در طول بحران اخیر، اصلاح طلبان عموما از کودتای خامنهای/احمدينژاد تحت عنوان از دست رفتن «جمهوریت» نظام یاد کردهاند. این نظر بر این پیش فرض بنا شده است که در درون نظام، جمهوریت وجود داشته و اکنون به خطر افتاده است. در نوشته هفته قبل اشاره شد که جمهوری اسلامی مفهومی در خود متناقض است و بر اساس مواد قانون اساسی این نظام و اظهارات و مواضع صریح سخنگویان آن و به خصوص شخص آیت الله خمینی، رأی جمهور مردم همواره فرع بر و مقهور رأی ولی فقیه و روحانیت حاکم بوده است. ولی دست کم این را می توان پذیرفت که مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران از موقعیت و قدرت خاصی برخوردار بود و شخص رییس جمهور در زمینه های اجرایی اختیارات نسبتا وسیعی داشته است. اکنون و به عنوان یکی از عوارض ثانوی بحران اخیر، این مقام و موقعیت در نازل ترین شکل خود تجلی کرده است و می رود تا به نهاد اجرایی مقام ولی فقیه تبدیل شود.
ساختار جمهوری اسلامی در طول ۳۰ سال گذشته بر این اساس شکل گرفته است که حق انتخاب مردم در دایره افرادی دست چین شده از سوی حاکمیت محدود گردد. سپس فرد برگزیده که از امینان حاکمیت است قدرت اجرایی را در دست گیرد و او همراه با نهادهای دیگر حاکمیت به رتق و فتق امور بپردازند. نظام انتخاب، به فرد برگزیده اعتبار خاصی میداد و نظرات و مواضع او به عنوان «نماینده» بخش بزرگ و احیانا اکثریتی از جامعه مورد احترام قرار می گرفت. البته پروتوکل سیاسی ایران به او اجازه نمی داد که بر خلاف منویات یا مواضع صریح ولی فقیه کاری انجام دهد. ولی، ولی فقیه نیز به اعتبار آرایی که رییس جمهور اسلامی به دست آورده بود قدر و منزلت خاصی برای او قائل بود و کمتر او را علنا مورد توبیخ قرار میداد. در مواردی هم که اختلاف نظر یا سلیقه ای پیش میآمد، این اختلافات غالبا (ولی نه همیشه) در گفتگوها ی خصوصی حل و فصل میشد و مردم کمتر از وجود آنها آگاه میشدند و یا کمتر این اختلافات به رسانه های عمومی کشیده میشد. تنها وقتی که نظر ولی فقیه کاملا از رییس جمهور بر میگشت (مانند داستان خمینی و بنیصدر) ممکن بود این موضوع به دخالت دیگران نیز منجر شود.
ولی در چندین سال اخیر و به خصوص از هنگام روی کار آمدن آقای خاتمی، این رابطه به تدریج دستخوش تحول گردید. کارشکنیهای ولی فقیه در مسایل اجرایی در آن هنگام که از طریق عوامل ولی فقیه صورت میگرفت از موارد فراوان شکوائیههای خاتمی بود. آخر، نتیجه انتخابات برای اولین بار «بر خلاف انتظار» بود و کسی که حتا خود او و هوادارانش نیز انتظار نداشتند به ریاست جمهوری رسیده بود. هضم این مسئله برای ولی فقیه و هواداران او چندان آسان نبود، و به همین دلیل روابط ولی فقیه با رییس جمهور وقت دچار بحران میشد. آقای خاتمی بارها از این کارشکنی ها شکوه کرد و یک بار صریحا گفت که این جماعت از رییس جمهور تنها یک «تدارکاتچی» را انتظار میکشند، و یا تأکید کرد که برای او هر 9 روز یک بحران تراشیدهاند.
