‏برگشتن روزگار سهل است

نخستين زن وکيل ‏مجلس، نخستين زن وزير و مبارز راستين راه آزادي و تساوي حقوق زنان


Share/Save/Bookmark

 ‏برگشتن روزگار سهل است
by Elahe Boghrat
07-Dec-2008
 

در باره کتاب خانم وزير "خاطرات و دست‌نوشته‌هاي فرخ‌رو پارساي"، نوشته منصوره پيرنيا. انتشارات مهر ايران-‏آمريکا؛ پاييز ۱۳۸۶‏

 خبر کوتاه
----------

روز پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۵۹ روزنامه کيهان نوشت: "ساعت يک و نيم بامداد امروز فرخ‌رو پارساي تيرباران ‏شد". مرده‌شوي‌ها از شستن جسد وي خودداري کردند زيرا وي به نام "مفسد في‌الارض" اعدام شده بود. زنان خانواده ‏بودند که پيکر وي را شستند و ديدند که سه تير به زير سينه‌اش اصابت کرده و از پشت بدنش خارج شده است. اين ‏سرنوشت زني بود که در خانه مادري چون فخرآفاق پاراسي ناشر مجله "جهان زنان" و پدري چون فرخ‌دين پارساي از ‏روزنامه‌نگاران بنام زمانه خود پرورش يافته بود. پدر و مادري که تلخي توقيف و تبعيد را در کشاکش تناقضات دوراني ‏که ايران راهي نوين را در پيش گرفته بود، چشيده بودند. مادر از پيشتازان مبارزه براي حقوق زنان و از ياران صديقه ‏دولت‌آبادي بود و پدر در شمار کساني که زبان خود را نگاه نمي‌توانستند داشت.‏

منصوره پيرنيا در کتاب "خانم وزير" که با عکس‌هاي متعدد و ديدني همراه است پس از شرحي مفصل از خانواده ‏فرهيخته فرخ‌رو پارساي بر اساس خاطرات، دست نوشتهﮬا، مصاحبه ها و يادماندهﮬاي ديگران به آنچه بر سر وي در ‏جمهوري اسلامي رفت، مي‍ پردازد.‏

پيرنيا درباره يادداشتﮬاي خانم وزير مي‌‍نويسد: وي «در تابستان ۱۳۵۷ دست به نگارش زندگي نامه خود مي‌زند و به ‏نظر مي‌رسد ترازنامه زندگي سياسي پايان يافته‌اي را به روي کاغذ مي‌آورد. زندگي نامه‌اي که در حقيقت اعترافات يک ‏بانوي اهل سياست است. در اين زندگي نامه و مخصوصا يادداشت‌ها، نويسنده ديدي انتقادي و پر از نيش و گاهي گزنده ‏دارد و زماني به حد يک زن عاصي، ناراضي، خشمگين و تلخ مي‌شود و به زمين و زمان ناسزا مي‌گويد».‏

پيش از اين اما فرخ‌رو پارساي يادداشت‌هايي را در سال ۱۳۵۵ و دو سال پس از برکناري از وزارت آغاز کرده بود که ‏هرگز به پايان نرساند. وي در آغاز اين يادداشت‌ها از جمله مي‌نويسد: «جوانان امروز در فاصله سنين ۲۰ تا ۵۰ ساله ‏ايراني اکثرا مرا به خوبي مي‌شناسند چرا که سال‌ها مربي و مدير مدرسه و معاون وزارت آموزش و پرورش بودم. ‏اولين زني بودم که به مجلس رفتم و اولين زني بودم که معاون و سپس وزير شدم و تا کنون نيز تنها زني هستم که در ‏صف وزيران سابق مي‌ايستم اما همه اين‌ها ظاهر است و باطن زندگي زن ايراني چيز ديگري است». و حقيقتا فرخ‌رو ‏پارساي در اين قضاوت حق داشت چرا که تنها دو سال بعد زناني که پوشيده در چادرهاي سياه به خيابان‌ها آمدند تا خود ‏را داوطلبانه تسليم يک حکومت ديني کنند، نشان دادند آنچه به عنوان حقوق فردي و اجتماعي زنان در قانون تضمين ‏شده بود، تا چه اندازه با آنچه در ذهن جامعه و به ويژه خود زنان مي‌گذشت، فاصله داشت.‏

