دانه های امید

دانه های امید
by kavir
09-Apr-2012
 

غم

در لابلای شب بوها

خاموشوار می جنبد.

 

بر طراوت گلبرگهای صبحگاهی

قطره ای سنگین

خواب خوش شبنمها را

به آشوب  می کشد.

 

یادم هست

شادی را

در روزگاران غریب

به باد ها سپرده بودیم

تا در دوردستهای لبخند  

غبار از تن

باز زداید.

 

با پوزه بندهای عقیق

سگهای توفان را

در حیاط خانه

راه می بردیم.

 

نمی دانی چقدر

دلم برای درختهای خانه

تنگ شده ست.

 

یادت هست؟

امید را

که بر دامان باد ها

پاشیدیم

و سالها بعد  

به دنبالش سفر کردیم؟

چه می دانستیم     

که دانه هایش را

بارانی رهگذر

در حیاط خانه ی خالی مان کاشته بود

زیر سایه ی سنگین عمر.


Share/Save/Bookmark

Recently by kavirCommentsDate
به قلبها باید رسید
-
Aug 14, 2012
پروای دل
-
Feb 17, 2012
سرد
1
Nov 07, 2011
more from kavir
 
Mahmoud Seraji

(No subject)

by Mahmoud Seraji on


Mahmoud Seraji

(No subject)

by Mahmoud Seraji on


Mahmoud Seraji

(No subject)

by Mahmoud Seraji on


Mahmoud Seraji

(No subject)

by Mahmoud Seraji on


Adibjavid

جذاب و دلفریب

Adibjavid


یادت هست؟

امید را

که بر دامان باد ها

پاشیدیم

و سالها بعد

به دنبالش سفر کردیم؟

 

 

Adib


kavir

با سپاس فراوان

kavir


با سپاس فراوان از شاعران گرامی محمود سراجی و  اورنگ قلیخانی که با پیامهای دلگرم کننده تان نهال امید در دل کویر کاشتید. 
جا دارد از همه عزیزانی که درپستهای پیشین پیام نوشته بودند تشکر کنم.

Mahmoud Seraji

جالب بود

Mahmoud Seraji


جالب بود، جالب ......... غم عشق تو امید است ؟ بنازم به دلم ... که پر از غم شده و باز تو را میطلبد ... م.س شاهد 

Orang Gholikhani

ریشه غم

Orang Gholikhani


مرسی از شعر زیبا ریشه غم و امید با هم و با ما همیشه میمانند اورنگ