PILGRIM
October 7th 2008 marks the 80th anniversary of the birth of one of Iran’s most celebrated modern poets, Sohrab Sepehri. On that day, hundreds of people will make their way to the lonely, remote mosque of Mashhad Ardehal, (on the desert road between Kashan and Dilijan), to pay their respects, recite poetry and lay flowers on the grave of this much-loved poet. Awaiting them will be no grand memorial tomb such as that of Hafez or Sa’adi: no pavilion with fragrant gardens, no trees to adorn and give shade. All they will see is a marble flagstone in the courtyard of the mosque (outside the women’s entrance), sometimes trodden below the feet of visitors on their way to prayer. The inscription on the stone reads:
>>>
HOT
One of the best features is that you can instantly add an event right into your Google or Yahoo calendar
Ever since the dot com boom and bust, I don't get too excited about new websites anymore, especially Iranian sites. Iranian sites for the most part either suck, or they are template sites and the greedy developers seem to want to create the most busiest and complicated sites with the teeniest tiniest text that you can't read, almost as if they wanted to make it as hard to use as possible. God forbid they have those awful ads on them too. Farsi language sites are often bad, as the penchant for Iranians to blog like crazy, at times becomes too much to bear. Certainly painful on the eyes. I think the number of Iranians blogging now, is more than the actual number of Iranians reading those blogs
>>>
LORCA
گمان می کنم ما بیش از هر چیز به نویسندگانی مانند لورکا احتیاج داریم
دیشب نمایش یرما اثر فدریکو گارسیا لورکا را دیدم. پیش از رفتن به نمایش دلم می خواست چند کلمه در موردش بنویسم ولی کار و گرفتاری نگذاشت و برای همین موکولش کردم به نوشتن مطلبی به بهانه اجرای یرما. از اجراهایی که در آن یرما از صبح تا شب با لباس خواب جلوی چشمان خوان می چرخد تا او را به رختخواب بکشاند و باز هم تلاشی بکنند تا شاید بچه دار شدند خوشم نمی آید. از ویکتوری که هی مردانگی مذکر خود را به رخ تماشاچی می کشد خوشم نمی آید. از خوان قلدری که زنش را له و لورده می کند خوشم نمی آید. نکته ی شخصیت های لورکا در دوگانگی وجودی شان است. یرما در عین عفیف بودن پر است از امیال سرکوب شده. خوان در عین قلدری و سختی، شکننده هم هست. ویکتور دخترکش نیست، بلکه جفت مناسبی است برای یرما و آن دو خودشان این را نمی دانند بلکه ما هستیم که این را می دانیم و در خلال نمایش به آن پی می بریم.
>>>
WESTOXICATION
کجای دنيا بيشتر از قم تا گلو در غربزدگی فرو رفته است؟
در دوران معاصر کمتر اتفاق افتاده که اصطلاحی از جانب نخبگان و متفکران ايرانی وضع شود، و يا مورد استفاده قرار گيرد، که در بين اهل قلم و انديشهء جهان هم کاربرد پيدا کند. واژه ای خاص و در حال حاضر يکی شده با انديشه های مسلط بر حاکميت اسلامی ايران، اصطلاح «غربزدگی» است.در واقع، غربزدگی، به معنی علاقمندی و گرايش به «برخی» از مظاهر تمدن غرب، چماقی است که بخصوص بر سر نسل جوان ايران فرود می آيد و خيابان ها و بازار های کشورمان را به صحنهء برخورد نيروهای انتظامی با جوانانی تبديل کرده است که ظاهرشان از «مصاديق غربزدگی» محسوب می شود. اما فهرست اين مصاديق را فقط گردانندگان رژيم اسلامی می توانند بصورتی کاملاً دلبخواه تهيه کنند. حال آنکه اگر تمايل به استفاده از مظاهر تمدن غربی نشان غربزدگی باشد، چه کسی را می توان در حکومت اسلامی ايران يافت که غربزده نباشد؟
>>>