اسارت و انقلاب

آلبوم جدید محسن نامجو؛ "آخ"، دو آلبوم در یک مجموعه


Share/Save/Bookmark

اسارت و انقلاب
by Nassir Mashkouri
26-Dec-2009
 

آلبوم "آخ" مجموعه ای از ساخته های تازۀ محسن نامجوست. این مجموعه از 8 قطعه تشکیل شده و توسط کمپانی ایتالیائی بنام "فابریکا" تولید و از طریق کمپانی "اِسترادیواریوس" در سال 1388 انتشار یافته است. در این آلبوم "گلشیفته فرهانی" هنرپیشۀ شناخته شدۀ سینمای ایران با نامجو در بعضی قطعات این آلبوم همخوانی می کند و نوازندگی پیانو را به عهده دارد. همچنین چندین نوازندۀ ایتالیائی نیز در پرداخت این مجموعه همکاری کرده اند.

تحلیل آهنگ های این مجموعه:

آلبوم "آخ" با آوای سوزناک بلوز ایرانی نامجو و از کوبش پنجه های ساختارشکن او بر سیم های سه تار با همراهی آوای آکاردئون آغاز می شود و آهنگ "همش" را در برداشتی ایرانی از موسیقی کولی ها با ترانه ای سودازده، گنگ و هزیانی، جامعۀ مالیخولیائی امروز ایران را تصویر می کند که مانند دیگر سروده های او ضد و نقیض گویی های آگاهانه ایست هجوآمیز و سرشار از طنز مدرن.     

آهنگ "همش" اِشاره یست در ابراز چندگانگی و پریشانی فرهنگ ملتی که در پارادکسی از آرمان های دیرساخته سنت و پیش ساخته های مدرنیته، از مرداب دمکراسی مذهبی تا سرآب دمکراسی غربی، از جبر جغرافیای شرق عرفانی تا اجبار غرب بی جغرافیای مدرن  غوطه ور است.

در این آهنگ گلشیفته فرهانی با خوانندگی غیرمتعارف و غیرحرفه ای با نامجو همخوانی می کند. همین ویژگی تنوع و بُعدی زمینی به فضای آوازخوانی نوپردازانۀ نامجو می بخشد و جذابیتی طبیعی در کلیت آهنگ بوجود می آورد. مسلماً این ترکیب خوانندگی خانم فرهانی برای آندسته که به فرمالیسم آوازخوانی ایرانی عادت دارند کمی ناهنجار می نماید. بنظر می آید هدف نامجوی بیانگرا و فرم شکن نیز به غیر از این نبوده است.

در انتهای آهنگ "همش" نامجو محیطی دیگر را می گشاید و آهنگ "بنگ بنگ" را که یکی از آهنگ های معروف و قدیمی موسیقی پاپ غربیست و برای اولین بار با صدای خوانندۀ آمریکائی "شِر" اجرا شده و مدتی بعد با صدای "ننسی سیناترا" نیز خوانده شده را اقتباس کرده  است. او این ترانۀ انگلیسی را با لحن آوازخوانی سنتی ایرانی می خواند، اما در متن آن با تغییر شکل مفرد به شکل جمعی از موضوعیتی شخصی/عاشقانه به برداشتی اجتماعی/اعتراضی می رسد.

آن بخش اُرژینال از آهنگ "بنگ بنگ" که به اقتباس گرفته شده است را در اینجا بخوانید:

Bang Bang

He shot me down/ bang, bang/ I hit the ground/ bang, bang/ that awful sound/ bang bang/ my baby shot me down…

اما نامجو این ترانۀ انگلیسی را اینگونه تغییر داده و به متافوری تازه می رسد:   

They shot us down/ bang, bang/ we hit the ground/ bang, bang/ that awful sound/ bang bang/ our baby shot us down…

و در آخر این جمله را به این ترانه اضافه کرده و پیروزی را ازآن ما می کند:

We always win the fight/bang bang...

موفقیت آهنگ "همش" در این است که شنونده را درگیر کلام آهنگین خود کرده بطوری که به سختی می تواند از زمزمه کردن آن دست بردارد.

