انتشار متن سخنان یک مقام امنیتی/نظامی جمهوری اسلامی به نام سردار مشفق تصویری مسخره و در عین حال خطرناک و نگران کننده از ذهنیت حاکم بر مقامات ایران به دست میدهد. در این گفتار کمتر کسی از مقامات پیشین و اکنون جمهوری اسلامی از برچسب دشمن و توطئهگر و آلت دست خارجی در امان مانده است، و حتا اصولگرایانی مانند علی لاریجانی رییس مجلس رژیم و محمد باقر قالیباف نیز خواسته یا ناخواسته به مجریان منویات دشمنان داخلی یا قدرتهای خارجی تبدیل شدهاند و یا در خطر آن بودهاند. گوینده تصریح دارد که عالیترین مقام این رژیم یعنی علی خامنهای از «اطلاعاتی» از این قبیل تغذیه میکند و سیاستها و راهبردهای خویش را بر اساس آنها تنظیم میکند. انتشار این سخنان از یک سو رفتار علی خامنهای در تحولات اخیر را تا حد زیادی توضیح میدهد، و از سوی دیگر زنگ خطر بزرگی را به صدا در میآورد: اگر سیاست خارجی و اتمی رژیم نیز بر اساس «اطلاعاتی» با این کیفیت تنظیم شود کشور ما به کجا میرود؟
آن چه که در سخنان سردار مشفق آمده است البته چندان تازگی ندارد. بلندگوهای تبلیغاتی رژیم و در رأس آنها کیهان شریعتمداری مدتها است که «تحلیل و تفسیر»هایی مشابه این سردار عرضه میکنند و زبان و منطق مشابهی به کار میگیرند. از دید اینان نه فقط مخالفان و منتقدان علی خامنهای و بلکه همه کسانی که در برابر احمدینژاد قرار گرفتهاند و یا نسبت به او موضع انتقادی دارند گام در راه دشمن گذاشتهاند. تعبیرهای جاسوس و منافق و خائن و مزدور و آلت دست خارجی صریحاً و به وفور نصیب مقامات برجسته پیشین جمهوری اسلامی میشود، و بسیاری از مقامات کنونی رژیم نیز به تلویح و تصریح از گزند نیش آنان در امان نیستند. این برخوردها را در عین حال میشود نوعی تاکتیک تبلیغاتی دانست. در برخوردهای سیاسی، گروههای مخالف یک دیگر گاه به انواع اتهامات متوسل میشوند - اتهاماتی که خود نیز ممکن است در نادرستی آن شک نداشته باشند. و البته اگر رسانههای حامی رژیم جمهوری اسلامی از وقیحترین زبانها و تعبیرات برای این تبلیغات استفاده میکنند، آن را باید به حساب سطح فرهنگی سیاست در این نظام گذاشت.
ولی انتشار متن سخنان سردار مشفق از یک واقعیت دیگری پرده بر میدارد. آقای مشفق در حال ایراد یک سخنرانی تبلیغاتی نیست. او در جمع خودیها است و از دید خود «واقعیات» صحنه سیاسی ایران را تشریح میکند. او تصویر جامعی از اوضاع فعلی ایران و تحولات یکی دو سال اخیر عرضه میکند و مخاطبان خود را در جریان سیاستهای اعمال شده و دلایل امنیتی و سیاسی آنها قرار میدهد. در این جا دلیلی برای مبالغهگویی تبلیغاتی وجود ندارد. همه خودی هستند و گوش به تحلیلهای سیاسی این مقام امنیتی/نظامی سپردهاند. در جمع خودیهای امنیتی نیازی به داستانسرایی و مبالغه و دروغ نیست. به عکس، اطلاعات صحیح و دقیق مواد اولیه و لازم برای تدوین سیاستهای درست امنیتی است. اگر ذرهای دروغ و مبالغه در این اطلاعات باشد میتواند هزینه سنگینی بر سیاستگذاران کشور - و کشور - تحمیل کند. سخنان سردار مشفق نشان میدهد که آن چه که کیهان شریعتمداری و رفقا میگویند و مینویسند تنها یک کار تبلیغاتی نیست، و بلکه اینان و رهبرانشان (به شمول علی خامنهای) به این داستانها به عنوان یک واقعیت اعتقاد دارند.
