دونده ها

دونده ها
by nilofar-shidmehr
04-Dec-2008
 

این مرد هر صبح زودتر از من

شروع می کند روزدوی اش را

زودتر من که کورمال کورمال

راهم را به سمت "ماشین دو"

پیدا می کنم و دکمه ی شروع را می زنم.

توی گرگ و میش بیرون

او خم می شود با ضرباهنگی منظم

به سمت سطل آشغال و یکی یکی

دمبل هایش را—شیشه های خالی مشروب را

بلند می کند و با یک نفس عمیق

آنها را توی کیسه اش می اندازد،

و نفسش را رها می کند و من می شمرم

یک دو سه  

عضلات دست او هم

مثل مال من کش می آید

وقتی قوطی های آبجو را توی مشتش

مچاله می کند.

وعضلات پایش هم

وقتی که دور بر می دارد ماشین

و نه من وقت دارم به شیشه ی آبم

مک بزنم، نه او

تا ریش بلندش را

با ناخنهای چرکش بخاراند.

او می دود

من می دوم

آنقدر تند و منظم که هر دو زود

فراموش کنیم چقدر تند

ماشین نظم جهان ما را

دو می زند.
 

نیلوفر شیدمهر-- 2008-11-20


Share/Save/Bookmark

more from nilofar-shidmehr
 
default

thanks

by nilofar shidmehr (not verified) on

Thanks Azarin jan for your intersting interpretation of rivalry between the two characters in my poem. Actually the readers discover the things that remain hidden to the writer's consciousness.


Azarin Sadegh

Beautiful!

by Azarin Sadegh on

Dear Nilofar,

I love the image of this rivalry between these two, running their daily "run", and crossing the length of each other’s misery. You have managed - so tenderly - to depict this parallel cruelty! …but I guess it's called life!

Looking forward to reading more from you,

Azarin