حکومت فرهنگ خشونت

کدامین صحنه فاجعه‌بارتر و تکان‌دهنده‌تر است؟


Share/Save/Bookmark

حکومت فرهنگ خشونت
by Hossein Bagher Zadeh
26-Nov-2010
 

چهار هفته پیش در سعادت‌آباد تهران قتلی اتفاق افتاد که بسیار تکان دهنده بود. این قتل در حضور مردم و دو مأمور پلیس اتفاق افتاد و صحنه فجیع آن بر روی دوربین تلفن همراه ضبط و در اینترنت پخش شده است. در این ویدئو دیده می‌شود که مرد جوانی بر اثر ضربه چاقو بر روی زمین افتاده و در حالی که بدن او خون‌آلود است برای جان خود استغاثه می‌کند، و فردی که ظاهرا ضارب او بوده سعی دارد که از نزدیک شدن دیگران به او مانع شود. جمعی بدون هیچ واکنشی به تماشا ایستاده‌اند. از همه مهمتر و فاجعه‌بارتر این که دو مأمور پلیس نیز در آنجا در بین تماشاچیان حضور دارند و هیچ تلاشی برای جلوگیری از تهدید ضارب، یا دستگیری او و یا کمک به مضروب و نجات جان او و یا رساندن او به بیمارستان انجام نمی‌دهند. سرانجام و با تأخیر ضارب دستگیر می‌شود، ولی تلاش برای حفظ جان مضروب دیگر به نتیجه‌ای نمی‌رسد و او کشته می‌شود.

این حادثه به دلیل این که روی دوربین ضبط و سپس پخش شده، سر و صدای زیادی ایجاد کرده است. ارگان‌های حکومتی از مجلس گرفته تا نیروی انتظامی و قوه قضاییه روی آن حساسیت نشان داده‌اند. رییس پلیس تهران از مجازات انضباطی دو مأمور تماشاچی حاضر در صحنه خبر داده است. اصل واقعه مورد بحث و گفتگوی جرم‌شناسان، حقوق‌دانان و سایر متخصصان قرار گرفته است. قوه قضاییه پرونده این قتل را خارج از نوبت به جریان انداخته و محاکمه ضارب/قاتل را به انحام رسانده است. این وافعه سؤالات زیادی را در باره این قتل به خصوص، و رواج خشونت در ایران جمهوری اسلامی به طور عام، و واکنش‌های مردم به خشونت‌هایی از این قبیل را پیش کشیده است.

در مورد این قتل خاص، سؤالات زیادی مطرح شده است: چگونه فردی می‌تواند در یک محل شلوغ و در انظار مردم دست به قتل بزند؟ مردم در برابر چنین صحنه‌ای چه واکنشی از خود نشان می‌دهند، و یا چه واکنشی باید از خود نشان دهند؟ واکنش منفعلانه مردم در این صحنه از چه چیزی حکایت می‌کند؟ تأیید ضمنی کار قاتل که انگیزه خود را «ناموسی» خوانده است؟ عادت به صحنه‌های خشونت در جامعه؟ احساس ناتوانی؟ تماشاچیان نسبت به درد و رنج مضروب چه احساسی دارند؟ آیا در ذهن خود و بر اساس ادعای ضارب او را محکوم و سزاوار مرگ می‌شناسند؟ از همه فاجعه‌بارتر، در مورد نقش پلیس در این حاددثه چه می‌توان گفت؟ آیا می‌توان تصور کرد که در جامعه‌ای پلیس شاهد و ناظر جنایتی باشد و برای توقف یا جلوگیری از آن اقدامی انجام ندهد؟ و آیا پلیس جمهوری اسلامی کمترین وظیفه‌ای در حفظ امنیت شهروندان برای خود می‌شناسد.