گوینده تصریح میکند که او همین تحلیلها را به خامنهای عرضه کرده و خامنهای از آن استقبال کرده است. این سخن باید مبتنی بر واقعیت باشد. نگاهی به اظهارات خامنهای در یک ساله اخیر به خوبی نشان میدهد که نظرات و برخوردهای او دقیقا بر تحلیلهایی از این قبیل استوار بوده است. برای بسیاری از ناظران این سؤال پیش میآمده است که علی خامنهای به عنوان ولی فقیه و رهبر جمهوری اسلامی چرا تا این حد در موضعگیریهای خود یک طرفه به نفع احمدینژاد و حزب پادگانی او و در خط حسین شریعتمداری عمل میکند. بسیاری از کسانی که او را از نزدیک و از پیش از انقلاب میشناسند (به شمول نگارنده این سطور) او را هوشمندتر از این میدانستند که فریب تبلیغات رسانههای حکومت خود را بخورد و آنها را باور کند. ولی وقتی همین تحلیلها، نه در شکل محتویات تبلیغاتی و چاپلوسانه رسانههای دولتی، و بلکه به عنوان ارزیابیهای مبتنی بر واقع امنیتی و به صورت محرمانه، به او عرضه میشود مسئله دیگری است. او اگر به نهادهای اطلاعاتی و امنیتی خود اعتماد میکند (که باید بکند) قاعدتا باید ارزیابیهای آنان را بپذیرد و آنها را مبنای سیاستهای عملی خود قرار دهد.
ارزیابیهای اطلاعاتی و امنیتی نقشی حیاتی و تعیین کننده در سیاستگذاری حکمرانان و دولتها ایفا میکنند. یک گزارش نادرست یا اغراقآمیز میتواند اثری مخرب در سیاست داشته باشد و یا هزینههای سنگینی بر دولت و ملت تحمیل کند. در حمله آمریکا و انگلیس به عراق، اطلاعات امنیتی نقش بسیار تعیین کنندهای ایفا کرد. اغراق نسبتا «کوچکی» که در یک دوسیه اطلاعاتی دولت انگلیس به کار رفت توانست حمله به عراق را به تصویب پارلمان انگلیس برساند. در این دوسیه گفته شده بود که حکومت عراق توانایی آن را دارد که ظرف ۴۵ دقیقه سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک خود را (که هیچگاه وجود آنها ثابت نشد) به کار بیندازد. اکنون مسلم شده است که بدون این اغراق بیپایه امکان نداشت که پارلمان انگلیس جواز جنگ را صادر کند. ولی اطلاعات دروغ یا مبالغهآمیز این کشور را به جنگ خانمانسوزی کشاند که علاوه بر عواقب فاجعهآمیز برای عراق و مردم آن، برای انگلیس نیز صدمات جانی، سیاسی، اقتصادی و تروریستی بسیار سنگینی بر جا گذاشت.
