قربانیان دینهای و فرهنګهای دنیا زنان قربانیان زن ستیزیهای فرهنګهای و ... سالار تعریف میکرد هنګامیکه برای تحصیل بعد از دبیرستان به اروپا رفته بودم از دیدن اینهمه زنان دکولته پوش و از نظر ما نیمه برهنه که براحتی به آغوش مردان فرو میروند وهمدیګر را میبوسند و ظاهرا خوش و خنده رو هستند متعجب شدم تازه من از خانواده مذهبی مثلا مدرن بودم ګرچه پدرم مرا به زور وادار کرده بود که نماز بخوانم ولی مادر حجاب نداشت و در بیرون خانه در یک شرکت اروپایی کار میکرد. ولی من متوجه شده بودم که پدرم از دست دادن مادرم با یک مرد ناراحت میشود ولی خوب به نوعی تحمل میکرد. در دوره های بعد از رضا شاه دوباره زنان میتوانستند هم از حجاب استفاده کنند و هم نکنند بسیاری از زنان که به زور حجاب را پاسبانان و مامورین رضا شاهی از سرشان به زیر کشیده بودند حالا دوباره به زیر حجاب خزیده بودند. ولی اکنون من در کشوری اروپایی بودم که دختران وزنان جوان براحتی مردان دیګر وشاید دوستان خود را در آغوش میګرفتند و می بوسیدند. خوب از نظر یک متعصب مسلمان اینان نوعی فاحشه بودند و کارشان بسیار زشت و درد ناک. آن موقع در اروپا همه خانه ها هم حمام نداشت بخصوص من که مجبور بودم در محله فقیرنشین یک اتاق از یک زن پیراجاره کنم که نه حمام داشت نه توالت لوله کشی شده و یا مثل خانه ما متصل به چاه فاضل آب. بلکه توالت یک سطل داشت که وقتی آن پر میشد ماشینی میآمد و آنرا می برد.
چون آنان در توالت برای پاکی خود از آب استفاده نمیکردند این بود که سطل دیر پر میشد. حالا خودتان مجسم کنید که من می بایست خودم را با دستمال کاغذی که زیاد هم مرغوب نبود خودم را تمیز میکردم. آن ساختمان بوی مدفوع میداد. زیرا همیشه سطل توالت دارای مقداری مدفوع انسانی بود. در آن دوره ما حتی از فقیر ترین اروپایی ها هم فقیر تر بودیم زیرا ارزهای ما ارزش چندانی نداشت و تقریبا با پول ما پس از تغیر میشد نیمه قدرت خرید در کشورهای ما را داشت. در محیط پوهنتون ولی موضوع کمی فرق میکرد. آنجا ساختمانهای مدرن با توالتهای مدرن بود که براحتی میشد در دست شویی و با استفاده از آب خود را خوب تمیز کرد. بهرحال من مجبور بودم هفته ای چند بار به ګرمابه عمومی بروم که دارای استخر شنای مخلتط هم بود. برای من دیدن آنهمه زن زیبای مایو دوتکه پوش خیلی عجیب می بود. بعد هم که تابستان شد و برای شنا به کنار دریا میرفتم با نوعی دیګر از مردم اروپا آشنا شدم یعنی آزادی بدنی که آنان در بعضی از ساحلهای یا پلاژها اصلا مایو نمی پوشیدند و کاملا لخت مادر زاد بودند. بعد هم شنیدم که جوانان آڼان بدون ازدواج با هم رابطه زناشویی دارند و باهم در یک اتاق زندګی میکنند. باز با معیار مذهبی ما آنان همه فاحشه هایی بودند که تنها پول دریافت نمیکردند. یک روز هم که به مثلا مرګز زنان بدکاره شان رفتم یکی از همکلاسی های پوهنتون خود را در آنجا دیدم با خوشحالی نزدش که کنار خیابان ایستاده بود رفتم و سلامی کردم ګفت فلانی سالار زود برو که من مشتریهایم می پرند یعنی میروند ګفتم چه مشتری ګفت من اینجا دارم کار میکنم.
