آيا کسی که بر ضرورت حفظ يکپارچگی کشور، همراه با تأکيد بر لزوم رفع هرگونه تبعيض از سوی گروه های حاکم نسبت به اقوام، تيره ها، و گروه های مختلف ساکن فلات ايران پافشاری می کند مسئوول بروز اختلاف در نيروهای اپوزيسيون است يا آنها که مصرانه می کوشند کسی از لزوم چنين اتحاد و چنان رفع تبعيضی سخن نگويد؟
آيا براستی اين «ناسيوناليست ها» هستند که به «تنش های ملی ـ قومی» دامن می زنند يا آن جدائی خواهان فرصت طلبی که در موقعيت بحرانی کنونی فرصتی طلائی برای تحقق آمال بی خردانهء خود يافته اند؟
اما خرده بينانی هزار بار اشتباه کرده، می گويند که در هنگامهء خطر جنگی که بر فراز کشورمان بال گشوده چه وقت بحث کردن دربارهء ملی گرائی و رابطهء آن با فدراليسم است؟ می گويند اين حرف ها تفرقه ايجاد می کند و دستور می دهند که بايد همهء انرژی و حواس هامان را بر روی جلوگيری از جنگ متمرکز ساخته و از ايجاد «بحث های انحرافی» خودداری کنيم.
من اما با اين سفارش مخالفم و فکر می کنم که اصرار در ضرورت ساکت کردن بحث های ديگر، بخصوص در مورد ضرورت حفظ يکپارچگی کشور، با نيت ظاهری تمرکز بر جلوگيری از جنگ، هم ريشه در دروغ دارد، هم در فريب خوردگی.
می گويم دروغ، چرا که هيچ کدام از اين بحث ها منطقاً نافی يکديگر و ناهمسازگار با هم نيستند و، اتفاقاً، در لحظات کنونی تاريخ کشورمان، سخت بهم مربوط شده اند. مگرنه اينکه بحث از بمباران تأسيسات نظامی «ايران» است؟ و مگر نه اينکه تجزيه طلبان، از يکسو به بهانهء اينکه «ما ملتی مستقل از ملت ايران هستيم»، در مبارزهء ضد جنگ شرکت واقعی نمی کنند و آن را مربوط به خود نمی دانند و، از سوی ديگر، با معرفی «فارس ها» بعنوان آماج های حمله، فکر می کنند که می توانند، در پی جنگ، به دور از خرابه های تهران و اصفهان و کاشان و نطنز و فارس، ممالک رؤيائی خود را بوجود آورند؟ باور کنيد خيالاتی نشده ام. بنگريد که چگونه اين روزها دو زمزمهء «تجزيهء ايران» و «بمباران ايران»در راهروهائی از واشنگتن و پايتخت های برخی از کشورهای اروپائی يکجا و همزمان به گوش می رسند؟ يا پاسخ دهيد که چرا ترسيم کنندگان نقشه های بمباران ايران مرتب با تجزيه طلبانی که جاعلانه خود را نمايندهء «مليت های غير فارس» معرفی می کنند مشغول ملاقات و رايزنی هستند؟
فريب خوردگی هم می گويم؛ چرا که جمهوری اسلامی دوست دارد که اپوزيسيون، زير لوای اتحاد برای جلوگيری از جنگ، هم حکومت اسلامی را از زير ضربه خارج کند و هم وظايف اصلی يک اپوزيسيون واقعی را بدست فراموشی بسپارد و، سرگرم شعارهای ضد جنگ، بقای اين حکومت پليد را تضمين نمايد؛ اما حکومت سرکوبگری که خود مسبب وضع موجود و به مخاطره افکنندهء کشور است نبايد بتواند با کمک اين فريب هر صدای مخالفی را در فراسوی مرزهای خويش نيز خاموش کند. و به همين دليل معتقدم که هوشيارانه نبايد گذاشت مخالفت با جنگ موافقت با جمهوری اسلامی تلقی شود.
باری، در اين هفته می کوشم، در عين تحليل نکات بالا، آنچه هائی را نيز که قبلاً در مورد «تجزيه طلبی» مطرح کرده ام جمع بندی کنم تا در هفته های آينده شايد بتوانم به بحث اصلی خود در مورد «ملی گرائی» برگردم. و اجازه دهيد اين جمع بندی را در قالب مجموعه ای از مفردات يک «صورت مسئله» ارائه دهم:
1. عده ای از کسانی که تا بحال جزو «ملت ايران» محسوب می شدند اکنون خود را «ملت ترک» و «ملت عرب» و «ملت ترکمن» و «ملت بلوچ» و «ملت کرد» می خوانند.
