آتش شرم مقّدّس

به پاس اقدام تاريخي نويسندگان و امضا آنندگان بيانيه ي "ما شرمگينيم"


Share/Save/Bookmark

آتش شرم مقّدّس
by Farzadgol
22-Apr-2009
 

هموطن! شكر و سپاس از شرف و انصافت

عالمي روشن از اين پرتو قلب صافت

ظلم را ديدي و خاموش نماندي زين بيش

جان مظلوم بسي شاد شد از الطافت

***

هموطن شرم تو زين دوره ي سرآوب و سكوت

بس بيفزود تو را فخر و مرا صبر و ثبوت

شرمگين از ستم غير مباش اي هم درد!

چون شكستي تو دليرانه سكوت برهوت

***

هموطن شعله ي عشقت ز آلامت پيداست

آتش شرم مقدّس ز پيامت بر پاست

پرده ي غفلت تاريخي ما خواهد سوخت

تا چنين آتش جاويد بپا در دل ماست

زاده ي آوروشي و دانش و دادش به سرت

لوحه اش زنده ز منشور حقوق بشرت

اين آه با ظلم رَوَد آبروي ايران است

آيد آن آبروي رفته به يمن اثرت

***

هموطن گفته ي سعدي به عمل آوردي

در غم عضو دگر رنج فراوان بردي

بي غم از محنت همسايه نماندي خاموش

آنچه آردي ز پي حرمت انسان آردي

***

خويش را گر چه به اوصاف دگر مي خوانيم

همه ايراني و دلبسته به يك ايرانيم

گر مسلمان و بهايي و مسيحي و يهود

يا آه زرتشتي و بي دين همگي انسانيم

***

آُرد و تُرآيم و بلوچ و لُر و خوزستاني

گيلك و ترآمن و فارس ، همه ايراني

شيعه و سنّي و صوفيّ و زن و مرد و جوان

همه چاد ر زده در دهكده ي انساني

همه وابسته به هم در گذر شادي و غم

همه خوش بخت و نگون بخت ز وضعيّت هم

در امانيم گر اين دهكده امنيّت داشت

ور نه سوزيم در اين آتش بيداد و ستم

***

مدنيّت ز پي وحدت مردم آيد

وحدت از آثرت آراء و عقايد زايد

دگر انديشه آجا پر آشد از آنج قفس

دگر انديش اگر گوشه ي زندان بايد !؟

***

دست در دست بسازيم زمين را و زمان

دوش بر دوش سبك مي شود اين بار گران

دل به هم بسته به آينده اگر روي نهيم

چشم در چشم ببينيم شكوه ايران

فوريه ٢٠٠٩

بهمن ١٣٨٧


Share/Save/Bookmark

 
default

Each time I listen to this

by Hammihan (not verified) on

Each time I listen to this song, I burst into tears, for all the sorrow that you, people of Baha have endured, yet you remain gracious, tolerant, and not revengeful. I am sorry, as your ham mihan, I am just so sorry for all cruelties done to you.
God bless every one of you


faryarm

ر چه کنی‌، هم وطنی

faryarm



alborz

Thank you Mr. Farzadgol

by alborz on

من از بیگانگان هرگز ننالم

که با من هرچه کرد، آن آشنا کرد

هر چه کنی‌، هم وطنی

پاره این خسته تنی

عضو همین یک بدنی

زخم به خود از چه زنی‌؟

یاور و یار تو منم

اهل دیار تو منم

خویش و تبار تو منم

از چه تو بدخاه منی؟

کشور ایران وطنم

زاده او جان و تنم

میهنم آباد کنم

از چه به زندان فکنی‌؟

مذهب من صلح و صفا

مکتب من مهر وفا

نیست در این کار ریا

از چه تو باور نکنی‌؟

کیش من آئین بهاء

مظهر‌ی از سوئ خدا

زاده ایران شما

حرمت ایران شکنی

خانه اجدادی ما

کهنه فرسوده چرا؟

دور مشو، پیش بیا

طرح نوین در فکنیم

تهمت خشکاندن گلها به بهاران نسزد

تهمت جاسوسی به یاران نسزد

قحطی مهر است و صداقت به سیاست، اما

تهمت پژمردن گلزار به باران نسزد

آفت این باغ نه بیگانه

که بیگانگی است!

درد ز بیگانه مبین

آفت ما خانگی است

دفتر تاریخ ز ایران چه نکو یاد کند

ملت ما شهره به آزادی و فرزانگی است

هر چه کنی‌، هم وطنی