انتخابات «سالم؟»

مشکل اصلاح‌طلبان با انتخابات آزاد


Share/Save/Bookmark

انتخابات «سالم؟»
by Hossein Bagher Zadeh
15-Jul-2011
 

اظهارات چندی پیش آقای محمد خاتمی در مورد «شروط اصلاح‌طلبان» برای شرکت در رأی‌گیری مجلس آینده جمهوری اسلامی به بحث و گفتگوهای زیادی دامن زد و افراد و شخصیت‌هایی در تأیید یا نقد نظرات او موضع‌گیری کردند. در چند روز گذشته، سایت کلمه مصاحبه‌ای از مصطفی تاج‌زاده منتشر کرد که نام‌برده در آن از مواضع خاتمی حمایت کرده و در عین حال با صراحت بیشتری شروط مورد نظر اصلاح‌طلبان را مشخص کرده است. پس از آن، در سایت میهن گزارش شد که آقای خاتمی طی گفتاری از شرکت در رأی‌گیری اسفندماه آینده اظهار یأس کرده و علاوه بر آن شرکت در رأی‌گیری‌های پس از سال ۱۳۸۴ را اصولا اشتباه خوانده است. اظهارات اخیر آقای خاتمی گویا در پاسخ به انتقادات فراوانی بیان شده که نسبت به اظهارات پیشین او ابراز شده بود. آقای خاتمی ظاهرا پذیرفته است که انتخابات آینده «آزاد» نخواهد بود و چانه زدن بر سر آن با حاکمیت به جایی نخواهد رسید. ولی مگر آقای خاتمی چه نوع انتخاباتی را آزاد می‌داند که تحقق آن را ابتدا از حاکمیت طلبیده است و اکنون از آن اظهار یأس می‌کند؟

انتخابات آزاد شعار و خواست مشترکی است که بیشترین نیروهای فعال در جنبش سبز را به هم پیوند می‌دهد. جنبش سبز از یک فعالیت انتخاباتی آغاز شد، با شعار «رأی من کجا است؟» هویت یافت، و در سیر تحول خود نیروهای اجتماعی زیادی را با خواست‌های گوناگون و به تدریج رادیکال‌تری به خود جذب کرد. در میان این خواست‌ها، اما، انتخابات آزاد هم‌چنان موقعیت محوری خود را حفظ کرده است. دلیل آن هم مشخص است: انتخابات آزاد به هر کس اجازه می‌دهد که به هر فرد و گرایشی که می‌خواهد رأی بدهد و با سهم برابر در اداره کشور خود سهیم شود. یعنی لازم نیست شرکت‌کنندگان در این حرکت آرمان‌های مشترکی داشته باشند و یا حتا در لزوم یا عدم لزوم تغییرات ساختاری به توافق برسند. کافی است که افراد به حق خود و دیگران بر اساس «هر فرد یک رأی» به توافق برسند و برآمد صندوق رأی را بپذیرند. این وجه مشترک جنبش سبز است که توانسته طیف وسیعی از گرایش‌های سیاسی را، از اصلاح‌طلبان و حتا اصولگرایان معتقد به نظام جمهوری اسلامی گرفته تا سکولارها و تحول‌طلبان و ساختارشکنان، به خود جلب کند و همه آنان را زیر چتر واحد «انتخابات آزاد» گرد آورد.

از این رو، وقتی آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان بر انتخابات آزاد انگشت می‌گذارند و آن را شرط شرکت در رأی‌گیری آینده می‌دانند نمی‌توان به آنان خرده‌ای گرفت. مشکل، اما، از آنجا آغاز می‌شود که ببینیم آنان از «انتخابات آزاد» چه معنایی را اراده می‌کنند. آیا منظور آنان از این تعبیر همان مفهوم صریح و بدون قید و شرطی است که در بند بالا از آن سخن رفت یا منظور آنان چیز دیگری است که در زرورق عبارت «انتخابات آزاد» پیچیده شده است؟ همین اشکال در سایر اصطلاحاتی که از سوی اصلاح‌طلبان به کار گرفته می‌شود نیز به چشم می‌خورد - از مفهوم دموکراسی گرفته تا تعریف زندانی سیاسی، آزادی مطبوعات و حقوق بشر. به عبارت دیگر، مشکلی که در رابطه با آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان هوادار ایشان وجود دارد نه در شروطی است که آنان برای شرکت در رأی‌گیری پیش می‌کشند و بلکه در تعریفی است که از این شروط در ذهن دارند. 