در عراق نیز، اطلاعات نادرست و بیپایه در ایجاد فاجعه نقش اساسی ایفا کرد. صدام حسین که با خشونت و قساوت بینظیری بر عراق حکومت میکرد، فرهنگی را ایجاد کرده بود که کمتر کسی از اطرافیانش میتوانست با او صریحاً سخن گوید و واقعیات کشور و حکومت و ارتش و قوه دفاعی آن را مطرح کند. او همیشه انتظار داشت که آنچه را که دوست دارد از اطرافیان خود بشنود. در نتیجه نیز اطرافیان او و از جمله مسئولان امنیتی و نظامی مرتبا در باره قدرت نظامی و تدافعی کشور به او گزارشهای اغراقآمیز میدادند. این گزارشها صدام را قانع کرده بود که در صورت حمله غرب، عراق میتواند با وارد کردن تلفات سنگین به مهاجمان، آنان را به عقب براند. صدام روی این واقعیت حساب میکرد که تلفات انسانی به نیروهای مهاجم بهترین راه برای تأثیر گذاشتن روی افکار عمومی کشورهای مهاجم، و وادار کردن آنان به عقبنشینی است، و تصورش بر آن بود که ارتش عراق میتواند چنین تلفاتی را بر آنان وارد کند. ارتش عراق، ولی، توانایی آن را نداشت و پیش از اجرای این استراتژی شکست خورد. صدام به استراتژی «حد اکثر تلفات» پس از سقوط ادامه داد که البته اثر آن بسیار محدودتر بود و نمیتوانست به عقبنشینی نیروهای مهاجم منجر شود.
نماد فرهنگ مبالغه و دروغ در ارزیابیهای اطلاعاتی و امنیتی در عراق، محمد سعید صحّاف وزیر اطلاعات این کشور در زمان جنگ بود. صحّاف مرتبا با خبرنگاران خارجی سخن میگفت و در جریان جنگ هر روز برای آنان مصاحبههای مطبوعاتی میگذاشت. او در این مصاحبهها مرتبا از «پیشرفت» عراق در جنگ و «شکست» نیروهای مهاجم خبر میداد. مصاحبههای صحّاف موضوع طنز و مطایبه خبرنگاران بود که او را مرتبا سؤالپیچ میکردند. او حتا در آخرین روز جنگ که سربازان آمریکایی به جلو وزارتخانه او و مقر خبرنگاران خارجی رسیده بودند با همان روحیه و بدون کمترین احساس شرم یا خجالت، از این که سربازان عراقی نیروهای دشمن را تار و مار کردهاند و سدها نفر از آنان را کشته یا در محاصره خود دارند، داد سخن میداد. صحاف البته چهره بیرونی نظام اطلاعاتی عراق بود، ولی او نماد خوبی از ساختار و فرهنگ این نظام بشمار میرفت، و تحولات عراق نشان داد که چهره درونی این نظام نیز تفاوت چندانی با چهره بیرونی آن نداشته است.
اکنون نیز ما با فرهنگ مشابهی در نظام اطلاعاتی ایران روبرو هستیم. آن چه را که حسین شریعتمداری صحّافوار در چهره بیرونی نظام نمایندگی میکند، سردار مشفق در چهره درونی آن به نمایش گذاشته است. اکنون میفهمیم وقتی خامنهای ادعا میکند که من با واقعیات کشور از نزدیک آشنا هستم کدام «واقعیتها» را در نظر دارد. اگر آبشخور اطلاعاتی خامنهای اطلاعات و تحلیلهایی است که مشفق ارائه میکند دیگر نباید از موضعگیریهایی که خامنهای در سالهای اخیر و به خصوص پس از انتخابات سال گذشته گرفته شگفت زده شد. ولی باید در مورد آینده کشور زیر حکومت کسانی که بر اساس تحلیلهای تخیلی از این قبیل عمل میکنند عمیقا نگران بود. هم اکنون کشور ما زیر شدیدترین تحریمهای اقتصادی و در خطر حمله نظامی قرار دارد. مشفق نشان داده است که حاکمان ایران در چه دنیای ذهنی خطرناکی به سر میبرند. در شرایط فعلی از حاکمانی که از تحلیلها و اطلاعاتی از قبیل آن چه که مشفق گفته تغذیه میشوند چه انتظاری میتوان داشت؟ ایران و ایرانیان زیر سلطه چنین حاکمیتی یکی از خطیرترین دورانهای حیات خود در تاریخ معاصر را میگذرانند.
