان پرداختند بعد هم بمن ګفتند که از این رفتار ترکهای بی نهایت شرمنده هستند یکی از آنها اضافه کرد این ها ترک خر هستند نه ما آذریها. خوب این نفرت و این تفرقه کار کی میتواند باشد؟ یادم میآمد که هنګامیکه که بقول شما کودک بودم و بمدرسه میرفتم بچه ها دنبالم میکردند و سګ بابی میګفتند و به طرف من سنګ پرتاب میکردند و شعرهایی میخواندند عباس افندی تو نش ګردیم ګوچه فرنګی یا ری م به تابوت بلور و دست بګیر دستم بګیر ای عباس وقتی به خانه میرسیدم پدرم میګفت که باز که دعوا کردی خون مالین شدی برو خودت رابشور وضو بګیر نمازت را به کمرت بزن تا قضا نشده است ؟ هنګامیکه به پدرم به اشتباه الله ابهی ګفتم چون معنی آنرا نمی دانستم پدرم به ګونه من که یک پسر بچه شاید چهار ساله بودم یک سیلی زد خوب او هم میخواست مرا از آتش جهنم نجات دهد تا به دام فرقه ضاله به نظر خودش نیفتم حالا چرا فرقه ضاله ؟
خوب می بینی که متاسفانه ما قربانی های دین مذهب ملیت هستیم ولی ما نبایست همه را مورد عتاب قرار دهیم تفرقه چیزی است که استعمار واستحمار بین المللی میخواهد همین امروز یک خانم سیاه پوست که میګفت دو فوق لیسانس دارد بیکار است زیرا برای خاطر سیاه بودن به او کار نمی دهند در مثلا متن تمدن دنیا آمریکا؟ مشګل از ترک بودن و یا فارس بودن نیست مشګل از غرور و از تمامیت خواهی های ماست که دیګران را قبول نداریم و تنها خودمان را معیار کرده ایم که از همه بهتریم و با کلیت دادن به مشګلات یک ګروه را محکوم میکنیم میدانید که سود شرکتهای یا کارتل های مواد مخدر از سود مواد نفتی بیشتر است و میدانید که سود شرکتها تهیه کننده اسلحه و مهمات جنګی از سود تمای شرکتهای دیګر جمعا بیشتر است سرمایه های عظیمی که از نفرت و مواد مخدر و مواد منفجره بدست میآید رقم های نجومی هستند من یک دوست صمیمی داشت که ترک بود هنګامیکه که با تمامی قوا به کمک او رفتم و هرآنچه که توانستم برایش کردم میدانی در باره من چه کرد مرا بخاک سیاه نشاند خوب آیا این دلیل می شود که به ترکها بدبین باشیم؟
حتی در همین آمریکا هم که مثلا مهد تمدن صنعتی است به اقلیتها برخوردهای ناجوری میشود مثلا خاورمیانه ها را تروریست وشتر سوار میدانند و یا تا بتوانند به آزار مردم دنیای سوم تا آڼجا که از لحاظ قانونی در خطر نباشند ادامه میدهند؟ مشګل این است که تنها بایست انسان وانسانیت مورد توجه باشد و ریشه تبعیضات زبانی مذهبی و ملی و یا نژادی بایست کنده شود مګر رفتار ترکان عثمانی ویا ترکیه کنونی با کردها بهتر شده است؟ آنانکه ندانسته و نخوانده مثلا دین بابی و بهایی را وابسته به انګلستان و یا روسیه و هر آمریکا و هر سه آنان میدانند و آنان را فرقه ضاله میخوانند چه ؟ آیا این کلام که هنګامیکه دین مایه نفرت و تفرقه شود بی دینی بهتر است یک حرف بد است که حتی همه خود بهاییان هم به آن عمل نمیکنند؟ آیا این جمله ها که سراپرده یګانګی عالم بلند شد بچشم بیګانګی بهم ننګرید که هم بار یک دارید و برګهای یک شاخسار و ګلبرګهای یک ګلبن حرفی ضاله است و یا ای دوست در روضه قلب جز ګل عشق مکار؟ آیا همه بهاییان به این کلامهای خردمندانه عمل میکنند؟ که دیګران متعصب آنرا کلامهای ضاله میدانند؟