و گرنه چه کسی است در درون جنبش سبز که خواهان آزادی زندانیان سیاسی نباشد، از آزادی احزاب و مطبوعات استقبال نکند، و یا در صورت برگزاری انتخاباتی به معنای صریح کلمه آزاد از شرکت در آن سر باز زند؟ آقای خاتمی وقتی از آزادی زندانیان سیاسی سخن می‌گوید، آیا منظور او همه زندانیان سیاسی است یا فقط زندانیانی را در نظر دارد که به گرایش‌های سیاسی خاصی وابستگی دارند؟ زندانی سیاسی معنایی عام‌تر از زندانیان جنبش سبز دارد، و این جنبش نیز زندانیان زیادی داشته و دارد که به جریان اصلاح‌طلبی وابسته نیستند و تعدادی از آنان حتا در یکی دو سال گذشته اعدام شده‌اند. اگر آقای خاتمی از زندانیان سیاسی نام می‌برد و خواهان آزادی آنان است چگونه است که در برابر اعدام زندانیان سیاسی سکوت اختیار کرده و اعتراضی نکرده است؟ در مورد آزادی احزاب و مطبوعات نیز همین سؤال مطرح است. آیا آقای خاتمی نمی‌داند که آزادی احزاب تنها به معنای آزادی احزاب دولتی وابسته به جناح اصلاح‌طلب که اکنون مورد غضب ولی فقیه قرار گرفته‌اند نیست و وقتی معنا پیدا می‌کند که احزاب مخالف حاکمیت و جمهوری اسلامی نیز آزادی عمل داشته باشند؟

مقولاتی مانند زندانی سیاسی، احزاب و مطبوعات آزاد و انتخابات آزاد صریح‌تر و روشن‌تر از آنند که نیاز به تعریف داشته باشند. در عین حال کسانی به خود حق می‌دهند که این اصطلاحات را در معانی خاصی به کار گیرند و آن‌ها را به گرایش‌های مطلوب خود محدود کنند. آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان می‌توانند استدلال کنند که در شرایط موجود تنها در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی می‌توان به مبارزه سیاسی دست زد و اهداف مرحله‌ای جنبش اصلاحی را پیش برد. آنان هم‌چنین بر اساس این استدلال می‌توانند خواهان آزادی زندانیان سیاسی خود، آزادی احزاب و مطبوعات خود، و شرکت نامزدهای خود در رأی‌گیری‌های جمهوری اسلامی شوند. ولی در طرح این مسائل و خواست‌ها نمی‌توانند تعبیرهای کلی آزادی زندانی سیاسی، احزاب و مطبوعات و انتخابات را به کار بگیرند. عبارات اخیر به صورت مطلق معانی بسیار عامتری را در خود دارند، و کاربرد آن‌ها در معانی خاصی که آقای خاتمی و برخی از اصلاح‌طلبان افاده کرده‌اند به یک تلاش عوام‌فریبانه می‌انجامد.

