يكي از مهمترين فرازهاي حكومت ۳۷ ساله محمدرضا پهلوي كه نقش مهمي در تحكيم پايههاي رژيم وي داشت كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. اين كودتا كه در دوازدهمين سال حكومت پهلوي به وقوع پيوست، سبب تثبيت حاكميت او تا ربع قرن ديگر شد.
Recently by Tapesh | Comments | Date |
---|---|---|
A Conversation between a Bahai and a former member of Hojjatieh Association | 2 | Dec 04, 2012 |
ماهیت اوباش و لاتهای ۲۸ مرداد ۳۲ - علی امینی | 7 | Dec 01, 2012 |
رضا شاه چگونه مردم را فریب میداد ؟ | 3 | Nov 29, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
.........................
by Shemirani on Wed Aug 22, 2012 06:32 AM PDTBabak K Thank you very much for your comment i found the bbc site from where you copy pasted it and I LOVED My compatriots comments about it ;)
//www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/08/post-265.html
IC tanha panahgahe Enghelabion 57ti hasta engar, naphtaline yadetoon nare :P
P_J It is unblievible to
by Babak K. on Sat Aug 18, 2012 10:06 AM PDTP_J
It is unblievible to me that the supporters of the past estebdad do not realize how harmful any dictatorship can be.
نگاه نادرست
h.jahanshahiSat Aug 18, 2012 07:12 AM PDT
بنظر من این اشتباه است که ما هر بار بحث مصدق باشد، سعی میکنیم با 28 مرداد و پشتیبانی آمریکا از محمد رضا شاه از او فرشته ی راه حقیقت بسازیم و یا هر وقت بحث شاه بشود بهانه ی ارتجاع سرخ و سیاه و مصدق و کارتر را عمده میکنیم تا از او قربانی بسازیم. این ما را تنها به توجیه اشتباهات آنها و سرانجام به جنگهای حیدری و نعمتی میکشاند.
وظیفه رهبران سیاسی این است که با موفقیت از مشکلات عبور کنند نه اینکه امام حسین شوند. رقابتهای داخلی و خارجی همیشه هستند و باید باشند چه در ایران و چه در سایر کشورها. به نظر من، خودسازی بهتر از دشمن یابی و دشمن ستیزیست. خواست شاه و مصدق بیشتر از آگاهی و توان آنها بود. کسی که آمادگی و توانایی کافی ندارد، شکست میخورد، کینه نباید بدل گرفت.
Bavafa! Thank you for your kind words!
by P_J on Fri Aug 17, 2012 07:16 PM PDTBabak K.
These people still don’t get it; and how can you possibly reason with unreasonable, delusional characters who are lost in their sense of entitlement and grandiosity.
If all that diatribe nonsense were true and Pahlavis were so popular; than the question becomes; why don’t THEY, the members of the Pahlavi Criminal Enterprise, go back and claim what is theirs?
FUNNY but SAD how some people prefer to live in a world of fantasy and self-deception!
REALITY and TRUTH MUST BITE!
Even sadder is that these LOONS were in charge of our country for 37 years. And the only way they were allowed and kept in power was by BETRAYING their HOMELAND and its people every minute of those 37 years!
* امیرهوشنگ
Babak K.Fri Aug 17, 2012 03:45 PM PDT
* امیرهوشنگ افتخاری راد نویسنده و مترجم و پژوهشگر ایرانی فلسفه است
فرح دیبا، بهمناسبت سالگرد درگذشت محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران مصاحبهای انجام داده و تلاش کرده خاطراتی را از زمان خروج شاه و خود از ایران تا مرگ همسرش، بازگو کند.
دور از انتظار نبود که او، انقلاب ۵۷ را فارغ از مردمیبودنش، کار بیگانگان بداند. حتی با نشان دادن صحنههایی از جوانان انقلابی در خیابان، میگوید اینها همان جوانانی هستند که با پول بنیاد پهلوی برای تحصیل به خارج اعزام شدند و با آشنایی با جریانات انقلابی و روشنفکری آنجا، علیه حکومت خودشان شدند. (نقل به مضمون)
حتی در اینجا هم مقصر خارجیها بودند و نه این قاعده که رشد نیروهای مولد همیشه بهطور اجتنابناپذیری به ضد خود سیستم بدل میشود.
