دغدغههای حقوقی و قانونی زنان در ایران آنقدر زیاد است که گاهی فراموش میکنیم، مبارزه با ساختارهای مردسالارانه جامعه پیرامون ما اشکال دیگری نیز دارد. «سکسیزم» یا برتر انگاشتن یک جنسیت به جنسیت دیگر یکی از این ساختارهاست که فمینیستها عقیده دارند، ارکان جامعه مردسالار آن را با سازمانها و روشهای گوناگون در بطن جامعه نهادینه کرده است. با نازلی کاموری، نویسنده وبلاگ «سیبیلطلا»، در مورد ضد زن نویسی و روابط قدرت مردسالارانه در وبلاگستان فارسی، اجراگریهای مختلف جنسیتی، و همینطور استراتژیهای خود نازلی برای مقابله با این روابط قدرت گفت و گو کردم.
Listen to audio report
* نازلی جان، هفته قبل در وبلاگت از زنان نویسنده خواسته بودی که علیه سکسیزم پنهان و آشکاری که در محیطهای کاری یا در روابط قدرت اطرافشان وجود دارد ساکت نباشند و حتی اگر شده بهایی برای این افشاگری پرداخت کنند. خیلی از این زنان در فضای وبلاگستان که آن را رسانهای متعلق به خود میدانند با این جریان ضد زن مواجه هستند. به نظرت این ضد زنی به چه صورتهایی در وبلاگستان فارسی وجود دارد؟
این مساله فقط مختص به زبان فارسی و وبلاگستان فارسی نیست. این مساله مستقیماً به روابط مردسالارانهی حاکم بر زندگی زنان و مردان در همه جای دنیا مربوط است.
این روابط مردسالارانه را همه میدانیم، فقط مختص به زبان نیست، به روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی هم مربوط است.
چیزی که راجع به تبعیضهای آشکار و پنهان نوشتم خیلی مساله مهمی است. خیلی از موارد آشکار را چه در سطح خانواداگی، چه در سطح اجتماعی و چه در سطح سیاسی میدانیم.
به هر حال این همان تبعیضهایی است که فعالان حقوق زن در ایران مدام به آن اعتراض میکنند. مساله من بخش پنهانی آن است.
پنهانی به آن معنی که به قدری «طبیعی» جلوه داده میشود و به قدری مساله تبعیض جنسیتی وارد بطن ذهن و فرهنگ ما شده است که مردم آن را نمیبینند، یعنی به نظرشان نمیآید که مساله مهمی است.
بهعنوان مثال، به بحثهای دو سال قبل من با آقای مهدی جامی - مدیر رادیو زمانه - برمیگردم که به او اعتراض کردم، زبان شما جنسیتی و ضد زن است.
مهدی قبول نمیکرد و میگفت اینها استعارههای ادبی است که من استفاده میکنم. من اعتراض میکردم چرا وقتی در مورد آریل شارون مینویسی میگویی «مردی پرده عصمت را درید» که این پرده عصمت به زن، به بدن زن باکره برمیگردد.
سیاستمداران با کسی مقایسه میشوند که از وطن بهعنوان یک زن باکره حمایت میکنند یا اینکه پردهاش را میدرند. حالا میخواهد این وطن خاک یا مرز و بوم باشد.
یا مثلاً انقلاب را با زنی مقایسه میکرد که ما را گول زد، اول زنی زیبا و اسطورهای بود و با ما همخوابه شد، صبح که بیدار شدیم، دیدیم عجوزهای پیر است.
مهدی عقیده داشت اینها استعارههای ادبیاند که استفاده میکند و قبول نمیکرد زبانش جنسیت زده است و زنها را یکسری شی جنسی میانگارد.
تصور میکند زنها یکسری اشیا جنسی هستند که آنها را به آن استعارهها تقلیل میدهد و بعد استعارههای ادبی میسازد.
این چیزی بود که در وبلاگستان فارسی از همان ابتدا که زنها شروع به نوشتن کردند مساله بود. حتی قبل از اینکه این بحثها با مهدی شروع شود.
