این مرد هر صبح زودتر از من
شروع می کند روزدوی اش را
زودتر من که کورمال کورمال
راهم را به سمت "ماشین دو"
پیدا می کنم و دکمه ی شروع را می زنم.
توی گرگ و میش بیرون
او خم می شود با ضرباهنگی منظم
به سمت سطل آشغال و یکی یکی
دمبل هایش را—شیشه های خالی مشروب را
بلند می کند و با یک نفس عمیق
آنها را توی کیسه اش می اندازد،
و نفسش را رها می کند و من می شمرم
یک دو سه
عضلات دست او هم
مثل مال من کش می آید
وقتی قوطی های آبجو را توی مشتش
مچاله می کند.
وعضلات پایش هم
وقتی که دور بر می دارد ماشین
و نه من وقت دارم به شیشه ی آبم
مک بزنم، نه او
تا ریش بلندش را
با ناخنهای چرکش بخاراند.
او می دود
من می دوم
آنقدر تند و منظم که هر دو زود
فراموش کنیم چقدر تند
ماشین نظم جهان ما را
دو می زند.
نیلوفر شیدمهر-- 2008-11-20
Recently by nilofar-shidmehr | Comments | Date |
---|---|---|
ببویید نسرین را مردم ایران | 1 | Nov 21, 2012 |
مفهوم حجاب و ارتباط حقوقی آن - ۲ | - | Oct 29, 2012 |
مفهوم حجاب و ارتباط حقوقی آن - ۱ | 6 | Oct 26, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
thanks
by nilofar shidmehr (not verified) on Fri Dec 05, 2008 12:31 AM PSTThanks Azarin jan for your intersting interpretation of rivalry between the two characters in my poem. Actually the readers discover the things that remain hidden to the writer's consciousness.
Beautiful!
by Azarin Sadegh on Thu Dec 04, 2008 09:53 PM PSTDear Nilofar,
I love the image of this rivalry between these two, running their daily "run", and crossing the length of each other’s misery. You have managed - so tenderly - to depict this parallel cruelty! …but I guess it's called life!
Looking forward to reading more from you,
Azarin