‎راه طولاني
----------

فرخ‌رو پارساي در يادداشت‌هاي خود از زندگي خصوصي و اجتماعي و از وضعيت زنان ايران که حتي پاسبان نيز ‏حاضر نمي‌شد با يک «ضعيفه» حرف بزند، مي‌نويسد. وي که تحصيلات پزشکي و تخصص بيماري‌هاي کودکان را با ‏همسر و فرزندان کوچک به پايان رسانده بود، ترجيح داد دبير و مدير دبيرستان بشود و به آموزش و پرورش بپردازد. ‏فرخ‌رو پارساي همزمان در فعاليت‌هاي جنبش زنان نيز حضور داشت و از اينکه استقلال اين جنبش به دليل دخالت‌هاي ‏بالا از جمله «والاحضرت اشرف» از ميان مي‌رود، به شدت متأسف بود.‏

در «خانم وزير» جا به جا مي‌توان فشار روحانيان را ديد که به شدت با دستيابي زنان به مسئوليت‌هاي بالاي دولتي ‏مخالفت مي‌ورزيدند. در چنين شرايطي، فرخ‌رو پارساي همزمان با تهيه برنامه‌هاي راديويي، «سازمان زنان کارگر» را ‏نيز سازماندهي کرد. وي پيش از آنکه به وزارت برسد، به عنوان نخستين زن به مقام معاونت پارلماني وزارت آموزش ‏و پرورش رسيد. او در اين باره مي‌نويسد: «در شغل جديد خود احساس مسؤليت شديدي مي‌کردم زيرا که اگر من ‏مي‌توانستم از عهده انجام کار و وظيفه‌ام به خوبي برآيم در آينده راه براي زنان بيشتري براي ورود به قوه مجريه باز ‏مي‌شد و اگر موفق نمي‌شدم گناه بزرگي نسبت به زنان ايراني مرتکب شده بودم».‏

‏در اين ميان اما ساواک نيز بيکار ننشست و گزارش مي‌داد: «روحانيون از انتصاب خانم فرخ‌رو پارساي به معاونت ‏پارلماني وزارت آموزش و پرورش ناراضي هستند و اظهار مي‌دارند که اين اقدام نوعي اهانت به مقام روحانيت است». ‏جالب اينجاست که «همان روزها ساواک پرونده‌اي به شماره ۶۴۱۲۴» به نام فرخ‌رو پارساي تشکيل داد. اسناد و ‏مدارک اين پرونده بعدها مورد استناد دادگاه انقلاب اسلامي در محکوميت و صدور حکم اعدام براي نخستين وزير زن ‏ايران قرار گرفت. ساواک حتي در گزارشي دکتر فرخ‌رو پارساي را به بهايي بودن «متهم» کرد و او را از فرقه ‏‏«ازلي» دانست.‏

ليکن با وجود مخالفت برخي روحانيان و گزارش‌هاي ساواک، فرخ‌رو پارساي به وزارت آموزش و پرورش رسيد. ‏منصوره پيرنيا در اين مورد مي‌نويسد: «دولت هويدا آماده مي‌شود که يک وزير زن را در کابينه خود بپذيرد. ‏نخست‌وزير با احتياط پيش مي‌رود و نظر تني چند از علما را در اين باره مي‌پرسد و چند روز قبل از معرفي دکتر ‏پارساي در شرفيابي به حضور اعليحضرت عرض مي‌کند که مي‌خواهم خانم فرخ‌رو پارساي را به عنوان وزير آموزش ‏و پرورش معرفي کنم. نظر آخوندها را هم پرسيده‌ام، حرفي ندارند. شاه نگاهي از سر سرزنش به نخست‌وزير مي‌کند و ‏مي‌گويد: حالا آخوندها هم آدم شدند!»‏

