خانم رجوی عزیز،
من این نامه را در پاسخ به پیامی مینویسم که شما به مناسبت درگذشت خانم مرضیه محمدنیا (زرکش) مادر همسر من صادر کردهاید. در این پیام، شما این فقدان را از جمله به «خانواده» باقر زاده تسلیت گفتهاید. و من، هم به عنوان بزرگترین عضو این خانواده، و هم به عنوان کسی که نسبت سببی او با فقید محمدنیا باعث شده که تسلیت خود را به این خانواده نیز عرضه کنید، خود را در مقام یکی از مخاطبان مستقیم شما یافتم و به حکم ادب اجتماعی احساس وظیفه کردم که به این پیام پاسخ دهم.
شما در این پیام، از فقید مرضیه محمدنیا به عنوان «مادر مجاهد» یاد کردهاید. این ترکیب به وضوح، اضافی نیست و بلکه وصفی است. یعنی منظور شما این نبوده که او مادر یک مجاهد بوده است، چرا که دو تن از فرزندان او به مجاهدین پیوسته بودند (و شما از هر دو در این پیام نام بردهاید) و اگر ترکیب یاد شده اضافی بود باید تعبیر مادر «مجاهدان» یا «دو مجاهد» را به کار میگرفتید. پس منظور شما قطعا این بوده که او خود از مجاهدین خلق و یا دست کم از هواداران ثابت قدم آنان بوده است. من نمیدانم شما چه سند و مدرکی برای این ادعای خود دارید یا چه نقل قول معتبر و قابل اعتمادی از او دارید که این ادعا را تأیید کند. ولی به عنوان یکی از نزدیکترین افراد به او میتوانم به شما اطمینان دهم که او اگر از مجاهدین سخنی به میان میآورد کمتر به نیکی و نیکنامی بود.
فقید محمدنیا از این که تنها پسرش سرنوشت تلخ و مصیبتباری در سازمان مجاهدین پیدا کرده بود رنج میبرد و بر مسببان آن نفرین میفرستاد. او مانند سایر اعضای خانوادهاش میدانست که علی زرکش پس از احراز یکی از بالاترین مقامات سازمان (و شاید به دلیل آن) مورد غضب رهبری سازمان قرار گرفته بوده، و نیز شنیده بود که او حتا از سوی رهبری به «خیانت» متهم و به اعدام محکوم شده بوده است. و سرانجام وقتی خبر کشته شدن او در عملیات «فروغ جاویدان» را شنید نمیدانست چه کسی را باید مسئول مرگ او بشناسد. او همین مقدار میدانست که سالهای آخر عمر علی در سازمان مجاهدین به خفت و سختی گذشته است، و پس از مرگ علی تنها شاهد آن بود که سازمان به تجلیل از او بر خاسته و از مرده او به نفع خود بهرهبرداری سیاسی میکند.
و این دقیقا کاری است که شما در این پیام نیز انجام دادهاید و از علی زرکش با عناوین پر طمطراق «شهید بزرگوار مجاهد، جاودانه فروغ سرفراز راه آزادی» یاد کرده و الحق که در بهرهبرداری از نام او سنگ تمام گذاشتهاید. شما به من بگویید که نام این کار را چه میتوان گذاشت. فقید محمدنیا دیگر در قید حیات نبود که این پیام را ببیند و دلش به درد آید. ولی بدانید و از من بپذیرید که این تأثیر را بر بازماندگان او که این پیام را دیده و خواندهاند گذاشتهاید. سزاوار نبود که اینان درست در روزهایی که در غم و اندوه از دست دادن عزیزشان به عزا نشسته بودند با پیامی روبرو شوند که تحت عنوان «تسلیت» دردهای کهنه آنان را زنده کند و نمک بر زخمهای آنان بپاشد. این رسم مروت و انسانیت نیست.
ولی پیام شما تنها دردی نبود که در این روزها از سوی سازمان شما متوجه این خانواده شد. فقید محمدنیا سالها بود که از کوچکترین فرزندش فروغ خبری نداشت. او میدانست که فروغ با مجاهدین است، ولی نمیدانست که چرا او گهگاه تلفنی با مادرش تماس نمیگیرد. آخرین بار که چند سال پیش تلفنی شد، خانم محمدنیا مطمئن نبود که دارد با دخترش صحبت میکند و با گفتن این که «من شما را نمیشناسم» مکالمه را قطع کرد. هفته پیش نیز پس از پیام پر احساسی که همسرم فتحیه زرکش خطاب به خواهرش فروغ منتشر کرد، یک تماس تلفنی با ایران گرفته شد و تلفن کننده با معرفی خود به نام فروغ با سه خواهر و یک خواهر زاده او صحبت کرد. ولی هیچ یک از آنان متقاعد نشدند که این فروغ بوده که تلفن کرده است، و این کار به قول یکی از سه خواهر تنها دل آنان را «پر درد» کرده است.
