از کتاب «نه زیستن، نه مرگ» که تلفیقی از خاطرات و گزارش از زندانهای
جمهوری اسلامی است
وقتی هیتلر به یهودیها حمله کرد
من یهودی نبودم- اعتراضی نکردم
سپس به کاتولیکها حمله کرد
-من کاتولیک نبودم- اعتراضی نکردم
آنگاه به فعالان اتحادیههای کارگری و کارگران صنعتی حمله کرد
-من عضو این اتحادیه نبودم- اعتراضی نکردم
وقتی به من و کلیسای پروتستان حمله کرد
دیگر کسی باقی نمانده بود که اعتراضی کند
.
اسقف مارتین نیمولر
۱
اول بنا نبود بسوزند عاشقان
آتش به جان شمع فتد کاین بنا نهاد
آیا قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، به عنوان یکی از بزرگترین جنایتهای سازمان یافتهی تاریخ معاصر و پیش از آن قتلعامهای سالهای آغازین دههی ۶۰، بدون هیچ پیشزمینهای، یکباره از دل تاریخ میهنمان سر بر آوردند؟
سهم و مسئولیت مقامات سیاسی، مذهبی، قضایی، امنیتی و... رژیم و نیروهای سیاسی هوادارشان و جریانهای سیاسی متحد با آنها در تحکیم پایههای این رژیم و جنایتهای بعدی متولیان آن، مشخص است. سوال این است، بدون آن که ذرهای از مسئولیت حاکمان وقت در ارتکاب این جنایت بیسابقه بکاهیم، آیا نیروهای مترقی و پیشرو به سهم خود آگاهند؟
آیا دعوت ما از روحانیون و تحریک و تحریص آنان به دخالت در امور سیاسی و مشارکت در مخالفت با رژیم سلطنتی حاکم بر ایران در بروز این فاجعه دخیل نبوده است؟
پس از سرنگونی رژیم سلطنتی، هنگامی که ارتجاع مذهبی در حال بنا کردن سیستم سرکوب و اختناق منحصر به فرد قرون وسطایی خود بود، ما و نیروهای انقلابی و مترقی در این بین چه میکردیم و کدام اقدام و فعالیت ملموسی را در مخالفت با روند شکلگیری این سیستم انجام دادیم؟
آیا گاه تشویقها و تهییج کردنهای ما و گاه سکوت تأییدآمیز ما به شکلگیری این ساختار و قوام و دوام آن کمک نکرده است؟ اینها سوالهایی است که هر انقلابی و نیروی مترقی و مسئولی بایستی به آن پاسخ دهد.
۲
نگاهی گذرا به تاریخ ربع قرن اخیر کشورمان، نشانمیدهد که نطفهی قتلعا م زندانیان سیاسی، در فردای انقلاب بهمن و در اولین ساعتهای بامداد بیست و ششم بهمنماه در پشتبام مدرسهی علوی، با اعدام نعمتالله نصیر ی، منوچهر خسروداد ، رضا ناجی و مهدی رحیمی چهارتن از امرای ارتش شاهنشاهی که نقش مهمی در سرکوب و کشتار مردم ایران و نقض گستردهی حقوق بشر به عهده داشتند، بسته شد و پیوسته رو به رشد گذاشت!
شاید هم ریشه آن را بتوان به یک هفته قبل از پیروزی انقلاب برگرداند؛ هنگامی که خمینی در شانزدهم بهمن ۵۷ در معرفی مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت گفت:
...ایشان واجبالاتباع است، ملت باید از او اتباع کند. یک حکومت عادی نیست؛ یک حکومت شرعی است... مخالفت با این حکومت، مخالفت با شرع است... در فقه اسلام، قیام بر ضد حکومت الهی، قیام بر ضد خداست. قیام بر ضد خدا، کفر است.
***
آن چه بعدها اتفاق افتاد، مخالفت با "شرع"، "قیام بر ضد حکومت الهی" و "قیام بر ضد خدا" نام گرفت و "مجازاتهای شرعی" از پیش تعیین شده متناسب با آن را نیز به همراه داشت.
در بیست و پنجم بهمنماه ۵۷ بنا به حکم "نایب امام زمان"، "خمینی بت شکن"، دادگاهی بنیان نهاده شده که حاکم شرعاش صادق خلخالی بود. این سنگ بنایی بود برای حاکم شدن "حکام شرع " بر جان و مال مردم میهنمان و انتخاب شیوهای از حکومت که در سالهای آتی، نقش مخرب و ویرانگر خود را به عیان نشان داد. با صدور این فرمان، دیوی پا به عرصهی وجود نهاد که در سالهای بعد تنورهاش دهها هزار تن از شریفترین فرزندان این میهن را به خاک و خون کشید. در آن شب با حکم خمینی مشروعهخواهان، شریعتمداران و نیروهای واپسگرا که صحنهی نبرد را در جریان مشروطیت به مشروطهخواها ن و نیروهای مدافع سکولاریسم و ترقیخواهی سپرده بودند، با یورشی همهجانبه تمامی سنگرهای از دست داده را در چشم به هم زدنی فتح کرده و دستاوردهای هفتاد سالهی نیروهای مترقی را به باد فنا دادند. طرفه آنکه نه تنها نیروهای "مترقی"، "سکولار"، "انقلابی" نیز از آن به عنوان "پیروزی عدالت" نام برده و به جشن و پایکوبی پرداختند بلکه آییننامه چنین دادگاهی نیز توسط حقوقدانان با سابقهی کشور نوشته شد. ما در این دوران از داشتن اندیشهورزان شجاع و دوراندیشی چون احمد کسروی محروم بودیم و یا صدایشان به جایی نمیرسید.
در روزهای بعد با حکم "امام خمینی " یک آخوند مرتجع به نام احمد آذریقمی به دادستانی انقلاب اسلامی مرکز منصوب شد و محمد محمدی گیلانی نیز به یاری صادق خلخالی پرداخت. همهی ما ناظر بر امور بودیم و هیچ یک از ما و جریانهای سیاسی لب به اعتراض نگشودیم. گویی که قضاوت و داوری شایستهی اینان بود و تا آنزمان نیز که بر کنار بودند در حقشان اجحافی صورت گرفته که میباید جبران میشد. اتفاقاً نیروهای انقلابی در آن مقطع، نقش کارگزار آنان را نیز پیدا کرده بودند.
