دنبالشون می کنم همه جا
چشام رو بدنای خیسشون می لغزه
باهاشون شنا می کنه
کنار به کنار:
مث اون دو تا که با وجود شاید سی سالی اختلاف سن
مث دوقلوها می مونن، به هم چسبیدن
کنار هم دراز می کشن تو سونا
زیبا هستند:
قد بلند، متناسب و بشاش
با موهای دم اسبی
دختره مث یه اسب جوون
خودشو به پهلوی مادرش می ماله
واسش حرف می زنه
مادره با مراقبت گوش می ده
به کوچکترین حرکتش، به بلبلی هاش، به آه های بلند و کوتاهش.
بعد اونا ناپدید می شن و به جاشون
دخترمه که تو رختکن
جلوم واستاده: پشتش به منه،
با یه دست حوله شو محکم
دور بدن نوجوون و منقبضش گرفته
با یه دست دیگه سعی می کنه
لباساشواون زیر بپوشه،
از من خجالت می کشه،
از زنی که یکروز اون رو
برهنه تو شکمش داشته،
ولی حالا روشو ازش برگردونده
که زخمیش نکنه،
با وجودی که تموم وجودش اشتیاقه،
می خواد دوباره قورتش بده،
می خواد بچه ش دوباره کوچولو بشه
و خودشودرسته توش بندازه،
می خواد که چشای اون
انقد قایم نباشه، صداش انقد فرو خورده،
بدنش انقد شرمگین، پشتش انقد قوز کرده
میخواد اون مث یه بچه گنجیشک
همه جا دنبالش کنه
از این بند رخت تا اون بند رخت
می خواد که اون بذاره
بالهاشو با نوکش خشک کنه
و براش پوش بده
قبل اینکه لباساشو بپوشه و پرواز کنه و بره.
آخه بی انصافا
من فقط چند سالی یکبار می بینمش
فقط وقتی که بر می گردم کشور مادرم
خونه ی مادریم.
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
جوابیه
حامی (not verified)Wed Mar 26, 2008 06:12 AM PDT
نگران نباش کسی دیگر هست که به جات بالهاش خشک کنه و پرهاشو پوش بده نوبت تو دیگه تموم شده حالا توبت دیگرونه که جوجه ات رو که حالا بزرگ شده ناز کنن
Beautiful
by Shireen (not verified) on Sat Mar 22, 2008 07:10 PM PDTخیلی قشنگ بود نیلوفر خانم. از ته قلبتون نوشته بودید و به اعماق قلبم رسوخ کرد. من تجربه ای را که این شعر را نوشته می شناسم. دردش را حس کرده ام. دردت را در شعر زیبایت خواندم. باز هم بنویس. شعر بگو. حرفهایت را بگو. کسانی که حرفی برای گفتن دارند نباید خاموش بمانند. مرسی.