در این که منظور آقای خاتمی از این تعبیرات همان معانی خاص گروهی و جناحی است تردید نمی‌توان کرد. آقای خاتمی حتا در گفتاری که اخیرا گزارش شده به صراحت می‌گوید که «ما از سال ۸۴ نباید در انتخابات شرکت می‌کردیم» و رأی‌گیری‌های چند ساله اخیر را «ناسالم» می‌شناسد. مفهوم مخالف سخنان خاتمی این است که رأی‌گیری‌های پیش از آن «سالم» بوده و او خواهان بازگشت به آن شرایط است، و به این ترتیب منظور خود را از «انتخابات باید آزادانه برگزار شود» که پیش‌تر گفته روشن می‌کند. اگر آقای خاتمی این جا و هر جای دیگر بگوید که انتخابات باید با حضور اصلاح‌طلبان برگزار شود مسئله‌ای نیست. چنین سخنی به مراتب صادقانه‌تر است و کمتر مشکل می‌آفریند. مشکل آن‌جا است که او از «انتخابات آزاد» سخن می‌گوید، ولی همان طور که از سایر اظهارات او بر می‌آید منظورش شرکت آزاد اصلاح‌طلبان (و نه همه مردم) در انتخابات است. و یا وقتی می‌گوید «تعریفم از جمهوری اسلامی ظرفی است که همه ملت در آن بگنجد» به روشنی نظر او از ملت مردمی است که رأی بدهند و نه این که حق انتخاب شدن نیز داشته باشند.

همین اشکال در اظهارات آقای تاج زاده نیز دیده می‌شود. آقای تاج زاده وقتی می‌گوید «سبزها تنها باید در يک انتخابات آزاد با ساز و کارهای خودش شرکت کنند» و اضافه می‌کند که «انتخابات باید آزاد باشد با همه مؤلفه ها» این استنباط را به دست می‌دهد که مفهوم صریح انتخابات آزاد را در نظر دارد. ایشان اضافه می‌کند که «باید به مردم درست توضیح داد که انتخابات آزاد که صحبت آن را می کنيم چيست. يکی از ابعاد انتخابات آزاد و سالم اين است که مجريان و برگزار کنندگان يا بايد کاملا بی طرف باشند يا آنکه در برگزاری انتخابات از تمام گرايشاتی که نامزد دارند بر سر صندوق های رای و شمارش آرا حضور داشته باشند». تاج زاده البته نمی‌گوید که همه گرایش‌ها باید بتوانند نامزد داشته باشند. ولی از تصریح بعدی او که «شرايط انتخابات آزاد پيچيده نيست ودنيا آن را تجربه کرده و ديده است» می‌توان نتیجه گرفت که پس انتخابات آزاد منظور او از نوعی است که در غالب جهان جریان دارد. این خوش‌بینی، اما، دیری نمی‌پاید. چرا که از یک سو او معتقد است که «در همين قانون اساسی می توان به انتخابات آزاد رسيد» و از سوی دیگر از «انتخابات شوراهای دوم» تحت عنوان «آزاد ترين انتخابات سد سال اخير» نام می‌برد . 

او در تأیید این ادعای عجیب خود اضافه می‌کند که در این رأی‌گیری «هيچ کس به خاطر سليقه، نوع نگاهش و خواستگاه سياسی و غيره ... منع نشد». گویی که او از انتخابات در یک کشور دموکراتیک غربی سخن می‌گوید و نه از جمهوری اسلامی ایران. آدمی باید در کره مریخ زندگی کند که نداند در جمهوری اسلامی تنها احزاب و گرایش‌های سیاسی وفادار به نظام اسلامی و ولایت فقیه در این کشور تا حدی آزادی عمل و حق شرکت در انتخابات داشته‌اند، و گرنه احزاب و گرایش‌های دیگر (از یکی دو سال پس از انقلاب به بعد) با خشونت تمام سرکوب و نابود شده‌اند. و حال چگونه آقای تاج‌زاده می‌تواند مدعی شود که «هيچ کس» به خاطر سليقه، نوع نگاهش و خواستگاه سياسی و غيره ... «منع» نشده است؟ پاسخ این سؤال را باید در همان واقعیتی دید که در بالا به آن اشاره شد: آقای تاج‌زاده و بسیاری دیگر از اصلاح‌طلبان ترجیح می‌دهند که به صراحت از آزادی انتخابات و آزادی‌های دیگر سخن بگویند، ولی وقتی به مصادیق امر می‌رسد می‌توان دید که منظورشان چیز دیگری است که با مفاهیم صریح این آزادی‌ها فاصله‌ای عمیق دارد. 