نامجو در آهنگ "شمس" که یکی از آثار جنجال برانگیز قدیمی و دوباره سازی شده وی می باشد، بخش‌هایی از سورۀ 91 "الشمس"، سوره 93 "الضحی"، سوره 73 "المزمل"، سوره 78 "النبا" و سوره 89 "الفجر" را کنار هم چیده و با آوازی غیر متعارف و پرداختی مدرن آن را قراعت می کند و به پیشواز 5 سال محکومیت حبس در زندان های ایران و طبیعتاً به زندگی ناخواستۀ تبعیدی در خارج از ایران تن می دهد. در این قطعه نامجو بار دیگر آوای بلوزوار "سه تار" خود را در آغاز با ضرب "دَف" و تنش ساز "گیتار باس برقی" پیش درآمدی می سازد و کم کم با همآیش "درامز" و "گیتار برقی" حجومی تندخو و بی پروا بر واژه های قرآن می آورد.

آهنگ "شمس" بنظرنمی آید رویکردی ضد مذهبی داشته باشد، بلکه اعتراض و عکس العملی بر اسارت انسان معاصر قرن بیست یکم است که هنوز بر باورهای قرون وستائی خویش پافشاری می کند. نامجو در واقع به عنوان یک انسان مدرن و همیشه منتقد، فقط تابوی ضخیم قرآن خوانی سنتی را می شکند تا به حقیقت آنچه آیه های اِلاهی گفته می شود نزدیکتر شود و خودآگاه به ترجمانی شخصی از این کتاب برسد.

او در آهنگ "دلا دیدی" که برگرفته از یکی از اَشعار هوشنگ ابتهاج بنام "یادگار خون سرو" است با برداشتی مینیمالیستی از موسیقی ایرانی و ساده نوازی ساز سه تار و آوای ساز اُرگ کلیسائی و گیتار آکوستیک فضائی تاریک، غمگنانه و سنگینی را خلق می کند. این فضا با همخوانی گلشیفته فرهانی بُعدی متفاوت پیدا کرده و با حالتی دراماتیک و بیان ملموس نمایشی با حوادث امروز ایران گره می خورد. فضاسازی در آمیخته با تصاویر سمبلیک و آرمانگرایانۀ شعر "یادگار خون سرو" این قطعه را به سرودی در وصف قیام سبز 22 خرداد 1388 مردم ایران بدل کرده و ناله های نمایشی گلشیفته فرهانی در قسمت پایانی آهنگ بیانگر غم سوزناک مادرانیست در سوگ فرزندان بخاک و خون کشیده شان.

در آهنگ "قشقائی" که برداشتی از یکی از اشعار نیما یوشیج بنام "اَفسانه" است نیز نامجو با نزدیکی به موسیقی سنتی/ فلکلور ایرانی و بیانی شخصی از آوازخوانی ایرانی به ترجمانی نوین از این شعر آرمانگرا می رسد و آن را به سرودی انقلابی تبدیل کرده که با همخوانی گلشیفته فرهانی تصویری از دوشادوشی زنان و مردان آزادۀ ایرانی را تداعی می کند.

نامجو چُنان انسانی پریشانحال خود را به در و دیوار زندان سنت ها و ارزش های اخلاقی ایرانیان می زند تا روزنه ای را بیابد و نفس تازه کند. او از درون مرزهای قرمز اخلاقی که فرهنگ حاکم بدور روزمرگی جامعۀ ایرانی کشیده است پا فراتر می گذارد و مخاطب را بدون تعارف در برابر نمایشنامه ای موزیکال/ اِروتیک فارسی قرار می دهد. این نمایشنامۀ اِروتیک که خود نامجو نقش اول و دوم را در آن بازی می کند "بی نظیر" نام دارد.

