کلامی چند پیرامون کتاب
لابیِ اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا
نوشتة جان میرشایمر و اِلیتون والت و نمونة گزیده ای از مطالب کتاب
در مارچ 2006 نشریة نقد کتاب در لندن مقاله ای در بارة نفوذ (lobby) لابی اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا بانتشار رساند که در میان صاحبنظران مسایل خاورمیانه در اروپا و آمریکا بحث های پر جنجالی را بدنبال داشت.
مقالة فوق را دو نویسنده و استاد مجرّب از دو دانشگاه معتبر و معروف آمریکا برشتة تحریر در آورده بودند. ایندو که تاکنون کتابهای متعددی در زمینه های مختلف سیاست بین الملل بچاپ رسانده اند، اینبار به شرح تاریخچه و وسع گسترش نفوذ لابی اسرائیل در آمریکا بطور اخص پرداختند و برخی از سیاستها و خط مشی های سیاست خارجی آمریکا در دفاع بلاشرط از دولت اسرائیل را در این گفتار زیر سؤال بردند. از آن جهت که جوّ افکار عمومی چه در میان سیاستمداران و چه در میان عامه مردم آمریکا هرگز مساعد انتقاد جدّی از اسرائیل و روشهای ناروا و سلطه طلبانه آن کشور علیه فلسطینی ها نبوده است، انتشار این تحلیل انتقادیِ بی پروا در میان جمع تحصیلکردگان آمریکائی، روزنامه نویسان و پژوهندگان سیاسی به نوعی حرکت افشاگرانه و تهور در بیان واقعیات در رابطه با مسئله اسرائیل و فلسطین تشبیه شده است.
مجلة نیویورک تایمز در تحلیلی از این نوشت، مقالة مذکور «با سر و صدای زیاد و با پر زوری یک گردباد درجه 5 بدرون دنیای عقیدهِ سازان سیاسی پا نهاد»!
چنانکه ذکر شد بدنبال چاپ این مقاله، سیل بازتاب ها، پاسخ ها و نقد های مثبت و منفی در مورد مطالب طرح شده بسوی انتشار دهندگان مقاله و دو نویسندة بالا سرازیر شده و آنها را بر آن داشت تا در حجمی وسیع تر به تشریح و تفضیل در مورد عقاید خود راجع به لابی اسرائیل در آمریکا و بخصوص پیامد های منفی آن برای آمریکا بپردازند. لذا میر شایمر و والت در سال 2007 کتابی درست در همین زمینه بچاپ رساندند که توسط نشریه Farrar Straus Girouy در نیویورک منتشر شد.
عنوان این کتاب The Israel Lobby & The US Foreign Policy است که طی چند ماه بگذشته فروش بسیار بالائی داشته و در حال حاضر در بسیاری از کشور ها در مرحله ترجمه و انتشار میباشد. در ماه جولای 2006، وب سایت دانشکدة کندی دانشگاه هاروارد نشان داد که از مقالة فوق ...، 275 عدد نسخه برداری شده است.
شهین منشی پور
- مترجم و استاد دانشگاه در رشتة مردم شناسی
****
بخش اوّل
لابیِ اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا
آمریکا در آستانه ورود به یک سال انتخاباتی است
هر چند که طبیعتاً در این مرحله نتیجة نهائی را نمیتوان پیش بینی کرد، بعضی خصوصیات این انتخابات از هم اکنون قابل پیش بینی است.
کاندیدا ها بطور حتم بر سر مسایل داخلی گوناگون اختلاف نظر هائی خواهند داشت منجمله پیرامون وضع بهداشت و درمان، سقط جنین، ازدواج با همجنس، میزان مالیات، آموزش و مهاجرت- و آنچه که مسلم است یک سری پرسشهای مربوط به سیاست خارجی نیز وارد گردونه خواهند شد. مثلاً اینکه آمریکا در عراق چه روشی را باید اتخاذ کند؟ یا اینکه بهترین نحوة واکنش به مسئله دارخور چیست؟ یا آنکه در مورد بمب اتمی ایران، مخالفت جوئیهای روسیه با سازمان ناتو و با بسط قدرت چین چه باید کرد؟ و یا این سؤال که آیا ایالات متحده در روبروئی با مسئله افزایش دمای کرة زمین، مبارزه با تروریسم و تضعیف تدریجی وجهة جهانیش چه اقداماتی باید در پیش گیرد؟
در کلیه این زمینه ها و زمینه های فراوان دیگری بقطع میتوان وقوع بحثها و جدلهای زنده و پر زوری را از جانب کاندیدا های مختلف انتظار داشت.
