یکی از نقاطِ ضعفِ یک جنبشِ خودجوش این است که با فقدانِ رهبری منسجم و برنامهِ مشترک راه را برای دزدیدن اهدافش باز میگذارد. این همان چیزی است که در سال ۵۷ بر سر انقلاب آمد.
انتخاب شعار یک جنبش اهمیت کلیدی و گاه تاریخی دارد. بطور گذرا میتوان نکات زیر را آورد:
یک) آنچه که جنبش میخواهد و هست: جمهوری و آزادی / حق مسلم ماست
دو) آنچه که جنبش نیست: نه تاج نه عمامه / جمهوری و آزادی
سه) بسیج کننده بودن: زنان ما بیدارند / تبعیض نمی پذیرند
چهار) افشاگر بودن: سید علی پینوشه / ایران شیلی نمیشه
پنج) تمسخر دشمن و شکستن تابو: مرگ بر دیکتاتور / چه رهبر، چه دکتر
شعار "نه شرقی، نه غربی" یک مورد بزرگ این سرقت تاریخی است. این شعار اهداف زیر را دنبال میکرد
یک) ضد کمونیست بودن: "نه شرقی" بودن میبایست ضد کمونیست بودن آنرا تضمین کند.
دو) ضد دمکراسی غربی بودن: بخش بزرگی از رهبران انقلاب ۵۷ هرگز به دمکراسی، با مفهوم شناخته شدهِ آن در سراسر دنیا، از جمله غرب که زادگاه دمکراسی مدرن است، موافق نبودند. با ترد "غرب" این آقایان هم مُدلِ دمکراسی غرب را رد میکردند و هم …
سه) ضد آزادی زنان بودن: "غرب" زادگاه جنبش آزادی زنان در جهان است و ترویج فرهنگ غربی در کشور امری بود که بسیاری از آقایان از آن بیشتر از استبداد و ساواک نفرت داشتند
نتیجهِ شعار "نه شرقی نه غربی" در آن روزها اختراع و تحمیل مفهومی بود به جنبش که نه تنها شرقی و غربی (و شمالی و جنوبی) نبود، بلکه نه در قرآن، نه در نهج البلاغه و نه در هیچ حدیثی ازآن نام برده شده بود: اصل "ولایت فقیه". این اصل ریشهِ درد و رنج و استبداد سی سالهِ کشور ماست. برخی از یاران آقای خمینی در آن زمان، از جمله آقایان سروش و کدیور، امروز این اصلِ من در آوردی را "استبدادی" و "ضد اخلاقی" میدانند.
آقای کدیور نشان میدهد که حتی در میان روحانیون طرفداران اصل "ولایت فقیه" در اقلیتند. این پاسخی ست به آنانی که میگویند زمان هنوز برای مخالفت علنی با "ولایت فقیه" مناسب نیست. مردم ما از یک قرن پیش با انقلاب مشروطیت نشان دادند برای یک حکومت فرادینی آماده اند. تابوی "ولایت فقیه"، یا آنچه هنوز ازآن باقی مانده، را باید شکست و نه تنها آنرا باید بدون سازش و در معرض عام به انتقاد گرفت، بلکه باید همه رهبران جنبش را، به شکلهای گوناگون، واداشت تا سکوتشان را درین مورد بشکنند. کسی میداند آقایان کروبی و خاتمی درین باره چه فکر میکنند؟ امروز دیگر نمیتوان این مساله مرکزی جنبش را زیر قالی مخفی کرد.
بازگشت این شعار به جنبش خرداد، همانگونه که در مقاله دیگری هشدار داده بودم، نشانه سازش و بیعت برخی از رهبران جنبش است با "ولی فقیه". با ادامه حضور اصل "ولایت فقیه"، "آقا" و شعبان بی مخ هایش هیچ کدام از اهداف جنبش بدست نخواهد آمد و آش همان آش خواهد بود و کاسه همان کاسه.