در تاريخ ششم شهريور ۱۳۴۷ نخستين زن در ايران به مقام وزارت مي‌رسد.‏

‏مشکلات سنتي
------------

‏«حجاب» و «چادر» و رابطه دختر و پسر در آن دوران نيز هنوز مشکل بسياري از خانواده‌هاي ايراني بود. فرخ‌رو ‏پارساي در مقام وزير چنين مي‌نويسد: «در شانزده نقطه دورافتاده کشور ما دبيرستان‌هاي مختلف دخترانه و پسرانه ‏داريم که دختر و پسر در کنار يکديگر درس مي‌خوانند و دخترها هم چادر بر سر نمي‌کنند. اين نوع مدارس به اصرار ‏من هم به وجود نيامده يعني مثلا مردم شهر نقده براي دخترانشان مدرسه مي‌خواستند و براي ما امکان فرستادن دبير به ‏آن منطقه نبود، گفتم: اگر دختران شما خواهان تحصيل در دبيرستان هستند با مسئوليت خود شما مي‌توانند در ‏دبيرستان‌هاي پسرانه نامنويسي کنند. مردم هم راضي شدند و حالا دختر و پسر در يک شهرستان، آن هم در شهرستان ‏نقده، با هم در يک مدرسه مختلط درس مي‌خوانند و هيچ اشکالي هم پيش نيامده است ولي در مورد همين دخترها من ‏مطمئن نيستم که وقتي از در مدرسه بيرون مي‌آيند و به خانه خاله و عمه مي‌روند، چادر به سر نکنند... چادر پوشيدن ‏يک نوع تنبلي است... با هر کدام از اين دخترها صحبت مي‌کنيد، هيچ کدام مايل نيستند چادر به سر کنند ولي محيط ‏خانواده و کوچه و پس کوچه‌ها طوري است که آنها را وادار مي‌کند که چادر بپوشند... بايد دانست وضعي را که لباس ‏ساري براي زنان هندي دارد، چادر براي زنان ايراني ندارد... براي تنبلي و بي نظمي و لاابالي‌گري برخي از زن‌ها ‏خيال مي‌کنند که چادر همه عيب‌ها را مي‌پوشاند و حال آنکه چادر عيب‌ها را از بين نمي‌برد بلکه فقط روي عيب را ‏مي‌گيرد تا مردم آن را نبينند ولي عيب‌ها وجود دارد و روز به روز هم شديدتر مي‌شوند».‏

فرخ‌رو پارساي در مورد حجاب نظر روشني داشت: «چادر يک مانع روحي و مانع پيشرفت زن ايراني شده است و ‏حداکثر سوء تفاهم را در مورد معني واقعي عفت و نجابت براي زن ايراني به وجود آورده است و بيشتر مردها هستند ‏که مانع پيشرفت زن‌ها مي‌شوند و براي چادر تبليغ مي‌کنند. اگر مسئله عفت و نجابت آنطور که عده‌اي فکر مي‌کنند فقط ‏به چادر وابسته بود، در اين صورت بايد بگويم که همه مردم دنيا غير از مثلا يک ميليون زن چادر بر سر، بي عفت و ‏نانجيب هستند. در حالي که بسيار مي‌بينيم که چه فجايع و بي‌عفتي‌هايي زير پوشش چادر اتفاق مي‌افتد». گزارش ساواک ‏در مورد نظرات «خانم وزير» درباره «چادر» نيز خوب به کار دادگاه انقلاب اسلامي آمد.‏

انقلاب شکوهمند
--------------

در شور و حال انقلاب اسلامي اما حتي «خانم وزير» هم در يادداشت‌هاي خود در تابستان ۵۷ به اين نتيجه مي‌رسد که ‏‏«اسلامي که او بيان مي‌کند به نظر من اسلام حقيقي است» و منظورش رهبر انقلاب اسلامي است. و مي‌افزايد: «من ‏معتقدم که هيچ چيز جز مذهب اسلام نمي‌تواند ما را از گردابي که سيستم گذشته براي همه تهيه ديده بود و خود نيز در ‏آن غرق شد، نجات دهد». آيا وي پيشاپيش به دستگيري و محاکمه خود مي‌انديشيد؟