با اینهمه، تنها در یک مورد، میتوان پیش بینی کرد که همة این کاندیدا ها متفق القول و هم نظر باشند و آنهم عبارتست از اینکه در انتخابات 2008 درست مانند بسیاری از انتخابات سالهای پیشین، کاندیدا های جدّیِ ریاست جمهوری بر سر تعهدشان به اسرائیل و رأیشان بر ادامة حمایت آمریکا از دولت کلیمیان، کشوری خارجی، پافشاری خواهند کرد و بشرح تفاصیل خواهند پرداخت.
یک یک این کاندیدا ها تأکید خواهند نمود که شخصاً به کثرت خطراتی که اسرائیل را تهدید میکنند واقف هستند و بروشنی تمام اظهار خواهند نمود که در صورت انتخاب شدن بمقام رئیس جمهوری، آمریکا بر سر تعهدات محکم خود در دفاع بی چون و چرا از اسرائیل پابرجا خواهد ماند.
قرار نیست که هیچ شخصی از میان این کاندیدا ها به هیچ نحو قابل توجهی از اسرائیل انتقادی بر زبان بیاورد و یا پیشنهاد کند که آمریکا در منطقه، با سیاستی یکسان تر و برابرانه تر عمل کند، و اگر بفرض کسی از این گروه چنین نقدی را مطرح کند بی شک در فاصلة کوتاهی از گردونه خارج گذاشته خواهد شد. این مشاهده بهیچ وجه پیش بینی جسورانه عجیب و غریبی نیست. چرا که مشتاقان سمت ریاست جمهوری حمایتشان از اسرائیل را از همان آغاز سال 2007 نشان داده اند.
جریان از ژانویه، اولین ماه این سال آغاز میشود. چهار تن کاندیدا در کنفرانس هرزلیا (Herzliya) در بارة اسرائیل اظهار نظر میکنند، و چنانکه جاشوا میتنیک در هفته نامة یهود میگوید: «چنین بنظر میرسید که در حمایت هر چه صریح تر و بارز تر از دولت اسرائیل با هم مسابقه گذاشته اند».
جان ادوارد، کاندیدای معاونت جمهوری دموکراتها در سال 2004، خطاب به مخاطبین اسرائیلی خود چنین بیان کرد: «آیندة شما، آیندة ماست» و اضافه نمود که رشته های پیوند میان آمریکا و اسرائیل «هرگز گسسته نخواهد شد»!
هیت رامنی، فرماندار سابق ایالت ماساچوست، از حضور خود «در کشور مورد علاقه و میان مردم عزیز» آن اظهار خشنودی کرد و از اینکه نگرانی عمیق اسرائیلی ها از تجهیز احتمالی ایران به سلاح اتمی را بخوبی درک میکند و اظهار نمود که «وقت آن رسیده استکه دنیا سه حقیقت را بر زبان بیاورد:
1) ایران باید متوقف ساخته شود 2) ایران را میتوان متوقف ساخت و 3) ایران متوقف خواهد شد».
سناتور مک کین (از حزب محافظه کار آریزونا) اعلام داشت «بر سر مسئله دفاع از اسرائیل که میرسیم بسادگی باید گفت که دیگر جای سازش جایز نیست». و ینوت گینگریچ (محافظه کار- جرجیا) ابراز کرد که: ادامة حیات اسرائیل هم اکنون در معرض خطیر ترین وضعیتی است که از سال پیروزی (1967) تاکنون با آن روبرو بوده است.
