جنبش سبز و اهداف آن

آرمان‌های خود را به عنوان اهداف یا دستور کار جنبش سبز پیش نکشیم


Share/Save/Bookmark

جنبش سبز و اهداف آن
by Hossein Bagher Zadeh
06-May-2010
 

از آغاز شکل‌گیری جنبش سبز در پسامد انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، گفتگوهای زیادی در باره اهداف این جنبش (چه به صورت نهایی یا مرحله‌ای) صورت گرفته است. نطفه این جنبش البته در آستانه انتخابات شکل گرفت و هدف اولیه آن انتخاب میرحسین موسوی به ریاست جمهوری بود. ولی پس از برگزاری انتخابات و باور عمومی مبنی بر این که تقلبی وسیع در انتخابات صورت گرفته است میلیون‌ها نفر به اعتراض به خیابان‌ها ریختند و جنبش سبز به عنوان یک جنبش اعتراضی موجودیت پیدا کرد. هدف اولیه جنبش، که در شعار «رأی من کو؟» خلاصه می‌شد، ابطال انتخابات و تجدید آن بود. ولی با مقاومت حاکمیت در برابر این خواست و سرکوب شدید معترضان، شعارها و خواسته‌های دیگری از سوی معترضان مطرح شد و جنبش حال و هوای دیگری به خود گرفت.

شعارها و خواسته‌ها عمدتا به دو صورت مختلف از سوی معترضان مطرح می‌شد. یکی اظهارات رهبران اصلاح‌طلب جنبش و به خصوص آقایان کروبی و موسوی بود که هرچند یک بار به صورت بیانیه‌ها و گفتگوها انتشار می‌یافت و در آن‌ها خواسته‌هایی پیش کشیده می‌شد. این خواسته‌ها اولا فقط در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی بود و ثانیا به عنوان خواسته‌های اولیه و مرحله‌ای مطرح می‌شد. دیگری خواست‌هایی بود که از سوی معترضان در تظاهرات خیابانی و پشت بامی و یا در بیانیه‌های گروهی و وبلاگ‌ها انعکاس می‌یافت. برخی از این خواست‌ها مانند دسته اول در چهارچوب قانون قرار می‌گرفت و مرحله‌ای بود (آزادی زندانیان سیاسی و مانند آن)، ولی بخشی دیگر از خواست‌ها درازمدت، فراقانونی و ساختارشکن بود (جمهوری ایرانی، نفی ولایت فقیه و مانند این‌ها). جنبش سبز با مجموعه این شعارها شکل گرفت و معروفیت و حمایت جهانی یافت.

تنوع شعارها از تنوع و گستردگی طیف فعال در جنبش سبز حکایت می‌کرد و بیانگر این واقعیت بود که جنبش سبز در محدوده هیچ گرایش سیاسی یا ایدئولوژیک مقید نشده است. البته رهبران اصلاح‌طلب جنبش در مواردی سعی کردند حساب خود را از ساختارشکنان جدا کرده و توصیه کنند که مردم از این گونه شعارها کنار بکشند. ولی حضور فعال نیروهای ساختارشکن در صفوف جنبش سبز آنان را واداشت که این واقعیت را بپذیرند و با اظهاراتی در زمینه «فراگیر» بودن جنبش به شمول ایرانیان خارج کشور فعال در جنبش سبز (که گرایش ساختارشکنی در میان آنان غالب است) به تنوع سیاسی و ایدئولوژیک جنبش اذعان کنند. به عبارت دیگر، این رهبران در عین این که بر مواضع خود در فعالیت قانونی در چهارچوب جمهوری اسلامی تأکید داشتند پذیرفته‌اند که جنبش سبز به مراتب وسیع‌تر از نیروهای اصلاح‌طلب و خواست‌های مطرح شده آنان است.

گوناگونی نیروهای فعال در جنبش سبز، کار تحلیل‌گران را در تعریف و تبیین اهداف و خواست‌های آن دچار مشکل کرده است. و به واقع، چه معیار مشخصی می‌توان برای این منظور در نظر گرفت؟ اگر ملاک، اظهارات رهبران اصلاح‌طلب جنبش باشد، به روشنی اهداف جنبش در قانون اساسی جمهوری خلاصه می‌شود و چیزی از آن فراتر نمی‌رود. ولی اگر برای شعارها و خواست‌هایی که در تظاهرات خیابانی و پشت بامی متعدد در طول چندین ماه گذشته مطرح شده حسابی باز کنیم قطعا با وضع دیگری روبرو خواهیم بود. این دسته شعارها و خواست‌ها از آن ِ اقلیتی کوچک نیست. همه می‌دانند که در جریان انتخابات ریاست جمهوری، بخش عظیمی از مردم که از اصلاح‌طلبان مأیوس شده بودند به امید وعده‌هایی که از چهارچوب قوانین موجود فراتر می‌رفت، به صورت تاکتیکی به آقایان کروبی و موسوی رأی دادند، و بخش عظیم دیگری که در انتخابات شرکت نکرده بودند به جنبش سبز پیوستند. مجموعه این نیروها خواست‌هایی به مراتب فراتر از اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی داشته‌اند.