2. آنها عقيده دارند که در طول تاريخ، يعنی از روزگار کورش هخامنشی تا امروز، مردمی به نام «ملت فارس» هم وجود داشته اند که دائماً آنها را مورد «ستم» قرار داده اند، خودشان را از لحاظ نژادی بالاتر از آنها دانسته اند، سرزمين نژادها و ملت های ديگر را تصرف کرده اند، زبانشان را خشکانده و ثروتشان را چپاول کرده اند.
3. آنها می گويند که «ملت فارس» اکنون کار اين ستمگری را به آنجا کشانده که اين «ملت» های ستمکشيده ديگر عزم خود را جزم کرده اند که حساب شان را با ملت فارس يکسره کرده و از آن جدا شوند.
4. و نيز معتقدند که، در پی اعلام اين تصميم، اکنون متفکران «ناسيوناليسم شوونيستی فارس»، با ارائهء انواع دلايل سفسطه آميز، می خواهند به بيداد و زورگوئی خود ادامه دهند و راه استقلال و «سعادت» مليت های ديگر را بر آنان ببندند.
بنظر من، پيش از شکافتن اين «صورت مسئله» لازم است بپرسيم که در کنار اين مجموعهء «ملت های ترک و ترکمن و بلوچ و عرب و کرد» و نيز «ملت ستمگر فارس»، آن که «ملت ايران» نام دارد چيست و کيست و کجاست؟
توجه بفرمائيد که تا بحال تصور می شد که «ملت ايران» مجموعهء همهء ترک ها و ترکمن ها و عرب ها و بلوچ ها و کردها و فارس ها و بسياری از «پاره ملت» های ديگری است که زير نام و پرچم «ايران» صدها سال است با هم همزيستی داشته و در غم و شادی و شکست و پيروزی يکديگر شريک بوده اند. اما حالا معلوم می شود که اين ها همه ناشی از خوش خيالی بوده و «ملت ايران» گويا اصلاً موجودی جعلی و تحميلی است که وجود خارجی ندارد. و اين در حالی است که همهء جهانيان مردمان ساکن در داخل مرزهای کشوری به نام ايران را اول ايرانی می دانند و بعد ترک و کرد و عرب و بلوچ؛ و سازمان گردهمآئی ملل مختلف دنيا هم کسی را، بعنوان نمايندهء ملت ترک و ملت عرب و غيرهء ساکن در جغرافيای ايران، بخود راه نمی دهد و به رسميت نمی شناسد.
بنظر من، اصرار مدام بر وجود «ملت های مختلف» در برابر «ملت فارس» و، در همان حال، زير فرش کردن مفهومی به نام «ملت ايران»، نشانگر اين واقعيت است که جدائی طلبان اتفاقاً مشکلی واقعی با آنچه که «ملت فارس» می خوانند ندارند و مشکل اصلی آنها با وجود گسترده و فراگيری به نام «ملت ايران» است. برای توضيح اين نکته کافی است به نکات زير توجه کنيم:
1. اگر اين همه ظلم و ستم فقط از جانب «ملت فارس» بر بقيهء «ملت ها» روا شده، چرا اين «ملت ها»، در عين خواستاری جدائی از ملت ستمکار فارس، بر همبستگی بين خودشان در داخل موجود گسترده ای به نام ايران تأکيد نمی کنند؟ اين «ملت ها» که به همديگر ستم نکرده اند و از هم شکايتی ندارند و همه شان هم به يک مصيبت دچار بوده اند؛ پس چرا «ملت فارس» را از جمع خود کنار نمی گذارند تا خودشان به نام «ملت ايران» با آسودگی خاطر زندگی کنند؟
2. نيز، بگيريم که اين همه «ملت های ستمديده» بالاخره موفق می شوند بين خود و ملت ستمکار فارس خط کشی کنند و از آن خلع يد نمايند. در آن صورت آيا بهتر نيست که خودشان يگانگی « ايران منهای فارس ها» را تأمين کنند و بگذارند که اين ترکيب کارای تاريخی سر جايش باقی بماند؟ يعنی، بجای اينکه کاری کنند که ملت ايران مساوی با و منحصر به ملت فارس شود، بشود ملت همهء آن «پاره مليت» های ديگر غير فارس؟ و بجای سخن گفتن از تجزيه و جدائی سخن از اخراج و تبعيد (يعنی دور کردن از خود) فارس ها به ميان آورده شود؟
3. بخصوص که «کشور ايران بدون ملت فارس» هم کشور بزرگ و ثروتمندی خواهد بود، و هم ترکيب رنگارنگ و دلکشی خواهد داشت. فکرش را بکنيد: دور تا دور ايران را اين «مليت» های غيرفارس گرفته اند و فقط کوير لوت و شهرهای اطراف آن را می شود قلمرو ملت فارس دانست، چيزی شامل شمال استان فارس و همهء اصفهان و کرمان و يزد و تهران و سمنان و بخش هائی از خراسان و احتمالاً قزوين. (توجه کنيد که تکليف ما هنوز با مازندرانی ها و گيلانی ها هم روشن نيست و احتمال شرکت آنها در مجموعهء ملت ايران بدون ملت فارس نيز وجود دارد، چرا که گيلان خود سابقهء برقراری «جمهوری خودمختار گيلان» را در پروندهء دارد و ديده ايم که برخی از مازندرانی ها هم بدشان نمی آيد کشور کوچکی در پشت کوه ها البرز بوجود آورند و آنها نيز از ملت فارس جدا شوند).