کمی بعد از این تاریخ، در اوایل فوریه، سناتور هیلاری کلینتون (دموکرات- نیویورک) در برابر شاخة محلی کمیتة قدرتمند روابط عمومی اسرائیل و آمریکا (AIPAC) در نیویورک سخن گفت. در این سخنرانی ایشان اظهار کرد: «در این لحظة دشواری و خطر که اسرائیل با آن رو در روست ... آنچه که حائز اهمیت است اینستکه ما در کنار دوستان و متحدان خود قرار بگیریم و بر سر ارزشهایمان بایستیم. اسرائیل در منطقه ای که نادرستی های رادیکالیسم، افراط طلبی، ظلم و ترور بر آن سایه افکنده است مانند بارقه ای است از آنچه که درست و بر حق است».
یکی از رقیبان دموکراتیک وی برای ریاست جمهوری، سناتور براک اوباما (دموکرات- ایلی نویز) یکماه پس از او در مقابل AIPAC در شیکاگو در این باره سخن راند- اوباما که در گذشته ابراز همدردیهائی با فلسطینی ها نموده و در مارچ 2007 در طول مسابقات انتخاباتی، مختصراً اشاره ای به «حرمانهای» مردم فلسطین کرده بود، اینبار در تمجید از اسرائیل بی شک و شبهه سخن میراند و عملاً روشن گردانید که اگر او رئیس جمهور بشود هیچ گونه تغییری در روابط اسرائیل و آمریکا بوجود نخواهد آورد...
چه چیزی میتواند این رفتار ها را توضیح دهد؟ چرا این افراد چشم دوخته به پست ریاست جمهوری، در حالیکه در هر مسئله دیگری که آمریکا با آن روبروست اینهمه با هم اختلاف نظر اساسی دارند در مورد اسرائیل آنهم در زمانیکه ظاهراً سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه عواقب ناخوشایندی داشته است، کوچکترین مخالفتی با هم ابراز نمیکنند؟ و چرا اسرائیل در حالیکه شهروندان خودِ آن کشور شدیداً از دولتشان انتقاد می کنند، از نمایندگان ریاست جمهوری آمریکا این چنین مهر قبول های مجانی دریافت میکنند، و چرا این در حالیست که این سیاستمداران آمریکائی در حدود هر کشور دیگری حاضرند بر خیلی چیز ها نکته بگیرند و آزادانه انتقاد کنند؟ چرا تنهای تنها اسرائیل و نه هیچ کشور دیگری در دنیا، از سیاستمداران برجستة آمریکا این چنین سرسپردگی و تواضعی پابرجا و مداوم دریافت میکنند؟
برخی ممکنست بگویند که دلیل آن اینسکه اسرائیل از نظر استراتژیکی برای آمریکا ارزش حیاتی دارد. کما اینکه گفته شده که در «مبارزه با ترور» اسرائیل یار غیر قابل انکاریست.
دیگران با تکیه بر این نکته که آمریکا تنها کشور منطقه است که با ما «ارزشهای اجتماعی مشترک» دارد، پاسخ میدهند که از نقطه نظر اخلاقی اسرائیل یا مورد خاصی است که باید از آن به نهایت درجه حمایت و پشتیبانی کرد.
امّا اگر قدری منصفانه این دفاعیه ها را موشکافی کنیم می بینیم که هیچکدام آنها صحیح از آب در نمیایند.
رابطة نزدیک واشینگتن با اورشلیم کار دفع تروریستها را که حالا خود آمریکا را هدف قرار داده اند مشکل تر کرده و آسان ننموده است. و این رابطه در عین حال به موضع آمریکا در روابطش با بسیاری از یاران صاحب اهمیتش در سراسر دنیا لطمه وارد میکند.
حال که جنگ سرد سپری شده است، اسرائیل برای آمریکا بیک معضلِ استراتژیکی مبدل گردیده که باوجود این هیچ صاحب سیاست آمریکائی حاضر نیست اینرا در جمع بیان کند و یا حتی احتمال وجود این پدیده را مطرح کند.