این ترانه، نثر و یا شعر و یا نمایشنامۀ کوتاه، با آوای بسیار سادۀ آکوردهای گیتاربرقی همراه است که شباهت هائی به شیوۀ نوازندگی گیتار در آهنگ "بنگ بنگ" ننسی سیناترا دارد و همچنین در شکلی مفهومی/تجربی به آهنگ "هروئین" از گروه "ولوت آندرگرآند" نزدیک است. در این قطعه نامجو نه تنها از موسیقی سنتی ایرانی دوری می جوید بلکه معنای مفهومی موسیقی را بطور مشخص و خوانندگی را در شکل آوازخوانی معمولی در یک قطعۀ موسیقی، به نقطه ای در نزدیکی نقطۀ صفر می رساند و  پدیده ای نو را که هم از زاویۀ دیدگاه های ادبی و هم گرایشات موسیقائی قابل بحث است وارد محیطی ناآشنا کرده و نه تنها مرزهای هنری/موسیقائی را در هم می ریزد بلکه مرزهای قرمز اخلاقی جامعۀ ایرانی را نیز به زیر سوال می برد. متن آهنگ "بی نظیر" مالامال از گفتگوهای تصویری سِکسوئل بشکلی هزیانی و بی پرواست. در این نثر مدرن، شکستگی ها و چند طیفی گوئی هائی که در میان تصاویر موجود در جملات پی در پی ایجاد شده، نوشته را به هرج و مرج ذهنی رسانده و در مرز انتزاع حجمی شاعرانه می بخشد اما از واقعیت دور نشده و معنی را در شکل سورئالیسم جادوئی حفظ می کند. رویکردی که در بیشتر ترانه ها و اَشعار سروده شده بدست خود نامجو به شکل امضاء سبکی او در آمده است.  این اَثر، نمایشنامۀ آهنگینی ست در وصف لحظۀ همآغوشی و عشق بازی دو انسان که به شکل دکلمه ای دراماتیک خوانده می شود.

او در آهنگ "خان باجی" به موسیقی فرهنگی ایرانی و محلی کُردی برمی گردد و ترانۀ قدیمی کُردی را با همان شیوۀ تلفیقی همیشگی خود در توهمی نستالژیک دوباره خوانی می کند. در قطعه ای دیگر جهشی آنچنانی بسوی موسیقی جهانی برمی دارد و با بهره گیری از آهنگ "سیلیتو لیندو" که یک آهنگ بسیار معروف سنتی و مردمی مکزیکی سروده ای از "کویرینو مندواِز" در سال 1882 میلادی می باشد، در تلفیق زیبائی با اَشعار مولانا و احمد شاملو  بر آوای "سه تار" با حس بداهه نوازی موسیقی خیابانی کولی ها، ترکیبی هارمونیک از نغمه ها و سروده های جهانی خلق می کند و موسیقی تلفیقی ایران را باری دیگر به اوج قله های جهانی می رساند.

او اینجا هم آرام نمی گیرد و آن گستاخی تمسخرآمیز و مدرنیستی اش را این بار در نواختن "سه تار" نشان می دهد. نامجو در این قطعه آشکارا "سه تار" خود را خارج از کوک می نوازد و حسی غیر حرفه ای به آهنگ می دهد و شنوندۀ محافظه کار را به طعنه می کشد.

این نیز یکی دیگر از تجربه های اِکسپرسیونیستی اوست که تنها هدفش درهم ریختن کوک سیم های ذهنیت شنوندگان عادتخویست که در تکرار بی پایان معیارهای اَمن موسیقی ایرانی در خواب اَبدی بسر می برند.

آنچه این قطعه را جذاب و مهم می کند کوک نبودن سیم های "سه تار" او نیست، بلکه موفقیت نامجو در - گذار آوائی - از ترانه ای مکزیکی به ترانه ای فارسی ست بی آنکه شکستی ریتمیک و ملودیک در قطعه محسوس باشد. این یکدستی آنچنان تداعی می کند که اِنگار شعر مولانا که قرن ها پیش سروده شده در واقع ترجمۀ فارسی ترانه ای مکزیکی است که کمی بیش از صد سال پیش سروده شده است.

در انتهای این آهنگ با آوازی برگرفته از یکی از اَشعار احمد شاملو، قطعه را تکمیل کرده و مهارت خود را در تلفیق آوای فلکلور و زبان شعری ملت ها به نمایش می گذارد و اثری پست مدرنیستی را در کمال خود به شنونده ارائه می دهد.    