باید برای مردم روشن کنیم که برخلاف دروغ های "ولی فقیه" و بوقهایش، سکولاریسم به هیچ وجه بر علیه هیچ دینی نیست. تنها چیزی که یک نظام سکولاریست مردمسالارنه با آن میستیزد "وجود امتیازهای ویژهِ اجتماعی به نام دین" است. در یک نظام سکولار ما با "شهروند" سر و کار داریم نه با "مومن"، "کافر"، "مرتد"، "مفسد فی الارض"... حقوق همه "شهروندان"، علیرغم اندیشه سیاسی و مذهبی شان در مقابل قانون برابر است و نظام سکولار و قانون اساسی آن ضامن این برابری است.
سکولاریسم و جدایی دین از سیاست در اروپا مسیحیت را از نا پدید شدن و نفرت همگانی نجات داد. آقایان سروش و کدیور حکومت فرادینی را حتی باعث رشد و گسترش اسلام نیز میدانند. "ولی فقیه" دستور شلیک به الله اکبر گویان بی دفاع بر سر بام ها را داد. کاری که شاه هم نکرد. باور کنید که پایان دین سالاری هم به نفع دین است و هم به نفع مردم.
زمان آن رسیده است که روحانیون به عهدشان، با سی سال تاخیر و بعد از پر شدن دریایی از خون و اشک هم میهنانمان، عمل کنند و سیاست را رها کرده به مساجد و حوزه هایشان باز گردند.
جنبش خرداد با شعار "رای من کجاست" بر خاست، یعنی دفاع از مردمسالاری. چیزی که هم در شرق یافتنی است و هم در غرب. تنها جایی که در سی سال گذشته اثری از آن یافت نشده "ولایت فقیه" است.
در پاسخ به عزیزانی که میگویند "شرایط ذهنی و فرهنگی مردم ایران برای یک حکومت فرادینی هنوز آماده نیست" میگویم عزیزان نگاهی به اطراف خود و تاریخ بیاندازید. یک قرن پیش انقلاب مشروطه برای روی کار آوردن هیچ نوع "ولایت" برپا نشد. یک قرن پیش مردم ما برای آزادی و حکومت فرادینی خون دادند. در جنبش ملی کردن نفت نیز مردم آقای مصدق رس به قدرت رساندند. انقلاب بهمن با شعار "نه شرقی نه غربی"، و اختراع اصل "ولایت فقیه" به سرقت رفت. و در جنبش خرداد مردم با شعار "رای من کجاست" به میدان آمدند.
و در پاسخ عزیزانی که میگویند: "این یک تفسیر نا درست و نا منصفانه ای از تاریخ است". بگذار در یک همه پرسی تاریخی همه هم میهنانمان به این پرسش کلیدی آزادانه پاسخ دهند:
"آیا با ادامهی اصل ولایت فقیه در قانون اساسی موافقید؟"
آقای منتظری مینویسند: "مردم صاحب اصلی کشورند". بگذار صاحبخانه خودش در بارهِ امور خانه تصمیم بگیرد.
شعار "نه شرقی، نه غربی" سرقت مجدد جنبش است.
رضا هیوا - Reza Hiwa
شنبه ۹ آبان ۱۳۸۸ – ۳۱ اکتبر ۲۰۰۹
پاریس
Recently by Reza Hiwa | Comments | Date |
---|---|---|
Tiramisu | 6 | Nov 06, 2009 |
آقای خامنه ای باید برود | 9 | Sep 28, 2009 |
طاعون | 5 | Sep 25, 2009 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Well said Mr. Hiwa
by Bijan A M on Mon Nov 02, 2009 10:16 AM PSTThank you for your to the point and accurate blog. I personally agree with your views when it comes to "velayat-e vaghih". I wish I had your optimism about ordinary people's understanding of secularism. If Basij & sepah and their families are not sold on the concept of secularism, our people have to sacrifice many many lives for their goal. I hope those who lead this movement make it one of their primary goals to educate the members of Basij or those who have influence on them. There needs to be a crack in the foundation of this force to pevent slaughter of our people.
Thanks again for your post.