ازین شب های ناباور

Dedicated to the Green Movement

ازین شب های ناباور
by Amir Houshang Ebtehaj
20-Aug-2009
 

من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم

بیا ای چشم روشن بین که خورشیدی عجب زادم

ز هر چاک گریبانم چراغی تازه می تابد

که در پیراهن خود آذرخش آسا درافتادم

چو از هر ذره ی من آفتابی نو به چرخ آمد

چه باک از آتش دوران که خواهد داد بر بادم

تنم افتاده خونین زیر این آوار شب ، اما

دری زین دخمه سوی خانه ی خورشید بگشادم

الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی

کزین شب های ناباور منت آواز می دادم

………...

به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست

به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم

امیر هوشنگ ابتهاج


Share/Save/Bookmark

 
Shazde Asdola Mirza

More power to the Iranian people.

by Shazde Asdola Mirza on

Every voice counts! Every action counts!


Souri

Many thanks!

by Souri on

For bringing this beautiful poem of Sayeh along with the great video. I really enjoyed it.