ما همه مال یک کشور و یک ملت بزرګ هستیم و بایست به هم دوست باشیم و با هم مهربان تا باریچه قدرتهای بزرګ نشویم اینکه داشتن زبان دومی بخصوص اګر در بزرګی یاد ګرفته شود بسیار مشګل است حرفی نیست ولی همانطوریکه ګفتم مشګل ما خود خواهی تمامیت خواهی و تعصب و جهل است و باید اینها همه ریشه کن شود اکنون شاید تمامی دنیا کم بیش درګیر این تعصبات و این خریت ها هستند که دین ملیت و نژاد وزبان را بجای وسیله دوستی حربه ای برای غارت و آزار کرده اند کسانی را می شناسم که هم به عنوان بهایی در ایران غارت توسط مسلمانان شدند و هم به عنوان مسلمان ناراحت توسط بهاییان در ایران و درخارج از ایران غارت شدند پس این یک بهانه ای است برای کسب منافع بیشتر و آزار و اذیت دیګران وګرنه که دین بهاییت همه را بخوبی و درستګاری دعوت کرده است و اینکه نباید نفرت از کسی داشته باشند و این آموزه دین ایشان است مثل مسحیت که ګفت همدیګر را دوست بدارید و باهم مهربان باشید و غیره؟ بن بتون ترک لر سویورم و اونلر بیزیم آرکاداش دی یاشاسین بوتون ترک آکارداش لریمیز مونږ تول صلح غوارو بنی آدم اعضای یکدیګرند که در آفریینش زیک ګوهرند زنده باد دوستی بین تمامی مردم خاورمیانه شمال آفریقا و آسیای مرکزی و تمامی دنیا
اگر در اتاقي با رنگ سفيد بماني، از فرط آرامش ديوانه مي شوي
.
سياه رنگ جدي است،
اگر در اتاقي با رنگ سياه بماني،
از فرط نااميدي ديوانه مي شوي
.
قرمز رنگ جذاب و گرم است،
اگر در اتاقي با رنگ قرمز بماني از فرط هيجان ديوانه مي شوي
،
زرد رنگ زندگي است،
اگر در اتاقي با رنگ زرد بماني از فرط اضطراب ديوانه مي شوي
،
اصولا اگر زياد در اتاق بماني ديوانه مي شوي
،
زياد هم ربطي به رنگها ندارد .پاشو برو بیرون اینقدر پای کامپیوتر نشین دیونه میشی
ابن سینا: من در میان موجودات از گاو خیلی میترسم. زیرا عقل ندارد و شاخ هم دارد!
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند.
بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی......
یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را
مرد به این امید با زن ازدواج میکند که زن هیچگاه تغییر نکند ، زن به این امید با مرد ازدواج میکند که روزی مرد تغییر کند و همواره هر دو ناامید میشوند.
بچهدار شدن تصمیم خطیریست. با این تصمیم میگذارید که قلبتان تا ابد جایی در بیرون و دوروبر تنتان به سر برد. / الیزابت استون
میشود از امشب قانون تازهای در زندگی بنا بگذاریم؟ همواره بکوشیم قدری بیشتر از نیاز، مهربان باشیم.جی.ام. بری
شاید چشمهای ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشکهایمان شسته شوند، تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفافتری ببینیم. / الکس تان دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آنها را آشکار می کند
بهتر است که در این دنیا فکر کنم خدا هست و وقتی به دنیای دیگر رفتم بدانم که نیست . و این بسیار بهتر از این است که در این دنیا فکر کنم خدا نیست و در آن دنیا بفهمم که هست .
آلبر کامو
جهان سوم جایی است که هر کسی بخواهد مملکتش را آباد کند، خانهاش خراب میشود و هر کسی بخواهد خانهاش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد.
پروفسور حسابی
هر شکلی از حکومت محکوم به نابودی با افراط در همان اصولی است که بر آن بنا نهاده شده است
ویل دورانت
مردم دو دستهاند، یا گول میخورند یا گلوله
از دفتر خاطرات یک دیکتاتور
هیچگاه امید کسی را ناامید نکن ، شاید امید تنها دارایی او باشد . ارد بزرگ
من هیچ راه مطمئنی به سوی خوشبختی نمی شناسم. اما راهی را می شناسم که به ناکامی منجر می شود. گرایش به خشنود ساختن همگان
افلاطون
وقتی داری بالا میری مهربان باش و فروتن، چون وقتی که داری سقوط میکنی از کنار همین آدمها رد میشی
منفعت مردن
روزي خوکي نزد گاو ماده مزرعه ميرود و با اندوه و ياس فراوان به گاو ميگويد :\\"ميتونم يک سوالي را ازت بپرسم ، اما خواهش ميکنم که رک و بي پرده پاسخم را بده . بهت قول ميدهم که از پاسخت ناراحت نشم .\\"
گاو با کمال حيرت مي گويد : خوب بپرس .