اصلاح‌طلبان البته غالبا ادعاهای خودپسندانه غلوآمیزی نیز دارند. مثلا تاج زاده مدعی است که «اصلاح طلبان تنها جريانی بوده اند که استقلال و آزادی را توام با خود می خواستند و از هردوی آن ها دفاع می کردند» که از آن می‌گذریم، و به انتخابات شوراهای دوم که تاج‌زاده آن را «آزاد ترين انتخابات سد سال اخير» نامیده است، بر می‌گردیم. ایشان اضافه می‌کند که در این «انتخابات سد در سد سالم» «فقط ۱۱ درصد مردم تهران ... شرکت کردند»، ولی به این مسئله نمی‌پردازد که چرا. آیا مردم پایتخت این قدر به انتخابات سالم بی‌اعتنا هستند که از هر 9 نفر فقط یک نفر به خود زحمت می‌دهد در آن شرکت کند؟ و اگر چنین است چرا ایشان و دیگر زندانیان اصلاح‌طلب برای انجام انتخابات سالمی از این نوع این همه مایه می‌گذارند؟ آیا همین بی‌اعتنایی مردم نباید به ایشان نشان می‌داد که اطلاق صفت سالم به این رأی‌گیری تا چه حد از واقعیت دور است؟ و آیا این تجربه نشان نمی‌دهد که انتخابات «سالمی» که ایشان و آقای خاتمی به دنبال آن هستند و شروط خود را برای شرکت در آن اعلام کرده‌اند ممکن است سرنوشت بهتری از آن رأی‌گیری نداشته باشد؟

به سخن دیگر، انتخابات دوره دوم شورای اسلامی شهر تهران که ایده‌آل آقای تاج‌زاده است به سختی توانست جوش و حرکتی در مردم بیافریند. اکنون ایشان به چه امیدی می‌اندیشد که تکرار آن در انتخابات مجلس اسلامی می‌تواند نتیجه‌ای دیگر به بار آورد؟ آیا آن تجربه نشان نداد که وقتی «آزادی انتخابات» در قالب نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن تعریف شود تا چه حد برای شهروندان بی‌معنا خواهد بود؟ اصلاح‌طلبان که خود را «تنها» جریان خواهان «استقلال و آزادی» می‌شناسند طبیعتاً باید انتخابات آزاد را نیز به شرکت آزاد خود در انتخابات تفسیر کنند. ولی این تفسیرها، هم‌چنان که انتخابات دوره دوم شورای اسلامی شهر تهران نشان داد، کمتر توانسته است مردم را فریب دهد. تحصن اصلاح‌طلبان در پایان دوره مجلس گذشته نیز که با بی‌اعتنایی عامه مردم روبرو شد دامنه نفوذ و محبوبیت آنان را در بین مردم نشان داد. اصلاح‌طلبان یا باید با مردم صادقانه روبرو شوند و بگویند که دنبال آزادی زندانیان خود، احزاب خود، مطبوعات خود و آزادی شرکت خود در انتخابات هستند (و بی‌اعتنایی مردم را روبرو شوند)، و یا اگر از این مفاهیم به طور مطلق سخن می‌گویند قید بند و بست با ولی فقیه را بزنند و بپذیرند که این آزادی‌ها در چهارچوب این نظام و قانون اساسی آن تحقق‌پذیر نیست. در غیر این صورت، بیش از این که مردم را بفریبند، به فریب خود مشغول خواهند بود.