اگر به بحثهای ابتذال که آقای شکرالهی در وبلاگ خوابگرد شروع کردند، برگردیم متوجه میشویم غیر از اینکه مساله آقای شکراللهی دستور زبانی بود که مردم به خوبی رعایت نمیکنند و غلط یا عامیانه مینویسند، خیلی مواقع برخوردی که با مساله ابتذال میکرد به نوشتار زنها برمیگشت، با وجود اینکه شکراللهی هیچ وقت این مساله را بیان نمیکرد.
به نظر یکسری آدمهایی که به زبان احاطه داشتند و یا اتوریتی زبانی داشتند، کسانی مثل شکراللهی، داریوش ملکوت، آشوری و مهدی جامی، که نخبهگان مرد بودند، زنها کسانی بودند که از زبان درست استفاده نمیکردند.
بیشتر مواقع این مساله به زنها برمیگشت که نوشتههایشان عامیانه بود، خانگی بود، در مورد مسایل جنسیشان مینوشتند و زبانی که استفاده میکردند زبانی نبود که سالیان سال به عنوان زبان نخبه قابل قبول در ادبیات فارسی ارائه شده بود.
زنها به عنوان اینکه مبتذلاند یا فرهنگ ابتذال را اشاعه میدهند، محکوم میشوند. اینها خیلی قدیمیتر است. از لحظهای که زنها شروع به نوشتن در وبلاگستان فارسی کردند، این بحثها که از زبان خوب استفاده نمیکنند، هم بوده است.
این مساله که مردم را دعوت کردم تا در مورد تبعیض بنویسند، خیلی عمیقتر از این حرفهاست که بگویم این نوشتن به زنها آزادی میدهد. نه نمیدهد.
در نوشتن که زنها به آن دعوت میشوند، برخوردی خواهند دید که به مساله تبعیض جنسی در نوشتههایشان برمیگردد. اینکه از طریق برخوردهایی که با نوشتههایشان میشود، چقدر مورد تبعیض جنسی قرار میگیرند.
هیچ چیز خطرناکتر از زنی نیست که بنویسد. زنی که راه میرود و با مردم حرف میزند یک چیز است. اما فردی که این مساله را در گفتمان میآورد، با قدرتهایی که تبعیض جنسیتی میکنند مبارزه میکند.
نوشتن است که خطرناک است و با نوشتن است که زنها میتوانند به نوعی وارد بازی قدرت و روابط قدرت شوند و در ایجاد گفتمانهایی که حول محور بدن و زن بودنشان است دخیل باشند.
* خیلی وقتها زنی که از امیال و خواستههای جنسیاش مینویسد، مورد توهین و حمله قرار میگیرد. بهعنوان مثال کسی که وبلاگ تو را میخواند و بعد هم لینکهای مربوط به آن را در بالاترین و سایتهایی از این دست دنبال میکند، متوجه میشود از یک جایی به بعد جریان بحث به جای نقد نوشته تو یا آن زن به نقد جنسیت آن زن میرسد و این در خیلی از نوشتههای زنان صادق است. به نظرت علت این امر چیست؟
قبل از اینکه این دوگانه زن و مرد را ادامه دهیم، بگویم این زن و مرد، زن و مرد بیولوژیک نیست که بر اساس آلت زنانه یا مردانه تقسیم شود. رفتاری بسیار اجراگرایانه است. اجراگری زنانه یا مردانه.
با توجه به هنجارهای اجتماعی است که آن را نقد میکنم. اگر به زبان من دقت کرده باشی، میبینی چیزی که مینویسم، جنسی یا اروتیک نیست.
کلمات جنسی که استفاده میکنم بههیچوجه اروتیک نیست. قصد من از استفاده کس، کون، کیر، کونی، بارونی و کلمههایی از این دست، واژگون کردن معنای منفی و کارکردهای تاریخی این واژهها و آوردن آنها در یک سطح متفاوت است.
وقتی اینها را مینویسم یک اجراگری کلاسیک زنانه نیست. یعنی قصد نوشته من تحریک امیال جنسی مرد دگرجنسگرا نیست. بنابراین خطرناک است.