نتيجه بگيرم: اگر احتمال تحقق چنين روند اخراج و تبعيدی مطرح نمی شود و فقط بر خواستاری تجزيه تأکيد می شود، آيا نمی توان نتيجه گرفت که مشکل اصلی تجزيه طلبان با ملت فارس نيست، و آنها کلاً با «مجموعه ای به نام ايران» مشکل دارند و می خواهند نه تنها سرزمين خود را از ايران جدا کند بلکه اساساً طالب تجزيهء کل ايران هستند و می خواهند تا همهء اين «ملت های ستمکشيده» از يکديگر جدا شوند؟ آيا نه اينکه چنين واقعيتی روز به روز ترديد ناپذيرتر شده است؟ و آيا اين واقعيت خبر از وجود «دستور کاری پنهان» نمی دهد؟
به نظر من، اساس بی منطق بودن احتجاجات تجزيه طلبان را هم بايد در همين «دستور کار پنهان» جستجو کرد که نمی گويند اما انجامش می دهند: «ما تنها با فارس ها نيست که يکی نمی شويم. ما از بقيهء ملت های فلات ايران نيز جدائی می خواهيم. يعنی هيچ مليتی در فلات ايران نبايد با مليت های ديگر ساکن آن هم کاسه باشد». و درست در همين راستا نيز هست که آنها را بشدت فعال می يابيم.
آيا توجه کرده ايد که وقتی برخی از ساکنان فلات ايران، از هر قوم و تيره و مذهب و زبانی، که دوست دارند جزء ملت ايران باقی بمانند، برای حل مسائل مشترک خويش به بحث و رايزنی می پردازند، هميشه اين آقايان و خانم های تجزيه طلب خود را قاطی بحث می کنند و، با گرد و خاک براه انداختن، اجازه نمی دهند بحثی که اصلاً به آنها مربوط نيست، شروع شود و ادامه پيدا کند؟
و محتوای اين «بحث داخلی» در ميان علاقمندان به باقی ماندن در زير چتر ايران و مليت ايرانی چيست؟ خيلی چيزها؛ و از جمله اينکه «حکومت اسلامی می خواهد، به زور و سرکوب، ملت ايران را صاحب هويتی اسلامی کند؛ تاريخ پيش از اسلامش را قبول ندارد و ناچيز می شمارد؛ فرهنگ پرورده شده در دوران پيش از اسلام را فرهنگی متجاوز و وحشی صفت می خواند که چهارده قرن پيش اعراب مسلمان شبه جزيره برای پايان دادن به سلطهء ستمکارانه اش به او حمله کرده و آحادش را از دم تيغ گذرانده اند». اين «علاقمندان»، که خود را جزو ملت ايران می دانند، پس از تحمل سی سال سختی و رفتارهای غيرانسانی، به اين فکر افتاده اند که اگر هويتشان فقط اسلامی باقی بماند، نگاه مردم جهان به آنها نگاه به مردمی خواهد بود هنوز خارج نشده از ايام وحش ـ مردمی که برای جلوگيری از تسری و توسعه وحش مجهز به اسلحهء اتمی شان هم که شده بايد مورد حمله قرار گيرند و سرکوب شوند. اين «علاقمندان» راه حل مشکل خود را در آن ديده اند که نگاهی هم به تاريخ پيش از اسلام خويش بيافکنند و، از طريق گزينش هائی با معنی و غرورانگيز از ميان دست آوردهای آن، هويت خود را گسترش داده و به مردمی سرفراز بدل شوند که دنيا رغبت پذيرش آنها را در خانوادهء ملل داشته باشد. به کلامی ديگر، شرکت کنندگان در اين بحث ها می خواهند «دردهای مشترک» خود را بشناسند و برايشان از يکسو درمان هائی مناسب (مثلاً فدراليسم دوخته شده به قامت کشور متحد ايران) پيدا کنند و، از سوی ديگر، با تغيير ماهيت خود که به ننگ حکومت اسلامی آلوده است خطر جنگ را از کشورشان دور سازند. اما روشن است که چنين کاری به درد تجزيه طلبان نمی خورد و آيا به همين دليل نيست که کسانی که خود را جزو ملت ايران نمی دانند پابرهنه وارد اينگونه بحث ها شده و در آن دخالت و اظهار نظر می کنند؟
طرفه اينکه همين «دستور کار پنهان» موجب شده که تجزيه طلبان، به هنگام دخالت در بحث هائی که به آنها مربوط نيست، خاصيت «ژله ای» پيدا کرده يا مثل آفتاب پرست مرتب رنگ عوض کنند. مثلاً، هر کجا که لازم بيايد، در عين متهم کردن فارس ها به باستان پرستی ضد اسلامی، مشکل همگانی را ناشی از آن می دانند که «حکومت اسلامی بازو و سخنگوی ملت فارس» است و، در نتيجه، حساب مبارزه با آن را نمی توان از حساب مبارزه با مليت فارس جدا کرد.
