بی سیر یا با سیر!

آقای اشتری پیش از "فریفته" شدن توسط جاسوسان اسرائیلی، اصلن "ارگان باز" بوده و به قول قدیمی ها "یه چیزی ش" می شده


Share/Save/Bookmark

بی سیر یا با سیر!
by Ali Ohadi
06-Jul-2008
 

آقای علی اشتری را به جرم جاسوسی محاکمه و به اعدام محکوم کرده اند.[video] تا اینجای مطلب هیچ چیز غیر طبیعی وجود نداره. این که یک جاسوس محاکمه بشه، طبیعیه. این که جرمش سنگینه، طبیعیه. در مورد این که در محاکمه ای که ما ندیده ایم، و طبق معمول از قول "محاکمه کنندگان" شنیده ایم که جاسوس علیه الرحمه "اعترافیده" شده و غیره و غیره، ... هم یه چشممون را می بندیم و طبق معمول سی سال گذشته میگیم؛ در "دیوان بلخ" جمهوری، این هم طبیعیه! اما بالاغیرتن "فریب خوردگی" این جاسوس، یک پایش میلنگه! اگه آقای علی اشتری یک دختر چهارده پونزده ساله ی خوشگل مامانی بود،  خوب، می گفتیم "فریب خوردگی" تا اندازه ای طبیعیه. ولی آخه با این پیشونی بلند که تا مغز سرش رفته (واژه ی "کچل" در مورد کسانی مثل من که هنوز چند تار مو روی سرشون هست، واژه ی مناسبی نیست!) و با این بینی درشت (همین الان دوباره تو آینه نگاه کردم، دیدم سزاوار نیست بینی آقای اشتری را "خربزه ای" خطاب کنم!) خلاصه این که این منار را به کدوم جای کدوم گنجشگ بدبخت فرو کنیم که بگنجه؟

یک مرد چهل و سه ساله بعد از سه سال "بده و بستان" و برو و بیا و "معامله"، بخصوص وقتی "مقام امنیتی" تاکید کرده که آقای اشتری "از نظر هوشی در مراتب قابل توجهی قرار داشته"، چطوری می تونسته "فریب" خورده باشه؟ ما که تا به حال، خدا وکیلی با این جاسوسان اسرائیلی برخوردی نداشته ایم ولی از روی یه حساب سرانگشتی باید خیلی "قر و قمیش" آمده باشند و "فریبا" بوده باشند که آقای اشتری 43 ساله با این شکل و شمایل فریب خورده باشه! با این همه جاسوس اسرائیلی که همه جا پلاسند، می ترسم اگه خدای ناکرده به بهشت هم بریم، این جاسوسان در هیات "غِلمان" ما را فریب بدهند! لاحول ولا قوة الا باالله! خب، غیر از شباهت های "کله ای" و "دماغی"، اسم کوچکمون هم که یکیه، فامیلمون هم که بر وزن "اشتری" ست. چه ضمانتی هست که جاسوسان موساد ما را با این آقای "هوشمند" اشتباه نگیرند؟ گیرم بعد که کارشون تموم شد، فهمیدند اشتباه کرده اند و معذرت هم خواستند، غرامت هم دادند، ولی اینها که دیگه برای ما "ناموس" نمیشه، میشه؟

بله، داشتم می گفتم که این آقای اشتری در "اعترافاتی" که ما به گوش خودمون نشنیده ایم، گفته که "در داخل کشور مشتریان خاص خودم را داشتم"! (قدیم ها به این گونه افراد می گفتند؛ "تک پرون"!) بعد هم اضافه کرده که "مقاصد فروش من افراد و مراجع" بوده اند! کاش آقای اشتری زودتر جنبیده بود و خودش را "دستگیرانده" و "محاکمانده" و "اعترافیده" بود، تا ما فرصت داشتیم قبل از دستگیری آقای "پالیزدار" از ایشون بپرسیم نام آقای اشتری را در پرونده ی "آیات عظام" و "مراجع عالیقدر" ندیده اند؟ بعید نیست آقای اشتری بخواهد "مراجع" را "آلوده" کند، همان طور که خیلی ها را "کرده"(غرض "آلوده" است). باری، آقای اشتری تاکید کرده که "جذب سازمان یا نهادهای رسمی یا دولتی" به عنوان مشتری، در مواجهه با مشتری های خارجی، "یک مزیت" بحساب میآید! از همین حرف آقای اشتری میشه فهمید که "اهل بخیه" ست و از "بازار کار" اطلاع کافی داره. چون پر واضحه که اگر مشتری من آقای "سارکوزی" باشه، سطحش خیلی بالاتره تا مثلن رییس شورای مصلحت، نه؟