نیز در مورد حفظ روابط بلا شرط و بدون چون و چرا با اسرائیل اصولاً دلیل و منطق اخلاقی قانع کننده ای وجود ندارد.
برای ادامة حیات و بقاء اسرائیل البته دلایل اخلاقی وجود دارد و بدلایل زیادی منطق حکم میکند که آمریکا، اگر ادامه حیات اسرائیل در خطر باشد بیاری او بشتابد. امّا با توجه برفتار ظالمانة اسرائیل در مناطق اشغال شده فلسطین اخلاق حکم میکند که آمریکا جانب هر دو طرفِ دعوا و حتی شاید بیشتر جانب فلسطین را نگهدارد.
با اینهمه کمتر اتفاق میافتد که از جانب علاقمندان به کسب مقام ریاست جمهوری یا حتی نمایندگی مجلس در این مملکت چیزی در این زمینه بشنویم.
علت عمدة اینکه چرا سیاست مداران آمریکا تا این حد به این مسئله بی اعتنا هستند قدرت سیاسی لابیِ اسرائیل در آمریکاست.
لابی شامل بر یک مجموعة باز از افراد و سازمانهائیست که فعالانه با هم کار میکنند تا سیاست های خارجی آمریکا در جهت حفظ منافع دولت اسرائیل اتخاذ شوند. چنانچه بتفصیل خواهیم آورد این لابی یک حرکت مسنجم واحد با مدیریت مرکزی ثابت و تعیین شده ای نیست و آنچه مسلم است با یک گروه و دسته اهل توطئه که سیاست آمریکا را کنترل کند هم نمیشود تشبیهش کرد. خیلی ساده این یک گروه قدرتمند از دسته گروههای مشترک المنفعه سیاسی است.
از هر دو دسته یهودیان دارا و ندار، تشکیل شده و هدف مشخص آن پیش کشیدن دائم منافع اسرائیل در آمریکا بوده و میکوشد که سیاست ها و خط مشهای خارجی آمریکا را در جهت هائی سوق دهد که از نظر اعضاء این گروه مطابق و موافق با منافع کشور اسرائیل باشند.
افراد مختلف عضوِ لابی الزاماً در همه موارد با هم اتفاق نظر کامل ندارند، امّا همة آنها خواهان حفظ روابط سیاسی ویژه ای بین آمریکا و اسرائیل هستند.
فعالیتهای بخشهای مختلف در لابی اسرائیل، همانند اقدامات سایر گروههای قومی و گروههای مبتنی بر منافع مشترکِ خاص از تشکل قانونی و از حفظ اصول دموکراسی در شرکت سیاسی اعضاء برحذر دارند و با روند دیرینة فعالیتهای گروههای مشترک المنفعه دیگر در آمریکا خوانائی تقریباً کامل دارند.
از آنجا که این لابی بتدریج به صورت قدرتمند ترین گروهها در آمریکا درآمده کاندیدا های مواضع بلند پایه سیاست در آمریکا بآن توجه مخصوص مبذول میدارند. افراد و گروههائی که این لابی را در آمریکا اداره میکنند عمیقاً به اسرائیل تعلق خاطر دارند و نمی پسندند که سیاستمداران آمریکا ولو بحق و بجا و حتی اگر بسود خودِ اسرائیل هم باشد از اسرائیل انتقاد کنند. در عوض این گروهها میخواهند که آمریکا با اسرائیل مثل یک ایالت پنجاه و یکم در آمریکا رفتار کند. دموکراتها و محافظه کاران هر دو از ابهّت لابی ترس دارند. همه آنها میدانند که هر شخص سیاسی که سیاستهای این لابی را بچالش بطلبد شانس انتخاب شدن در انتخابات رئیس جمهوری را از دست خواهد داد.
****
فصل دهم
لابیِ اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا
ایران هدف مرکزی نشانه گیری ها
ایران و ایالات متحده امریکا از زمانی که انقلاب 1979 جمهوریِ اسلامی ر ا بروی کار آورد با هم رابطة رابطه ای توأم با ضدیت داشته اند.