هنگامي که دستگيري‌هاي پس از انقلاب اسلامي آغاز شد، فرخ‌رو پارساي در لندن بود. محمدجواد باهنر، محمد بهشتي ‏و شيخ محمد مفتح که از مشاوران «خانم وزير» بودند، اينک در شمار دست درکاران رژيم جديد قرار داشتند. اين نه ‏بختي براي فرخ‌رو پارساي که چه بسا بدشانسي وي بود. به نوشته منصوره پيرنيا «اين سه تن هر کدام نقاط ضعف و ‏پرونده جيره‌خواري‌شان در نزد خانم پارساي موجود بود و بايد به هر شکل که ممکن بود او را از ميان بر مي‌داشتند... ‏در پرونده شيخ مفتح عکسي بود که او را در حال تعظيم تمام‌قد به دکتر پارساي نشان مي‌داد».‏

اواخر بهمن ۱۳۵۸ فرخ‌رو پارساي، که گفته مي‌شود برادرزاده‌اش سعيد پارساي محل اقامت او را لو داد، دستگير شد. ‏در کتاب شرح مفصلي از دستگيري و محاکمه و دفاعيات «خانم وزير» با استناد به گزارش‌هاي منتشر شده و هم چنين ‏گفتگو و سخنان افراد و شخصيت‌هاي مختلف داده مي‌شود. خود فرخ‌رو پارساي همچنان سايه ساواک را حتي در دادگاه ‏انقلاب اسلامي نيز مي‌ديد و بر کاغذ يادداشت‌هايش که در کتاب کليشه شده است نوشت: «اين ساواک است که مرا ‏محاکمه مي‌کند».‏

اعتراض کشورهاي خارجي و سازمان‌هاي بين‌المللي براي جلوگيري از اعدام فرخ‌رو پارساي مؤثر نيفتاد. منصوره ‏پيرنيا آخرين دقايق فرخ‌رو پارساي را که حکومت وي را به خيال خود براي تحقير همراه با يک روسپي معروف به ‏‏«پري بلنده» به اعدام سپرد، چنين تصوير مي‌کند:‏

پري بلنده «اندامي کشيده و بلند و موزون داشت و يک سر و گردن از مأمورين اجراي اعدام و ميرغضب‌هاي خود ‏بلندتر مي‌نمود. پري چادرنمازي بر سر داشت... گوني کهنه‌اي را آوردند و بر سر و روي او انداختند. گوني کوتاه بود و ‏قسمتي از ساق و مچ پاي موزون پري از زير چادر و گوني بيرون افتاده بود. گوني ديگري را آوردند و به بلنداي پاهاي ‏او کشيدند و با طناب دور آن را بستند و به سرعت طناب پيچ‌اش کردند و طنابي بر گردن او انداختند و سر طناب را به ‏درخت بستند و چون گوسفندي که بر درخت آويزان مي‌کنند تا آن را سلاخي و قرباني کنند، طناب دار را بالا کشيدند...‏ گوني کهنه و کثيف و چرک‌آلود ديگري را آوردند و اين بار معلم و پزشک، نخستين زن مدير کل، نخستين زن وکيل ‏مجلس شوراي ملي، نخستين بانوي معاون وزير و نخستين زن وزير و مبارز راستين راه آزادي و تساوي حقوق زنان را ‏به زور در گوني کردند و براي آن که دست و پايي نزند، طنابي را بر پاهاي او بستند و طناب ديگري را از روي گوني ‏به دور گردن او پيچيدند و او را به درخت اعدام آويزان کردند. طناب دار را که بالا کشيدند، طناب پاره شد و فرخ‌رو ‏پارساي، در فاصله يک متري به زمين افتاد. حالا ديگر به کلي از حال رفته و بي‌هوش شده بود. طناب را از سر و رو ‏و بدن او باز کردند و او را به داخل حياط بردند و در کنار حوض کثيف و آب خزه گرفته‌اي مشتي آب بر سر و روي او ‏زدند و مجددا او را به هوش آوردند.‏