بعد هم گفته که "با ماهواره ی ثریا" کار می کرده! ما که مثل آقای اشتری از "هوش بالا" برخوردار نیستیم، نفهمیدیم که منظورش این بوده که از آخرین دستاوردهای تکنولوژی استفاده می کرده و از طریق "ماهواره ی ثریا" مشتری هایش را تور می کرده یا ... شاید هم "ماهواره ی ثریا" اسم رمز است، هان؟ یعنی آقای اشتری خواسته کمی هم "فریبا" و "لوند" باشه، از نام "ثریا" استفاده کرده. ولله اعلم!

بهر حال، معلوم شده که این "ژاک" و "شارل" و "تونی"(اسامی جاسوسان اسرائیلی) چیزهای "آلوده"ای به این آقای اشتری داده اند که ایشان هم به "مشتریان داخلی" اش که "نظامی" بوده اند، داده و به قول "مقام امنیتی" جمهوری، این "آلودگی" خساراتی وارد کرده! لابد جاسوسان اسرائیلی که در سوئیس با این آقای اشتری "تماس" گرفته اند، سوزاکی، سفلیسی، مرضی داشته اند که بعدن که آقای اشتری با مشتریان داخلی اش "تماس" گرفته، این "آلودگی" به داخل جمهوری هم سرایت کرده و ... خوب، لابد "سران نظامی" و "آیات عظام" هم از ترس "افشاء" شدن، مدتی این "آلودگی" را با خود حمل می کرده اند و به این طرف و آن طرف می مالیده اند و خلاصه خیلی ها را "آلوده" کرده اند و خسارت هم از طریق همین "آلودگی" وارد آمده. خوب، آدم اگر مقبول از یک "لگوری" مرضی بگیره، میره دکتر و سر و ته قضیه را هم میآره. آما "آلودگی" یک مسلمان از یک جاسوس اسرائیلی، واقعن که سرشکستگی دارد!  خلاصه ما به این وسیله به هم وطنان عزیز هشدار میدیم که تا اطلاعیه ی بعدی آژانس بین المللی "فواحش" در وین، از "تماس" با مسوولین جمهوری اکیدن خودداری کنند، و اگه نمیخوان مث آقای الف. نون. دست ندهند، حتی المقدور "پا" بدهند!

بهرحال، آقای اشتری در "اعترافیده"هایش گفته که من یک "فروشنده" بودم و "طبعن به جلب مشتریان بیشتر فکر می کردم". در ضمن گفته که "مشکلات مالی" هم داشتم و نفهمیدم به دام "موساد" گرفتار شده ام. خوب، از قدیم هم گفته اند که بنیاد فساد از فقر و مشکلات اقتصادی سرچشمه می گیره! این آقای اشتری هم تا آنجا که "اعترافیده" شده گفته که چند قلم ناچیز پنجاه هزار دلار و... "پول برای خرید سوغات" و پرداخت "قسط" خانه ای که خریده بوده و "یک جاسوئیچی" و "هزینه ی ایاب و ذهاب"(که البته همیشه به عهده ی "مشتری" ست!) و چیزهای دیگه از جمله "لپ تاپ" هم از این "جاسوسان" گرفته. بقیه ی موارد البته بعید نیست، اما در مورد "لپ تاپ" خیال می کنم این جاسوسان موساد(با اون چشای چپشون) آقای اشتری را روی زانوشون نشونده اند و او را "فریب" داده اند، بعد هم گفته اند به این "حالت" می گویند "لپ تاپ"!

ولی خب، ما خودمون در این سی ساله بسیار شنیده و خوانده ایم که دزدان پولداری در آن "جزیره" هستند که با چند میلیارد ثروت و شش کیلو عمامه هم "گرفتار موساد" شده اند. پس مشکلات اقتصادی میتونه یکی از عوامل فساد و انحراف باشه، و نه همه ش. بعد هم جاسوسان اسرائیلی به آقای اشتری گفته اند که از این ببعد "مشکلات مالی نخواهی داشت" تا بتونه "پروژه های بیشتر"ی را "هماهنگ" کنه. ما که از این همه اصطلاح که در جمهوری بر سر زبان ها افتاده، سر در نمیآریم. لابد تازگی ها به "جاکشی" می گویند؛ "هم آهنگی"، چه می دونم. بعد هم با این قولی که داده اند که دیگر مشکلات مالی نخواهد داشت، معلوم میشه به اصطلاح لات و لوت ها، آقای اشتری را "نشونده" بوده اند! چون در جای دیگری هم "اعترافیده" که؛ "من سال ها به ارگان های نظام خدمت کرده ام"! بر همه ی خارج رفته ها روشن و واضحه که منظور از "ارگان" چیه! چون در خیلی از زبون های فرنگی به "چیز" می گویند؛ "ارگان"! بنابراین معلوم میشه که آقای اشتری پیش از "فریفته" شدن توسط جاسوسان اسرائیلی، اصلن "ارگان باز" بوده و به قول قدیمی ها "یه چیزی ش" می شده. وگرنه یه کاره با "ارگان" نظام چیکار داشته؟

