Part 1 Part 2 Part 3 Part 4 Part 5 Part 6 Part 7 Part 8 Part 9 Part 10
بخش دهم
(( همه خوابها از سوی خدا نمی آیند ))
( نیکو کازانتزاکیس... سرگشته راه حق )
(( دوستی قشنگترین پرواز است ))
( خانم معلم )
غروب یک روز بهاری از آخرین روزهای بهار سال هزار و سیصد و هشتاد و شش بود . گورستان شهر اهواز خلوت و ساکت بود. قبرهایی که افراد آرمیده درون آنها در آن هنگام از یک روز وسط هفته از میان زندگان ملاقات کننده داشتند بسیار کم بودند. در آن سکوت و آرامش کسی از میان قبرها می گذشت و با
گام های آرام پیش می رفت. او بدیدار کسی آمده بود که می دانست جز در این گورستان جای دیگری نخواهد یافتش. حالا این تنها آدرسی بود که از او برایش مانده بود. فقط یک قبر که داشت بسوی آن می رفت و با هر گام که به آن نزدیکتر می شد قلبش فشرده تر می شد. صدایی از سمت راست به گوشش رسید و نگاه او را به آن سو کشاند. متوجه نشد چه صدایی بود. گویا صدای افتادن جسمی بر زمین بود. دوباره نگاهش را به روبرو متمایل ساخت. لحظه ای دستانش را که در جیبهای مانتویش بودند مشت کرد و فشرد. ناخن هایش در گوشت کف دستهایش فرو رفته درد ایجاد کردند. این درد اما برایش آرامبخش بود. او یک زن بود و یک زن گاه به درد بیش از هر چیز نیاز داشت. سرانجام به آن قبر رسید و در برابر آن ایستاد. این گور برخلاف بار پیش که بالای آن ایستاد پر بود. اکنون میزبان مهمانی بود. مردی در آن آرمیده بود که این زن بیش از یک سال در سرزمینی بیگانه دور از او به او می اندیشید. همین دو روز پیش برای دیدار خانواده اش و تنها برای مدت یک هفته به میهن بازگشته بود. درون این گور مردی تا جاودان خاموش آرمیده بود که زمانی زیباترین نجواها را هنگام آرمیدن با او در گوشش زمزمه کرده بود. زن آن نجواها را بیاد داشت. این گور کسی را اسیر خود کرده بود که روزگاری اسیر او بود. زن او را بیاد می آورد زمانی که لبخند می زد زمانی که با او هم آغوش می شد زمانی که او را نوازش می کرد زمانی که او را می بویید و زمانی که او را می بوسید. و اکنون تنها نام او را می دید که بر سنگ این گور حک شده بود. نگاهی به تاریخ مرگش انداخت. چهار هفته پس از سفر او مرده بود. پسرکی با سطلی آب در دست به او نزدیک شد و پیشنهاد شستن سنگ قبر را داد. زن با تکان سر به او پاسخ منفی داد. پس از او دخترکی پیش آمد و گلهایی که در دست داشت را برای فروش عرضه کرد. زن لبخندی بر لب آورده یک شاخه گل سرخ از او خرید.
برای مدتی گل را در دست نگهداشت و بعد آن را بر روی سنگ قبر انداخت. صدای پرندگان نگاهش را بسوی بالا کشاند. پرواز چند پرنده در آسمان به او می گفت که دوستی بهترین پرواز است. شکل و ترتیب قرار گرفتن پرنده ها هنگام پرواز در آسمان نارنجی رنگ غروب او را بیاد حرف V انداخت. لحظاتی بعد پرنده ها در آسمان از برابر چشمان او ناپدید شدند اما این اندیشه همچنان در یاد او پایدار ماند که دوستی
قشنگترین پرواز است.
پایان
A. R .M
فهرست نامها :
ناجی برشام Naji Barsham
سولماز کریمی Solmaz Karimi
مزدک Mazdak
داوود Davoud
نوید Navid
نازنین Nazanin
جمشید Jamshid
نسترن Nastaran
تینا Tina
تانیا Tania
مهرنیا Mehrnia
حمیده Hamiheh
سیروس Sirous
مهری Mehri
ویگن Vigen
کوروش Kurosh
ادیسون Edison
گیوتین Giyotin
نادری Naderi
کیانپارس Kiyan Pars
باهنر Bahonar
اهواز Ahwaz
شیراز Shiraz
تهران Tehran
عسلویه Asaloyeh
جهرم Jahrom
مسجد سلیمان Masjed Soleyman
آبادان Abadan
خوزستان Khozestan
دزفول dezful
شوشتر shoshtar
ایذه ezeh
انشان enshan
کانادا kanada
کارونkaroon
چهار شیر chahar shir
ملی راه meli rah
نیو سایت new site
زیتون کارمندا zeytoon karmanda
آسیاباد asiab adad
عامری ameri
پل سیاه pol siah
پل هلالی pol hellali
سپر جنوب sepehr jonoob
کاراندیش kar andish
بازار مرو bazar mero
رضا شاه reza shah
بازار پاکستانی ها bazar pakestaniha
پارک ملت park melat
سی متری si miteri
بیست چهار متری bistochahr miteri
خیابان امام khiaban emam
خیابان پهلوی khiaban pahlavi
آخر آسفالت Akhar esfalt
Part 1 Part 2 Part 3 Part 4 Part 5 Part 6 Part 7 Part 8 Part 9 Part 10
Recently by Dariush Azadmanesh | Comments | Date |
---|---|---|
برده (6) | 1 | Aug 25, 2010 |
برده (5) | - | Aug 20, 2010 |
برده (4) | - | Aug 16, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Nice
by Arshia on Mon Apr 12, 2010 07:07 PM PDTDariush Jan,
All of your stories are inspiring and well-written. Most importantly, they are all unique.
You are a great writer.
Hope to see more from you.
Thank you for sharing.