مردانی که احتیاج به سکس دارند بمن ده پوند میدهند و با من عمل لقاح انجام میدهند اکنون برو فردا در پوهنتون برایت توضیح بیشتری میدهم. مری روز بعد در پوهنتون بمن ګفت که ببین من من یک دوست پسر دارم که میخواهم با او بعد ها ازدواج بکنم با او عمل لقاح را بدون کاپوت یا روپوش انجام میدهم و او میتواند دهانم را ببوسد و یا زبانم را بمکد ولی دیګران که مشتری هستند تنها میتوانند با کاپوت بمن داخل شوند و اجازه بوسیدن لبهای مرا هم ندارند. آنان مشتری های من هستند نه دوست پسرم بعد که خوب پول جمع کردم و درسم هم تمام شد میتوانیم با این پول خوبی که ګرفته ام زندګی خوبی داشته باشیم. برای من در آن موقع حتی رقص دونفره مرد با زن هم خوب نبود. و اطرافیان ما در کشورم آنرا دوست نداشتند. حالا هر شب در سالنهای پوهنتون رقصهای دونفره بود. بعضی وقتها زنان از مردان تقاضای رقص میکردند و من چون خجالتی بودم معمولا صبر میکردم تا دختران برای رقص نزدم بیآیند. دختری زیبا نزدم آمد تعظیمی کرد و تقاضای رقص من با او رقصیدم ولی بعد از چند بار رقصیدن رفت. من فکر میکردم که او از من خوشش آمده و میتوانم مثلا دوست نزدیک او باشم ولی اینطور نبود او تنها میخواست چند بار با من برقصد و بعد هم دیګر با من کاری نداشت. سالها ګذشت من دیګر با نوع زندګی آنان آشنا شده بودم و دیګر کارهای آنان برای من غیر عادی نبود. با ګفتګو با دوستان اروپایی اکنون یاد ګرفته بودم که آنان هم برای خود معیارهایی دارند مثلا وقتی ازدواج کردند دیګر یواشکی خیانت نمی کنند واګر مرد دیګری را دوست داشتند اینرا با همسر خود در میان میګذارند و از او تقاضای تلاق میکنند. یاحتی هنګامی که با هم دوست پسر دختر هستند باز با کسی دیګر رابطه عشقی جنسی برپا نمیکنند و بهم وفادارند.
این ها ګذشت تا اینکه بعد از مدتی من تحصلاتم تمام شد و چون پوهنتون احیتاج به مدرس داشت مرا استخدام کردند. حالا کم کم متوجه میشدم که چه نفرت همراه با مثلا احترامی آنان از ما دارند. آنان مارا کثیف بی تمدن و هرزه می پندارند. آنان کم کم بمن میګفتند که کسانی که از خاورمیانه بخصوص از کشورهای مسلمان میآیند دختران مارا بدون دوست داشت و اینکه عاشق آنان باشند به رختخوابهایشان می کشانند و با آنان عمل مکانیکی جنسی بدون عشق میکنند و بعد هم آنان را رها کرده بعد از تمام شدن درسهایشان به کشورهای خودشان میروند تا با مثلا دختر باکره ای عروسی کنند و حتی دختران مارا حامله کرده و ول میکنند. این موضوع را چند بار برای من تکرار کردند. یک روز که سرکلاس رفته بودم دیدم دختری ګریه میکند ګفتم چه شده که ګریه میکنی ګفت دکتر س ګفته که شما آنقدر بدبخت شده اید که حالا شترسواران شرقی بی اخلاق مسلمان بایست بشما درس بدهند. باخودم ګفتم چرا اصلا ما بایست به کشورهای اینان بیاییم که از ما محترمانه اینقدر متنفرند. شینده بودم که آنان بسختی به شرقی ها اتاق اجاره میدهند. و یا مواظب هستند که با دختران اروپایی رابطه هایی نزدیک نداشته باشند. اکنون می بینم که وطن دارهای ما به مشګلهای کشوری اصلا توجه ندارند به دزدیها رشوه خواری ها خرابی ها خراب کردن آثار باستانی کشورهایمان به خود سوزیهای به ظلم هایی که به دختران جوان میشوند و آنان را به زور به مردان مسنی که دوست شان هم ندارند می فروشند یا می سپارند. به اختلاسهای میلیارد دلاری به کشت کشتارهای الکی به نفرتهای توسعه یافته به بیسوادی جهل و تمامیت خواهی ها مثلا اینکه فلان شیخ میلیونها دزدیده است اصلا کاری ندارند و یا اینکه طیاره خصوصی دارد که از طلای زرد ساخته شده در صورتیکه مصرف طلا در اسلام آنطوریکه من شنیده ام حرام است. یا مکروه. به اعتیاد زنان و کودکان و جوانان.