پاسخ بسیاری از این سؤالات چندان مشکل نیست. در یک نشست «بررسی جرم شناختی واقعه‌ی سعادت آباد» که در دانشگاه امام صادق با حضور متخصصان جرم‌شناسی برگزار شده به برخی از این سؤالات و سؤالات مشابه دیگری پرداخته شده است. از جمله در این جلسه گفته شده است که «پلیس غیرمسئول متهم اول مرگ مقتول در حادثه سعادت آباد» است، «ضعف دستگاه قضائی در حمایت از شهود موجب بی تفاوتی مردم در صحنه جرم است»، «جامعه دروغگو و کلاهبردار به جرم و جنایت رو می آورد»، «مرگ در جامعه امروزی عادی شده است»، «تبدیل خشونت به صحنه نمایش یعنی مرگ اخلاقی یک جامعه»، و یک آمار وحشتناک که در ایران جمهوری اسلامی «هر ساعت ۴ نفر به قتل می رسند».

آمار اخیر از از قول دکتر حسین غلامی استاد حقوق دانشگاه تهران در این نشست نقل شده است. آقای غلامی در این نشست گفته است «آمارها در ایران نشان می دهد آمار قتل عمد ۸۳ درصد و آمار ضرب و جرح ۱۰۰ درصد افزایش یافته است به نوعی که در ایران هر ساعت چهار نفر بر اثر قتل عمد و سه نفر بر اثر حادثه کشته می شوند و این نگران کننده است». این آمارها اگر درست باشد به واقع وحشتناک است. هر ساعت چهار قتل عمد، یعنی رقمی بیش از 35 هزار قتل عمد در سال. ابعاد این آمار وحشتناک را وقتی می‌توان درک کرد که به آمار قتل عمد در طول سه یا حهار دهه گذشته بپردازیم. بر اساس آمارهای رسمی دولت که یک‌بار در نوشته‌ای حدود ۱۰ سال پیش به آن استناد کردم، آمار قتل عمد در دهه پنجاه و پیش از انقلاب اسلامی به سختی به سه رقم می‌رسید. در سال‌های اول پس از انقلاب، این رقم به حدود چند سد نفر افزایش پیدا کرد. این رشد صعودی در سال‌های بعد شتاب گرفت و در فاصله نزدیکی چهار رقمی شد و از مرز هزار نفر گذشت. و اکنون به گفته دکتر غلامی باید از آمار پنج رقمی قتل عمد در ایران سخن گفت که با هر مقیاسی وحشتناک است.

جنایت سعادت‌آباد گویای حقایق زیادی در باره ایران تحت جمهوری اسلامی است. این که قتل چنان در ایران عادی شده که فردی در ملأ عام فرد دیگری را به ضرب چاقو می‌کشد خود از دامنه گسترش فرهنگ خشونت در زندگی روزمره مردم حکایت می‌کند. این قتل البته می‌توانست مانند سه قتل دیگری که در همان ساعت اتفاق افتاده (به لحاظ آماری) در خفا یا گوشه خلوتی صورت بگیرد و تماشاچی نداشته باشد و یا پلیس هم ناظر نباشد. در این صورت، خبر این قتل هم حد اکثر به صفحه حوادث یک روزنامه کشیده می‌شد و به آمار هزارانه قتل می‌پیوست. ولی این آدم‌کشی در ملأ عام و در حضور بی‌تفاوت پلیس صورت گرفته است، و چنان می‌نماید که هم ضارب و هم مردم و هم پلیس حاضر در صحنه، وضعیت را «عادی» تلقی می‌کنند. یعنی گویی همه آن‌ها به نقش خود آگاهند، و در آن چه که می‌گذرد پدیده عجیب و غریبی نمی‌بینند. اکنون هم تنها به دلیل پخش ویدئویی این صحنه فجیع است که جامعه و مقامات جمهوری اسلامی به اندیشه پاسخگویی به سؤالاتی افتاده‌اند که اگر ویدئویی در کار نبود احتمالا هیچگاه مطرح نمی‌شدند.