Iran Emrooz
Recently by Hossein Bagher Zadeh | Comments | Date |
---|---|---|
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون | 1 | Dec 02, 2012 |
از ادعا تا عمل | 5 | Nov 21, 2012 |
انتخاب مجدد اوباما | 3 | Nov 15, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
مرسی شراب قرمز جان، همینو کم داشتیم!
AnonymouseFri Aug 13, 2010 10:03 AM PDT
حالا دیگه به مقام معظم رهبری، بزرگ ارتش گاوان، گزارشات دست کاری شدهٔ امینیتی میدند! حقم دارن کی ما کجا شنیدیم که اصلا آب از آب تو ایران تکان میخوره؟ مگه ایران جزیرهٔ صلح و آزادی نیست؟ مگه انتخابات ایران منصفانهترین و آزادترین انتخابات دنیا نیست؟ رهبر هم باید همینها رو بشنوه دیگه، غیر از این خیانته!
Everything is sacred
خامنهای همچون شاه معتاد دریافت گزارشهای امنیتی شده است
Red WineFri Aug 13, 2010 09:51 AM PDT
//www.greencorrespondents.com/2010/08/blog-post_13.html
Situation is much Worse than reported even in this article
by mehdi2009 on Fri Aug 13, 2010 11:54 AM PDTDear Fellow Iranians,
I have been to Iran 5 times since last June due to my parents' sever illness because of old age after 27 years (1982) when we finally threw out the Invading Arab Hordes out of country and Khorramshahr was free again, as I had no desire to go back to witness Mullahs' Murderous Regime ruining our country.
However, to my horror with every trip I realized first hand that Iran is in deeper abyss than I had ever imagined. The Anger and disillusionment among the population is rampant, and the Khameie's Malijak, Ahmadinejad and his Gang are just delaying the inevitable Implosion.
The current situation in Iran parallels what happened in China under Mao in the 50s (Great Leap) equivalent to Khatami (Supposed Moderate and Reformist) Election in order to identify and suppress the inside and outside opponents, and 60s (Cultural Revolution Fiasco) equivalent to 2005 & 2009 Ahmadinejad's Fraudulant elections which were to completely get rid of any elements within or without the regime, and remove any remaining real or imagined opponents. That is until Deng Xiao Ping got rid of the Gang of 4 and made a deal with USA (Carter, Reagan and Bush Sr. Administrations) to bring most of their manufacturing to China for their extremely cheap labor.
However, Mullah's Murderous Regime has a huge Dilemma, and it is that current China's Regime although very brutal were wise enough to provide their Middle Class Technocrats with some sort of economic well being even if it was some what limited. They also understood that by doing this they could keep the General population pacified while creating the fastest growing economy in the world. They also built strong relationship with their old adversaries, and in turn were able to keep their Enormous Population well fed on a daily basis.
The problem with the Mullah's Murderous Regime is that a large number of their ranks have begun to actually believe their own Propaganda Crap about foreign or domestic conspiracies, while some of their Apologists like ABARMARD on this Forum try to color their Incompetent and Savage Behavior by their so called moderate views.
To my other Horror I found out that most of the people whether young or old welcome the Israel or US military attack. I kept telling anyone who listened that, it is PURE INSANITY to wish anything like that, and our country will be reduced to rubble. However the ordinary people are so FED UP and ANGRY with these Goons that they don't listen to LOGIC any more, and want them removed by any means necessary.
The situation is very fluid in Iran, and these guys will not give up easily until they completely ruin Iran.
Salutations to ALL the TRUE Sons and Daughters of Iran.
Mehdi2009
Much of Iran's economy is "domestic production"
by Anonymouse on Thu Aug 12, 2010 01:03 PM PDTRemember the potato production couple years ago? Iran is producing a lot of crap for domestic production which keeps many afloat but there is limit to this market and once it becomes over produced that is yet another blow.
They can't sell junk to other countries either. Couple years ago they sold some crop dusters to some poor farmer in Australia and called it major trade with Australia in PRESS TV!