با توجه به پیشینة دخالت های آمریکا در ایران- از مهمترین آنها کودتای 1953 که محمّد رضا شاه پهلوی را بقدرت نشاند- و حمایتِ رژیم جدید از برخی گروه های تند رو- جای شگفتی نیست که ایندو کشور تاکنون با دید سوء ظن بیکدیگر مینگرند و تنها گهگاه در فعالیتهای محدودی با هم همکاری میکنند.
ایران، برای آمریکا و اسرائیل چالش استراتژیک جدی تری از سوریه بنظر میرسد.
دمشق و تهران هر دو حزب الله، حَماس و جهاد اسلامی را حمایت میکنند و با القاعده خصومت دارند. هر یک از ایندو صاحب اسلحه شیمیائی و بیولوژیک هستند. هر چند که در مورد اسلحه بیولوژیکی مدرک جامعی در دست نمیباشد. امّا میان ایران و سوریه سه تفاوت عمده وجود دارد:
اوّل اینکه ایران به تولید زنجیرة کامل تدارک سوخت اتمی، گرایش دارد که وی را قادر خواهد نمود که هر گاه که مایل باشد اسلحة هسته ای تولید کند. همچنین ایران در مرحلة ساختِ موشک هائیست که قادر خواهند بود (nuclear warheads) جنگنده های اتمی را در حمله به همسایگانِ آن کشور منجمله اسرائیل بکار گیرند.
بهمین دلیل است که اسرائیلی ها اکثراً از ایران، بعنوان یک خطر «حیاتی» یا «هستی برانداز» یاد میکنند. ایران این توان را ندارد که در آتیه ای نزدیک سرزمین آمریکا را با نیروی هسته ای مورد حمله قرار دهد. امّا هر اسلحه ای که تولید کند امکان دارد که بر علیه نیروهای آمریکائی مستقر در خاورمیانه یا کشور های اروپائی مورد استفاده قرار بگیرد.
ثانیاً: برخی از رهبران ایران، بخصوص رئیس جمهور فعلی محمود احمدی نژاد در مورد «حق وجودی اسرائیل» و یا زیر سؤال بردن رویداد Holocaust «کشتار جمعی یهودیان » نظریه های تشویش برانگیزانه ای ابراز میکنند و اگر چه که اظهارات احمدی نژاد مبنی بر اینکه اسرائیل باید «از دفتر زمان پاک شود» و یا «از صفحة تاریخ برچیده شود» اغلب به غلط به معنای تصمیم به نابود کردن عملی اسرائیل "Wipe Israel off the map" ترجمه شده ابراز این جملات نهایتاً برای اسرائیلی ها و بسیاری از دیگران عمیقاً مشکل بَر انگیز است.
کنفرانس دسامبر 2006 ایران پیرامون «کشتار جمعی یهودیان»، که با حضور تعدادی افراد انکار کنندة کشتار و جمعی افراط گرای بی اعتبار، برگزار شد، باین نگرانیهای جهانی در مورد اهداف ایران دامن زد.
سوّماً ایران قدرتمند ترین منطقة خلیج فارس بوده و مستعد سلطة بر کلّ این منطقة نفت خیز میباشد. بخصوص با توجه به پیامد های اِشغال عراق از جانب آمریکا در مارچ 2003، این موضوع کاملاً صدق یافته است.
در گذشته عراق رقیب اصلی ایران در منطقه محسوب میشد، حال آنکه در زمان حاضر کشوری جنگ زده است که بهیچ وجه از عهدة کنترل ایران بر نمیاید.
ایران با چندین (Faction) (فرقه) از شیعه های عراق ارتباط نزدیک دارد و این روابط نفوذ ایران در عراق را از زمان حکومت صدام حسین بمراتب بالاتر میبرد. این جابجائی در موازنة قدرت ها روشن میسازد که چرا برخی بر این باورند که «در جنگ عراق برندة اصلی ایران بوده است».
بدیهی است که ایران با دست یابی به تسلیحات هسته ای در توازن قدرت با همسایگان صاحب وجه امتیاز بیشتری خواهد شد.