Iran Emrooz 


Share/Save/Bookmark

Recently by Hossein Bagher ZadehCommentsDate
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون
1
Dec 02, 2012
از ادعا تا عمل
5
Nov 21, 2012
انتخاب مجدد اوباما
3
Nov 15, 2012
more from Hossein Bagher Zadeh
 
rashid

هم ایرانی هم بیگانه ، هم مردمی هم خودی

rashid




کمتر کسی پیدا میشود که خود را ایرانی بداند و به نوعی و به درجه ای علاقه به این سرزمین نداشته باشد .
اصولگرا ، اصلاح طلب ، چپ ، ملی گرا ، سلطنت طلب و هر گرایش دینی یا مسلکی یا قومی و زبانی و با همه تنوع و رنگارنگیشان هم ایرانی هستند هم  گوشه ای از مردم این کشور . منتها هیچکدام نه منافع توده مردم را نمایندگی و پاسداری میکنند و نه چندان در پی کسب استقلال این کشور از نفوذ مخرب بیگانگان هستند .
خاستگاه همه این احزاب و تشکلات کنونی طبقات مرفه به بالا هستند منتها سیاهی لشکرشان از مردم بینوا .
در هر دوره گروه هائی که در قدرت حکومتی دست دارند دیگران را آلت دست خارجی میخوانند و آنهائی که از گردونه خارج هستند حکومتیان را مامور بیگانه .
شما یک حزب یا گروه سیاسی پیدا کنید که به نوعی وابسته یا شریک یا اهل زد و بند با این یا آن بخش از امپراطوری جهانی امروز نباشد و در اینجا معرفی کنید .
چرا ایرانیها گرفتار چنین تضادی از میهن دوستی و بیگانه پرستی شده اند ؟
چه شده که نگاه همه متوجه ارباب است و بدون نظر مثبت او اراده انجام کاری جدی را ندارند ؟
مشکل ما هنوز اینست که آنها پیشرو تمدن کنونی هستند وما دنباله رو .
واقعیت ملت ایران هم اینست که که تا به امروز و به لحاظ سیکل تاریخی خود در مسیر پس رفت و تباهی قرار دارد .
ملتی که به لحاظ تمدنی و فرهنگی در حال عقب گرد باشد بیگانه دوست یا دشمن پسند هم میشود و احزاب و نمایندگان سیاسیش هم چیزی بهتر از اینکه هستند نمیشود .
و این سیکل یا دوره شب ایران تا به منتهای خود نرسد روشنائی با دوام پدیدار نخواهد شد .
ارزیابی و باور من اینست که دوره تباهی ملت ایران به پایان خود بسیار نزدیک شده .
پس همیشه امیدوار باشیم .

afshinazad

بازیهای سیاسی اسلامی

afshinazad


کدام ایرانی کدام انتخابات کدام کاندید ملت کدام ازادی انتخاب؟
ایا ملت ما جز غریبه ای بیش در کشوری به اسم ایران نیستند؟
ایا انتخابات برای ملت است و یا برای اشغالگران فارسی زبان؟
ایا کاندیدی از ملت میتواند شرکت کند که الاغ خامنه ای نباشد؟
ایا ازادی در این انتخاب برای اشغالگر است و یا برای ملت؟

چطور ما ایرانیان  ۳۳ سال اشغال و تجاوز و قتل در کشورمان را کنار بگذاریم و دوباره بازیچه این یک مشت طلبه و بیسواد و غارتگر بشویم. ایا ازادی یعنی رای پوچ ریختن در صندوق است؟ ازادی ملت فقط رای دادن نیست و ۳۳ سال  رای بیخود برای تصویب مشروعیت اشغالگران کافی نیست؟ سیاست برای همه نیست و هر کسی هم که در سیاست است هدف او چیست؟ ایا هدف او خدمت به جامعه است و یا خدمت به خامنه ای. در رژیمی که حقوق شهروندی نیست که حق اولیه ایرانی است . ازادی اجتماعی و کاری و مدتی نیست ایا اینده ای برای ما هست.
پس این همه گفتگوهای بیهوده و تفصیرات برای چیست؟ ایااصلاح طلب با دیگری فرقی دارد؟ ایا هردو اشغالگر نیستند ؟ پس چرا همکاری با دشمن؟ ۲۴ سال اصلاح طلبها چه برکتی به ایران اورده اند؟ مگر هردوی اینها نیستند که  ملت و کشور را به این بدبختی کشانده اند؟ مگر وقت ان نیست که هردوی این اشغالها را به گور انداخت.؟