It just doesn't look good and when there is a need and demand for change and better solutions someone has to step up.
Everything is sacred
If you and you children go to sleep hungry at night, night
by Hoshang Targol on Thu Aug 12, 2010 12:56 PM PDTafter night, if you have to work 2 or 3 jobs and still can't provide a decent life, if the minimum wages of the country are one third of the poverty line, the economy has already, effectively collapsed.
IR has been able to impose such a drastic level of povertyand repression on Iranian people that economic and societal security simply is non-existent in Iran.
Alas the poor, working-class, and toilers of the country lack country-wide organizations and institutions to fight back. Untill they're able to organize themselves on a national scale and fight for their economic and political rights, no matter who's in power or whoever comes into power, we're all back to square one!
Well what r the 40M going to do when Ahmadi's economy collapses?
by Anonymouse on Thu Aug 12, 2010 11:58 AM PDTEverything is sacred
Irony of all ironies is that Rafsanjani was the one responsible
by Hoshang Targol on Thu Aug 12, 2010 11:50 AM PDTfor both: elevating Khamenie ( a mere Hojatol Islam back then, if you recall), to Vali Faghieh through his machinations within Experts Council, and he was also responsible for Sepah's initial drive and expansion into civilian economy. As "oktaby" mentioned above this creeping coup was actually started back in 2005.
In 2009 Sepah and AN ( their front man) organized the election and the two weeks of "freedom" before it, over-estimating their ability to control the post-election situation, with the aim of finally dislodging Rafsanjani and entourage ( Musavi, Koroubi, Khatemi,...) for good. Well, as many have observed the bomb they had in their hands, exploded in their hands, hence the current situation. !
As far as any notion of "revolution" is concerned, it would be helpfull to keep in mind that according to Islamic Republic's own Statestical Center we have 10,000,000 ( that's ten millions) Iranians living below the absolute poverty line, and another 30,000,000 just under "normal" poverty level, a total of 40,000,000. That's approxiamtely 65% of the country. Unless and untill such monsterous economic discrepencies are taken into consideration, any kind of revolution, " velevt," " green," "red,"...will have little or no impact on the lives of the majority of the population, and we'll be back to square one!.
~~~
by oktaby on Thu Aug 12, 2010 10:44 AM PDTThere is little here that is new but it is a good & timely overview nonetheless.
This is the continuation of the Coup in planning that founded its nucleus since at least 2005 if not earlier, fully crystallized in months leading to June 2009 selection and culminated on the election day. The key players, operational planning and fundamentals have not changed as detailed last year (//iranian.com/main/blog/oktaby/pictures-t...)
but they are fine tuning based on facts on the ground that include the uprising that started on election day. They have no intention of backing down and will stop at nothing including burning Iran to the ground.
OKtaby
Abarmad jaan Khamanei is not in the middle, not anymore anyway
by Anonymouse on Thu Aug 12, 2010 09:00 AM PDTThe lines are drawn and the Ahmadi camp and conservatives are planning for after Khamanei. Right now whoever is more Islamic zealot is in favor and will remain in favor until Khamanei dies. The whole coup in 2009 election was about this very issue, to monopolize the power once and for all.
Once Khamanei dies the conservatives backed by IRGC will swoosh in and dig in their heels. IRGC is sworn to back the Islamic "values" and it is not going to side with reformists anymore.
Reformists only hope are the people themselves and a velvet revolution, simple and clear. Either a velvet revolution or Islamic lunacy for the foreseeable future.
Khamanei and Co got what they asked for, a velvet revolution. Now they either have to kill it or surrender. This is the battle line.
Everything is sacred
There is war of power
by Abarmard on Thu Aug 12, 2010 08:58 AM PDTThe entire document from Moshafegh has the hints of what the Islamic system is made of. The different groups who want to play their cards to gain some momentum and power. For the time being Rahbar is in the middle and he is acting as the power hub. How will it turn out, is still unknown.