صرف نظر از تضاد بنيادين درونی اين سخنان، براستی شما از اين بابت استدلالی هم از ايشان شنيده ايد؟ آخر کجای اين حکومت قيقاج فقط به ملت فارس مربوط می شود؟ آيا کسی آماری گرفته است تا ببينيم چه مقدار از هيئت حاکمه و ديوانسالاری دولتی و ارتش و بسيج و سپاهش از نفرات ملت فارس (که البته تعريفش حتی روشن نيست و، تا اطلاع ثانوی، می توان آن را «ملت فارس زبان» هم خواند) تشکيل شده؟ رهبر اين رژيم، آقای «خامنه ای» که آخوندی اصلاً از ترک های خامنهء آذربايجان است؛ رئيس قوهء قضائيه اش هم که آخوند ديگری است، عرب زبان و تبعهء کشور عراق؛ در کردستان هم چندان آدم «فارس» پيدا نمی شود که مشغول سرکوب آزاديخواهان آن خطه باشد و اغلب خود «جاش» های کردنژاد هستند که به «ملت» خود خيانت می کنند. در تبريز هم چماقداران و چاقوکشان دولتی همه محلی هستند و زبان فارسی را به سختی تکلم می کنند. پس، براستی چگونه می توان حساب بدکاری همان حکومتی را به پای فارس هائی نوشت که تاريخ ماقبل اسلام شان را قبول ندارد، آرامگاه مفاخر آن تاريخ را به آب می بندد، وزارت خارجه و دادگستری اش را اعراب می گردانند، وزير انرژی اش فارسی را با لهجهء غليظ ترکی حرف می زند، و بسياری از «علما»يش، هم در گذشته و هم در زمان حاضر، از آذربايجان برخاسته اند؟ «فارسيت» اين حکومت را از کجايش بايد استخراج کرد؟
و مگر نه اينکه يکی از گفته های مکرر تجزيه طلبان ترک آن است که اکثريت مردم ايران ترک زبانند؟ مگر نه اينکه تحزيه طلبان عرب معتقدند که هشتاد در صد واژه های «زبان فارسی عربی» است؟ مگر نه اينکه تعداد کسانی که خود را «سيد» می خوانند، (يعنی که از ترکهء پيامبر اسلامند و عرب) بسيار زياد است و بخصوص اکنون محترم ترين قشر هيئت حاکمهء سرزمين مان را نيز همين سيدها تشکيل می دهند؟ مگر خود رهبر اين حکومت اسلامی هم ترک خامنه و هم سيد عرب نيست؟ پس اين ملت نابکار فارس کجاست؟ آيا کسی هم هست که بتواند موجودی به نام «ملت فارس» را نشانمان دهد و اين ديوی را که خون همهء مليت های ديگر را به شيشه کرده به همگان معرفی کند؟
در عين حال، برخی از آقايان می کوشند تا از قول کسانی که به فارسی سخن می گويند سخنانی جعل کرده و بگويند که فارس های شوونيست معتقدند «مردم آذربايجان اصلاً ترک نيستند بلکه آريائی و فارسند و، بعدها، آمدن ترکان و مغولان به سرزمين شان، موجب شده که زبانشان عوض شود». بعد خودشان تز متضاد اين حرف من در آوردی را چنين ارائه می دهند که «نه خير، ما آريائی نيستيم و اهالی امروز آذربايجان هم همان ساکنان قبل از آمدن ترکان و مغولان نيستند و در واقع بازماندگان خود آن ترکان و مغولانند. در نتيجه اگر هم آذربايجان پيش از آمدن ترکان و مغولان جمعيتی آريائی و فارس زبان داشته همين که اکنون در آن قلمرو به ترکی تکلم می شود نشانهء آن است که جمعيت غير ترک اين خطه از ميان برداشته شده اند و ساکنان فعلی آذربايجان خون آريائی ندارند».