خانم پارساي که به هوش آمد نفسي به راحتي کشيد و تصور مي‌کرد... با پاره شدن طناب بي‌گناهي او نيز به اثبات ‏رسيده و مورد لطف خداوندي قرار گرفته است. کمي آرام گرفته بود و ديگر گريه و زاري و ناله هم نمي‌کرد. پس از ‏گذشت نزديک به يک ربع ساعت مجددا او را به محل قتلگاه بردند. کارش به جنگ تن به تن کشيده بود. اين بار سيم ‏قطور و مقاوم بکسل آوردند و به بالاي درخت بستند و سپس سيم دار را بر گردن فرخ‌رو پارساي انداختند و چند جعبه ‏خالي پپسي را زير پاي او گذاردند و دقايقي بعد يکي از دژخيمان مرگ لگد محکمي به جعبه‌ها زد و جعبه‌ها را از زير ‏پاي خانم پارساي به گوشه‌اي پرتاب کرد...»‏

ساعت يک و نيم صبح روز ۱۸ ارديبهشت ۱۳۵۹ بود. سه تير خلاص بر پيکر بي‌جان وي شليک شد. فرخ‌رو پارساي ‏حتي در وصيت‌نامه بس کوتاه خود حقوق زنان را فراموش نکرد و نوشت: «دادگاه بين زنان و مردان تفاوت زيادي ‏مي‌گذارد و اميدوارم آتيه براي زنان بهتر از اين باشد». وي خطاب به دادگاه انقلاب اسلامي و در دفاعيه‌اش بود که ‏خواند:‏

يارب نظر تو بر نگردد
برگشتن روزگار سهل است

الاهه بقراط
نوامبر ۲۰۰۸‏

منبع: سايت الفبا

www.alefbe.com


Share/Save/Bookmark

 
default

درود بیکران بر

پلاک فروهر (not verified)


درود بیکران بر روان بانو "فرخ رو پارسای"

خیلی غمگین شدم از سرنوشت تلخی که برای ایشان رقم خورد ،آخر به چه گناهی!!!

ننگ بر تاریک اندیشان اسلامی

----

پاینده ایران
زنده باد آزادی ، آگاهی و برابری


default

justice will prevail soon

by Rook Goo (not verified) on

any time I'll come across such article my mind freezes.I can't believe such a disaster happened to us and such barbaric and murderous regime still in power. and know after all this atrocity there are some Iranian women in America taking photo whit pasdar ahmadinejad in UN assembly!!!!!!.shame on them(todeh-ey,communist,macho Muslim).
they should know we will not forget their betrayal of Iranian people.


default

ashkam mirizeh va az khodam

by kofri (not verified) on

ashkam mirizeh va az khodam miporsam rah be jaee hast? che balaee saroom omade!!! khodamo jam o joor mikonam va be khodam omeed ro yadavari mikonam. miyad ke be ham navid bedeem ke gooreshoon gom kardan!


Souri

dear friends DK and A. Rajab

by Souri on

Thank you both for this great information. I really appreciate your kind intention. This was great info about the past I didn't know. I'm grateful.


Darius Kadivar

Pari Bolandeh Aka Ms. Sakineh Qasemi

by Darius Kadivar on

Her Real Name was Sakineh Qasemi She was a Prostitute ( Or Accused as Such by the Revolutionary Court)

The execution of Ms. Sakineh Qasemi (known as Pari Bolandeh), was reported in the Kayhan newspaper on July 12, 1979. Additional information is drawn from an electronic form sent to Omid by an individual familiar with this case. Ms. Qasemi was born in Qazvin and worked as a prostitute in the Shahr-e No neighborhood in Tehran.