نگرانی اینان (که فقید مرضیه محمدنیا نیز داشت) از این است که اگر تلفن کننده خود فروغ نبوده پس فروغ کجا است و در چه شرایطی به سر میبرد و چرا نمیتواند به خانوادهاش تلفن کند، و به خصوص در چندین سال گذشته که مادرش زمینگیر شده بود و آرزو داشت صدای دخترش را یک بار دیگر بشنود چرا فروغ تماس نگرفت. اینان با تجربه تلخ و دردناکی که علی زرکش، برادر فروغ، در سازمان داشته است نمیتوانند هیچ احتمالی را نادیده بگیرند. به این ترتیب امیدوارم شما بتوانید درجه نگرانی آنان را درک کنید و دریابید که چرا این تلفن به جای این که مایه تسلی خاطر آنان باشد به نگرانی آنان افزوده و دل آنان را به درد آورده است. اکنون نیز تنها یک تماس مستقیم و قانع کننده از سوی خود فروغ میتواند نگرانی آنان را رفع کند و تا حدی تسلای خاطر آنان را فراهم آورد.
شما علاوه بر این که از فقید مرضیه محمدنیا به عنوان یک مجاهد یاد کردهاید نوشتهاید که او «هرگز از یاری و هواداری و پشتیبانی فرزندان مجاهدش دست بر نداشت». اگر منظور شما این بوده که او مانند هر مادر مهربانی فرزندان خود را زیر چتر حمایت خود گرفته و صرف نظر از راه و روشی که این فرزندان در پیش گرفتهاند به آنان محبت نشان میداده سخن درستی است. ولی با توجه به این که قبلا او را مجاهد خواندهاید و این جا نیز از «فرزندان مجاهدش» یاد کردهاید و علاوه بر یاری و پشتیبانی تعبیر «هواداری» را نیز به کار گرفتهاید با استفاده از قید «هرگز» به روشنی خواستهاید این مفهوم را القا کنید که او «همواره» از مجاهدین خلق حمایت کرده است. باید پرسید که با توجه به این که هیچ مجاهدی و حتا فروغ دختر فقید محمدنیا برای سالیان دراز با او تماس نداشته است از کجا شما به حمایت او از مجاهدین آن هم به صورت مطلق و دایم «همواره» پی بردهاید؟ اطلاعات شما از وضع خانم محمدنیا آن قدر بیپایه است که نوشتهاید او «بعد از سالها مبارزه با بیماری» درگذشته است. باید به اطلاع شما برسانم که او به علت کبر سن زمینگیر شده بود ولی بیماری مزمن نداشت، و حمله قلبی منجر به فوت او تنها سه روز پیشتر اتفاق افتاد.
خانم رجوی
میدانم که پرسشهایی از قبیل آن چه که در بالا آمد، برای سازمانی که فرهنگ «با ما، یا بر ما» بر آن حکومت میکند بی معنا است. در این فرهنگ، هر نوع مخالفت با مجاهدین و یا حتا نقد آنان به طرفداری از رژیم جمهوری اسلامی تعبیر میشود، و از سوی دیگر خانوادههای مجاهدین و به خصوص درگذشتگان آنان خود به خود از هواداران مجاهدین بشمار میآیند. فقید مرضیه محمدنیا تنها نمونه مادران (یا پدران)ی نیست که بدون اطلاع خود یا پس از مرگ به صفت مجاهد مفتخر میشود و به فهرست دراز حامیان ادعایی مجاهدین میپیوندد. البته پدران و مادرانی هستند که خود نیز مجاهد بودهاند، ولی شما نیک میدانید که در بین معروفترین کسانی که در این فهرست قرار گرفتهاند کسانی نیز هستند که شدیدتر از فقید محمدنیا از مجاهدین اظهار نارضایی و یا حتا آنان را طعن و لعن میکردند. (نمونههای مستندی از این افراد وجود دارد که از طرح آنها در این جا میگذرم.)