خوک : گرچه ميدانم که تو فقط به اهالي روستا شير ميدهي ولي مردم از گوشت تازه و پرچرب من همبرگر و سوسيس و کالباس درست ميکنند و خيلي هم لذت ميبرند . اما با اين وجود هيچکس از من تعريفي نمي کند و کسي مرا دوست ندارد. در عوض تورا همه دوست دارند. بهترين چراگاه ها و علوفه هاي تازه براي تو فراهم است اما من بايد تفاله و آشغالها را بخورم . دليل اين کم لطفي از طرف مردم چيست ؟
گاو با لبخندي پاسخ داد: علت علاقه مردم به من در آن است که من در حاليکه زنده ام نفعم به مردم ميرسد و نفع تو بعد از مرگت به مردم ميرسه.
نتيجه گيري:
بيائيد بگونه اي زندگي کنيم که ديگران وجودمان را احساس کنند. خير رساندن و شاد کردن مردم را مي بايد در وجودمان پرورش دهيم.
ده نکته یادگرفتنی از ژاپن: 1) آرامش حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سروصورت دیده نشد. میزان تاثر و اندوه بطور خود بخود بالا رفته بود. 2) وقار صفوف منظم برای آب و غذا. بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن. 3) توانمندی بعنوان نمونه معماری باورنکردنی بطوریکه ساختمانها به طرفین پیچ و تاب میخوردند ولی فرو نمی ریختند. 4) رحم و شفقت مردم فقط اقلام مورد نیاز روزانه خود را تهیه کردند و این باعث شد همه بتوانند مقداری آذوقه تهیه کنند. 5) نظم غارتگری دیده نشد. زورگویی یا ازدست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود. 6) ایثار پنجاه نفر از کارگران نیروگاه های اتمی ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامه دهند. 7) مهربانی رستورانها قیمتها را کاهش دادند. یک خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند. دستگیری فراوان از افراد ناتوان. 8) آموزش از بچه تا پیر همه دقیقا میدانستند باید چکار کنند و دقیقا همان کار را کردند. 9) وسایل ارتباط جمعی در انتشار اخبار بسیار خوددار بودند. از گزارشات مغرضانه خبری نبود. فقط گزارشات آرامبخش. 10) وجدان هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند سرجایشان و به آرامی فروشگاه را ترک کردندهفت ویژگی دوست خوب
1 - بهترینها را برای شما میخواهد ؛ یک دوست واقعی همیشه بهترین آرزوها را برایتان دارد. اگر او دریافت که شما در زندگیتان شخص موفقی هستید و اهدافتان در حال پیشرفت و موفقیت است ، حتما از شما حمایت خواهد کرد.
2 - پشتیبان شماست ؛ اگر شما هم اکنون با یک مشکل روبهرو شدهاید ، میتوانید دوست واقعیتان را تشخیص دهید زیرا دوست واقعی سعی میکند که در این مواقع از درد و غمتان بکاهد و شما را از این جریان احساسی که در آن به سر میبرید ، بیرون آورد.
3 - صداقت دارد ؛ یک دوست واقعی کسی است که با شما صادق باشد و وقتی از او کمک خواستید ، او حرفی نمیزند که شما را راضی و خوشحال کند بلکه او چیزی را خواهد گفت که فکر میکند به صلاح شماست. دوست حقیقی ، شما را نصیحت میکند ، در همه حال پشتیبان و حامی شماست و در مواقع مختلف به شما کمک میکند و شما را به راه درست و مثبت هدایت میکند.
4 - در مورد شما قضاوت نمیکند ؛ یک دوست واقعی همیشه حامی شماست. او شما را همینطور که هستید ، قبول دارد و میپذیرد و هیچگاه تلاش نمیکند که شما را تغییر دهد. او شخصیت شما را با تمامی موارد مثبت و منفی قبول دارد.
5 - به حرفهایتان گوش میدهد ؛ دوستانی وجود دارند که در مواقعی که همه چیز رو به راه است با شما میمانند اما وقتی که شما با یک مشکل روبهرو میشوید ، آنها ناپدید میشوند و در حل کردن مشکل شما هیچ کمکی نمیکنند ؛ برعکس دوست واقعی کسی است که وقتی دید که شما با مشکل مواجه شدهاید ، دست کمک و یاری به سوی شما دراز کند.