این در بالاترین میآید. مردم میگویند اینکه نوشتی کس، بیادبی است. میگویم چرا بیادبی است؟ دارم کلمه را در معنای کاملاً متفاوتی استفاده میکنم.
دیدن این تفاوتها برای کسی که ذهنش به مردسالاری در زبان، عادت کرده، سخت است. اما کسی که از آن جعبه مردسالاری، بیرون بیاید و از بیرون یا متفاوت از آن جعبه مردسالار، که هنجارها را تعیین میکند، به آن نگاه کند این را خطرناک، بیادب و توهین به کسی نمیبیند.
اصلاً این امکان وجود ندارد که همچین دیدی داشته باشد. اینکه مردم این نوع برخورد من با زبان را به جنسیت من تقلیل میدهند و بعد به من توهینهای جنسی میکنند، بازتولید دوباره مردسالاری است.
مخاطب به جای اینکه نحوه استفاده من از زبان و رابطهاش با قدرت را بسنجد، همان قدرتی را که در حال نقدش هستم، استفاده میکند و من را به یک شی جنسی تقلیل میدهد و به این ترتیب تحقیر میکند.
پس به من میگوید که تو جندهای. یادم است خیلی مواقع که به من میگفتند تو جندهای، فقط میگفتم بله، من جندهام. یعنی از این استفاده میکردم که معنایش را واژگون کنم.
* در یکی از نوشتههایت به این اشاره کرده بودی که بخش نظرات وبلاگ تو تبدیل به فضایی میشود که برخی از آن استفاده میکنند که دوباره آن روابط قدرت را اجرا کنند و نظرات ضد زن را اشاعه میدهند. اما با این حال بخش نظرات وبلاگت باز است و مدیریت نمیشود. خیلیها عقیده دارند که وقتی اختیار این فضا را داری، نباید در اختیار کسانی گذاشته شود که میخواهند از آنسو برای تکرار حرفهای ضد زن خودشان استفاده کنند. نظرت راجع به مدیریت کردن این نوشتهها، حداقل در وبلاگ خودت، چیست؟
کاملاً با کسانی که میگویند این فضا نباید به فضایی مبدل شود که در آن برخوردهای جنسیتی با زنان صورت بگیرد، موافقم. به خشونت نباید میدان داد.
ولی این مساله برای من خیلی مهم است که یک رابطه آزمایشی با این داشته باشم که بتوانم در آن فضا با آنها وارد یک گفتمان شوم. ببینم آنها چه میگویند و من هم وارد گفت و گو شوم.
البته من بخش نظرات را با در توالت مقایسه کرده بودم. گفته بودم من در توالت را نمیشویم. هرکس هرچه میخواهد بنویسد.
البته این به این معنی نیست که به یک شفافیت محض یا حقیقت محضی اعتقاد دارم که آزادی باید تام باشد. اصلاً به این اعتقاد ندارم که جایی آن بالا، چیزی به نام آزادی و حقیقت محض وجود دارد که باید به آن برسیم.
آزادی را در روابط قدرت میبینم. یعنی آن را خارج از روابط قدرتی که وجود دارد نمیبینم. مردسالاری وجود دارد و در وبلاگ من، مخاطب به من میگوید تو جندهای و من مثلاً با تو جلق میزنم.
من با او وارد رابطه قدرت دیگری میشوم. یعنی دلیل اینکه من، نظرات را باز نگه میدارم، تریبون دادن به خشونت نیست. دیدن این است که من نسبت به این خشونت آگاهم و میخواهم در این فضا با آن رابطه متفاوتی ایجاد کنم.
یک کار کاملاً آزمایشگاهی است. با صحیح بودن سیاسی خیلی مشکل دارم. این صحیح بودن سیاسی همه چیز را تمیز میکند و آشغال را زیر فرش میریزد. من نمیخواهم این را زیر فرش بیاندازم و پنهانش کنم.
شاهد این خشونت در فضای بیرون هستم. این خشونت هر روز زندگی مرا تحت تاثیر قرار میدهد. نمیتوانم این خشونت زبانی را زیر خاک کنم. مجبورم با این خشونت زبانی به نوعی متفاوت، اما باز هم با خشونت، درگیر شوم.