آخوندهای مرتجع که از دیرباز دل خوشی از عدلیه و قانون نداشتند، به آرزوی تاریخی خود دست یافته بودند. به قول زنده یاد علیاکبر دهخدا:
تو منتظری رشوه در ایران رود از یاد؟
آخوند ز قانون و زعدلیه شود شاد؟
عدالتخانهای که برای برپایی و پایداری آن، تلاشهای گستردهای صورت گرفته بود، به "دادگاه شرع " تبدیل گشته و حکام شرع که با مجاهدت دلیرانهی پدران و مادرانمان از زندگیمان رخت بر بسته بودند، دوباره جای قاضی و داور و سیستم حقوقی و دادرسی نوین را میگرفتند و عنوانهای "مفسد فیالار ض" و "محارب با خدا" از دالانهای تاریک و نمور دوران جاهلیت و قرون وسطی سر بر میآوردند و به جای عنوانهای حقوقی و قضاییای مینشستند که بشر برای دستیابی به آنها چه جانهای پاکی را که فدیه نداده بود.
۳
دادگاههای چند دقیقهای، بدون طی کردن آیین دادرسی ، تشکیل شده و بدون فوت وقت، به اعدام محکومان میپرداختند. وقتی صادق خلخالی در مصاحبهای مطبوعاتی با خبرنگاران داخلی و خارجی شرکت کرده و رسماً بر طبق آنچه که پیشتر شیخ "حرعاملی" در "وسایلالشیعه" گفته بود، اعلام کرد که محکومان دادگاه انقلاب پس از صدور حکم اعدام میباید بلافاصله اعدام شوند و آشامیدن آب و خوردن غذا از سوی آنان حرام است، کسی اعتراضی به این گفتههای وحشیانه نکرد.
آیا این تراژدی نبود که امثال خلخالی و محمدیگیلانی چونان خود خمینی با دید کهنه و ایستا، برای حل و فصل مسائل انقلاب به "وسایلالشیعه" حر عاملی دخیل ببندند و نیروهای مترقی نیز به حمایت از اقدامات آنها برخیزند. نتیجهی سکوت و حمایت آن روز این شد که با توسل به همین گفتهی "حر عاملی" در جریان قتلعا م سال ۶۷ بلافاصله پس از دادگاه، حکم اعدام را اجرا میکردند.
هنگامی که خلخالی حق اعتراض زندانی نسبت به حکم صادره، برخورداری از وکیل مدافع ، وجود هیئت منصفه در دادگاه و محاکمه طبق آیین دادرسی را شیوهای اروپایی خوانده و مخالفت خود را با آنها اعلام کرد، نه تنها هیچ کس به اعتراض و شکوه لب نگشود بلکه گروههای سیاسی حمایت هم کردند!
حزب توده یکی از اصلیترین جریانهای مدافع دادگاههای انقلا ب چنین نوشت:
... آنان از این که دادگاههای انقلابی آییننامه تصویب شده ندارند، جریان دادگاهها علنی نیست، متهمین وکیل مدافع ندارند و غیره شکایت میکردند. ... بگذار بانگ رسای جنبش انقلابی ایران صدای اربابان جنایتکار رژیم سابق را که از گلوی مدافعین دروغین حقوق بشر بیرون میآید خفه کند.
***
هیچ جریان سیاسی آن روزها به حقوق بشر ، حقوق ابتدایی انسانی، حق دفاع، هیئت منصفه و آیین دادرسی نمیاندیشید. آنها نه تنها به روند دستگیریها و محاکمهها و اعدامهای غیرقضایی سران رژیم پهلوی که در زمرهی دشمنان ما بودند، اعتراض جدی نداشتند بلکه همچنان خواستار ادامهی کار به همان شیوه و سبک و سیاق بودند و در پنهانی و آشکار بدون توجه به پیامدهای آن، ادامهی کار دادگاهها و دادسراهای انقلاب را میخواستند.
رئیس دادگاههای انقلا ب، این بازوی توانا و کارای انقلاب، به مردم نوید مهمی داد و به ضدانقلاب هشداری جدی، علیرغم توطئههای خارجی و داخلی، علیرغم اشکهای تمساح، که به نام "حقوق بشر" و "موازین قضا" توسط پایمال کنندگان بیشرم این حقوق و موازین به زمین ریخته میشود،... حضرتآیتالله خلخالی گفت که کار دادگاههای انقلا ب همچنان ادامه خواهد یافت...
البته در همان دوران نیز اینجا و آنجا غرولندهایی بود و گروههای سیاسی اطلاعیههایی مبنی بر برگزاری دادگاههای علنی صادر میکردند. اما این اطلاعیهها رعایت حقوق متهمان و یا مخالفت با آیین دادرسی به کارگرفته شده در این محاکمهها را مد نظر نداشتند، بلکه اعتراض به عدم افشای جنایتهای رژیم شاه، شیوهها و کارکرد آن بود(که البته اعتراضی بود منطقی و درست). اما کسی به مسئله اصلی یعنی رعایت حقوق بشر نمیپرداخت، چون اصول آن، از پیش در ما نهادینه نشده بود. کسی را باکی نبود و گویا هیچ اتفاق شومی نمیافتاد.
در همان ایام سازمان پیکار در ارتباط با دادگاههای انقلا ب و احکام صادره از سوی آنان نوشت:
یک بار دیگر شعلههای خشم مقدس خلق در دادگاههای انقلا ب تجلی یافت و جاسوسان و جنایتکاران دیگری را در کام خود فرو کشید. روبهکان و فرومایگانی که تا دیروز به چپاول و غارت و خیانت به تودههای رنجدیدهی خلق ما مشغول بودند و با تبختری فرعونی فرمان میراندند، چه نفرتانگیز و تهوعآور در پیشگاه خلق به عجز و لابه در افتادند و برای ادامهی زندگی ننگین خود به التماس و استغاثه دست یازیدند. و چه کوردل و احمقند اینان که میپندارند خلق، خون شهیدانش را و رنج و مشقت سالیان دراز دوران اختناق را به همین سادگی فراموش میکند و تسلیم تضرع و زاری این خائنین و جنایتکاران که دستشان تا مرفق به خون عزیزانش آغشته است، میشود. و چه کوردلتر و احمقترند اربابان این سفلگان که در غرب و اسرائیل جنجال راه میاندازند و برای "حقوق بشر" اشک از دیدگان کثیف خود فرو میریزند و برای "بشر"های زالو صفتی چون القانیان اظهار تأثر و تأسف میکنند تا شاید که در ارادهی خلق دایر بر معدوم ساختن خائنین به خود، خللی ایجاد شود و مدافعین و عاملین برای آنان باز پس ماند، تا از منافع استثمارگرانه آنها پاسداری کنند.
