مدتها بود می شنیدم تئاتری با نام "در سوک کاظم اشتری" در برکلی روی صحنه است. نویسنده و کارگردان این تئاتر از دوستان من بودند، آنهم دوستان تازه یافته ی چند سال گذشته. راستش با شنیدن نام این نمایشنامه دو برخورد در ذهنم بوجود آمد. اول اینکه کاظم اشتری کیست؟ چرا من این نام را قبلا نشنید ه ام؟ آیا دوری ما از وطن باعث شده چهره ای چنین سر شناس را نشناسم؟
کلی از خودم و اطلاعات ناقصم دلخور شدم. از چند نفری پرسیدم راستی کاظم اشتری کی بوده که در سوکش نمایشنامه نوشته اند. یکنفر گفت گویا شاعر بنامی بوده...که بر دلخوری من افزوده شد . زیرا بعنوان شاعر لااقل باید با نام شعرای دیگر آ ـشنا می بودم. کسی گفت نویسنده بوده. دیگری گفت شنیده ام گارگردانی با این نام بوده که در ایران بعد از انقلاب مشهور شده....
راستش اینکه اسم تئاتر مرا بخود جذب نمی کرد و با این توجه که سرم بسیار شلوغ بود و بهر روی فرصت دیدن تئاتر برایم مقدور نشد تا اینکا چند روز پیش ایمیلی بدستم رسید که بدلیل استقبال قابل توجه نمایشنامه ی در سوک کاظم ا شتری برای بارچندم بروی صحنه می رود. فرصت خوبی بود و باید بدیدن کار این هنرمندان می رفتم.تازه از سفری یکماهه برگشته بودم و خسته بودم . روز شنبه را برای دیدن نمایشنامه انتخاب کردم.
آدرس محل را نه ما و نه " جی پی اس" می توانست بیابد ولی سرانجام بقدرت تخیل و اتفاقی محل نمایش را یافتیم. از در که وارد شدیم چهره ی همیشه گشاده ی حمید احیائ را دیدیم که متنظر ما بود زیرا اسم ما را در لیست کسانی که بلیط رزرو کرده بودند را دیده بود. وارد سالن شدیم...همه جا چشم و ابروهای آشنای هموطنان بود و موسیقی بسیار دلنشین ایرانی. در کف صحنه یک فرش بسیار زیبا و کهنه ی ایرانی بود . در گوشه ای تصاویر کامپیوتری متن هایی از ابراز تسلیت ها بخانم مهین اشتری در سوک همسرش کاظم اشتری بچشم می خورد.
دقایقی بعد موسیقی قطع شد و هنرمند اصلی نمایش یعنی خانم اشتری و دخترش عاطفه پیدایشان شد.
خانم مهین اشتری در همان دقایق اول با ایفای نقش قوی خود مرا مجذوب موضوع داستان کرد و چیزی نگذشت که فهمیدم آقای کاظم اشتری کیست. از این گونه کاظم ها ما در جامه بسیار داریم و در زندگی روزمره با آنها برخورد داشته ایم. ولی آنچه نظیرش کمتر هست خود خانم اشتری است. او با یک تفکر واقع گرایانه و با استفاده از رنج های پنهانی سالهای سپری شده اش تصمیم گرفته بجای کینه و بجای دشمنی با معشوقه ی سابق همسرش ، که او نیز قربانی آقای اشتری بوده ، یک همکاری دوستانه و منصفانه را آغاز کند که بنفع خودش ، دخترش و معشوقه ی سابق همسرش باشد. تمام زیبایی و نکته نمایشنامه در همین تصمیم خلاصه می شود که بسیار انسانی، فمینیستی و خرد گرایانه است و اسلحه ایست قویتر از خنجر!
خانم سپیده ی خسرو جاه با تفکر قوی یک بعد زیبا و منطقی از احتمال ارتباط دو خصم را بقلم آورده و من چقدر در دلم به این نوشته احترام گذاشتم. زیرا جهان نیازمند دوستی و خرد است حتا در رابطه ی تلخ بین دو رقیب. آنقدر نمایش کشش داشت که نفهمیدم کی تمام شد. همه ی هنرمندان بخوبی نقش ایفا کردند بخصوص مهین اشتری که نقش آنرا خانم بلا وردا بازی می کرد. یکی از صحنه های بیاد ماندنی نیز صحنه ی ورود معشوقه بود با عشوه های بجای یک معشوقه ی جوان که این نقش را خود خانم خسرو جاه بعهده گرفته بود.
به امید دیدن کارهای دیگری از این هنرمندان
دکتر مهناز بدیهیان
Recently by Mahnaz Badihian | Comments | Date |
---|---|---|
Unexpectedly | 3 | Nov 04, 2012 |
Late Night in Herman Plaza | - | Nov 22, 2011 |
Confusion | - | May 08, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Good, clean art!
by Ari Siletz on Sun Dec 28, 2008 03:04 PM PSTThe Moment & the Momentum
by Anonymous54 (not verified) on Sun Dec 28, 2008 01:43 PM PST<
This is that famous legenday moment that "Alexander" was caught in surprise when he was heading home in macadonia...so he could rest to have a quiet cup of Gorme well brewed coffee in his living room to watch some cool football games...
Never forget laughter ... never...
Sense of humor? That is the absolute must!
اسلحه ای قویتر از خنجر
Faribors Maleknasri M.D. (not verified)Sat Dec 27, 2008 07:08 AM PST
but that is just the story and what the westerns have eaten, vomitted, eaten and vomitted again and again since world war II. the story can not be applied on Notwestern cultures and so it lacks of any originality for Iranians. Better forget it. better search for modern iranian films which win uinthe international arena more and more the best prices. Greeting