گسترش قدرت ایران برای آمریکا که همواره کوشیده است که از استقرار یک قدرت مسلّط و واحد در خلیج فارس جلوگیری کند واقعة مطلوبی نیست.
این اصل کلّی مشخص میکند که چرا رژیم ریگان در سالهای 1980 در شرایطی که بنظر می آمد ایران در جنگ خونین با عراق احتمال دارد که آن کشور را مغلوب کند، به حمایت از صدام حسین برخواست.
ایالات متحده همچنین انگیزه های عمیقی برای جلوگیری از دسترسی ایران به اسلحة اتمی دارد. اسرائیل هم بدین دلیل که چنین مرکز قدرتی در منطقه، در دراز مدّت وی را تهدید خواهد کرد، بهمان اندازه با سلطة ایران بر خلیج فارس مخالف است. احتمال وجود ایرانِ مسلح به انرژی اتمی، برای رهبران اسرائیلی که گرایش دارند که این قضیه را سناریوی کابوسی وحشتناک جلوه دهند مسئله حتّی از این هم حادّ تر بنظر میرسد.
امّا در حال حاضر در خاورمیانه اسرائیل تنها کشوری نیست که از اهداف ایران نگران است. بسیاری از همسایگان عرب ایران نیز از جاه طلبی های ایران در تصاحب نیروی اتمی و از گسترش قدرت وی در منطقه بیمناک هستند.
این همسایگان بیم دارند که همچنانکه صدام در سال 1990 کویت را اشغال کرد روزی ایران بصورتی که اختصاصاً به توانِ سلطه مجهز باشد، بتواند کشور های آنها را زیر سلطه در آورد یا اشغال کند.
آنان همچنین بدلیل آنکه ایران مملکتی فارس و غیر عرب میباشد مشکوک بوده و به مسئله توازن قدرت میان شیعه و سنّی حساس هستند. بر ایران افرادی حکومت میکنند که عمیقاً به مذهب شیعه تعهد دارند، و این برای کشور هائی مثل عربستان سعودی، کویت و امارات که شیعه را در
جهان عرب در حال رشد می بینند در حکم زنگ خطری جدّی تلقی می شود.
برای نخستین بار است که شیعیان بر عراق حکومت میکنند و حزب الله، سازمانی بر اساس مذهب شیعه، پیامد جنگ 2006 اسرائیل با لبنان نفوذ گسترده تری در لبنان بدست آورده است.
و از این بدتر آنکه تهران مدتهاست که رابطة با رهبران عراق را قطع کرده و دیریست که از حزب الله متداوماً حمایت میکند.
ایالات متحده، اسرائیل و همسایگان عربِ ایران، از جمله بسیاری از متحدین آمریکا در خلیج فارس، هر کدام مستقلاً منافعشان را در این می بینند که ایران را غیر مجهز به نیروی اتمی نگاه داشته و از اینکه ایران به یک ابر قدرت (هژمونی) منطقه ای مبدل شود جلوگیری کنند.
واشینگتن، حتّی اگر اسرائیل وجود نداشت، متعهد میبود که ایران را تحت کنترل نگهدارد تا مبادا کشور های دیگر خلیج فارس به تسخیر ایران در آیند یا تحت تسلط ایران قرار بگیرند.
حمایت بی قید و شرط از جانب جهان عرب، میتواند کار توازن نیرو ها در منطقه را برای آمریکا آسانتر کند و بدست آوردن این گونه حمایت مستلزم بکار گرفتن استراتژی های محکم و مؤثر میباشد./
در طول 15 سال گذشته اسرائیل و (Lobby) به آمریکا فشار آورده اند که سیاستهای نامعقولی در مورد ایران اتخاذ کند.
بطور اخص، در حال حاضر در تمام بحث هایی که در رژیم بوش و کاخ سفید پیرامون اِعمال قدرت نظامی برای براندازی تسهیلات نیروی هسته ای ایران طرح میشوند، نیروی مرکزی بحث ها لابی اسرائیل در آمریکا می باشد.