او در این فیلم نام انقلاب را بهکار نبرد، و با اشاره به مشکلات موجود ایران، بار دیگر حقانیّت سلطنت و عملکرد همسرش را توجیه کرد و اصالت انقلاب ۵۷ را رد کرد.
این حقانیّت تاریخی قائلشدن برای پهلویها، گاهی با گفتن «شاهزاده رضا» یا «اعلیحضرت» مشهود بود. او در این فیلم، همراه با موسیقی حزنانگیزی تلاش کرد، آوارگی و بیماری شاه را ذکر مصیبت کند. خاندان پهلوی هیچگاه «شرّ» خود را نپذیرفته است.
معهذا این نپذیرفتن شرّ تنها محدود به این خاندان نمیشود. هر سوژه علیالخصوص در موضع قدرت، همین رفتار را از خود نشان میدهد. چرا؟
***
در تفکر مفهومی، حقانیّت نفس تنها از طریق انسجام درونی سوژه امکانپذیر است در غیر این صورت، نفس در مواجهه با هرگونه تحلیل یا هرگونه حمله در یک مناقشه، دچار اخلال میشود و انسجام درونی خود را از دست میدهد.
از دست رفتن انسجام درونی سوژه که بهزعم او مصیبتبار است باعث میشود قدرتش متزلزل شود. بنابراین حفظ قدرتِ فرضا حکومتی/ سیاسی- برای سوژه منوط به انسجام درونی است. روند ایدئالیسم و افول از این نقطه آغاز میشود.
تنها کافیست که شما فرایند ادلهآوری (argument) را در چارچوب تصدیق و توجیه (Justification) خود پیش ببرید. اما چگونه میشود دست به این کار زد؟
تنها پاسخ ساده و ممکن برای آن، مقوله شّر است. شّر، تنها مقولهای است که در ارتباط تنگاتنگ با حفظ انسجام درونی سوژه است.
از آنجا که پذیرفتنِ شّر از جانب سوژه، در تعریف سقراطی، نوعی نقض غرض برای تداوم و بقای اوست، چون شّر نقصان است، در عقل سلیم، شّر باید در جایی بیرون از خود وجودِ عینی داشته باشد. شّر، در افواه عام، نافی حیات است. تاکید سوژه همواره بر این است که شّر بیرون از او وجود دارد. شرّ همیشه آنجاست.
از طرفی دیگر، اگر روایت اسطورهای/ دینی «گناه نخستین» یا روایت روانشناختی «اگو/سوپراگو» را لحاظ کنیم، علیالظاهر شّر در جایی غیر از سوژه نمیتواند باشد، مگر اینکه تحرکات طبیعی نظیر زلزله و آتشفشان و نظایر آنها را -که عموما از آنها به منزله بلایای طبیعی یاد میشود- نوعی شّر تلقی کنیم. قابل توجه اینکه آنها را بلا دانستن نشانگر بیرون بودن شّر از آدمی است.
هرچند چنین روایت اسطورهای/دینی، که عموما در خدمت نهادهای دین و دولت بوده است، در مورد سوژه تحت انقیاد مصداق پیدا کرده است: شما یک گناهکار همیشگی هستید، شما همیشه باید احساس گناه کنید؛ و تنها عامل تطهیرکننده شما، ما هستیم.
بنابراین سوژه، در عمل، زمانی که شّر را در بیرون از خود مییابد و آن را به رسمیّت میشناسد، کاری انجام نمیدهد جز بیرون انداختن آن از خود، دیگری شّری است که از من خارج شده است (اسلاوی ژیژک)؛ و نقطهای استعلایی برای خود بهوجود میآورد.
دست بر قضا، در روایت دینی، این نقطه استعلایی هم در بیرون از خود قرار داده میشود. تفوق یک انسان بر یک انسان، و در حادّترین شکل آن یعنی راسیسم از طریق این استعلاء صورت میگیرد: «آنها همیشه شّر هستند.»
دولتهای مدرن بوروکراتیک که جایگزین کلیسا شدند (کارل مارکس-هانری لوفور)، نیز با این نوع تحلیل از شّر قابل تبیین است؛ سوژهی دارای قدرت سیاسی (دولت مدرن)، شّر را در بیرون از خود میافکند، کلیسا که زمانی رقیب او بوده، اکنون در همدستی با آن، این شّر بیرون افکنده را با روایتی از گناه نخستین یا گناهکاربودنِ ازلی-ابدیِ انسان، و احساس گناهِ همیشگی دادن به آدمی، در سوژهی تحت انقیاد جاسازی میکند: شّر (شیطان) در درون شماست! بنابراین، اعتراف (چه در دادگاه چه در کلیسا) و تنبیه و زندان، تنها راه تطهیر است.