با پایان یافتن دوران خاتمی، کسی روی کار آمد که نه فقط به دلیل منزلت پایین اجتماعی خود در ساختار هرمی جمهوری اسلامی (برای اولی بار پس از ۲۴ سال یک ناروحانی به ریاست جمهور رسیده بود)، و بلکه به دلیل گرایش های سیاسی و عقیدتی خود (سرسپردگی در برابر ولی فقیه) از دید حاکمیت رییس جمهوری رام و مطلوب به حساب میآمد. محمود احمدینژاد ایدهآل یک رییس جمهور اسلامی برای خامنه بود. او همه خوبیهای یک رییس جمهور مطلوب را برای خامنهای داشت و از معایب آن برکنار بود. نه شخصیتی از خود داشت که در برابر خامنهای عرض اندام کند، و نه اعتقادی که با نیات خامنهای در تضاد باشد. او دست خامنهای را در مراسم تنفیذ ریاست جمهوریاش با اشتیاق میبوسید و خامنهای با کشیدن دست بر سر او و گرفتن او در آغوش به مثابه پدر و مرادی که فرزند خلف و مرید صادقی را مورد تفقد قرار میدهد احساس رضایت عمیق خود را بروز میداد. جمهوری اسلامی تحت حاکمیت علی خامنهای رییس جمهور مطلوب و محبوب خود را یافته بود.
کارنامه احمدینژاد در طول چهار سال گذشته نیز نشان داد که او تا چه حد توانسته است منویات ولینعمت خود را برآورده کند. رجزخوانیهای او علیه آمریکا و اسراییل نغمههای خوش آهنگی در گوش خامنهای بود، و سرسختی او در برابر غرب در مسئله هستهای تحسین خامنهای را بر میانگیخت. سوء سیاستهای او در برنامههای اجرایی داخلی و به خصوص در مسایل اقتصادی البته گاه مورد انتقاد خامنهای قرار میگرفت، ولی انتقاداتی که خامنهای از مخالفان احمدینژاد داشت به مراتب شدیدتر بود. او همواره سعی داشت نشان دهد که احمدینژاد از حمایت کامل او برخوردار است و در چند ماه آخر دوره اول حکومتش به تصریح و تلویح از تمایل خود برای انتخاب مجدد او برای یک دوره چهارساله دوم سخن رانده بود. حمایت خامنهای از احمدینژاد تا آن جا بود که وقتی احمدینژاد به خاطر اظهارات معاون خود رحیم مشائی مورد انتقاد روحانیان عالیرتبه قرار گرفته بود، خامنهای تنها با انتقادی نرم این مسئله را فیصله داد.
علاقه مفرط خامنهای برای ادامه ریاست جمهوری احمدینژاد در سرعت و قاطعیتی که او در اعلام نتیجه انتخابات به کار گرفت متجلی بود. چهار سال رابطه مرید و مرادی و سرسپردگی کامل رییس جمهور به ولی فقیه به مراتب ارزشمندتر از آن بود که اجازه داده شود یک بار دیگر به شیوه ۲ خرداد ۷۶ رییس جمهور دیگری که مورد نظر ولی فقیه نبوده برگزیده شود. خامنهای احمدینژاد را به عنوان رییس جمهور آینده در نظر گرفته بود، و این نظر باید به هر قیمتی که شده تأمین میشد. علاوه بر این، وقتی رییس جمهوری نه به پشتوانه رأی مردم و بلکه به دلیل دخالت مستقیم ولی فقیه به این مقام برسد، به مراتب باید گوش به حرفکنتر و مطیعتر باشد. احمدینژاد دور دوم ریاست جمهوری به مراتب از احمدینژاد دوره اول بیشتر مرهون الطاف ولی نعمت خود بوده و به همان نسبت از منویات ولی فقیه بیشتر پیروی خواهد کرد.