Mr. Bagher Zadeh is correct to assume that many of Rahbar's policies are based on this types of mentalities, however I disagree that the actual internal struggle means that the power has already shifted and Khamenei has won. The article focuses on Khamenei and future of Iran.
The core base of current system has been split to house many different departments. Some management in other departments want to turn the table to grasp the power, now or in the future. The current power will naturally try to limit that possibility. No question about it.
Although the concept in regard to Moshafegh's remarks are correct, the lesson learned by Mr. Bagher Zadeh is not correct. He mistakenly equates Iranian power struggle with Saddam's regime. The difference is clear.
During Saddam, or Shah for that matter, if they made a calculating mistake, they would lose the entire country. In this case, if Khamenei makes a mistake the other party will win. That's the most important note that went unnoticed in this article. The stability of power in Iran is not there, considering that the support of Sepah is not rock solid to the current leader. Things as easily could change in our Iran. Make a note of it.
One step closer to the 2nd Coup?
by Hoshang Targol on Thu Aug 12, 2010 08:32 AM PDTI still haven't read the text of Moshafegh's diatribe, but all these attacks on Larijanis and the "principalist" point to the next phase/aim of the military-security apparatus ( Sepah and its off-springs).
It seems that they're preaparing the ground to put the clregy back into Qum ( "Vatican City of Iran") and present themselves as some type of Ultra-Nationalist, hence Mashayyie's rant on "Maktab Iran," and such.
All these wars of position ( using Gramsci's terminology ) seems even more far-fetched and absurd since Sepah's first Coup ( the Electoral Coup of June 12, 2009) wasn't really a "shining success," to say the least, they weren't able able to dis-lodge the Greens, and their supporters out of the social scene in Iran.
I was wondering what Mr.Bagher Zadeh thinks about this new "nationalist" face of the Sepah, and the possibilty of Sepah going up against the Clergy?
cheers
-Hoshang
چه اسمهای دهان پر کنی هم برای خودشون انتخاب میکنن، "سردار!"
AnonymouseThu Aug 12, 2010 05:29 AM PDT
علی خامنهای تنها چیزی که نبود و نیست، رهبر و استعداد و هنر رهبری کردن مردم رو دارد. همون جور که آقای سیک از دولتمردان دولت آقای کارتر همین هفته نوشت، آقای احمدینژاد "عوجوب ایه" بر آماده از سپاه پاسداران. علی خامنهای هم همینطور. سپاه پاسداران خبر مرگ خمینی که نزدیک شد، ایشون رو علم کردن و ایشون هم تا حالا که هر سازی زدن براشون رقصیده.
همون جور که شما گفتید سخت هم نیست. یک مشت اراجیف راجع به اسلام آنهم اسلام ناب ملکوتی و اثنا حشری قرقره کنند و مابقی فریب خرده و انقلابی مخملی.
همین هفته مگه نبود که آسپیران فیروزآبادی با اون هیکل لشش به معاون احمدی تهمت زد چون گفته بود پیش بردن ایران بجای اسلام هدف دشمنانه؟ آقای معاون هم از آسپیران شکایت کرد حالا قراره دائی جان جداشون کنه؟ همینه دیگه!
Everything is sacred
One of these Ash-Khors will spill the beans eventually
by kazem0574 on Thu Aug 12, 2010 05:05 AM PDTSooner or later one of these very "Ashkhoreh Etealatie" will fall out with the regime and reveal all the S***t that's going on, strating right at the top with the so called rahbar downwards. The cracks have appeared, its only a matter of time.
About the picture:
a bunch of drunks wanted to make fun of a kid in a town in Iran, they asked him, do you have pimps in this town, he answered
"Na beh in radif"
Indeed very precarious period for IRAN
by Maryam Hojjat on Thu Aug 12, 2010 04:50 AM PDT& IRANIANS. WE must do something to prevent a disaster.
Thanks Dr. Bagher Zadeh for your great article.