مجاهدین در مخالفت با اعتراضهای بینالمللی مبنی بر عدم رعایت حقوق متهمان نوشتند:
دادگاههای انقلا ب که با چند اعدام انقلابی کارش را شروع کرد، از تأیید و حمایت گستردهترین اقشار خلق ما برخوردار بود. آنهم در شرایطی که همه امپریالیستها و محافل ارتجاعی جهان یک صدا زبان اعتراض علیه این دادگاهها گشوده بودند. و ظاهراً به خاطر نقض آنچه که خود "حقوق قانونی متهمین" و یا "محاکمه عادلانه" میخواندند، اعدامهای انقلابی این دادگاهها را محکوم مینمودند.
حزب توده نیز در حمایت از روند کارهای دادگاههای انقلا ب نوشت:
... دشمنان داخلی و خارجی انقلاب امپریالیسم و صهیونیسم و ایادی آنها، موذیانه زیر عنوان "اجرای عدالت و دمکراسی" جریان کار دادگاهها را تخطئه میکنند. آنها پروسه قانونی دادگاههای دوران انقلاب را با دادگاه های عادی به عمد اشتباه میکنند و خواستار آنند که پروسه عادی پیگرد و بازجویی و محاکمه در مورد این خائنین و جنایتکاران انجام شود. در حالی که همانطور که یک بار امام خمینی گفت: در مورد جنایتکار شناخته شدهای چون نصیری ، رئیس ساواک، فقط اثبات هویت او کافی است.
و یا :
اینک باید از پیشگاه خلق قهرمان ایران پرسید: آیا به "حقوق بشر "و "صلیبسرخ" و دیگر نازکدلان جهانی اجازه میدهید این جانیان و شهید کشان را از محکمه عدل اسلامی و از معرض حکم امام خمینی XE "خمینی" ، که تبلور رحمت و قهر ملت است، نجات دهند.
***
هر چند در همان مرداد ۵۸ و پس از انتخاب قدوسی به دادستانی کل انقلاب پیشبینی میشد که چه سرنوشتی در انتظار است. اما هیچکس به این مهم نمیپرداخت و آن را جدی نمیگرفت که اتفاقاً چنین دادگاههایی با چنان عنوانها و شیوه و سبک کاری، برای به بند کشیدن آتی نیروهای ملی، مترقی، مجاهد، مبارز و چپ، بهترین دستمایه خواهند بود.
تنها زمانی صداها و نغمههای مخالف برخاست که نوبت به خودمان رسید! چنانچه ذکرش رفت، هیچ جریان سیاسیای در سالهای اولیه پس از انقلاب با عفو بینالملل و دیگر سازمانهای حقوق بشر ی و ارگانهای بینالمللی که خواهان رعایت حقوق بشر و استانداردهای بینالمللی در خلال کار دادگاهها و هیئتهای رسیدگی کننده به اتهامات سران رژیم شاه بودند، همراهی نکرد.
وقتی ذهن شاعر و هنرمند ایرانی این سان شکل گرفته و فرمان میداد:
دارمت پیام
ای امام
که زبان خاکیانم و رسول رنج
بر توام درود بر توام سلام
آمدی
خوش آمدی پیش پای توست ای خجسته ای که خلق
میکند قیام
حق ما بگیر
داد ما برس
تیغ برکشیده را نکن به خیره در نیام
حالیا که میرود سمند دولتت، بران،
حالیا که تیغ دشنه تو میبرد
بزن
توقع دارید دیوی که سر از خواب سالیان برآورده است، چگونه عمل میکرد؟ خمینی تا آنجا که میتوانست و تا آنجا که تیغ دشنهاش میبرید، زد. وقتی مهندس بازرگان که تا چند روز قبل رئیس "کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر "بود، به شکلی بسیار خفیف از در مخالفت با آیین دادرسی جدید برآمده و خواهان ارجاع پروندهها به دادگستری شد، علیاصغرحاج سیدجوادی که از قضا حقوقدان و عضو "کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر" نیز بود، در روزنامه اطلاعات نوشت: "لاتاخذكم رأفته فی دینالله، در اجرای احكام الهی دستخوش رأفت و عطوفت نشوید" وی سپس بدوی گونه اظهار داشت:
محیط انقلاب، باید با سرعت و شدت پاكیزه شود. یعنی همهی دشمنان انقلاب، همهی میكربها و سمومات مولد فساد و ظلم باید و بدون كمترین درنگ نابود شوند... صاحبان قلوب رئوف و با گذشت هرگز نمیتوانند قانون و ناموس انقلاب یك ملت ستمدیده را درك نمایند و بین بردباری و صبر برای روبهرو شدن با مشكلات و عجله و شتاب برای نابودی عناصر فاسد و خطرناك رژیم استبدادی فرق بگذارد... اگر شما بخواهید آنها را به دست دستگاه عدالت زمان استبداد بسپارید،...
دستگاهی که متولی امور قضایی و مبارزه با "دشمنان انقلاب و همهی میکروبها و سمومات مولد فساد و ظلم" شده بود، به توصیهی علیاصغر حاجسیدجوادی و همفکران وی که تقریباً اکثریت جامعه و نیروهای سیاسی را شامل میشد، با شدت عمل هرچه تمامتر و بدون فوت وقت عمل کرده و آنان نیز از مصادیق بارز" فساد و میکروب و سمومات" شناخته شدند. علیاصغر حاجسیدجوادی و بسیاری دیگر شانس آوردند که به دست سیستم جایگزین "دستگاه عدالت زمان استبداد" سپرده نشدند.
اتفاقاً خمینی به هنگام صدور دستور قتلعا م زندانیان بیدفاع در سال ۶۷، با تأسی از نظر حاج سیدجوادی گفت: "در اجرای احكام الهی دستخوش رأفت و عطوفت نشوید" و همه را از دم تیغ بگذرانید. آیا در شرایطی که حکومتی مذهبی و خونریز بر جامعه حاکم بود، دم زدن از اشداءعلیالکفار تیز کردن تیغ زنگی مست نبود؟ بعدها لاجوردی نیز با توسل به همین شعار به قتل و کشتار و شکنجهی زندانیان میپرداخت. دردمندانه باید اعتراف کرد که یک جنون دستجمعی و عمومی بر مردم و نیروهای سیاسی مسلط شده بود.
۴
آتش به دو دست خویش بر خرمن خویش
چون خود زدهام چه نالم از دشمن خویش
کس دشمن من نیست منام دشمن خویش
ای وای من و دستِ من و دامن خویش
تاریخ به خوبی نشان داده است که هر ظلمی که بر دشمنانمان رفت و ما در قبال آن سکوت پیشه کردیم، خودمان نیز به همان سرنوشت و بلیه دچار شدیم. وقتی امیرعباس هویدا با آن شکل فجیع و در پی بیدادگاه خلخالی و تأیید خمینی به قتل رسید، کدام بانگ اعتراضی برخاست؟ خمینی گفت: هویدا اصلاً نیازی به دادگاه نداشت. به مجرد اینکه او در دادگاه حضور یافته و خود را معرفی میکند و اطمینان حاصل میشود که وی همان هویدای کذایی است، برای اعدام او کفایت میکند. بسیاری برای این گفتهی خمینی به به و چه چه کردند. من نیز در دل با قاطعیت او همراه بودم و چشم بر خصیصهی ضدبشری خمینی میبستم.
خمینی در سال ۶۰ همین مضمون را در رابطه با کشتار نیروهای سیاسی تکرار کرد و بر پایهی آن دستور قتلعامهای گستردهی زندانیان سیاسی را داد. او این بار نیز در ارتباط با ما به صراحت اعلام کرد که مجرم نیاز به دادگاه ندارد و تنها باید "احراز هویت" شود.
وقتی هادی غفاری تیر در گردن هویدا شلیک کرد و او جان داد، کسی نسبت به این شیوهی وحشیانه اعتراضی نکرد. بعدها تیر در رحم دختران نوباوه و بیضه جوانان میهن شلیک کردند.
سنگ بنای خاوران و دیگر گورستانهای بینام و نشان کشور روزی گذاشته شد که در بهار انقلاب، بهشت زهرا از دفن جنازهی اعدامشدگان وابسته به رژیم پهلوی امتناع کرد و خانوادهی آنها مجبور به دفن عزیزانشان در درههای اطراف تهران شدند. بعدها این فاجعه به شکل بسیار اسفناکتری بر سر خود ما آمد.
هنگامی که سرلشکر ایرج مطبوعی با نزدیک به یک قرن سن در مقابل جوخهی اعدام ایستاد، چه کسی اعتراض کرد؟ در کجای دنیا جسم پیرمردی اینگونه فرتوت را با حکم قضایی به رگبار ژ - ث میبندند و بانگ اعتراض کسی بر نمیخیزد و سلامت سیاسی و روانی آن اجتماع، مورد شک قرار نمیگیرد؟ سکوت آن روز ما باعث شد که بعدها صدها نفر را روی برانکارد، روی پتو و به فجیعترین شکل به قتل برسانند. سکوت در برابر اعدام ظالمانهی خانم فرخرو پارس ا وزیر آموزش و پرورش نظام شاهنشاهی به جرم "اشاعهی فساد"، راه را برای اعدام و کشتار هزاران دختر نوجوان و دانش آموز و زن دانشجو، کارگر، کارمند، خانهدار، پیر و جوان، متأهل و مجرد، باردار و بچهدار به جرم "مفسد فیالار ض و محارب با خدا" باز کرد. آیا اعدام عاملی تهرانی که اگر کارنامهاش با هر معیاری مورد بررسی قرار میگرفت جز بیگناهی چیزی نصیباش نمیشد، از فرداهای شوم خبر نمیداد؟
حتا وقتی باندهای سیاه رژیم، خارج از چارچوب دادگاههای انقلا ب، به شکار قربانیان خود همچون مداح مشهور سیدجواد ذبیحی و گوینده توانای رادیو و تلویزیون، تقی روحانی پرداختند، موضوع با سکوتی تأییدآمیز مواجه شد و یا مانند هجوم عدهای به دادگاه انقلاب بهبهان و قتل سناتور اسدالله موسوی از جانب سازمان پیکار به عنوان اعدام انقلابی یک فئودال و مزدور امپریالیسم انگلیس مورد تأیید و تکریم قرار گرفت. آیا ادامهی این حرکات در قتلهای زنجیرهای نمود پیدا نکرد؟
ما در آن دوران بدون در نظر گرفتن تبعات منفی و خطرناک گفتارها و تحلیلهایمان، در حالی که یک رژیم قرون وسطایی مذهبی بر کشور حاکم بود، با یادآوری و تأیید رفتارهای منتسب به چهرههای مقدس از جمله "پیامبر اسلام"، آنهم در عصری که بیدادگری بدویگونه، تعصبات قومی و نژادی، جاهلیت و...غوغا میکرد، از موضعی غیرمتمدنانه به توجیه قتلعام از جنبهی مذهبی پرداخته و آن را واجب و ضروری جلوه میدادیم. مجاهدین در دفاع از "محصور نشدن در چارچوب احکام از پیش تعیین شدهی حقوق جزا" چنین استدلال میکردند:
مثلاً بعد از آن که خیانت یهودیان اطراف مدینه هنگام محاصرهی شهر به وسیلهی مشرکان مکه در جنگ احزاب مسجل شد، و بعد از آن که مسلمانان توانستند در برابر مهاجمین پایداری کنند و آنها را بتارانند، پیغمبر متوجهی این هم پیمانان خائن و میثاق شکن شد. و در یک یورش آنان را دستگیر و به طوری که مشهور است هفتصد نفر از ایشان را در یک روز اعدام کرد. شاید این عمل خشن و قساوت بار به نظر برسد، چه بسا بسیاری از این افراد که اعدام شدند در این خیانت و پیمانشکنی سهم و نقش مستقیم نداشتند، اما آنجا که آیندهی یک مکتب، سرنوشت یک انقلاب و منافع یک خلق مطرح است، باید قاطعانه عمل کرد. و چشم بر این تردیدها بست. چون هرگونه مماشات با جریانی که در صورت توفیق انقلاب را نابود خواهد کرد، مار در آستین پروردن است.
خمینی دو هفته بعد در ۲۷ مرداد ۵۸ برای سرکوب مردم کردستان اتفاقاً دست روی همین مورد گذاشت و گفت:
اعلام میكنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران كه اگر سر جای خود ننشینند ما به طور انقلابی با آنها عمل میكنیم. مولای ما امیرالمؤمنین ... در برابر مستكبرین و كسانی كه توطئه میكردند شمشیر را میكشید و هفتصد نفر را در یك روز چنانكه نقل میكنند از یهود بنی قریظه كه نظیر اسرائیلیها بودند و شاید اینها از نسل انها باشند، از دم شمشیر میگذراند ما نمیخواهیم در ایران ، در دنیای اسلام و در خارج كشور، وجاهت پیدا كنیم ما میخواهیم به امر خدا عمل كنیم و خواهیم كرد. "اشدا علی الكفار و رحمابینهم".
و آیا خمینی هنگامی که فرمان قتلعام زندانیان را صادر میکرد، با یک شبیهسازی تاریخی روی همین موارد دست نگذاشت؟ آیا ما با منطقی که پیشتر از سوی خودمان به کار گرفته شده بود، قتلعام نشدیم؟ آیا ما از خود انتقاد کرده و یا خواهیم کرد؟
۵
این سکوت و یا آن تلاش خستگیناپذیر برای سربه نیست کردن سران رژیم شاه و امرای ارتش، از آنجایی نشأت میگرفت که نیروهای مترقی با شبیهسازی کودکانهی روزهای پس از انقلاب با دوران حکومت مصدق و سالوادور آلنده "آلنده سالوادور" در شیلی، در توهم کودتایی بودند که توسط "امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا" و همیاری سران ارتش شاه و... احتمال وقوع آن میرفت و هراسشان همه از این بود که امپریالیسم به کمک آنها و سیستم وابستهی ارتش و... دوباره بر کشور مسلط شود و انقلابیون را به مسلخ ببرند. به همین خاطر بیمحابا و بدون توجه به آنچه که در پیش بود در دفاع از دادگاههای انقلا ب برخاسته بودند. مجاهدین در این رابطه چنین نوشتند:
پس از قیام قهرمانانه خلق ما، دادگاههایی به نام دادگاه انقلاب اسلامی تشکیل شد. این دادگاه ها به جرائم کسانی رسیدگی میکرد که به قول امام نه متهم، بلکه مجرم بودند. جرائم و جنایاتشان برای همهی مردم روشن بود و آنها از مدتها پیش در پیشگاه خلق به جرم و جنایتهای بسیار به مرگ محکوم شده بودند. بنابر این صرف محرز شدن هویت آنان برای به جوخهی آتش سپردنشان کفایت میکرد. لازم بود به کیفر رساندن این جانیان با سرعت و قاطعیت تمام انجام گیرد، تا ضدانقلاب را، که هنوز امید خود را کاملاً از دست نداده بود، از خیره سری منصرف سازد و فرصت سربلند کردن به وی ندهد.
و چریکهای فدایی خلق پیش از انشعاب، چنین داوری کردند:
آغاز محاکمات ضدانقلابیون،به دستور امام خمینی و ادامه آن علیرغم زمزمههای سازشکارانه "عفو عمومی" بار دیگر قاطعیت امام را در پشتیبانی اصولی از خواست به حق مردم و گروه های مبارزی که خواستار مجازات مزدوران بودند، نشان داد. اعدام انقلابی جنایتکاران و سرسپردگان به امپریالیسم از تجدید سازمان این عناصر ضدمردمی جلوگیری کرده و عامل مهمی در راه تحکیم حفظ دستاوردهای انقلاب است.
سازمان انقلابی یکی از سازمانهای تشکیل دهندهی حزب رنجبران چنین نوشت:
از دو هفته پیش سرکوب ضدانقلاب به طور وسیع و پیگیری آغاز گشته است. ...سازمان ما از این مواضع راستین و سرکوب ضدانقلاب به وسیلهی دادگاههای انقلا ب اسلامی پشتیبانی کامل نموده و محاکمه و نابودی کلیه خائنین به میهن و خلق و کلیه کسانی که دستشان به خون ملت آغشته است را قدمی در ادامه و تحکیم انقلاب میداند.
و داوری پیکار اینگونه بود:
به دنبال ملاقات دولت با آیتالله خمینی، یک سری از هدفهای دولت موقت که قبلاً تا حدی با مخالفت امام مواجه بود، صورت تحقق به خود گرفت. یکی از این هدفها که دولت بازرگان XE "بازرگان" همیشه برای رسیدن به آن تلاش کرده است، عفو عمومی برای نظامیان و نیروهای انتظامی (پلیس و ...) است.
آنها فارغ از این واقعیت بودند که کودتای ضدانقلابی، پیش از سقوط تمام عیار رژیم سلطنتی، بر علیه دستاوردهای انقلاب و نیروهای ترقیخواه و انقلابی پیشاپیش تکوین یافته بود و نیازی به دخالت مستقیم خارجی و عوامل رژیم سابق نبود. خمینی و "سلسله جلیلهی روحانیت" با سوءاستفادهی تمام عیار از ذهنیت مذهبی جامعه و با کمک و همراهی عقبماندهترین اقشار و لایههای اجتماع و با هدایت بورژوازی تجاری بازار، این مهم را به عهده گرفته بودند. متأسفانه ما به جای برپایی انجمنها و سازمانهای غیردولتی مدافع حقوق بشر و حقوق انسانی، و اشاعهی فرهنگ انسانی و مترقی، با سر دادن شعارهای "امپریالیسم ستیزانه" در جهت بستن فضای جامعه به کمک و یاری نیروهای رژیم میپرداختیم.
۶
این همه به منظور چشمپوشی بر فعالیت شبانهروزی و طاقتفرسای نیروهای ترقیخواه و پیشرو، به ویژه مجاهدین خلق برعلیه جریان ارتجاع و حاکمان جدید نبوده و نیست، بلکه ریشهیابی جریانی است که به قتلعامهای سالهای ابتدایی دههی ۶۰ و همچنین تابستان ۶۷ منجر شد و بعدها در هیأت قتلهای زنجیره ای به کار خود ادامه داد و هنوز نیز ادامه دارد. جای آن دارد که تأکید شود بازخوانی آنچه که اتفاق افتاده به این منظور نگاشته نشده است که اگر این مواضع از سوی نیروهای انقلابی اتخاذ نمیشد، رژیم دست به چنان جنایتهایی در سالهای ۶۰ و ۶۷ نمیزد. بحث من همه دفاع از پرنسیبهای حقوق بشر ی و دفاع از حقوق ابتدایی انسانهاست. چیزی که در جامعهی ما به خاطر سالیان سال دیکتاتوری و سرکوب، جایی نداشت و ندارد. نیروهای سیاسی کشور محصول جامعهای بودند که قرنها اسیر استبداد و شقاوت و خشونت شاهان مختلف بود؛ جامعهای که در آن اثری از نهادهای مدنی و سازمانهای غیردولتی و حقوق بشری نبود؛ جامعهای که به جریانهای مترقی و پیشرو و دمکرات اجازه حیات و رشد و تکامل نمیداد و با اصول و پرنسیبهای جامعه مدرن آشنا نبود و خرد و اندیشه و نقد و انتقاد در آن جایی نداشت. اینها همه مدیون سالها حاکمیت سیاه استبداد و سلطنت در ایران بود و خود آنان نیز از اولین قربانیان شرایطی بودند که خود در بهوجود آوردناش نقش و سهم اساسی داشتند. بر این بستر بود که وقتی سال ۶۰ و سرکوب بزرگ فرا رسید، یک سیستم قضایی قرون وسطایی با یک آیین دادرسی کاملاً ارتجاعی و عقبافتاده شکل گرفته و قوام یافته بود. عنوانهای قضایی جدید "مفسد فیالار ض و محارب با خدا"، طاغوتی و... قبلاً جا افتاده بود و کارایی خود را نیز در عمل نشان داده بودند و تنها موارد جدیدی مانند "باغی"، "یاغی"، "طاغی"، "ملحد" و "مرتد" که ریشهی تاریخی نیز داشتند، به پیکرهی قضایی جدید چسبیدند. دستگیری و ربایش در شب در کوچه و خیابان، بدون حکم دستگیری و استفاده از چشم بند و... و دادگاههای چند دقیقهای بدون حضور وکیل مدافع و صدور حکم اعدام و حبسهای طویلالمدت بدون حق اعتراض و اعادهی دادرسی، از قبل عادی و رایج شده بود. در این شرایط بود که ما نیز به زندان راه یافتیم و دهها هزار تن از بهترین فرزندان میهن در قتلعامهای سالهای اولیهی دههی ۶۰ و ۶۷ در این گونه دادگاهها و با حضور همان حکام شرع و بعضاً بازجویان و با همان روند دادرسی که قبلاً شکل گرفته بود، جان خود را از دست دادند. نسل ما را با همان منطقی قتلعام کردند که پیشتر سران رژیم شاه اعدام شده بودند: "مفسد فیالار ض و محارب با خدا و پیامبر". و هنوز نیز بعد از گذشت بیش از دو دهه، در بر همان پاشنه میچرخد.
*****
ایرج مصداقی متولد نهم آبان ۱۳۳۹ تهران است. پیش از انقلاب در آمریکا
از طریق کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی (احیاء) به فعالیت سیاسی
روی آورد و مقارن انقلاب ضد سطلنتی به ایران بازگشت. در سال ۱۳۶۰ در
ارتباط با سازمان مجاهدین خلق دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد. وی
دوران محکومیت دهساله خود را در زندانهای قزلحصار، اوین و گوهردشت به سر
برده و یکی از شاهدان عینی و بازماندگان کشتار ۶۷ در زندان گوهردشت است.
مصداقی پس از آزادی از زندان، در سال ۱۳۷۳ همراه همسر و فرزند 25 روزه
اش مجبور به فرار از کشور می شود که منجر به دستگیری آن ها در ترکیه می
شود. عاقبت پس از نزدیک به سه ماه زندان و کسب تجربه ای جدید آزاد می
شوند. در خارج از کشور دوباره فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی خود را از سر
میگیرد. وی هم اکنون به عنوان یک فرد مستقل در زمینه حقوق بشر، حقوق کار
و مسئله زندانها به کار و تحقیق میپردازد.
او طی سالهای گذشته همچنین در رابطه با مسئلهی نقض حقوق بشر در
ایران، در ارتباط با سازمان های بینالمللی از جمله کمیسیون و سو کمیسیون
حقوق بشر، سازمان جهانی کار و پارلمان اروپا فعالیت داشته است.
کتاب «نه زیستن، نه مرگ» را که تلفیقی از خاطرات و گزارش از زندانهای
جمهوری اسلامی است، در چهار جلد به نامهای «غروب سپیده»، «اندوه
ققنوسها»، «تمشکهای ناآرام» و «تاطلوع انگور»، در سال ۲۰۰۴ میلادی در
سوئد منتشر میکند. در پایان سال ۲۰۰۶ چاپ دوم آن همراه با ۵۷ صفحه
نقشههای زندانهای اوین و قزلحصار و گوهردشت در 1850 صفحه انتشار
مییابد. همچنین تحقیق جداگانهای توسط او در ارتباط با واحد مسکونی یکی
از مخوف ترین شکنجهگاههای جمهوری اسلامی صورت گرفته که در ۷۰ صفحه در
چاپ دوم کتاب نه زیستن نه مرگ انتشار یافته است.
کتاب بر ساقه تابیده کنف که مجموعه سرودههای زندان است در سال ۲۰۰۶
توسط وی انتشار مییابد. این کتاب در ۳۰۰ صفحه حاوی اشعاری است که در
زندان های اوین و گوهردشت در ارتباط با کشتار ۶۷ سروده شده و ایرج مصداقی
آنها را از حفظ کرده است.
ایرج مصداقی هم اکنون ۲ کتاب در ارتباط با کشتار ۶۷ و همچنین قبر،
قیامت و واحد مسکونی در زندان قزلحصار و ریشههای ایدئولوژیک آن را در دست
انتشار دارد.
ایرج مصداقی به جز انتشار کتابهای نامبرده، مقاله و گزارشهای متعددی را
در زمینهی مسئلهی حقوق بشر و افشاگری بر علیه سیاستهای ضد انسانی
جمهوری اسلامی، در سایتهای اینترنتی فارسی زبان منتشر کرده است.
U.S. SALES CONTACT: nazistannamarg@yahoo.com
ALL OTHER COUNTRIES CONTACT:irajmesdaghi@yahoo.com
Recently by Iraj Mesdaghi | Comments | Date |
---|---|---|
مأموریت «یک اسکادران هموسکسوئل منحرف آمریکایی»! | 5 | Nov 25, 2008 |
هویت اصلی داوود لشگری | 6 | Oct 12, 2008 |
مشت نمونه خروار | 2 | Sep 06, 2008 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Reply: Faribors Maleknasri M. what?
by Fatollah (not verified) on Thu Feb 14, 2008 02:51 PM PSTChera charand migi Goosale! In harfa ro be kesi bezan ke onja naboode bashe! When American F14 and F15 flew low over Iranian Islands in Persian Gulf during the Iran-Iraq war, Irans military personell stationed there would shit in their pants! Rightfully so! But, when the Amercian fighter planes began to violate Iranian airspace in Persian Gulf in the aftermath of Iraq invasion the Iranian military personell would still piss in their pants again! Now, baz BAAD be kalat oftade? The US army is capable and can destroy much of Irans infrastructure within 72 hours and that without using the A BOMB! Get it!
To Bahar
by Fatollah (not verified) on Thu Feb 14, 2008 02:19 PM PSTDear Bahar,
Thank you for reminding me of that beautiful poem by Naser Khosro, well said and how true! Thanks again.
زي تير نگه كرد و پر خويش بر آن ديد
بهار (not verified)Sun Feb 10, 2008 11:29 AM PST
گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست... ناصر خسرو قبادياني
اين دود سيه فام كه از بام وطن خاست
از ماست كه بر ماست
وين شعله سوزان كه بر آمد ز چپ و راست
از ماست كه بر ماست
جان گر به لب ما رسد از غير نناليم
با كس نسگاليم
از خويش بناليم كه جان سخن اينجاست
از ماست كه بر ماست
ما كهنه چناريم كه از باد نناليم
بر خاك بباليم
ليكن چه كنم ، آتش ما در شكم ماست
از ماست كه بر ماست
اسلام گر امروز چنين زار و ضعيف است
زين قوم شريف است
'اسلام جهانسوز گر امروز چنين پست و زبون است
از نكبت ملاي لعين است'
نه جرم ز عيسي ، نه تعدي ز كليسا است
از ماست كه بر ماست
گوئيم كه بيدار شديم اين چه خياليست ؟
بيداري ما چيست ؟
بيداري طفلي است كه محتاج به لالائيست
از ماست كه بر ماست
P.S.
« شب چراني »
شب بد، شب دد ، شب اهرمن
وقاحت ـ بشادي ـ دريده دهن
شب نور باران ، شب شعبده
شب خيمه شب بازي اهرمن
شب گرگ در پوستين شبان
شب كاروان داري راهزن
شب سالروز جلوس دروغ
شب يادبود بلوغ لجن
شب كوي و برزن چراغان شده
فضاحت ز شيپورها نعره زن
شب شبچراني به فرمان ديو
شب سور اهريمن و سوك من
م. آزرم
correction
by pilot (not verified) on Sun Feb 10, 2008 09:44 AM PSTI am really sorry it should be,
www.sarbaz.org/
to those brave.....................
by pilot (not verified) on Sun Feb 10, 2008 08:55 AM PSTto all those brave men and women who gave their live for Iran,I tip my hat to all those soldiers who sacrificed their lives for their country,may god one day to see Iran is free from all these traitors,and I hope someday to see every one of them being hang from every tree in Iran.
//www.iiaf.net/
//www.zarbaz.org/
Bacon Revolution
by Arya Pournourbakhsh on Sun Feb 10, 2008 08:34 AM PSTWe need to introduce bacon and its wonderful flavor to Iranians in Iran. May be then we can do what the Spaniards did. Get rid of this cancer of "arab ideology" once and for all and save our land.
A. Pournourbakhsh
ps. I have more respect for my dog's poop than your everyday MKO member.
The Writer remains Muslim
by Pouyan (not verified) on Sun Feb 10, 2008 02:22 AM PSTAlthough, the writer has spent 10 years in the dungeons of the Islam, he has kept his belief towards this cruel belief system. He is respected for his combative struggles against Islamic rulers, but he fanatically exonerates Islam from what happened to him or to our people. He sticks still the head in the sand to ignore the ills and black records of Islam in the whole history of Iran.
The writer deserves all respect for his perseverance, but his Islam, under any form and interpretation, cannot mark the future of our country anymore.
Fariborz joon
by Karim Keerkoloft (not verified) on Sat Feb 09, 2008 03:58 PM PSTCan you please leave your contact details with JJ, I think you desparately need to have your "onbeh" put to sleep. Please sweeti, be a good boy and listen to Karim. bodo azizam bodo xxx
Such a refreshing article
by Mahmoud Ghaffari (not verified) on Sat Feb 09, 2008 02:36 PM PSTTo Malknasri who seems to be so lost in his lust for Islam and all that is backward, I say enjoy the death and destruction your mind set has brought to Iran. I will gurantee you when the forces of democracy win over Iran, they will treat you with every ounce of humanity that you and the likes of you have denied Iranians. You will have every freedom to cherish and practice your love for Islam. The one freedom that for thirty years you have denied you country men. Iran will be free and democratic only when the likes of you and I can freely agree to disagree on the streets of Tehran, I to say Islam is backward and ugly and that Mohamad was a pedophile and you to cherish it. until that day Iran would be burning under the fires of ignorance.
Komeini was right to get rid of all MKOs and the Commies.
by Anonymous^2 (not verified) on Sat Feb 09, 2008 02:35 PM PSTMay they all rot in hell.
Spain
by Iranian* (not verified) on Sat Feb 09, 2008 02:18 PM PSTToday I found out that when Spanish kicked the ruling Arabs and Islam out of their country, their obsession with pork and pork products creativity went to the level of being fanatics. This was done just to express their extreme dislike of Islam and Muslims. I am wondering what would happen to Iran and Iranian if they ever get their country rid of this regime.
Political Prisoners were slaughtered
by Faribors Maleknasri M.D. (not verified) on Sat Feb 09, 2008 04:25 AM PST1. the other day one could read in "IRANIAN" about zionism and islamism. Both are to be avoided. From different reasons. For Zionists are only children from jewish parebts human beings. The other creatures with a nmorpholgy as human beings are created so in order to be able serve better the jews. An islamist abuses islamic parols to achieve unislamic aims. To this group belong for example the terrorists. Thier actions are without any effect on achieving any political aims. Moreover are Terror-actions to be rejected, turned down, dismis. Those actions are reprehensible and abonimable.Now if some bloger want to count the MKO-Poeple to this group so please BESMELAH.