احمدینژاد با دخالت مستقیم ولی فقیه قرار است صندلی ریاست جمهوری را برای یک دوره دیگر اشغال کند. یعنی که او این مقام را نه به رأیدهندگان خود و بلکه به ولی فقیه مدیون است. مقام ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی در عین این که بیانگر خواست واقعی مردم ایران نبوده، اکنون در هیئت احمدینژاد در دوره دوم ریاست جمهوری به نازلترین موقعیت خود پایین آمده است. اکنون فقط احمدینژاد نیست که باید گوش به فرمان ولی فقیه باشد، و بلکه او با ایفای این نقش موقعیت رییس جمهور را در ساختار حکومت نیز تنزل خواهد داد. اتفاقات چند روز اخیر در رابطه با انتصاب و سپس عزل رحیم مشایی به عنوان معاون رییس جمهور و واکنش های روزنامهها، مقامات و حتا اعضای کابینه خود او نشان داد که سطح انتظارات فرمان بری رییس جمهور از ولی فقیه تا چه حد بالا رفته است.
در دورههای پیشین گفته میشد که رییس جمهور در برگزیدن همکاران و اعضای کابینه خود دست باز دارد و فقط مجلس شورای اسلامی است که میتواند از دادن رأی اعتماد به وزیری خودداری کند و رییس جمهور را وادارد تا فرد دیگری را به جای او پیشنهاد دهد. در دوره خاتمی که او کشمکشهایی با خامنهای داشت گفته میشد که او مجبور شده است برخی از وزیران و به خصوص وزیر اطلاعات خود را با تأیید خامنهای برگزیند. ولی سر و صداهایی که این روزها در باره مشایی بلند شده نشان میدهد که امروز و در ریاست جمهوری احمدینژاد دامنه دخالت خامنهای در نصب و انتصابات رییس جمهور به حدی رسیده است که نامبرده حتا در برگزیدن معاون خود نیز آزادی ندارد. و واقعا رییس جمهوری که نتواند در برگزیدن معاون خود آزادی عمل داشته باشد چگونه ممکن است بتواند اعضای کابینه خود را رأسا و بدون دخالت ولی فقیه یا عوامل او تعیین کند؟ هیچگاه در دوران جمهوری اسلامی، رییس جمهوری تا این حد تحت کنترل مستقیم ولی فقیه نبوده است.
احمدینژاد به خاطر برگزیدن مشایی به عنوان معاون خود نه فقط از سوی ولی فقیه مورد توبیخ قرار گرفته است و بلکه به دلیل این که در اجرای حکم خامنهای تعلل کرده از سوی عوامل ولی فقیه و متحدان ایدئولوژیک و سیاسی خود نیز زیر انتقاد شدید رفته است. این منتقدان، از روزنامه کیهان شریعتمداری گرفته تا اکثریت نمایندگان مجلس اسلامی چنان سخن گفتهاند که گویی نقش رییس جمهور در این نظام تنها اجرای فرمان ها و منویات ولی فقیه است. او حتا از سوی وزیران خود در کابینهاش نیز به همین دلیل تحقیر شده، و عزل یا جدایی دو وزیر او در آخرین روزهای دوره اول حکومتش مشروعیت قانونی آن را زیر سؤال برده است. احمدینژاد به عنوان کسی که دوره دوم ریاست جمهوری خود را مستقیما مدیون ولی فقیه است، اگر بخواهد در این مقام بماند و از انتقاد متحدان خود در امان باشد، چارهای جز اطاعت بی چون و چرا از رهبری نخواهد داشت. مقام ریاست جمهوری در هیئت احمدینژاد چیزی جز کارگزار مستقیم ولی فقیه و اجراکننده منویات او نخواهد بود.
با فشارها و انتقادها و توبیخهایی که اکنون از سوی ولی فقیه و متحدان احمدینژاد متوجه او شده، آینده او از هم اکنون زیر سؤال رفته است. او ممکن است از زیر این بحران موفق بیرون بیاید و بر جای خود باقی بماند، ولی این باقی ماندن را او به بهای از دست دادن کمترین استقلال خود در برابر ولی فقیه تأمین خواهد کرد. ممکن است نیز که حاکمیت برای برون رفت از بحران کنونی که موجودیت جمهوری اسلامی را به خطر انداخته است تصمیم بگیرد که احمدینژاد را قربانی کند. در این صورت، او کمترین پشتوانهای برای مقاومت در برابر ولی فقیه (حتا از میان نظامیان/سپاهیان) نخواهد داشت. و در هر یک از این دو صورت، حاکمیت توانسته است مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران را به صورت بیسابقهای تضعیف کند تضعیف تا آن حد کی می تواند رییس جمهور «منتخب» مردم را به اجرای بی چون و چرای فرامین خود وادارد یا در فاصله تنها چند هفته از تأیید پر هزینه او به سادگی از قدرت برکنارش کند.