با این تنوع، به روشنی نمی‌توان اهداف سیاسی مشخصی (مثلا اجرای قانون اساسی یا تغییر ساختاری نظام حاکم) را به عنوان خواست‌های جنبش سبز تعریف کرد. اگر چیزی به نام هدف یا خواست جنبش سبز وجود داشته باشد، این امر باید بین همه نیروهای فعال در این جنبش مشترک باشد. ولی آیا چنین وجه مشترکی وجود دارد؟ این وجه مشترک را می‌توان نه در آرمان سیاسی و بلکه در اعمال یک حق پیدا کرد: حق انتخاب آزاد. شعار «رأی من کو؟» عام‌ترین شعار جنبش سبز بوده، و اعمال حق انتخاب خواستی است که همه این نیروها را به هم پیوند داده است. یعنی که خواست عام جنبش، دموکراسی به عنوان یک وسیله است - وسیله‌ای که هر نیروی فعال در این جنبش بتواند آرمان‌های سیاسی خود را از آن راه دنبال کند. هر خواست و آرمان سیاسی دیگری ممکن است در درون جنبش سبز طرفدارانی داشته باشد، ولی به روشنی نمی‌تواند به عنوان خواست مشترک همه این نیروها و در نتیجه به عنوان هدف و آرمان جنبش سبز مطرح شود.

در عین حال، متأسفانه کسانی هستند که به خود اجازه می‌دهند آرمان‌های سیاسی خویش را به عنوان اهداف جنبش سبز پیش بکشند و دیگران را از محدوده شمول جنبش سبز بیرون نگهدارند. این کار اولا لازم نیست. جنبش سبز یک حرکت ملی و فرا گروهی و فرا ایدئولوژیک است و لازم نیست همه فعالان در آن مثل هم بیندیشند. ثانیا خواست ما تعیین کننده واقعیت نیست. یعنی نباید بیندیشیم که با این کار ما جهت‌گیری جنبش سبز را تعیین کرده‌ایم و جنبش بدانگونه که ما می‌اندیشیم پیش خواهد رفت. سوم این که با این کار به یک بحث حاشیه‌ای دامن زده‌ایم و در مورد این که مثلا جنبش باید اجرای قانون اساسی یا تغییر ساختاری نظام حاکم را هدف قرار دهد جر و بحث راه انداخته‌ایم. و چهارم (که مهمتر و مخرب‌تر از همه است) با این کار به تجزیه و پراکندگی در جنبش سبز و تضعیف آن کمک کرده‌ایم. 

از جمله کسانی که تلاش کرده‌اند جنبش را در چهارچوب‌های سیاسی یا ایدئولوژیک خاصی محدود کنند و یا آرمان‌های سیاسی مشخصی برای آن برشمارند اعضای «اتاق فکر» (به تعریف آقای مهاجرانی) محفل جرس هستند. در هفته‌های اولیه پس از انتخابات، آقای اکبر گنجی بر اساس اظهارات رهبران اصلاح‌طلب جنبش (و تفسیر خود از این اظهارات) برای حضور در جنبش سبز قالب‌های سیاسی خاصی تعیین کرد و معیارهای سیاسی معینی برای شرکت در جنبش سبز برشمرد. پس از آن این تلاش از سوی برخی دیگر از اعضای این اتاق و به خصوص آقای محسن کدیور دنبال شده است. ایشان در طی مقالاتی، چهارچوب‌های سیاسی تعریف شده‌ای برای جنبش سبز تعیین کرده و حتا مسایلی از قبیل «اصلاح قانون اساسی» را («تا اطلاع ثانوی»!) از «دستور کار» آن خارج کرده است. معلوم نیست چه مقام و نیرویی «دستور کار» برای جنبش سبز نوشته است و یا قرار است «اطلاع ثانوی» را در این مورد تعیین و ابلاغ کند!