در آخرین آهنگ؛ "گلادیاتورها"، نامجو شعر و موسیقی معترض فارسی را هویتی نو و متفاوت می بخشد و برای نخستین بار محیط نوپردازی های موسیقائی خود را وارد محیط موسیقی اجتماعی/ اعتراضی می کند. او در این ترانه نه تنها - مقام رهبری "معظم" ولایت فقیه - را به چالش تندخویانه ای می کشاند بلکه پایگاه اعتقادی و مذهبی او را نیز به شکلی پارادکسال به زیر سوال می برد.

این آهنگ از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول دکلمه یست که نامجو بر پسزمینۀ آرام اما دلهره آمیز "پیانو" گلشیفته فرهانی می خواند. دکلمه ادامه دارد و کم کم با اضافه شدن آوای "سه تار" و "تنبک" و کُرخوانی گلشیفته فرهانی بسوی اوج کشیده می شود و حس ناآرامی و پریشانحالی محرکی به بخش میانی قسمت اول اِلقاء می کند، بطوری که بنظر می آید خبر از خیزش توفانی می دهد. در نقطۀ پایانی این بخش نامجو با آوازی که به نعره ای خشمگینانه کشیده می شود همزمان با ورود آوای ساز پوستی "درامز" ضرب آهنگ این قطعه را برافروخته می کند. در اینجا سونامی جملات گلادیاتوری بر حجم "معظم رهبری" حمله ور شده و شورشی پر شور را در تخریب بت خودساختۀ "جیر پمارانی" (پیرجمارانی) برپا می کند.

این قطعه موسیقی نزدیکترین اثر موسیقائی معاصر ایرانی به آنچه که تا امروز موسیقی پردازان "راکِ" ما سعی در خلق آن داشته اند است، یعنی "موسیقی راک ایرانی". رویکردی که این قطعه را منحصربفرد می کند دوری جستن نامجو از قالب های پیش ساختۀ موسیقی راک غربی می باشد. این آهنگ تماماً برگرفته از خصوصیات فرهنگ بیانی و گنجایش های زبان فارسی در قالبی نوپردازانه و تندخو با ماهیتی معترض و بی پروا و ضدفرهنگ عرفی حاکم بر جامعۀ ایرانی است.

ویژگی هائی که این آهنگ را منحصربفرد ساخته و موسیقی معترض و غیرمتعارف فارسی را وارد مرحلۀ جدیدی کرده است از این دسته اند:

الف) کنشی نوپردازانه/پیشرو علیه ساختارهای موسیقائی جااُفتادۀ ایرانی و جهانی (آلترناتیو و آوانتگارد)

ب) ساختارشکنی در فرمالیسم ادبی و ترانه سرائی فارسی

ت)تابوشکنی در معیارهای اخلاقی جامعۀ ایرانی

ث)اعتراض سیاسی علیه حاکمیت سیاسی ایران

ج)اعتراض عقیدتی/ مذهبی و نقد باورهای سنتی حاکم بر ایران

برداشت کلی از آلبوم:

آلبوم  جدید محسن نامجو مثل همیشه ساختارگریز و گستاخ است. آثار این مجموعه مانند گذشته چیدمانی کانسپتوالیستی از شعر و موسیقی می باشد که درک زیبائی شناختی آنها تنها با نگاهی علمی و بی طرفانه بر موسیقی، شعر، هنرپیشگی و آوازخوانی امکان پذیر است. رویکردی خارج از ساختارهای سنتی با دریافتی خردگرایانه و امروزی از میراث های فرهنگی ایران و جهان همراه با نگاهی فردگرایانۀ هنری در وصف حال و روز ما ایرانیان.

این مجموعه را از چهار دیدگاه می توان بررسی کرد.