در نوشتههایت از واژههایی استفاده میکنی که معترضین عقیده دارند، اینها بیادبانه یا سکسیت هستند، اما به نظر میرسد هدف خاصی در به کار بردن آنها داری. در واقع به طور آگاهانه این اجراگری را انجام میدهی.
وبلاگ من صرفاً اجراگری زنانهای را به اجرا میگذارد، که از هنجارهای قبلی متفاوت است. وگرنه یکسری وبلاگهای قابل قبول زنانه هم داریم که خیلی خاص و جنسی هستند. حتی وبلاگ خود تو هم تا حد خیلی زیادی این مساله را شامل میشود.
تو ، وبلاگ فروغ که در حلقه ملکوت مینویسد، وبلاگ مریم مومنی. اینها مثالهایی است که در ذهن من است. شما یک اجراگری خاص زنانه را به نمایش میگذارید که این اجراگری قابل قبول است.
مثلاً مریم مومنی چند روز قبل شعر کوتاه دو خطی در مورد ریل آهن نوشته بود: «به من دو ریل بدهید و من تا ابد میتوانم خوشبخت بمانم».
در نگاه اول به این دو ریل، هیچ چیز جنسی نیست، ولی در روابطی که در نظرخواهی با این متن ایجاد میشود، میبینیم خیلی ناگهانی جنسی میشود. مردم یکسری نظرات کاملاً بینامتنی جنسی برای مریم نوشتند.
یا وبلاگ فروغ که مثلاً از روابط جنسی، عاطفی و زنانهاش در محل کار و غیره مینویسد و کامنتهایی که مردم برایش میگذارند صرفاً لاسیدنی است که ممکن است یک مرد دگرجنسگرا با یک زن دگرجنسگرا داشته یاشد.
این روابط جنسی است. این زنان شی انگاشته میشوند. این زنان کامنتهای مردم را که آنها را شی تصور کردند، پاک نمیکنند، اما ممکن است نظری را که در آن چند کلمه بیتربیتی داشته باشد پاک کنند.
نظر مردی را که از طریق کلام، با آنها رابطه صرفاً جنسی ایجاد میکند محو نمیکنند و این خیلی خوب است.
این زنان با عاملیت خودشان این کار را میکنند. یعنی خودشان آگاهانه - یا ناآگاهانه- وارد بازی جنسی با خوانندههایشان میشوند.
بنابراین عقیده دارم هیچکدام از ما، از این جنسینویسی خارج نیستیم. جنسگونگی تمام روابط و ضوابط زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد.
منتها این هنجارهای قابل قبول جنسگونه است که فرضاً مرا به حاشیه میکشاند که بیتربیت و بیادبم، اما یک وبلاگ دیگر، قابل قبول میشود چون داخل آن چهارچوبها مینویسد.
به استراتژی خودت در مورد نظرات و نوشتههای سکسیت و ضد زن اشاره کردی. به نظرت روشی را که تا به حال پیش گرفتی اثر مثبتی داشته است؟
جزو آدمهایی نیستم که فضای وبلاگ یا بخش نظرات وبلاگ را یک فضای خیلی آزادی بخش عجیب و غریب ببینم که زنها میتوانند در آن به آزادی محض برسند. اصلاً اینطور نمیبینم.
در فضای وبلاگستان و بخش نظرات تنها چیزی که وجود ندارد، فایده است. چه فایدهای میتواند برای من که در یک فضای خیلی محدود برای یکسری زنان محدود مینویسم و درگیر یکسری گفتمانهای خیلی محدود میشوم، وجود داشته باشد.
مسلماً این فضا، فضایی نیست که شامل تمام فارسی زبانان شود. مسلماً فضا، فضایی نیست که بشود در آن به آزادی محض رسید.
اینجا رژیمهای مختلفی از بازیهای قدرت و حقیقت و دانش وجود دارد که مرا تحت تاثیر قرار میدهد. من جزئی از آنم و شامل این گفتمانها هم هستم.