6 - شما را جزئی از زندگیاش قرار میدهد ؛ یک دوست واقعی ، شما را به بقیه دوستانش بهخصوص خانوادهاش معرفی میکند و شما را جزئی از زندگیاش میداند. در واقع شما یک نعمت یا موهبت الهی در زندگی او هستید.
7 - رازدار شماست ؛ یک دوست واقعی نقاط ضعف شما را بروز نمیدهد و رازدار شماست. رازهایتان را فاش نمیکند و برای شما حقه و کلکی سوار نمیکند. یکی از اهداف دوستی این است که به حریم و خلوت یکدیگر احترام بگذارید. یک دوست واقعی به این مهم عمل کرده و پشتسرتان غیبت نمیکند.
همیشه به یاد داشته باشید کسی که یک دوست وفادار بیابد ، یک گنج پیدا کرده است
اززشت رویی پرسیدند :
آنروزکه جمال پخش میکردند کجا بودی؟
گفت : در صف کمال
.
اگر کسی به تو لبخند نمیزند علت را در لبان بسته خود جستجو کن
.
مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است
همیشه رفیق پا برهنهها باش ، چون هیچ ریگی به کفششان نیست
.
با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن
و با نمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن
.
هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نر قصید
مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد
.
شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار
وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش
یادت باشه که :
در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود میخندی
آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است
کشتن گنجشکها ، کرکس ها را ادب نمی کند
.
از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار
.
فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد
همه ما خودمان را چنين متقاعد مي كنيم كه زندگي بهتري خواهيم داشت اگر:
شغلمان را تغيير دهيم مهاجرت كنيم با افراد تازه اي آشنا شويم ازدواج كنيم فكر ميكنيم، زندگي بهتر خواهد شد اگر: ترفيع بگيريم اقامت بگيريم با افراد بيشتري آشنا شويم بچه دار شويم و خسته مي شويم وقتي: مي بينيم رييسمان نمي فهمد زبان مشترك نداريم همديگر را نمي فهميم ميبينيم كودكانمان به توجه مداوم نيازمندند بهتر است صبر كنيم ... با خود مي گوييم زندگي وقتي بهتر خواهد شد كه : رييسمان تغيير كند، شغلمان را تغيير دهيم به جاي ديگري سفر كنيم به دنبال دوستان تازه اي بگرديم همسرمان رفتارش را عوض كند يك ماشين شيك تر داشته باشيم بچه هايمان ازدواج كنند به مرخصي برويم و در نهايت بازنشسته شويم.... حقيقت اين است كه براي خوشبختي، هيچ زماني بهتر از همين الآن وجود ندارد. اگر الآن نه، پس كي؟ زندگي همواره پر از چالش است. بهتر اين است كه اين واقعيت را بپذيريم و تصميم بگيريم كه با وجود همه اين مسائل، شاد و خوشبخت زندگي كنيم. به خيالمان مي رسد كه زندگي، همان زندگي دلخواه، موقعي شروع مي شود كه موانعي كه سر راهمان هستند، كنار بروند: مشكلي كه هم اكنون با آن دست و پنجه نرم مي كنيم كاري كه بايد تمام كنيم زماني كه بايد براي كاري صرف كنيم بدهيهايي كه بايد پرداخت كنيم و ... بعد از آن زندگي ما، زيبا و لذت بخش خواهد بود! بعد از آن كه همه ی اين ها را تجربه كرديم، تازه مي فهميم كه زندگي، همين چيزهايي است كه ما آن ها را موانع ميشناسيم اين بصيرت به ما ياري ميدهد تا دريابيم كه جادهاي بسوي خوشبختي وجود ندارد. خوشبختي، خود همين جاده است.. بياييد از هر لحظه لذت ببريم. براي آغاز يك زندگي شاد و سعادتمند لازم نيست كه در انتظار بنشينيم: در انتظار فارغ التحصيلي بازگشت به دانشگاه كاهش وزن افزايش وزن شروع به كار مهاجرت دوستان تازه ازدواج شروع تعطيلات صبح جمعه در انتظار دريافت وام جديد خريد يك ماشين نو باز پرداخت قسط ها بهار و تابستان و پاييز و زمستان اول برج پخش فيلم مورد نظرمان از تلويزيون مردن تولد مجدد و... خوشبختي يك سفر است، نه يك مقصد. هيچ زماني بهتر از همين لحظه براي شاد بودن وجود ندارد. زندگي كنيد و از حال لذت ببريد. اكنون فكر كنيد و سعي كنيد به سؤالات زير پاسخ دهيد: 1. پنج نفر از ثروتمندترين مردم جهان را نام ببريد.. 