نه دوستان - اجازه دهید به جنبش سبز در کلیت آن نگاه کنیم و آرمان‌های خود را به عنوان اهداف یا دستور کار جنبش سبز پیش نکشیم. «قل تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم»  (بگو بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم: قرآن، آیه 64
سوره آل عمران) و بر خواست مشترک این جنبش یعنی حق انتخاب آزاد و یا به قول آقای موسوی «انتخابات آزاد رقابتی غیر گزینشی» توافق و تأیید کنیم. مسلم اگر این خواست تأمین شود تکلیف آینده ایران از طریق نمایندگانی که به این طریق انتخاب خواهند شد در یک ساز و کار دموکراتیک تعیین خواهد گردید. هیچ لازم نیست الآن تعیین کنیم که کدامین آرمان بهتر است، شدنی است، با فرهنگ جامعه ما بهتر می‌خواند یا باید از چه مراحلی بگذرد. مهم این است که همه بر این خواست مشترک توافق کنیم و برای تحقق بدون قید و شرط آن بکوشیم. حق انتخاب آزاد باید برای همه باشد و نه این که یک اصلاح‌طلب از این حق برخوردار باشد و دیگری نتواند نامزد شود و یا به نامزد مورد علاقه خود رأی دهد. اگر همه ما بر این خواست مشترک توافق و خود را به آن متعهد کنیم به تقویت جنبش سبز کمک کرده‌ایم، و اگر نه با خط و مرز کشیدن دور این جنبش یا تحمیل آرمان‌های خود بر آن تنها آن را تضعیف می‌کنیم. علاوه بر این، تعهد عملی ما به آزادی بدون قید و شرط حق انتخاب تنها چیزی است که می‌تواند ادعاهای دموکراسی‌خواهی ما را محک بزند.

From: Iran Emrooz


Share/Save/Bookmark

Recently by Hossein Bagher ZadehCommentsDate
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون
1
Dec 02, 2012
از ادعا تا عمل
5
Nov 21, 2012
انتخاب مجدد اوباما
3
Nov 15, 2012
more from Hossein Bagher Zadeh
 
Darius Kadivar

FYI/ Reza Pahlavi Q&A With Iranians Inside &Outside(MAY 5, 2010)

by Darius Kadivar on


David ET

Landan-Neshin

by David ET on

Regime first forces opposition out , then with its proxies claims that Iranian exiles should stay out of affairs of their country. All part of the same conspiracy.

We have never had such a large population of Iranians outside of country - all being due to political and social oppression inside.

Therefore drawing this division between inside and outside is nothing but continuation of regime's policy to force opposition out and then alienate them.

Iranians anywhere they are can care for their country and it is noone's business to tell them what to do and what not to...


jamshid

Landan neshin

by jamshid on

Who are YOU to decide who can be excluded and who can be included in the Green movement?

Please stay focused on my question and discuss your qualifications, if you decide to anwser me. My question is not about Iranian exile, but only about your person's qualifications to make exclusion/inclusion decisions on behalf of the Green movement.


Landan-Neshin

Misguided Premises!

by Landan-Neshin on

Judging by the writings of some 'self proclaimed' ideologues of, and nearly a year after the coinage of the term, the 'Green Movement' (GM) is still searching for two fundamentals that any movement would be non-existant without it: a clear objective and a clear leadership.

And as long as certain 'almost has beens' residing aoutside Iran, try to claim a share in formulating the GM's principle aims or leadership, it will be doomed, even as a modest liberal minded domestic force.

The most vivid example of such an outcome was the deadly effect of emigre Iranians' attempt to lay any claim to what that had become known as the 'second of Khordad movement'. Soon, it was deemed as a foreign inspired interference with nothing but the ultimate aim of 'regime change' in Iran, as such, it consequently claimed the credibility of Mr. Khatami's presidency. 

There are some 'nearly/almost Iranians' who when left Iran, thought their newly found 'celebrity' status in certain circles will be never ending, but little did they know that the long list of invitations here and there would soon die out and they will become nothing more than 'another familiar face' in chelo-kababis or even university canteens.

Laying some sort of claim as to be instrumental in what went on after last year's elections in Iran, in my view, is a desperate attempt by some of those 'fading celebraties' to remain afloat.

If they had any self respect or respect for those who had the guts to protest in the streets of Iran,and not in LA, NY or Paris and London, then they would leave the local leaders alone to deal with the situation domestically as they see fit.