خوب نداشته باشند؛ بحث در اين مورد چه ربطی به مسئلهء مليت ها و تجزيه دارد؟ چه کسی اين روزها به دنبال يافتن نژاد خلص آريائی براه افتاده است که آقايان چنين نگران شده اند؟ ما می گوئيم «ملت ايران» مجموعه ای از نژادها و زبان ها و فرهنگ هاست» و آنها باز تکرار می کنند که «شما نژادپرست و آريائی مذهبيد».
اما، براستی، بعد از حمله اعراب به سراسر جنوب ايران و پخش شدن ترکان غزنوی و خوارزمشاهی و سلجوقی و مغولان چنگيزی و هلاکوئی و استقرارشان در سراسر شمال فلات ايران ـ از خراسان تا مديترانه ـ اصلاً کدام آريائی خالصی را می توان در سراسر ايران يافت که بخواهد به تخمه و نژاد خود تفاخر کند و بقيهء نژادها را تحقير نمايد و فرو دست بخواند؟ کدام فارسی زبانی است که، به صرف آنکه نه به زبان عربی و نه به زبان ترکی که به زبان فارسی حرف می زند، بتواند مدعی شود که در دور دست تاريخ مادر آريائی اش به دست هيچ عرب مسلمان يا ترک و مغول بعداً مسلمان شده ای گرفتار نيامده و او فرزند تجاوز آنان به چنان مادری نيست و، در نتيجه، می تواند مدعی شود که در رگ هايش «خون لابد بی نظير فارس» با خون ترک و عرب در نياميخته است؟
و در راستای همين بحث بيهودهء نژاد، گيرم که ترک ها و عرب ها را «ترک و عرب» و نه «ايرانی ترک و عرب زبان» بدانيم؛ آنوقت بفرمائيد که تکليف کردها و بلوچ ها چه می شود؟ آيا کردها هم از جای ديگری به کردستان آمده اند و مردم محلی را از ميان برداشته اند؟ و زبان کردی شان ربطی به زبان فارسی ندارد؟ يا بلوچ ها هم بازماندهء اقوام مهاجم و مهاجر ديگری هستند و با ملت فارس بی ارتباطند؟ آيا آنها از من مازندرانی آريائی تر نيستند؟
نيز از اين نکته غافل نباشيم که از شروع اصلاحات ارضی تا انقلاب اسلامی، نيمقرنی هست که دست بلند و قاهر تحولات اجتماعی يک قاشق بزرگ را برداشته و مشغول همزدن ديگ بزرگی به نام «ملت ايران» بوده است. در جريان اين بهمخوردگی، روند مهاجرت و جابجائی های بزرگ مردمان مناطق مختلف ايران، به دلايل جنگی، اقتصادی و مذهبی و غير آن بشدت ادامه داشته و، در نتيجه، اکنون جمعيت ايران ـ در هر نقطه که بگيريم ـ دارای در صد بالائی از همهء پاره مليت هائی است که «شهروند کشور ايران» محسوب می شوند. حال بگيريم که دوستان تجزيه طلب ما در کار انحلال کشور ايران و تأسيس کشورهای کوچکی که دارای زبان مشترکی هستند موفق شوند؛ آنوقت آيا قدم بعدی آنها اخراج شوونيستی فارس هائی که سال هاست در کشورهای جديد التأسيس آنها زندگی کرده اند نخواهد بود؟ و آيا آنها از «مليت های ديگر» فلات ايران مطالبهء گذرنامه و ويزا نخواهند کرد؟
جالب است که آقايان تجزيه طلب از يکسو بزور کل تاريخ و فرهنگ و افتخارات ايران باستان را به فارس ها نسبت دهند و، از سوی ديگر، آنگاه که فارس زبانی در مورد مخاطرات روياروی هويت تاريخی ايران و مظاهر آن اظهار نگرانی کند، او را متهم به داشتن عقايد شوونيستی کرده و از اين بابت شماتتش می کنند.
باری، بنظر من، اين داستان را از هرکجايش که بگيريد به سرزمين بی منطقی و کله شقی های يک عده جاه طلب می رسيد و بس؛ کسانی که آرزومند حمله آمريکا و اسرائيل به ايران، تضعيف مبانی سياسی ـ جغرافيائی مليت ايرانی و مآلاً تجزيهء اين کشور هستند و، در نتيجه، مبارزه با افکار مسموم آنها خود بخشی از مبارزه عليه جنگ نيز هست.
و سخنم را با اين اشارهء قابل تعميم تمام کنم که، بنظر من، اين خانم ها و آقايان از يک نکتهء بديهی مهم غافلند و آن اينکه اگرچه تجزيهء «ايران» ممکن است اما تجزيهء «ايرانيان» کار چندان آسانی نيست. تجزيهء ايران امری جغرافيائی ـ حقوقی ـ سياسی است اما تجزيهء ايرانيان امری فرهنگی ـ تاريخی ـ عاطفی بشمار می آيد و روند اجتناب ناپذير جهانی شدن، و ضرورت پيدايش اتحاديه های منطقه ای بر بنياد کشش های تاريخی و فرهنگی، موجب خواهد شد که از دل همين پيوستگی نامرئی، موجودی به نام «ايالات متحدهء ايران» به دنيا خواهد آمد که می تواند از ايران کنونی بسا بزرگ تر هم باشد و در آن آزادی و عدالت برای همهء اجزاء تشکيل دهندهء ملت و مليت ايرانی همچون موهبت هائی بنيادين پايه های جامعه ای متمدن را ساخته باشند.