سوژههای تحت انقیاد ناگزیر از پذیرفتن شّرِ جاسازیشده در آنها توسط دولت-دین میشوند.
انقلاب، نوعی افشای شّر است. سوژههای تحت انقیاد با انقلاب، بهواقع، شّرِ جاسازیشده را برملا میکنند.
درحقیقت، شّر چیزی نیست جز همان که از نفس دور انداخته میشود تا سوژه در قدرت، انسجام درونی خود را در قبال جهان تهدیدکننده حفظ کند.
روند بیرون گذاشتن شرّ، نیازمند توجیهاتی قدرتمند است، اگرچه این توجیهات به دادهها و واقعیتهای بیرونی مستند شده باشد. توجیه و تصدیق خود، چه بسا به اصطلاح بهطور کاذبی «ادلهآوری» نام بگیرد.
این توجیه اغلب به قلب همان واقعیتهای بهکار گرفته شده، منتهی میشود. دروغ نیاز ضروری سوژه برای حفظ انسجام درونی است. بهموارد تاریخی بیشماری میتوان اشاره کرد: پاک شدنِ عکس تروتسکی از کنار لنین در زمان استالین؛ جنگ ویتنام؛ حمله به عراق بهبهانه وجود سلاحهای اتمی؛ انکار زندانیان سیاسی؛ انکار شکنجه از طرف پرویز ثابتی (مقام امنیتی معروف در ساواک)؛ و در این مورد خاص ادعای فرح که شاه پشتیبان مصدق بود یا خون بر پیراهن جوانی را خون گوسفند دانست!
***
فرح دیبا و طرفداران سلطنت تلاش میکنند حقانیّت تاریخی برای سلطنت قائل شوند، بهعبارتی انسجام درونیِ سوژهای بهنام خاندان پهلوی را با بیرون انداختن شرّ از خود حفظ کنند. این عملکرد و رفتار همه سیستمها و حتی افراد است.
در عین حال که معضلات موجود که به تصور آنها پیامدهای انقلاب است نه تنها حقانیّت سلطنت را توجیه نمیکند، که دست بر قضا، با توجیه خود آنها -اگر آنها آنقدر پایبند به پیامدهای یک رخداد هستند- باید قبول کنند که خود انقلاب که بهزعم آنها شرّ است، پیامد منطقی سلطنت است.
اما توجیهگری آنها و سیستمهایی از این دست ساده است: انقلاب۵۷ که البته آنها این نام را بهکار نمیبرند- مردمی نبوده است، و از آنجا که «ما که در نقطه استعلایی قرار داریم و مشمول خیر اعلی هستیم و نظر کرده و نماینده خدا روی زمین یا ظّللله و خواست ما پیشرفت و سربلندی ایرانِ (چه اسلامی چه غیراسلامی) بوده است، چگونه میتوانیم شّر باشیم؟» به هیچ طریق. بنابراین شّر آنجاست: در بیرون از ما. این منطق همچنان ادامه دارد.
بیرون انداختنِ شرّ اسّ واساس همه سوژهها در جایگاه قدرت است. و سرانجامِ هر سوژه- قدرت (سوژهای که تنها به شکلی خاص از قدرت اعم از دولتی یا دینی گره خورده) شّر را مدام بیرون میافکند تا انسجام درونی خود را حفظ کند، چیزی نیست جز فروپاشیدن.
*در این نوشته منظور از قدرت همان تعریف مرسوم از آن یعنی حکومت یا دولت است.
P_J aziz, could not agree more....
by Bavafa on Fri Aug 17, 2012 01:12 PM PDTShame indeed
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
ترتیب مجالس روضه خوانی
anglophileFri Aug 17, 2012 11:27 AM PDT
از دوستان عزادار ۲۸ مردادی خواهشمندم از تکرار نوحههای سنتی خود داری فرمایند که شور و حال این ایام سوکواری ضایع نگردد.
A catastrophe for Iranians; a financial bonanza for Iran’s.....
by P_J on Fri Aug 17, 2012 11:06 AM PDTenemies!