بنابراین اینطور نیست که بنویسم و همه مشکلات زنان حل شود. این پروسه تا ابد مرا با این زبان درگیر نگاه خواهد داشت.
نوعی درگیری که هر زنی که بنویسد تا ابد با مساله زبان خواهد داشت. نوعی درگیری که هر آدم همجنسگرایی که بنویسد تا ابد با زبان خواهد داشت.
مساله ضد زن بودن یا مساله ضد همجنسگراها در بطن مردسالاری وجود دارد. تا زمانی که مردسالاری به شکل سیستم گفتمانی کلی وجود دارد، همه اینها وجود خواهد داشت. نمیدانم فایده، چه معنی یا کارکردی میتواند داشته باشد.
From Radio Zamaneh
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
رکیک نویسی هنر نیست!
همایون (not verified)Sat Oct 18, 2008 01:19 PM PDT
درست است که زبان رکیک و چندش آور اعضاء تناسلی که شما بی وقفه به کار می برید زبان اروتیک نیست و میل جنسی هیچ انسانی را تحریک نمی کند ولی همین زبان شما زبانی به شدت جنسی و مردانه است که هیچ چیزی را متفاوت و واژگون نکرده است بلکه رکیک نویسی را رایج می کند تا مردسالاری را در نهایت درجه پیروز نگه بدارد.
شما که ظاهراً زن اید! حتی اسم وبلاگتان را گذاشته اید "سبیل طلا" که یک علامت مردانه و مذکر است، شما در همان زبان رکیک نویسی خودتان، از آوردن نام و یا علامتی زنانه بر روی وبلاگتان شرم دارید.
شما هیچ چیزی را واژگون نکرده اید بلکه چون فقط از لحاظ بیولوژیک زن محسوب می شوید رکیک ترین فحش های مردانه را به عنوان زبان انتخاب می کنید و مثل نقل و نبات به کار می برید و این زبان پورنوگرافیک که مردانه هم هست متاسفانه بیش از هر چیز در جهت بقای مردسالاری و فحشا گام برمی دارد و هیچ راهی به جایی نمی برد.
رهایی فحش خواهر و مادر در زبان و سخاوت در بکار بردن بی ربط اعضاء تناسلی، نشانه ی رهایی اندیشه نیست خانم و من معتقدم که شما بیش از هر کس بر این نکته آگاهید و فقط برای جلب توجه حرفهایی به ظاهر انقلابی و فمینیستی که الان بین ایرانی ها مد شده است را به کار می برید ولی وقت حساب و کتاب که پیش بیاید ... باز هم از همین شیوه زبان انقلابی و عقاید خودتان دفاع می کنید و یا فقط برای عوام فریبی در وبلاگتان است؟
این طوری می بینیم که شما هرگز خطر نکرده اید؟ چه خطری؟ زیاد این فحش نویسی را جدی نگیرید، چون ادبیات و زبان جهانی هم چین بی حساب و کتاب نیست که بشود شما را هم نویسنده به حساب آورد!
Is there subliminal message
by Ajab Rajab (not verified) on Fri Oct 17, 2008 11:23 AM PDTIs there subliminal message in these 2 photographic reports about women in Mayor’s office?!
//www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=...
//www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=...
این مقاله با
Ajab Rajab (not verified)Fri Oct 17, 2008 11:06 AM PDT
این مقاله با اینکه خیلی خوب است ولی اخرش جریان زینب بلا کش میشود که میگوید من تا آبد باید بلا بکشم و همینه دیگه.
زنانی که ما در وبلاگستان میبینیم بیشتر به فاطمه اره ارادت دارند تا با زینب بلاکش. منظورم این است انهای که در گیر مرد سالارها میشوند و مجبورند یا از خود دفاع کنند یا بلا خره دست به یخهٔ مرد سالارها بشوند.
انهائ هم که نمیخاهند درگیر بشوند و مرد سالارها مثل عجل معلق هویدا میشوند که فقط اذیت کنند خوب این دیگر مسوولیت صاحب وبلاگ که باید آنها رو بیرون کند. در ضمن هر کسی معمولا (بجز این وبسایت) مسعول وبلاگ خودشه و اگر نخواد میتونه کامنت مردم رو پاک کنه.