1- آشعار و ترانه های خود نامجو:

 در این مجموعه ایدۀ مفهومی آندسته از ترانه هائی که سرودۀ خود اوست، سوار بر واژه گان شعرهای بیانگرا و آزادی هستند که تاثیر گرفته از دیدگاه های پست مدرنیستی شاعر معاصر رضا براهنی می باشند. ترانه های وی در کل هجوم پرُ حجم تصویرهای ملموس و متناقض زندگی ما ایرانیان است. تصاویری که همزمان در یک جا حمله ور می شوند، از گوشه های گوناگون سر می رسند و حتی در خطوط موازی همراهند تا در مکانی، در یک زمان، در یک نقطه که تقاطع هستی اوست بهم رسیده و تبدیل به یک حادثه شوند که محسن نامجو نتیجۀ آن اتفاق و موسیقی وی تبلور آن لحظه است.

ترانه هائی که نامجو می سراید تصویر انسان بحرانزدۀ پرورش یافته در جامعه ای فشرده از چندگانگی های ناهمگون و متناقض است و این تصاویر هستی او هستند و هر آنچه زندگی او را معنی می بخشند. پریشانی، غم، یأس، بازیگوشی، طنز، لذت، خون، شورش، قرآن، مذهب، سکس، سیاست، فلسفه، عشق های سرخورده، فحش و شورش از جمله عناصری هستند که در جهان هنری نامجو بنزین ماشین اعتراض او شده اند.   

2- اَشعار شاعران دیگر و موسیقی فرهنگی و فلکلور ایران:

در قطعاتی که کلام از خود او نیست، سعی دارد با نگاهی آبژکتیو شعر و یا ترانه را از مفهوم اولیه تهی کرده و رابطه شان را از دیدگاه مفهومی که شاعر نگارنده در زمان نگارش شعر داشته قطع و پدیدۀ شاعرانۀ تازه ای خلق کند تا چیدمانی مفهومی نو در متن موسیقی ایجاد شده و در نهایت گویای ذهنیت وی باشد. این کنش را می توان به نوعی چیدمانی کانسپتوالیستی/تلفیقی در ترکیب شعری دانست. همین گرایش در موسیقی تلفیقی او نیز شنیده می شود.

3- ساختار تکنیکی و موسیقائی آثار نامجو:

او در این آلبوم از سازهای موسیقی مدرن مردم پسند مانند درامز، گیتار باس برقی، گیتار برقی، پیانو، اُرگ و آکاردئون بشکلی پایه ای استفاده می کند، و همچنین در بهره گیری از سازهای ایرانی مثل تنبک و سه تار، آنها را از فرهنگ محافظه کار سنتی تهی و تنها به عنوان اِلمان هائی عینی بهره برداری کرده و خلاقیت بازیگوشانه و مدرنیستی را محیط تلفیق آنها با دریافته های موسیقائی خود می کند.

در واقع در آثار این آلبوم نه اِلمان های فرمالیستی موسیقی ایرانی آن موقعیتی تسلط گرایانۀ ساختاری را بخود می گیرند و نه رویکردهای سنت شکن مدرنیستی نامجو مهر باطل بر هویت فرهنگی و موسیقی سنتی ایرانی می زنند. او در واقع فرهنگ ها و سنت های ایرانی را بخاطر آنکه ریشه های هویتی خود را در آنها می یابد، نقد می کند و بجای آنکه تمامیت آنها را رد کند و در فضای تاریک بی هویتی معلق شود، با آن سنت ها و فرهنگ ها دیالگ برقرار کرده و نتیجه را به نفع ساختاری پست مدرنیستی که بیانگر زمانۀ ما است در آثار خود ارائه می دهد. بگفته ای دیگر دیروز در همآغوشی با امروز در نگاه نامجو تلفیق شده و برای فردا متحول می شوند.

در کل ویژگی برجستۀ آلبوم "آخ" در سادگی موسیقائی آنها است. این آلبوم گرایش موسیقائی به رویکردهای مینیمالیستی با آوائی تا سر حد سادگی، حتی در جاهای معدودی نَیوٌیستی دارد.