2. برندههاي پنج جام جهاني آخر را نام ببريد. 3. آخرين ده نفري كه جايزه نوبل را بردند چه كساني هستند؟ 4. آخرين ده بازيگر برتر اسكار را نام ببريد. نمي توانيد پاسخ دهيد؟ نسبتاً مشكل است، اينطور نيست؟ نگران نباشيد، هيچ كس اين اسامي را به خاطر نمي آورد.. روزهاي تشويق به پايان مي رسد! نشان هاي افتخار خاك مي گيرند! برندگان به زودي فراموش ميشوند! اكنون به اين سؤالها پاسخ دهيد: 1. نام سه معلم خود را كه در تربيت شما مؤثر بودهاند ، بگوييد. 2. سه نفر از دوستان خود را كه در مواقع نياز به شما كمك كردند، نام ببريد. 3. افرادي كه با مهرباني هايشان احساس گرم زندگي را به شما بخشيدهاند، به ياد بياوريد. 4. پنج نفر را كه از هم صحبتي با آن ها لذت مي بريد، نام ببريد. حالا ساده تر شد، اينطور نيست؟ افرادي كه به زندگي شما معني بخشيدهاند، ارتباطي با ترينها ندارند، ثروت بيشتري ندارند، بهترين جوايز را نبردهاند ....
آنها كساني هستند كه به فكر شما هستند، مراقب شما هستند، همان هايي كه در همه ی شرايط، كنار شما مي مانند ...
كمي بيانديشيد. زندگي خيلي كوتاه است.
شما در كدام ليست قرار داريد؟ نمي دانيد؟
اجازه دهيد كمكتان كنم.
شما در زمره ی مشهورترين نيستيد...،
شما از جمله كساني هستيد كه براي در ميان گذاشتن اين پيام در خاطر من بوديد
یه آشی برات بپزم که یه وجب روغن رويش باشه در کتاب (سه سال در دربار ايران) نوشته دکتر فووريه٬ پزشک مخصوص ناصرالدين شاه، مطلبی نوشته شده که پاسخ اين مسئله يا اين ضرب المثل رايج بين ماست. او نوشته: ناصرالدين شاه سالی يک بار (آنهم روز اربعین) آش نذری میپخت و خودش در مراسم پختن آش حضور مییافت تا ثواب ببرد. در حياط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع ميشدند و برای تهيه آش شله قلمکار هر يک کاری انجام ميدادند. بعضی سبزی پاک ميکردند. بعضی نخود و لوبيا خيس ميکردند. عدهای ديگهای بزرگ را روی اجاق ميگذاشتند و خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پيش ناصر الدين شاه مشغول کاری بود. خود اعليحضرت هم بالای ايوان مینشست و قليان ميکشيد و از آن بالا نظارهگر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدين شاه مثل يک فرمانده نظامی امر و نهی مي کرد. بدستور آشپزباشی در پايان کار به در خانه هر يک از رجال کاسه آشی فرستاده ميشد و او میبايست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد. کسانی را که خیلی میخواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری میریختند. پر واضح است آن که کاسه کوچکی از دربار برايش فرستاده ميشد کمتر ضرر ميکرد و آنکه مثلا يک قدح بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دريافت ميکرد حسابی بدبخت ميشد. به همين دليل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با يکی از اعيان و يا وزرا دعوايش ميشد٬ آشپزباشی به او ميگفت: بسيار خوب! بهت حالی ميکنم دنيا دست کيه! آشی برات بپزم که يک وجب روغن رويش باشد.
Recently by Sahameddin Ghiassi | Comments | Date |
---|---|---|
Dear Bank of America | 3 | Nov 30, 2011 |
کنار گذاشتن تعصبهای غیر علمی و زن ستیزی؟ | - | Nov 29, 2011 |
آمریکایی که تخصص در بیخانمان کردنها و چاقی های افراطی دارد؟ | 1 | Nov 29, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Not bad at all. Many
by comments on Sat Apr 23, 2011 04:40 PM PDTNot bad at all. Many thanks for the information.