ولی قتل علنی و در ملأ عام پدیده‌ای استثنایی و نوظهور در جمهوری اسلامی نیست. و شناسایی این که مبتکر و مرتکب اصلی و متناوب این نوع قتل در ایران چه کس یا کسانی هستند نیز کار مشکلی نیست. بیشترین قتل‌ها در ایران در طول حیات جمهوری اسلامی به دست حکومت صورت گرفته است، و حکومت نیز مبتکر و مجری قتل در ملأ عام بوده است. قتل‌های حکومتی هرگونه قبح قتل و آدم‌کشی را در ایران از بین برده است، و صحنه‌های اعدام در ملأ عام که بارها و بارها به دست جمهوری اسلامی صورت گرفته، تماشای آدم‌کشی را نیز برای مردم یک امر عادی کرده است. و به راستی چه تفاوتی می‌کند بین کسانی که برای اعدام این یا آن محکوم در میدان عمومی شهر جمع می‌شوند و با خونسردی به تماشای صحنه اعدام جوان محکوم می‌ایستند، با کسانی که به تماشای صحنه قتل سعادت‌آباد ایستاده بودند؟ و آیا ده‌ها و سدها صحنه اعدام‌های علنی که حکومت به راه انداخته برای عادی کردن تماشای واقعه آدم‌کشی مانند آن‌چه که در سعادت‌آباد گذشت کافی نبوده است؟ آن‌چه که در سعادت‌آباد گذشت در واقع نشان می‌دهد که سیاست قتل و اعدام رژیم تا چه حد فرهنگ خشونت را - هم به صورت فعال یعنی قتل و هم به صورت منفعل یعنی تماشای بی‌تفاوت قتل - در ایران عادی کرده است. و این فاجعه فرهنگی کوچکی نیست.

البته از مردمی که در صحنه حاضر بودند انتظار نمی‌رفت که برای جلوگیری از قتل مداخله کنند. این کار پلیس است. پلیس در واقع معمولا به مردم توصیه می‌کند که در مواردی از این قبیل جان خود را به خطر نیندازند و بلکه پلیس را خبر کنند، چرا که پلیس هم امکان مقابله با متجاوز را دارد و هم آموزش‌های لازم برای این کار را باید دیده باشد. ولی این ظاهرا تنها در جمهوری اسلامی است که پلیس‌اش تنها آموزش‌های سرکوب را می‌بیند و در جلوگیری از جرم و جنایت مأموریتی ندارد. ولی صرف نظر از نقش پلیس آیا از مردمی که در آن‌جا حضور داشتند انتظار نمی‌رفت که با سر و صدایی از خود واکنش نشان دهند، و دست کم این که بر سر پلیس داد بزنند که کاری بکند؟ یعنی در یک جامعه سالم، باید انتظار داشت که کسی خونسردانه به تماشای قتل نایستد و بلکه به نحوی نفرت خود را از قتل نشان دهد.

صحنه فجیع این قتل نشان دهنده یک واقعیت هولناک است، و آن این که ما با جامعه بیماری روبرو هستیم - جامعه‌ای که هم کشتن و هم به تماشای قتل ایستادن در آن عادی شده است. و در شیوع ویروس این بیماری، حکومت نقش اول و تعیین‌کننده‌ای را ایفا کرده است. نه فقط این حکومت فرهنگ خشونت را از طریق آموزش و قانون و تبلیغات در جامعه نهادینه کرده است، و بلکه سی و اندی سال قتل و آدم‌کشی حکومت قبح آدم‌کشی را در جامعه از بین برده، و اجرای صحنه‌های اعدام علنی نیز مردم را به تماشای قتل و آدم‌کشی عادت داده است. اگر در صحنه‌های اعدام مردم واکنشی از خود نشان نمی‌دهند (چرا که ادعای حکومت را در مورد استحقاق کشتن محکوم غالبا پذیرفته‌اند) آیا در صحنه قتل معمولی (نیز که مردم به نحوی با انگیزه قاتل احساس همدردی می‌کنند) می‌توان انتظار واکنش دیگری داشت؟ در هر دو جا قتل «توجیه» شده است. در هر دو جا قاتل خود را محق می‌داند. و در هر دو جا مردم با سکوت یا انفعال خود قاتل را تشویق کرده‌اند. آن چه که فراموش شده این است که قتل/اعدام (به هر انگیزه و توجیهی باشد) چیز بدی است و نباید کسی جان دیگری را بگیرد و یا به تماشای آن بایستد. جمهوری اسلامی جامعه ایران را به نحو اسف‌باری به بیماری انسانیت‌کش خشونت مبتلا کرده است. 