ولی کلا این مقاله درسته، مردهای که هر چیزی رو به زنها ربط میدن و برای استدللاشون از زن استفاده میکنند، مرد سالار هستند و تنشون میخاره.
I am interested in knowing
by reviewer (not verified) on Thu Oct 16, 2008 04:12 PM PDTI am interested in knowing about more of the metaphores/slangs used in Farsi language which imply male dominance. the article has exemplified two of them: "pardeie esmat ra daridan" and "ajoozeie pire enghelaab". is anyone working on the list?
I know the feminism attempts to change the discourse. But I think these chnages always should be consistent with social realities and appropriate with the time. otherwise they are not welcomed by majority of people. In fact, it is the socio/cultural transitions that I believe should direct this pathway. As you very rarely hear the word "Zaeefeh" these days- a degrading word for women-, other forms of sexist language will be dissipated by the force of social transitions, not necessarily by manipulation and nonconformism. With practice of fighting for the equal rights, the language will come by itself.
Shame on you
by Dahatii (not verified) on Thu Oct 16, 2008 04:07 PM PDTWhat does her weight do with this article? please take your head out of your bud and just look at the article objectively. My honest opinion, the article sucks big time, but she is right that there are double standards for women in Persian culture, that's why we Persian women should marry Americans so Persian guys learn a lesson :)
خودم بیتربیتم ولی دیگه ایول
لوتی (not verified)Thu Oct 16, 2008 02:06 PM PDT
لوتیا، علم و ادب ورز که رو سایت جی جی
هرکه را نیست ادب لایق صحبت نبود
لطفا درست حرف بزنید
روشنگو (not verified)Thu Oct 16, 2008 01:12 PM PDT
قرار بود که اینجا حرفهای خلاف اخلاق عمومی و رکیک نوشته نشود حالا این گنده بک آمده اینجا را هم به گند کشیده تقصیر خانم زند است. من نمیدانم پس گرفتن حقوق زن چه ربطی به استفاده از این لغات سخیف و زشت دارد
این خانم مثل رفیق گرمابه و گلستانش حسین درخشان افتاده به یاوه گویی و چرت و پرت و برای جلب نظر همه چیز می گوید و می نویسد. یعنی کسی بهتر از ایشان برای پس گرفتن حقوق زنها نیست. بگذارید حقوق زنها را یکی بگیرد که لااقل حرف زدن بلد است
This so-called "feminism"
by Arash5 (not verified) on Thu Oct 16, 2008 12:29 PM PDTThis so-called "feminism" has become an oppressive force on its own; telling people how they should write, talk, act, live... and constantly manipulating and engineering the society to make it fit their own values and ideology.
Feminism is just feeding the duality between men and women and stirring up conflict and animosity between them.
Feminists are purposely trying to destroy the institution of family and suppressing all the male instincts by the name of chauvinism and "mardsalari", leaving a nihilistic valueless, confused society behind them.
I am all for fighting for and protecting women's rights but please give us a break with your feminist mambo jumbo.
great, just great
by American Wife on Thu Oct 16, 2008 11:40 AM PDTI get reeled in by the title of the blog... SEX... oh, this is gonna be good! And it's in Farsi! In reading the comments, it appears to be a serious issue so I'm going to lose the facetious tone now. What I would like to know or ask is whether the author or perhaps one of the many incredible woman on iranian.com would be interested in translating this or any other article for the non-persian readers. I know.. I know... this IS iranian.com but I'm sure that there are many readers who ARE Iranian who don't read the written language. You could pretend you're doing it for them...:-)
You are more than welcome to write me direct with you comments if you don't wish to answer on the board.
Mamnoon
Interesting Read - Mersi
by TheMrs on Thu Oct 16, 2008 09:14 AM PDTI don’t think any mature person can logically deny the existence of street harassments or sexist expressions in blogs (in Iran or else where). There are no justifications for such things. Writers with larger audiences should be especially mindful of the language they use. In a sexually stifled climate, the oppressed (man and woman) will quite naturally behave badly. Anger manifests itself in language, in the level of “urban” dignity, social practices or even gossip. However! To furiously attribute bad behavior to the Iranian man, without acknowledging his oppression, or to single him out, is a superficial analysis and a mistake.