The charges against Ms. Qasemi, according to the Amnesty International report and the Kayhan newspaper, were: “procuring”, “operating brothels”, “spreading prostitution”, and “actions fatal to the generation”.

International human rights organizations have drawn attention to reports indicating that the Islamic Republic’s authorities have executed individuals on trumped up charges such as drug trafficking, sexual, and other criminal offences. The exact number of people convicted based on trumped-up charges is unknown.

Ms. Qasemi is also one of 438 victims listed in a March 13, 1980 Amnesty International report. The report lists defendants who were convicted by Revolutionary Tribunals in the period from their inception until 12 August 1979. The list of victims and charges is drawn from sources including translations of indictments, reports of trials carried out by local and foreign media and the bulletins of the official Pars News Agency reports.

The Revolutionary Tribunal of Tehran charged Ms. Sakineh Qasemi with “corruption on earth.” Based on the Kayhan report, Ms. Qasemi was executed by a firing squad on July 12, 1980. However, according to the received electronic form, she was hanged in front of the Shekufeh-ye No cabaret in Tehran.

More Here at the Boroumand Foundation Blog:

//www.iranrights.org/english/memorial-case--3345.php


default

Souri

by Ajab Rajab (not verified) on

Pari Bolandeh was Tehran's most famous maddam in Shahr-e no during the mid 70s. I think she (or someone) nicknamed her Pari Blonde - as in Blonde hair color - but somehow Blonde (Blond-e) translated in Farsi as Boland-e!


default

She was my high school teacher

by Zeeba (not verified) on

She was my biology teacher in early 1940's. Later,I followed her public service, career achievements ; and was proud of her. When I heard the news, and saw the pictures of her execution in the media, I could not sleep for a few nights. Dr. Parsa will always be remembered as a pioneer and role model for the Iranian women.


default

Thanks for posting this. I

by pamela (not verified) on

Thanks for posting this. I always think about her. always.


default

Irandokht,

by Fatollah (not verified) on

you wrote, how could these barbaric murderes kill such great people and call themselves muslim and iranian??? Answer: az vahshee jamaat che entezar daree! een mardom aghe mosalman ham naboodan hameen goh boodan ke hastan! Leeyaghat in regime o daran o bas!


default

one among many

by MRX1 (not verified) on

she was among tens of thousends of people that face the death squad of this bareberic regime.hope the day come that we see all these roaches in the court for crimes they commited against Iranian people and humaity as a whole. Roohat shad Dr. Parsa , you shall never be forgotten.


IRANdokht

roohash shaad

by IRANdokht on

I remember the day I heard of Dr Parsa's execution. I was dumbfounded: how could these barbaric murderes kill such great people and call themselves muslim and iranian???

Dr Parsa used to come to our school for visits and she was one of the few ministers that not only I knew by name, but I knew their accomplishments and had respect for. She was a remarkable woman and a pioneer who fought the old ideas of the fanatics to her death. May she rest in peace...

 IRANdokht


Souri

Dariushagha1

by Souri on

Who was Pari bolandeh ?? I remember having heard the name but don't remember who she was and what was her crime ? Could you enlighten us about that please ?


Darius Kadivar

Revolutionary Justice ... ;0(

by Darius Kadivar on

One of the many brave victimes of the Islamic Revolution of 79. A Revolution  that paved its way towards their so called "referendum" victory with the blood of the Nation's most notable and honerable men and women.

Rooheshan Shad ! ...


Maryam Hojjat

Blessed be her soul!

by Maryam Hojjat on

such crimes to Iranians Such as Dr. Parsa never be gorgotten.  Although her service to Iranians,Iran & in particular Iranian women never be forgotten.


default

I broke into tears when I

by neda (not verified) on

I broke into tears when I read. I must have not even born when she was killed , I feel very sorry for Iran and mostly Iranian women.


default

روحش شاد

Dariushagha1 (not verified)


اگه خدای باشه...انتقام خون این شخصیت والا و حتی پری بلنده که مستحق چنین سرنوشتی نبودند., گرفته خواهد شد;به امید روزهای روشن.......