آقايان در «اين ناسيوناليسم» اگر مشکلی می بينند لطفاً آن را با صراحت بيان کنند.
Recently by Esmail Nooriala | Comments | Date |
---|---|---|
«شورای ملی» در ترازوی سنجش | 7 | Sep 25, 2012 |
ماه مرگ و بی مرگی | - | Aug 12, 2012 |
رهبر کاریزماتیک یا انتخابی؟ | 2 | Aug 06, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Please focus on the British atorocities in Iran
by Dolores Tajbakhsh (not verified) on Mon Nov 19, 2007 07:13 PM PSTWhat we all need is to unite and use this forum and other sources to make expose' of the British crimes in Iran.
Could you focus on this issue and leave National Front and other parties alone and focus on Free Masonary and the British attoricities in Iran, which oges on as we speak?
I used to enjoy Mr
by daii (not verified) on Mon Nov 19, 2007 06:32 PM PSTI used to enjoy Mr Nooriala's writings but lately he is going a bit overboard. Please stick to the historical reports, you do well there. leave these future material for the next generation. Truth of the matter is Iran has never enjoyed a true meaning of meaning one nation under the god or sky. Iranians have only united together in the past only at the times of external threats. Yes we have been kept together at times better than others, but it is always been under the pressure of the ruling king that we have been melted together. Has there ever been a moment of history when Iranians with their own free will decided to act in the interest of each other. If the unity under an authority counts as a one nation model then where are we going to get any better dictators than Islamic republic. Through out our history we have proven that we can not stand and trust each other. So why do we have to reinvent the wheels. ust develope a smaller federal government and give each providential their needed stronger governmnets.
Here is Ron Paul for presidency---listen to him.
by Conscious (not verified) on Mon Nov 19, 2007 02:47 PM PSTSeparatists are dreaming on... As they rely on new-con to support them, they should at least follow presidential candidate in U.S. Here is Ron Paul for presidency---listen to him.
//www.youtube.com/watch?v=l5ZXM3h4jig&feature...
//www.ronpaul2008.com/
OK...
by Ben Madadi on Mon Nov 19, 2007 09:38 AM PSTI can't believe I actually read THE WHOLE article. It's worth reading actually. But I profoundly doubt there is any important group, separatist or any other, that blame the FARS (ethnic Persians) for any HITORICAL mistreatment, for hundreds of years etc as the author says. Those who would say such things must be very very few, not worth dedicating so much significance to them. But there are problems in the very modern Iran (ever since Reza Shah) that have failed to address the needs of non-Tehrani, and especially non-Fars, Iranians. Even this does not mean that there has been an organised mass of Fars acting against the rest. On the other hand we cannot ignore the fact that, again, since Reza Shah, there have been open and very-well documented attampts on turning all Iranians from all backgrounds into a united Persian-speaking nation, and most of that same process has also been adopted by the Islamic regime. Saying all these things does not mean secessionism. Not saying these things on the other hand is worse, because their accumulation will lead to worse social atmospheres.
Balaam jaan gooshtah ra gorbah bordast
by Dakho (not verified) on Mon Nov 19, 2007 09:18 AM PSTBalaam jaan eenam korrah adam sozee dachau (Dakho) ke toosh adam mepazand vaghtee ke noon naayaab beshad.
Korrah paz khaannah dakhoast deggah...
Back Channel: It is all about money
by Abol Danesh (not verified) on Mon Nov 19, 2007 08:52 AM PSTThe truth of matter is the history shows again and again that that no matter how great and ideal of a political organization is forged to govern a nation, always left behind a segment of population unhappy with their condtions (E.g., the list is long) and they do everything possible at their disposal either to overthrow the current state of affairs or leave the country for a new distination beyond the mountains of their homeland (E.g., Emigration).
So what am I trying to get at? Very simple. Always leave the back channel open for no country can't be reduced to a giant cage without outlet for escape with geshtapo in charge to exterminate the unruly and the unsatisfied.
Now what do we have for dinner?