به بیکاری بی پوهنتونی بی شفاخانه ای خرابی راه ها و ساختمانها دزدی و دغلی در ادارات دولتی و حتی ملی. اینها برایشان اصلا مهم نیستند. تعصب دینی بدون پشتوانه علمی و بدون داشتن سوادکافی مثلا مردی که قرآن کریم را اصلا نخوانده است ادعای مسلمانی دارد و خود راهم ارشد و محقق میداند و علامه دهر و عقل کل؟ همه اینها اصلا برایشان ارزشی ندارد. تفرقه ها کشت کشتارهای بین برادران با عقیده های مختلف. مثل کشتن نجیب الله خان که مثلا تمایلی به مکتب کمونیستی داشت. و آمریکاییان برای مبارزه با کمونیست اسلامیون را اسلحه دادند تا آنان را قتل عام کنند و یا خودشان هم کشته شوند. بجای وحدت واتحاد همه ګروه ها صرف نظر از ایده لوژیهایشان و تنها برای پیشرفت کشور. دیدم که بساط تنفر و تمامیت خواهی بسیار پرمشتری است. ناګهان دیدم که ګروهی برای کسی آواز مخالفت ساز کرده اند معلوم شد که آن شخص در یک حمام عمومی و استخر شنا آب بازی کرده است. یا شنا. و این شده بود پیراهن عثمان و همه مطلب های ګفته شده بالا به کناری ګذاشته شده بود. نمیدانم اینها از عقده های جنسی سرکوب شده در شرق است و یا یک نفرت سابقه دار. ګروهی دیګر از جوانان متعصب غیر دینی هستند که حرمت اسلام را شکسته اند و به بدبیراه ګفتن به دین و حتی رهبران آن مشغول اند. سایتی بنام فضول محله تمام مشګل ها را سر دین ودینداران می اندازد. و می نویسد که حضرت محمد زبان دخترش را در دهان میګرفته است و سند هم میآورد. من اسلامی می شناختم که از درون آن مولانا جلال الدین که جلال دین هم بود برخاسته بود که همه غربیان هم در برابر عظمت فکر و اثر او سرتعظیم فرود میآوردند. ولی اکنون با یک مشت دانشجو برخورد کردم که ګویا به خود ارضایی و خشم حاصله آن دچار هستند و چون توان ازدواج کردن را ندارند این است که با خشم به جنس مخالف می نګرند. آنان همه خشم خود را سعی میکنند سرکسی خالی کنند.
اګر این سایت را نګاه کنید می بینید که اکثر وقت آنان صرف فحشکاری میشود بدون اینکه نتیجه ای برای هرطرف داشته باشد. درست مثل جنګهایی که برای فروش اسلحه کسانی ساده دل و یا خود فروخته برپا میکنند. آیا بهتر نیست که بهم احترام بګذاریم و به باورهای هم با دقت ګوش کنیم و دیګران را مسخره و تخطیه نکنیم و اجازه بدهیم که هرکس بدون تظاهر و جا نماز آبکشی حرفش را و تجربه اش را با ما درمیان بګذارد. آنچه که مسلم است این تفرقه همان راهی است که اربابان غارتګر و پادوهای محلی و ملی شان میخواهند که ما باهم در سرعناد باشیم و یا لااقل بی تفاوت ټا آن به تاراج خود ادامه بدهند. برادری برابر عفو بزرګواری احترام بهم نګفتن فحش های رکیک جنسی و به میان آوردن خواهر مادر وسط دعوای کلامی آنهم از راه اینترنت کاری نیکو و پسندیده نیست. اینکه ما در واقع قربانی حرص و طمع غارتګران بین المللی و پادوهای خیانت کارشان و عوامل خود فروخته شان هستیم. یاد این بیت شعر افتادم که اینهمه جنګ جدل حاصل کوته نظری است چون درون پاک کنی حرم دیر یکی کعبه بت خانه یکی است. خدا نګهدار به امید پیروزی همه مردمان دربند چه در شرق و چه در غرب؟ و اتحاد همه ما برعلیه دزدان عظیم شان بین المللی یا ملی با میلیاردها دلار سرمایه غارت شده ملی ما؟
Recently by Sahameddin Ghiassi | Comments | Date |
---|---|---|
Dear Bank of America | 3 | Nov 30, 2011 |
کنار گذاشتن تعصبهای غیر علمی و زن ستیزی؟ | - | Nov 29, 2011 |
آمریکایی که تخصص در بیخانمان کردنها و چاقی های افراطی دارد؟ | 1 | Nov 29, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |