رجز خوانی

رجز خوانی
by akoohbor
20-Apr-2009
 

تمام راه را میگریستم

و به چشمانم آب قرض میدادم

ستاره ها یک نفس نور می خواستند

کتاب که می خواﻨﺪﻡ

کلمات رجز خوانی میکردند

__

کاش بودی و می دیدی

که در آسمان فوّاره می کارند

و نور از زمین به آسمان می فرستند

__

از پشت پنجره

خیره به فرار

صدای ﺮﻋﺪ می شنوم

و سیل خوابهایم را می برد


Share/Save/Bookmark

Recently by akoohborCommentsDate
تنگی تولد
2
Dec 09, 2011
طلسم شده
3
Jul 08, 2011
خش خش آهنگین
-
Jun 13, 2011
more from akoohbor