و اکنون واکنش حکومتی که جامعه‌ای چنین خشن آفریده و پلیس‌اش نه فقط برای جلوگیری از جرم و نجات جان یک انسان اقدامی انجام نداده و بلکه با به تماشا ایستادن خود مجرم را عملا تشویق کرده و مرگ مقتول را باعث شده است، برای پاسخگویی و جبران این فاجعه چیست؟ استعفا یا عزل فرمانده پلیس یا وزیر کشور - چیزی که معمولا در کشورهای دیگر انتظار می‌رود؟ مجازات مأموران تماشاچی به عنوان شریک جرم؟ پذیرش مسئولیت قتل از طرف حکومت و پرداخت خسارت برای ارضای خانواده مقتول؟ بازنگری در فرهنگ خشونت که همه ارکان حکومت را در بر گرفته است؟ و ... ابدا. حکومت تنها اعلام کرده که دو مأمور یادشده را تنبیه انضباطی خواهد کرد، بر خلاف توصیه‌های پلیس در همه جای دنیا از مردم عادی خواسته که در موارد مشابه وارد عمل شوند (نسخه‌ای برای درگیری‌های خونین و فاجعه‌بار)، و قاتل را فورا محاکمه و به اعدام در ملأ عام محکوم کرده است. کدامین صحنه فاجعه‌بارتر و تکان‌دهنده‌تر است: صحنه قتل با چاقو و حضور بی‌تفاوت مردم ناظر، یا صحنه قتل با دار زدن و ایضا حضور بی‌تفاوت مردم ناظر؟

Iran Emrooz


Share/Save/Bookmark

Recently by Hossein Bagher ZadehCommentsDate
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون
1
Dec 02, 2012
از ادعا تا عمل
5
Nov 21, 2012
انتخاب مجدد اوباما
3
Nov 15, 2012
more from Hossein Bagher Zadeh
 
Roozbeh_Gilani

درست میگوید آقای باقر زده

Roozbeh_Gilani


البته، همان جور که دوست عزیز فسنجون  اشاره کردند، ما بد از ۳۲ سال این حکومته فاسد به اصطلاح عدل اسلامی، تبدیل شده‌ایم به ملتی که مرتب از نژاد به اصطلاح اریای و کورش پوز میدیم، ولی‌ راحت یک هموطن جلوی چشم ما به خاک و خون کشیده می‌شه و ما تکون هم نمیخرم. شرم بر ما......

"Personal business must yield to collective interest."


Demo

عقل و شعور

Demo


شعور و عقل از دست دادنی نیست. اکثر ما آنرا هرگز نداشته و نداریم. تعدادی قلیل هم که این دو نعمت الهی را در وجود خود دارند آنها را از برای سعادت خود و دیگران بکار نمی بندند. تاریخ ٧٠٠٠ ساله هم برای لای کتاب خوب است و کسی را صاحب عقل و شعور نمی کند.


Fesenjoon

why we as a people deserve IRI

by Fesenjoon on

وقتی من میگم مردم شعورشون را از دست دادند، اونوقت همه اینجا بهشون بر میخوره. فقط بلدیم به تاریخ ۷۰۰۰ ساله مون بنازیم و علیه این و اون قدقد کنیم و شعار بدیم. ولی قدر بز هم شعور نداریم به یک فرد مجروح روی زمین کمک کنیم، آبی بهش بدیم، چیزی بگذاریم زیر سرش، کمکهای اولیه‌ای، ... در واقع من هم از زمانی که می‌دیدم مردم به تماشای اعدامهای عمومی می‌ایستند و با موبایلهاشون عکس میندازن، به این نتیجه رسیدم که جمهوری اسلامی و حکومت خونخوارش حق ایرانیان امروز است. چون شعور بیشتر از اینها را ندارند. این مقاله دقیقا دست روی جایی گذاشته که من هم مد نظر داشتم.


Tavana

The Jagged Edge

by Tavana on

Here is the incident video:

//www.youtube.com/watch?v=6bMQKr3-G58&feature...

 


Babak Afshar

Death penalty is no solution for solving problems in a society!

by Babak Afshar on

This tragedy is the best example that the existence of the death penalty or government approved killing doesnt help to improve the society as a whole.


Anonymouse

If monarchy was still livin Saed Abad it wouldn't've happened!

by Anonymouse on

Everything is sacred