Kos Nagu
by XerXes (not verified) on Mon Nov 19, 2007 06:52 AM PSTI think you are an idiot. but hey, you are free to express yourself while I can say Kos nagu
REPLY: OUR SOLUTION?
by Faribors maleknasri M.D. (not verified) on Mon Nov 19, 2007 01:51 AM PSThow about the 70 million iranians in IRI? what is their solution? Greeting
Iran is a country of wide ethnic and cultural diversity.
by kurdish warrior (not verified) on Mon Nov 19, 2007 12:04 AM PSTAs an Iranian Kurd I believe in federalism. Federalism will demolish Iran's enemy structure (Separatist movements) for good. Federalism allows all Iranian nationals to govern themselves locally. This is not the case in today’s Iran. Federalism gives greater cultural freedom to all Iranian nationals whether if it’s their language, festivities and etc……
The False Utopia of Separatists
by Haj Hossein (not verified) on Sun Nov 18, 2007 09:14 PM PSTOnly a few Iranian are separatists. In my opinion these people are fooled by their leaders who are really mozdoors for other nations. This situation is not new in Iran. These are two other cases:
.
(1). Do you remember the way some Iranians thought of the late USSR? To them the USSR was the source all good and no wrongs. To them communism was the solution to all problems Iran was having. The utopia of USSR was nothing but an Illusion sold to young, simple minded Iranian youth. This lie was later revealed through several Iranian defectors who went to USSR in search of their utopia only to find something totally opposite of what they were told. Remember that, the idea of communism was strongest among the same people who now yell separation.
.
(2). The second case is the utopia that Mojaahedin Khalagh was promising their supporters, a series young and really honest individuals. The rest of Mojaahedin’s utopia is history. Memoirs of few Mojaheedin defectors revealed the hell they were living in.
.
The beauty of Iran lies in its diversity. By far, Iran is the only nation on Earth that has survived by peaceful coexistence of such diverse population for over 5000 years. I like to tell these separatists that they have been fooled like the supporters of Tudeh Party and the followers of the Mojaahedin Cult. The promise of utopia given to them is nothing but an illusion. They need to search for their utopia within the present make-up of Iran. In case they still think about separation, they should pack their bags and leave Iran.
Shae'r is right
by Teach (not verified) on Sun Nov 18, 2007 09:13 PM PSTThose who speak of any sort of division among iranians and iran have indecent plots in mind. Either (1) they want to lead and as such gain power and wealth (Chalabi-like), or (2) they are gullibles who are brain-washed by deceptions of ethnicity and false promises of prosperity. These are the same type of people who marched after khomaini and his promises of prosperity. And we all know what happened to them: they are either killed by the promiser or his gang, or, if alive, they are "mesle sag pashimanand." And that is exactly what the plotters are promising. Sooner or later social justice and prosperity will come to iran and all iranians will be embraced and included. Look at independent central asian and Caucasian countries, none have gained prosperity for the masses; and now they all are looking for their roots, their sacred iranian roots for self-identification. Payandeh iran, all of iran, the greater iran that includes all iranian lands lost in past centuries but still shining in iranian literature, social justice for all iranians. May god protect this land from all enemies, domestic (aka I.R. gangsters) and foreign.
My Brothers Iranian
by Shae'r (not verified) on Sun Nov 18, 2007 07:15 PM PSTDo Not Be "Deceived" By Such Nonsense ..
You Are "First and Foremost" Iranian ..
...
If You Are Baloochi, Kord, or Lor ..
Bakhtiari, Ghashghayee, or Khoozestani ..
Mashadi, Abadani, Or Yazdi ..
Esfahani, Azari or on and On ..
You Are "First and Foremost" Iranian ..
...
Do Not Be Fooled By The "Sweet" whispers of Indepedence ..
The Promises of "Garbage" Self Rule ..
The "Happiness" To Come of Your Language ..
The Deception of "Uniqueness" ..
...
Your Uniqueness Is That You are An "Iranian" ..
Unfortunately,
To those Who Run Iran Today ..
"Islam" is First ..
...
If You are a "Jew", Be a Jew, But an Iranian First ..
If You are a "Zaroshti", Be a Zartoshti, But an Iranian First ..
If You are a "Christian", Be a Christian, But an Iranian First ..
And Finally,
If You are a "Muslim", Be a Muslim, But an Iranian First ..
...
Remember,
Way Before Islam Came To Iran, We Were Iranians First ..
Persians, Torks, Gilanis, Mazandaranis ..
Kords, Kermashahi, Farsis ..
Hamedanis, Baloochis, Sistanis ..
Lors, Bakhtiaris, and on and on ..
...
Self rule is "Garbage" ..
It's the "Tool" of the "ENEMY" To Divide Us ..
Pure and Simple ..
To (:-)) I agree....
by Biji Sanandaj (not verified) on Sun Nov 18, 2007 05:37 PM PSTWell said...