We must recognize that women’s oppression is a contributing factor to men’s oppression (which no one seems to believe exists). Isn’t there a poem about bani aadam? It applies here.
For every woman who is touched on the street, there’s a very unhappy/sick man surviving with stifled sexuality and they are both humiliated.
Without condoning bad behavior, I'm saying that we can't look at this superficially and with hurt feelings.
At the same time, just as some street flirtations are a natural part of coming of age and communal living every where, sexist phrases that are part of our every day life shouldn’t be blown out of proportion either.
Am I a male identified woman or in touch with my feminine side? These things are slogans and labels and don’t mean anything.
All writings/stories/poems/blogs have always been our collective shared experiences. Humanity cannot survive without it. When we post poems or blogs, others will share their analysis of the underlying societal causes of these experiences. So the Truth is very subjective.
sex
by saed goshtkob (not verified) on Thu Oct 16, 2008 07:07 AM PDTکلمات جنسی که استفاده میکنم بههیچوجه اروتیک نیست. قصد من از استفاده کس، کون، کیر، کونی، بارونی و کلمههایی از این دست، واژگون کردن معنای منفی و کارکردهای تاریخی این واژهها و آوردن آنها در یک سطح متفاوت است.
نازلی
قصد نازلی مطرح شدن به هر قمیت است نوع دیگری که مرحوم ( سیاسی ) حسین درخشان دنبالش بود و به جائی نرسید .
رادیو زمانه هم کم آورده است می خواهد از این لغات برای خود مخاطب جمع کند .
این کس و شعر ها که نازلی می گوید را می شود محترمانه تر گفت می شود گفت این بوش خار.. کارهای اقتصادیش ک..ری است.خوب همان مفهوم را دارد که کسی بکوید سیاست اقتصاد آزاد بوش باعث ضربه شدید به 95% آمریکائیان شده است
می شود
نازلی می نویسد بوش با این کارهاش مادر آمریکا ئیان را گائیده است
مسلما این نوع نوشتن جلب توجه بیشتری می کند ولی راه را برای گفت گو می بندد .
نازلی عزیز بجای کس و کون نوشتن کمی ورزش کن . آنوقت مورد توجه قرار می گیری و نیازی به کس و شعر نوشتن نداری
گوشتکوب
ENGHELABAT PAIANDEH BAD
by mohammad reza lotfi (not verified) on Thu Oct 16, 2008 12:28 AM PDTگفتارتان برایم کمی مبهم بود اگر ممکن است توضیحی برایم بفرستید از اینکه با چه چیز مخالفید!!!
با مردان دیگر جنس گرا یا زنان دیگر جنس گرا یا با سخن دیگر جنس گرا که در محافل زنان و مردان کوته فکر از نظر شما تبادل میشود و شاید هم از گفتارهایی که در آن زن به عنوان شی ای مبتذل آلت دست به شمار آمده و همواره با او خشونت می شود.