2. The four prisoners which are named first had been - as far as one wants to judge neutraly - by no means political prisoners. They were criminals and crooks. I wonder why the name of HOVAYDA is not mentioned. he was executed allready. It was all so fanny: Some french politician of high grade had probed to intervene by the Islamic Government just to excuse that man!! Just imagine! after nobody in Iran took notice from the meaningless activity, so nobody of those strangers pleaded for the generals. And, at time the satan with a intense imagination of being greate by the nations of the world did not done a damn thing to rescue the CROWN, its own crown. so his majesty had to go.
3. Now - I say thanks God - all those times of nightmares is over since 30 years and the honourable Iranian Nation - to that nation count up to my opinion only those who have founded thier ISLAMIC REPUBLIC of IRAN, are living there and are willing to protect what they ahve achieved during the last 30 years and are celebrating thier victories right away in these days - can even teach the not any more so greate satan new lections. As a proofe please acknowledge the following:
'Iran ready to teach US a lesson'
Sat, 09 Feb 2008 12:35:36
Iran's Armed Forces' Chief of Staff, Major General Hassan Firouzabadi
The Iranian Armed Forces' Chief of Staff says his country's armed forces are ready to teach the US another lesson if it crosses the line.
"America's enmity towards Iran stems from the fact that they know Iran's revolutionary ideology is against their quest for domination," Major General Hassan Firouzabadi told Farsnews in the Iranian holy city of Mashhad.
Greeting
"We say that our nuclear energy is for peaceful purposes and we have proven it. Those who allege that Iran is a threat have to prove their claims. The Islamic Republic of Iran has always endangered the illegitimate accumulation of wealth by superpowers," he added.
Commenting on the US National Intelligence Estimate (NIE), which confirmed that Iran does not have a nuclear weapons program, Firouzabadi said the west is repeating its 'worn-out accusations' about Iran, even after the NIE report was released by the American intelligence community.
He added that Iran's system, which is based on 'logic and Islamic ethics', does not need and has never needed nuclear weapons.
On the policies of other regional states, Firouzabadi said countries seek their own national interests despite the friendly ties they share. However, he added, they must be aware that it will be their turn next, once the US tires of hurling accusations at Iran.
Koone laghe harchi MKO
by Anonymous69 (not verified) on Fri Feb 08, 2008 08:39 PM PSTMKO is the ugliest, dirtiest, most evil, treasonous bunch of non-Iranian bustards that Iranian history has ever experienced. IRI certainly didn’t do enough for you assholes.
For every officer of the Shah's Army who was executed
by Killer of Mullahs (not verified) on Fri Feb 08, 2008 07:58 PM PSTby the barbaric Arabs in 1979, we will kill 100 mullahs, their family members, and their supporters.
I was waiting for an article like this.
by Tahirih (not verified) on Fri Feb 08, 2008 05:46 PM PSTThis is what was said to the clerics of Iran over 100 years ago ;
“Verily, the Prophet of God, Muḥammad, sheddeth tears at the sight of your cruelty. Ye have assuredly followed your evil and corrupt desires, and turned away your face from the light of guidance. Erelong will ye witness the result of your deeds; for the Lord, My God, lieth in wait and is watchful of your behavior… O concourse of Muslim divines! By your deeds the exalted station of the people hath been abased, the standard of Islám hath been reversed, and its mighty throne hath fallen.”
I have to say that This article has moved me to say what I have been waiting to say in a long time.As the passage says the crulty of this supposedly "divines" has made the Rasole Akram to cry,and we have to once and for all put an end to their poisionous divisions of our Iranian hamvatanan.
We can not stand by and stay quiet about human rights abuses of different groups in Iran .I have always wondered as why my fellow Iranian intellectuals are so silent about plight of bahais in Iran?
When IRI started their systematic human right abuses on Bahais no one said anything,even now ,not too many people bother to say anything.They stayed quiet thinking it is only bahais or Shah's circle of friends getting killed.then it was ,oh it is only Mojahedin or communists.
Khavaran cemetery holds the mulitated bodies of many of my beloved Bahai friends,we were the first ones to bury our loved ones there.Nobody said anything.then it was the other groups turn,and again nobody said anything.
We all ignored to voice our concern about human rights violatios ,and this monster grow.
If,you pay attention to my plight ,you are doing yourself a service because next time when it is your turn someone else will protect you!
That is how democracy prevailes,so my hamvatanan ,start saying the word BAHAI don't be afraid just saying it is not going to change anything in you,and protect our rights in Iran, so your rights will be protected.
with Regards,
Tahirih
be anaymousq
by Anonymous21 (not verified) on Fri Feb 08, 2008 03:12 PM PSTbamaze jan
man nemigam ke oon naghshe ha daghighan. aghaye mesdaghi ba deghat sharheshoon dade. asnad ham hamintor. to khodeto vasat nemindakhti degh mikardi moochool?
Kheshte avval
by Setiz (not verified) on Fri Feb 08, 2008 03:00 PM PSTKheshte avval chon nehad memaar kaj,
Taa sorayyaa mirevad divaar kaj.
Beware of your own testosterone
by Mazloom X (not verified) on Fri Feb 08, 2008 02:57 PM PST:In shrot
این کیر بود مال خودمون
که رفت تو کون خودمون
nice article
by MRX1 (not verified) on Fri Feb 08, 2008 02:28 PM PSTyour quote of Pastor Nei muller is right on the money. the problem is we Iranians have an attidute of" dead is fine as long as it happens to my neighbor" this lack of care towards our fellow country men is the cause of all this dead and destructions. If thousends of people would lined up and protested the first ececutions by these monsters
it would have either brought all killings to halt or it would have at least slowed down the paste.
To: anonymous 21: To az koja
by Anonymousq (not verified) on Fri Feb 08, 2008 02:07 PM PSTTo: anonymous 21: To az koja midooni ke in naghsheyeh zendan 'inghadar ba deghat' hast? Aya oonja boodi ya oonja kar mikardi. Manzoor badi nadaram..
salam
by Anonymous21 (not verified) on Fri Feb 08, 2008 01:47 PM PSTAghaye Mesdaghi,
man hamishe matalebe shoma ra mikhunam va az besiarishoon ham estefade kardam. amma hamishe ye soal goosheye zehne man hast. momekne ke shoma az zire daste jaladan e regime dar rafte bashin ke khayli ham khube, amma chetori naghsheye zendan haro darin? shoam agar ham az zire cheshmband niga karde bashin, ye zarrasho didin. korookiye zendan haro be in deghat ya baazi asnad ya dast hkata ro az koja gir avordin?
manzoore badi nadaram ha, faghat ye soale tooye zehne man ke bijavab moonde. bazam benevisin.