The Art of Writing
by Dr. Abol Danesh (not verified) on Sun Nov 18, 2007 04:53 PM PSTI wish to commend Mr. Esmail Nooriala for his excellent approach in writing an essay. One of the best way to commuincate important issues to an audience is to ask important questions and then let the audience fill the blank by his active intellectual intervention and participation instead of being spoonfed an array of half cooked facts and figures dipped in a series of irrelevant ideological spieces.
The good news is Esmail is not only asking questions but asking the important question and as we all know asking the right questions itself is like waking half of the distance already.
Grade: b
*Question: why is the letter grade given in lower case instead of upper case?
I am with Shae'r! Keep up
by Fattoolah (not verified) on Sun Nov 18, 2007 01:33 PM PSTI am with Shae'r! Keep up Shae'r ... cheers
Secular Democratic Federal Republic of Iran is our solution
by (:-)) (not verified) on Sun Nov 18, 2007 11:32 AM PSTSecular Democratic Federal Republic of Iran is our only solution. We Iranians must work for a Iran Novin.
REPLY: Sectionism
by Faribors Maleknasri M.D. (not verified) on Sun Nov 18, 2007 10:52 AM PSTthe idea to divide , cut in pieces and parcelling out the IRI is not the most newest devilish thought. shortly after the revolution, it was said that the devils had aplan to diversicate the country. North-east-part for Afghans, north-east-part für Turky, west part Kurdistan - the state was first to be instaled - south-west part for Irak, south-west-part for Pakistan. so remaind the central Part with tehran and a few cities in the near naibourhood called may be democratic iran or something as meaningless. BUT: Thanks heaven the devilish plans could not be realised. In the iranian history we see similar examples for these kind of wishes, but again thanks heaven ttey remain but dreams. The last one was a true american dream. these devils have since 1978/79 only nightmares. Greeting
REPLY: FEDERALISM
by Faribors Maleknasri M.D. (not verified) on Sun Nov 18, 2007 10:31 AM PSTI have just repleid the comment of another visitor of IRANIAN who wants to say good by for ever and never visit this site again if.......an dso on. Now I read this comment of yours which is 100% reasnable and is exactly the same I wanted to write but did not know how. Anyway the IRI begann shortly after the Republic was founded with introduction; establishment; initiation; inauguration and insertion of federalism. For example the city RAFSANJAN got the first MAGNET-RESONANCE-TOMOGRAPHY Mashine in IRI because that community had its own mony on behalf of Pistacious-Exports. The University in Tabriz could not efford such a Mashine. it had no mony for it. The City Mashahd got the first COPUTER-TOMOGRAPHY-Mashine, the first after Revolution, shortly there after. So they have begann and as God will in a near future every community will be responssible for itsels in the frame of its capabilities. and all this, so I think, Blessing of the Revolution. There are of course more convincing examples but I had these ready in my mind.Greeting.
reply: in mardakeh..........
by Faribors Maleknasri M.D. (not verified) on Sun Nov 18, 2007 10:13 AM PSTI think it is not reasnoble to say good by. the webmaster says: Nothing is sacred and it is good so. let the unreasonables say whatever they can and whatever they have. Only on this way is it possible to approve what is truth and what is untruth, who stands for Iran and who will discriminate the iranians. thanks Heaven the true iranians can not be influenced by untruth, even said by strangers! I think it is better to let every body say and then discuss it reasonabley.
Greeting
in mardekeh hatman baraye
by savaki/sia (not verified) on Sun Nov 18, 2007 03:51 AM PSTin mardekeh hatman baraye sia kar mikinad va mikhahad nefsaagh ijad kond. agar webmaster harfhaye in martekeh ra paak nakoand digar man vaq doostan beh in site khoda hafezi khahim goft.
webmaster where are you to alloow this sh..
Federalism
by Kermanshan4life (not verified) on Sun Nov 18, 2007 01:25 AM PSTUnfortunately some people believe that federalism is a word similar to separatism. 'THEY ARE WRONG'. A secular federal Iran is the best solution which gives all Iranian their national rights. It safeguards the country's sovereignty and territorial integrity. It prevents any groups which has a separatism agenda.
Our Beloved Iran
by Shae'r (not verified) on Sun Nov 18, 2007 12:35 AM PSTMay The Forces That Cause Seperation Be Damned ..
May People who Conspire To Create Havoc Be Abolished ..
.....
May All Spirits That Intend To Destroy A Culture Be Subdued ..
May The Spirit Of "Ferdowsi" Imbue All Iranians Of Like Mind ..
.....
May The Greatness of Kourosh Penetrate Our Very Soul ..
May The Wisdom Of Dariush Overwhelm Our Consciences ..
.....
May The Patriotism Of Mossadeq Wake Us Up Every Morning ..
May The Despotism Of These Mullahs Get Flushed Every Night ..
.....
And Finally, May Our Bloods Flow As "One" ..
Remembering "ALWAYS" ..
That We Are "Sons" and "Daughters" Of Great People of The "Past" ..