4- آوازخوانی غیرمتعارف نامجو:

دیگر خصوصیت این مجموعه آوازخوانی بیانگرا/ سنتی اوست که گه گاهی با بیانی روایتگویانۀ نمایشی تلفیق می شود بی آنکه پرده های ایهام و خیال پس رود و هجم از محتوی تهی شود. تکنیکی که براساس آگاهی از سبک آوازخوانی سنتی و خوانندگی معمول موسیقی های مردم پسند و هنر تئاتر می باشد که در بیانی کاملاً حسی، تلفیقی و با شکستگی های انتزاعی ابراز می شود.

اما متاسفانه در نگاهی کلی بر آلبوم "آخ"، آن اِنسجام لازم در ساختار سبکی آثار و پیوستگی مفهومی در کلیت آلبوم شنیده نمی شود. پراکندگی و شاخه شاخه بودن در سبک موسیقی قطعات، تمامیت مجموعه را از یک اثر کامل به تکه تکه هائی جذاب تبدیل کرده که با تمام کمال هنریشان شنونده را دائماً به در و دیوار کنش های بیانگرایانۀ متنوع می زنند. این چندگانگی سبکی در کنار هم جذابیت آلبوم را مخدوش و ایده های گوناگون مفهومی موسیقی او را در هم خنثی کرده است. البته این رویکرد در بیشتر مجموعه های محسن نامجو مشاهده می شود و از این رو مهم می نماید و بد نیست مورد تجدید نظر قرار گیرد.

آلبوم "آخ" را می توان بطورکلی به دو گرایش موسیقائی تقصیم کرد:

 الف- آثار نوپردازانه/تجربی

آهنگ های؛ همش، بی نظیر و گلادیاتورها

ب- آثار تلفیقی/تجربی

آهنگ های؛ دلادیدی، شمس، قشقائی، خان باجی و سیلیتولیندو

اگر این آلبوم در آرامش و بدون عجله به دو مجموعه متفاوت تقصیم و گویای دو رویکرد موسیقائی جدا از هم می شد، نه تنها آن اِنسجام سبکی مورد نظر بوجود می آمد بلکه مخاطبین نامجو نیز که مطمئناً کشش های متفاوتی بر گرایشات سبکی او دارند، می توانستند رابطۀ منطقی و طبیعی تری با آلبوم وی برقرار کنند.

به عنوان مثال آهنگ های "گلادیاتورها"، "همش" و "بی نظیر" که در سبک آهنگ هائی مانند "دهۀ شست"، "سیم باند" و "عقاید نوکانتی" هستند در یک آلبوم قرار می گرفتند. قطعه هائی که ترانه های پست مدرنیستی نامجو را در قالبی زیبائی شناسانۀ غیرمتعارف، ساده و نوپردازنه آهنگین می کنند و بیانگر سبک موسیقی منحصربه خود او هستند.

آلبوم دیگری هم از مجموعه آهنگ های "شمس"، "قشقائی"، "خان باجی"، "سیلیتو لیندو" و "دلا دیدی" که در گروه موسیقی تلفیقی نامجوئی هستند در کنار هم قرار می گرفتند. این مجموعه آثار رویکردهائی موسیقائی در حومۀ موسیقی های سنتی و فلکلور با اشعار سرودۀ شاعران دیگر هستند و جنس آنها کاملاً با آثاری که تماماً مخلوق نوگرائی خود اوست فرق می کند.

در کُل آثار این آلبوم سفری گیج کننده اما ملموس در لابلای کلام قرآن و عقل، سنت و ساختارگریزی، سکس و عشق، سرکوب و اعتراض، یأس و امید، اسارت و انقلاب است. تمام این پدیده های متناقض بیانگر احساسات انسان متحول و پویایست در بیان جامعۀ بیمار خود که در دوران نقاهت بسر می برد. جامعه ای که به آرامی بسوی بهبودی متحول می شود و هنرمندش نیازبه ابراز آزادانۀ زمانه و هستی خویش دارد.

نصیر مشکوری

www.nassir-mashkouri.com


Share/Save/Bookmark

 
Dehkhoda

کانسپتوالیستی یعنی چی؟

Dehkhoda


 

کسی می تمونه معنی کنه؟


Monda

Great write up

by Monda on

Thank you.