اما جالب ترین بخش خبر، قسمت آخر صحبت های "مقام امنیتی" ست که به کلیه ی "مردم" و "سازمان"ها هشدار داده که مراقب "معاملات" و "تماس" هایشون باشند! ما که نفهمیدیم این "مردم" کدوم اند! مگر در آن جمهوری کسی جز خود "حضرات" اجازه داره دست به "معامله" بزند؟ این حضرات هم که طبق لیستی که مرحوم "پالیزدار" چند وقت پیش فاش کرد، ده بیست نفر بیشتر نیستند. خوب، خدایی ش می شد این هشدار را در یکی از جلسات خصوصی "دعای کمیل" برای حفظ "نظام" و "بیضه ی اسلام"، وقتی که این حضرات دور هم جمع می شوند، یواشکی در گوششون گفت. البته روشنه که مقام امنیتی هم خواسته به همه بگه که "معامله" دست مردمه و آیات عظام، تنها از دور، حافظ "معامله"های جمهوری و "بیضه"های اسلام اند و استغفرالله، دست "آقایان" به هیچ معامله ای "آلوده" نیست. یعنی یه جورایی خواسته بگه در آن جزیره "مردمسالاری دینی" حاکمه.

ما که بخیل نیستیم، ولی از این "هشدار" یاد "آرداواس"، کالباس فروش سر چهار راه کالج سابق افتادیم. یه روز یه مشتری وارد میشه و میگه؛ آراداواس، لطفن سیصد گرم کالباس بده. آرداواس میپرسه؛ بی سیر میخوای یا با سیر؟ مشتری هم که فکرش را نکرده بوده، همین طوری میگه؛ با سیر بده. آرداواس هم سیصد گرم کالباس میکشه و تو کاغذ می پیچه و میده دست مشتری. مشتری همین طور که از مغازه بیرون میآمده، طبق عادت ایرونی، کاغذ را باز میکنه و تکه ای کالباس میذاره دهنش. بعد از مزه کردن، با تعجب می ایستد و میگه؛ آرداواس! این که بی سیره! آرداواس هم خونسرد میگه؛ آخه با سیر ناداشتیم! مشتری میگه؛ پس چرا پرسیدی؟ آرداواس میگه؛ آخه باعضی ها میگن چرا نمی پرسی!

علی اوحدی
ali-ohadi.com


Share/Save/Bookmark

Recently by Ali OhadiCommentsDate
بینی مش کاظم
-
Nov 07, 2012
"آرزو"ی گمگشته
-
Jul 29, 2012
سالگرد مشروطیت
2
Jul 22, 2012
more from Ali Ohadi
 
ebi amirhosseini

Had a great deal of laugh !

by ebi amirhosseini on

Well written satire!.Thanks.


Jahanshah Rashidian

Mr. Ohadi

by Jahanshah Rashidian on

The Frech say, "Rien n’est plus beau que la verite!" = Nothing is more beautiful than reality!

B kuri-e cheshmeh-e- IRI’s mazdoors on this site, let’s appreciate this satirical masterpiece which generally describs a sad reality.


Farhad Kashani

Mr. Ohadi, great job azeez.

by Farhad Kashani on

Mr. Ohadi, great job azeez. Great article exposing the fascist tactics of this regime. Anyone who disagrees with this regime is autoatically labeled as "Zionist", "CIA agent", "Israeli Spy", "Gharbzadeh"...and other labels.


Mazloom

I almost pissed in my underwear

by Mazloom on

I laughed at every sentence. I almost pissed in my underwear. Any relationship to Jeesh Daram? Don’t lie, I have been looking for him for over four months now.

This was my first exposure to your writings, I am going to read the rest of your articles to find clues to whether you are him or not. I consider him to be the greatest satire writer in Southern California, maybe the whole West Coast! You are as good as him.

If you are, if you want send me an e-mail.

Great Job, thank you!