هر چه که می گویی نشان از رهایی خواهی یک انسان از قیدهایی است که همجنس گرایان بی بندوبار آنرا در فرهنگ کلامی ما ایرانیان به میراث نهاده اند شما می گویید آنان الفاظ را محدود به استفاده در دایره ی ابتزال به رسمیت شناسانده اند و به این آسانی نمی توان گرد نشسته بر این الفاظ را از ذهنیت عامیانه مرد و فرهنگشان زدود
شما راه حل استفاده از همان الفاظ با معنایی دیگر یاشاید در خارج از فضایی که نهایتش دیدی منحط از زن است پیشنهاد می کنید
به نظر می رسد کلماتی چون کونی کیری کس سکس گایدن کردن ارگاسم لذت حال و حول و از این دست راهی برای مرتبط کردن دیگر جنس گرایان اعم از زن و مرد به یکدیگر است
البته این کلمات در مدرنیته در هم جنس گرایان نیز باب شده است
اما با اینکه دیگر جنس گرایان زنان را موجوداتی کوته فکر بی ارزش و نیاز مند میدانند صددرصد موافق نیستم چراکه خودم به عنوان موجودی دیگر جنس گرا خود را اری از حتی یک لحظه نیاز از زنان نمی دانم
نیازی که می گویم نیاز یکسوی و جنسی نیست بلکه همه سویه و جامع است از شور و مشورت گرفته تاروابطی عاطفی عاری از نیرنگ و ریا
با همجنس گرایی برای برتری دادن یک جنس از جنس دیگر نیز مخالفم هرچند که مردان آنرا به نهایت وقاحت رسانده اند
با همجنس گرایی برای نجات و قدرت بخشیدن به یک جنس برای استیلای فرهنگ عام صددرصد موافقم و ازعان مینمایم که باید تلاشهای بسیاری در این راه صورت گیرد تا افکار مصموم را از دل یک فرهنگ بتواند بیرون ریزد و آنرا اصلاح نمود
آری منهم از قبول این فرهنگ کلامی آزرده ام اما همچون شما مطمئن نیستم بتوان با بکار بردن همان الفاظ در معنایی دیگر این امر خطیر رابه انجام رسانید
بسیار متشکرم از شجاعت یک زن در تلاشش برای پاکسازی یک فرهنگ منحط
Nothing is more dangerous than...
by Hosha (not verified) on Wed Oct 15, 2008 09:13 PM PDTIslamic Regime which treats women like low life animals...
"Anonymous Someone"
by Azadeh Azad on Wed Oct 15, 2008 05:27 PM PDTThank you for having the courage to tell the truth, and thanks for the encouragement. I too believe that those comments should have been kept for posterity. Unfortunately, they were deleted accidentally.
چرا بابا...
اینجانب مونث (not verified)Wed Oct 15, 2008 04:17 PM PDT
از زن نویسنده بسی چیز خطرناک تر هست. شما هم انقدر خودتان را جدی نگیرید... دو کلام حرف حساب که انقدر ادا اصول ندارد.
Azadeh: sexual harassment of women
by Anonymous Someone (not verified) on Wed Oct 15, 2008 03:53 PM PDTAs a male registered user I posted a couple of comments in your poem “Persian Dirt Under the Carpet” about my own personal experience about what we did to women in the streets of Tehran back then, believing a lot of other men would come forward and talk about their own misdeeds. Also I thought women would tell their stories too, but to my surprise it appeared that a great majority of the comments from men were denying what went on. I don’t think it is an exaggeration to say women were harassed by millions, and to find out that not very many women talk about their experiences either was also unexpected to me.
I don’t like the way the comments were deleted. It should’ve been kept for posterity, but at the same time I also understand the agony you must have gone through with that thread. But anyway keep up the good work and keep talking abut these issues until all roosters and hens come home.
Nothing is more dangerous than a woman who writes!
by Azadeh Azad on Wed Oct 15, 2008 02:11 PM PDTDear Leva & Nazli,
Bravo! Great interview, good questions and insightful answers.
I think iranian.com represents male dominance and misogyny within the Iranian community more than any other website. It is very popular and attracts plenty of male chauvinists of both sexes as readership that leaves comments and even as contributors who use grossly sexist language.
I too have had my share of "living dangerously" on the Internet! In the beginning of this year, I contributed a poem titled, "Persian Dirt Under the Carpet" on this website. It was about the sexual harrassment of women of my generation (the Revolution generation) on the streets of Tehran; an experience that has been shared by millions, and I emphasise millions, of Urban Iranian women under the Shah.
//iranian.com/main/2008/persian-dirt-under-carpet-0
Yet, so many men and male-identified women verbally assaulted me for having written down the *truth* of my experience in this poetic format. The nasty comments are now deleted (too long a story to tell here), but you may throw a glance at the following blog by a typical male-chauvinist compatriot, Sha'er/JamshidR, to see the depth of male obsession with CONTROL of women and their writings, and men's persistent to deny their roles as oppressors!
//iranian.com/main/blog/jamshid-r/truth-behind-azadeh-azads-slanders
Azadeh