xmlns:trackback="//madskills.com/public/xml/rss/module/trackback/"
xmlns:dc="//purl.org/dc/elements/1.1/">
rdf:about="//politic.iran-emrooz.net/index.php/2009_07_29_0954/"
trackback:ping="//www.iran-emrooz.net/index.php?/trackback/18957/"
dc:title="ریاست جمهوری، نهاد اجرایی ولی فقیه"
dc:identifier="//politic.iran-emrooz.net/index.php/2009_07_29_0954/"
dc:subject=""
dc:description="دکتر حسين باقرزاده"
dc:creator="editor"
dc:date="2009-07-29 07:54:00 AM GMT">
-->
From: Iran Emrooz
Recently by Hossein Bagher Zadeh | Comments | Date |
---|---|---|
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون | 1 | Dec 02, 2012 |
از ادعا تا عمل | 5 | Nov 21, 2012 |
انتخاب مجدد اوباما | 3 | Nov 15, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Are people not to blame??
by mostafa ghanbari on Sun Sep 20, 2009 03:39 PM PDTmg
Dear Bagherzadeh I have no doubt that you are a man of knowledge and understanding. In this article you have meticulously pointed out a lot of flaws within the Islamic regime and its cuning Mullahs; from the sophisticated procedures in the intricate body of this ruling machine to the mean, and medicore personality of Ahmadinedjad as our president.You have duly examined the core meaning of an Islamic republic and have proved that it is in fact a matter of sophistication and has no factual existence, whatsoever.
But my dear master, what has been the people's part in this fake story? Are people really immune from any kind of criticism? Who should be blamed for Ahmadinedjad's meanness and lack of personality as the president of our great country? who should be investigated for the numerous crimes which have been done in our country in the past three decades? I beg your pardon dear master Bagherzadeh as I have already permitted myself to say that I strongly believe that the Iranian people are the main culprit in this sophisticated game which has already plagued our souls an our minds.
Therefore, I think that the clarification of our actions and reactions during the past disturbing three decades, must be necessarily based on the people's failures and not solely on the regime and Mullahs who in fact have been doing what their nature asked them to do. I may be allowed to say that four years ago millions of us Gathered around Ahmadinedjad and voted him as our savior!! For the sake of God! this man is not able to express himself in a short and simple sentence! But we should not deny that four years ago we saw him as a man of equity and liberty!!
Dear master Bgherzadeh, I believe it is the inevitable duty of the people like you, to remind our people of their mistakes which unfortunately have been made one after another up to now.
May God gives all of us true insight and open eyes.
Remove islam from government
by Iranyvaliazad on Tue Aug 04, 2009 08:35 PM PDTThe bylaws of this barbaric sect/cult is root of all evil in Iran. This worshipers of this satanic cult must not get involve in politics and be allowed to ruin everyone's lives because of their beliefs in evil.
Isalm in Iran
by Leonis on Sun Aug 02, 2009 01:31 PM PDTThe very source of all problems is the brutal and barbaric religion of Islam.
No matter who will rule, with Islam there will be no human dignity, no justice no freedom and no civility.
Don't you people have enough of it?
Islam is an insult to human dignity. Denounce this sadistic brutal religion.
21rst century "Hitler"
by persianwoman on Sun Aug 02, 2009 08:45 AM PDTKhamenie government established with murderers, rapists and terroris. Hitler was powerful man too but what happened to him. Khamenie be prepare to hide in Lebenan where you belong to.
Dr. Bagher Zadeh!
by Maryam Hojjat on Sat Aug 01, 2009 05:51 PM PDTvery excellent analysis. Hopefully Iranians would stop IRI for ever!
Payandeh IRAN & Iranians
Down with IRI & his supporters