متأسفانه، صحبتها و شعار های از ایندست، توسط آنها کار متوقف کردن ایران از دستیابی به نیروی هسته ای را دشوار تر میکند و نه آسان تر.
در طول سالهای 1990، اسرائیل و حامیان آمریکائی او رژیم کلینتون را با اینکه ایران متمایل به ترمیم روابط بین دو کشور بود تشویق نمودند که با ایران سیاست درگیری و مقابله را در پیش گیرد.
این الگوی رفتار دقیقاً در سالهای ابتدای حکومت بوش هم تکرار شد و نیز در دسامبر 2006 اسرائیل و «لابی» با جدیّت تمام در پی این بودند که پیشنهاد گروه مطالعة عراق، مبنی بر لزوم مذاکره بین رئیس جمهور بوش و ایران را باطل و منتفی کنند.
اگر بخاطر اقدامات Lobby اسرائیل نبود، ایالات متحده تقریباً بطور حتم سیاستی متفاوت و مؤثرتر در مورد ایران اتخاذ میکرد.
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
IRI or Israel?
by Smart (not verified) on Thu Jan 24, 2008 10:09 PM PSTTo those who consider IRI the most evil regime or something like that, please realize that Israel can murder populations (not just Paletinians) through their proxies and without any apparent link to themselves but the IRI has to get involved directly. A lot of fighting that goes on against the crimes of IRI, unfortunately, simply helps Israel commit its crimes easier. I hope you guys get a clue as to who is the real criminal. Attacking the dumb criminal is much easier though, isn't it?
Taboo!
by Ajam (not verified) on Thu Jan 24, 2008 09:21 AM PSTThe biggest taboo in the U.S. is the mention of zionism and Israel's crimes against Palestinians. A political suicide for a career politician equivalent to a career suicide for a hollywood clebrity. Such a mention would promptly be branded as anti-semitism and the perpetrators would quickly banish and fade into oblivion despite repetative apologies! Public criticism of Israel and its policies seldom happen in the U.S. due to the chock-hold of the zionist/pro-Isreal entities on the American system (in media, political, financial... fields).
This has contributed to the U.S. being dragged down and unable to make accurate assessmnets in terms of foreign policy -- particularly in the middle east. Of course every once in a while there are those who have the courage and decency to voice their concerns such as in N. Finkelstein's Holocaust Industry: //www.amazon.ca/Holocaust-Industry-Norman-Fin...
Bla bla same old
by Bored iranian dude (not verified) on Tue Jan 22, 2008 03:02 AM PSTYes they are cynical, yes they are cold, they do it because they love their country. Instead of bitching and whining about the israeli lobby vah bezanin to sareton begin bichareh philistiniah (the palestinians were waving Saddams picture when your people were being gassed during the first gulf war, Israel was one of the few countries that gave direct arms and intelligence aid to Iran) why dont iranians in the US learn from them? The reason why we have an occupying freedom hating regime in the first place in Iran is because we dont have 1 / 10 of hardcore loyalty israelis have to their own country.
AIPAC = Racism
by Miz Javad Fereshte (not verified) on Tue Jan 22, 2008 01:00 AM PSTBadbakht Felestiniha
Nader
by redan (not verified) on Mon Jan 21, 2008 10:39 PM PSTNader,
I don't think anyone claims they "control everything." They do have a lot of influence, more than their constituency accounts for. Mirshiemer and Walt are not Iranian either and if you think only Iranian agree with their assessment, you ought to get out more often. Even people inside the US government think AIPAC and Israeli sympathizers inside the government have a lot of influence. Just look at some of the former and current Bush Admin officials. Fieth, Wolfowitz, Perle, the list goes on and on. These guys are card-carrying Likudist, with their own admission.
The power and influence of
by Nader - West Covina (not verified) on Mon Jan 21, 2008 05:31 PM PSTThe power and influence of the Israel lobby has been severly hyped and it seems like we Iranians are the number one group of people who buy into the argument that AIPAC controls everything. I personally haven't met any groups like some Iranians who belive these theories.