کتاب کابوس که شامل سه داستان و یک نمایشنامه است از نظر سبکی دارای هویت ویژه ایست که شاید بتوان آنرا «بُعد در بُعد» نامید. در این کتاب مسائلی چون مرگ و زندگی، رؤیا و بیداری، یگانگی و بیگانگی، واقعییت و بدل مطرح گردیده. امید آن است که خوانندگان گرامی را قبول نظر افتد.
***
کچل ها
مرد تاسی با لباسی کاملا رسمی وارد سالن می شود. تمام شنوندگان، با وضعیتی مشابه، به محض ورود او به پاخاسته کف می زنند و هوار می کشند. سپس رئیس هیئت به طرف میکروفن می رود و مودبانه و با وقار می گوید: متشکرم، بسیار متشکرم.
جمعیت ساکت می شود و می نشیند.
مرد سخنران بعد از یکی دو سرفه سخنانش را چنین آغاز می کند: خداوندگار را شکر می کنیم که ما را اینگونه تاس آفرید تا بتوانیم قدر مو داشتن را بدانیم.
شنوندگان یکصدا: صحیح است، صحیح است.
مرد تاس ادامه می دهد: خداوند ما را تاس آفرید تا آنهایی که مو دارند قدر موی خود را بدانند. پس خدایا تو را شکر می کنیم که ما را وسیله قرار دادی تا برای دیگران الگو و سرمشقی باشیم.
سالن یک صدا: زنده باد حزب کچل ها، زنده باد مذهب کچل ها.
سخنران: خداوندا در این دنیای مادی همه تو را فراموش کرده اند و فقط به فکر شامپو و سشوار و اسپری و سایر چیزها هستند و از یادشان رفته است که خدایی هم وجود دارد. ما شکر گزاریم که می توانیم با زهد خود به تو نزدیکتر شویم تا بهشتت را مسکن خود سازیم. برادران عزیز نکند که این عفریت نفس شما را فریب دهد و شما هم مانند بعضی از کفارالناس خدا را از یاد برید و به فکر پوستژ و عمل جراحی و این جور چیزها بیفتید. دنیای ما خالی از معنویت شده است و هر روز خودخواهی بیشتر و بیشتر می شود. برادران مراقب باشید که نفس گمراهتان نکند و بجای اینکه این دو روزه عمر را به زهد بگذرانید، به فکر مو درآوردن بیفتید.
جمعیت یکصدا: پناه بر خدا.
سخنران: برادران عزیز وقت کم است و برای رستگاری باید از خود بگذریم و به فکر خودخواهی نباشیم، دنیا کوتاه است و روز بازپسین نزدیک. آنوقت که خداوند به حساب ها رسیدگی می کند، همه را با یک چشم نگاه نخواهد کرد و بین ما تاسها و این کفار مودار فرق خواهد گذاشت. بهشت زیر پای تاس هاست. دل خود را قرص نگهدارید و بدانید که خداوند پشتیبان مومنان است.
بعد از پایان خطابه نوبت به پرسش و پاسخها رسید.
یکی از کچلها پرسید: من می خواستم بدانم اگر ما به زهد خود پایبند بمانیم و همانطور که خداوند فرموده است به بهشت راه یابیم، آیا آنجا هم کچل خواهیم ماند؟
سخنران: خیر، در کتاب آسمانی ما آمده است که وقتی کچل های زاهد به بهشت راه یافتند، خداوند به آنها زلف های بلند عطا خواهد کرد. زلفهایی که هیچگاه نخواهند ریخت و نیازی نیز به شامپو و سشوار ندارند، زیرا برای همیشه پاک و پاکیزه خواهند ماند.
نفر بعد پرسید: چرا از اول خداوند به ما زلفهایی عطا نکرد که احتیاجی به شامپو و سشوار و غیره نداشته باشد؟
یکی از حضار: اجازه هست من جواب این برادر دینی ام را بدهم؟
سخنران: صد در صد، بفرمائید.
- برادر، به این خاطر که این دنیا، دنیای آزمون است، وقتی ما از این آزمون الهی سربلند بیرون آمدیم، میتوانیم در بهشت موهای بلندی داشته باشیم، آنهم تا ابدیت.
سخنران: احسنت به تو آدم خداشناس.
سپس نوبت کچل دیگری رسید: اینها که الان مو دارند، مورد غضب خداوند هستند، یا لطف خداوند؟
یکی از حضار: آقا ما جواب بدهیم؟
سخنران: خیر، چون این یک سوال مهمی است، می خواهم خودم پاسخ دهم.
- عزیزم ببین، خداوند به آنها مو داده، اما چشمهایشان را بسته است، طوری که نتوانند هیچ گاه حقیقت را ببینند. ما را اگرچه تاس آفریده، ولی چشمانمان را باز گذاشته است، تا با انتخاب مسیر حقیقت به رستگاری برسیم. در کتاب آسمانی ما در آیه ای در این خصوص خداوند فرموده است: «ما شما را تاس آفریدیم تا رستگار شوید.»
یکی دیگر از کچلها: این که می گویند باید با زمان پیش رفت، آیا درست است؟ و ما آیا می توانیم گهگاهی در بعضی مواقع ویژه از کلاه گیس استفاده کنیم؟
سخنران: این حرف کفرآمیز است. چون این قانون خداوندی اصل است و نه فرع و اگر ما کلاه گیس برسر گذاریم، اصل را فدای فرع کرده ایم. این یک گناه کبیره است و امکان این که دچار غضب الهی شویم و به جهنم برویم، خیلی زیاد است، یا بهتر بگویم حتمی است.
نفر بعد: با توجه به این که وقت جلسه رو به اتمام است، اجازه دارم یک سوال کوتاه بکنم؟
سخنران: اگر کوتاه باشد.
- آنهایی که مثل ما مادرزاد تاس به دنیا نیامده اند و در سنین بالاتر کچل می شوند، آیا آنها هم می توانند رستگار شوند؟
سخنران: نه، نه. آنها در همین دنیا دچار عذاب الهی شده اند، چون اول مو داشته و بعد موهایشان ریخته است هرگز نمی توانند رستگار شوند. هرگز.
Recently by Mehran AS | Comments | Date |
---|---|---|
مرِگِ خاکستری | - | Jul 11, 2011 |
دونده | - | Jan 18, 2011 |
میزِ گرد | - | Dec 24, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
کچلا جمع شوید تا برویم پیش خدا
divanehSun Nov 28, 2010 08:44 AM PST
یا به ما زلف بده یا بزنه گردن ما
نمی دانم چند نفر آن نمایشنامه را به خاطر دارند. با سپاس از این داستان طنز که نیش ما را باز نمود.
یک جستار برای راهنمائی
KamRan FarzanSun Nov 28, 2010 12:36 AM PST
آن کسانیکه شما انها را طاس مینامید کچل نیستند و شما اشتباه میفرمائید. یک ادم تاس کچل نیست و فقط در موقع شانه کردن سرش، فرقش را زیادی گشاد باز میکند
آینده
MehmanSat Nov 27, 2010 01:02 AM PST
مال کچلهاست.
درود به هر چی کچله!
کچل کچل کلانچه روغن کلّه پاچه