در مورد برخورد شما با منتقدانتان نیز من به ذکر نمونهای جز خود نیاز ندارم. در چند مورد معدود در بیست و چند سال گذشته که من به خود حق دادهام از مجاهدین انتقاد کنم با شدیدترین حملات و تهمت و افترا و دشنام از سوی سازمان روبرو شدهام. در دو مورد به خصوص، چندین ستون در صفحات نشریه مجاهدین به طعن و لعن من اختصاص یافت تا بدترین دشنامهای سیاسی و تهمتها، آن هم با امضای بستگان دور و نزدیک و کوچک و بزرگ من، نثار من بشود. به این ترتیب، من طعم نقد از مجاهدین را چشیدهام، و از این رو سعی داشتهام کمتر بر میخ آهنینی که بر سنگ فرو نمیرود بکوبم. اکنون نیز اگر این اظهارات شما در جایی دیگر و به مناسبتی دیگر مطرح میشد و دل بازماندگان فقید محمدنیا را به درد نیاورده بود من مزاحم نمیشدم و آن را همانند بسیاری از ادعاها و اظهارات نادرست و اغراقآمیز دیگر مجاهدین نادیده میگرفتم.
و به راستی، اگر شما میخواستید به بازماندگان فقید محمدنیا تسلی خاطری بدهید آیا نمیتوانستید پیام تسلیت سادهای بفرستید و ادعاهای نادرستی را که تنها مایه آزار روحی این بازماندگان است در آن نگنجانید؟ آیا شما نمیدانید که این گونه پیامها به جای این که محبوبیتی برای شما ایجاد کند، به انزوای بیشتر شما در جامعه و حتا نفرت مردم از شما دامن میزند؟ آیا این است آن چه که شما دنبال آن هستید؟ یا آن قدر شما از مردم جدا شدهاید که نمیتوانید اثر کردار و گفتار خود در جامعه را درک کنید؟ یا هیچ یک از اینها برای شما مطرح نیست، و تنها اعضا و هوادارانتان مد نظر شما هستند - کسانی که گفته شما را وحی منزل و عین حقیقت میپندارند و اظهارات تبلیغاتی شما برای این است که آنان را در ذهنیت منجمد خود ثابت قدم نگه دارد؟ شما هر چه که میکنید آزادید، ولی لطف کنید و از مرگ و عزای دیگران برای تبلیغات خود هزینه نکنید. این به انصاف و مروت نزدیکتر است.
با احترام
حسین باقرزاده
۴ بهمن ۱۳۹۰ - 25 ژانویه 2012
Iran Emrooz
Recently by Hossein Bagher Zadeh | Comments | Date |
---|---|---|
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون | 1 | Dec 02, 2012 |
از ادعا تا عمل | 5 | Nov 21, 2012 |
انتخاب مجدد اوباما | 3 | Nov 15, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
امانت در روایت از که آموختی؟ گفتا ز "عینک"
anglophileTue Jan 31, 2012 10:14 AM PST
//iranian.com/main/blog/aynak/lol-doctorate-honor-mirfetroos-was-stripped-due-his-most-recent-contribution
خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل
Thanks Mr. Bagher zadeh for your clarification
by Anahid Hojjati on Tue Jan 31, 2012 09:13 AM PSTAlmost always, I like your articles but I could not make sense how a person who writes such logical articles could have supported Mujahedin any time after very early 1980s. Now you answered it. You did not. You supported them in mid 70s which is totally different. I seriously doubt logical skills of people who supported Mujahedin any time after early 1980s.
Thanks - and more...
by Hossein Bagher Zadeh on Tue Jan 31, 2012 08:39 AM PSTFirst of all, thank you very much to all who expressed their condolences. I also like to thank Mr. Kazemzadeh, for his detailed explanations about the old and new PMOI/MEK and my involvement with the NCR, and others who corroborated/supported his fact-based submission.
As to the questions raised by Ms. Zolfeghari (and voiced by few others):
First of all, to answer your curiosity of "how a former MEK thinks" I may not be your typical person. My experience with the old MEK (pre 1975) was a world apart from what the new MEK especially after the revolution happened to be. For this, there are numerous memoirs published by ex members, among the best of them I can name Masoud: Memoirs of an Iranian Rebel.
I used the term "respectfully" at the end of the letter as I will do in any "letter" I write, no matter to whom. I regard this as etiquette of letter-writing, and to me it does not convey any judgement about the addressee. Here I used it intentionally to also show that I was not writing the letter out of malice or hostility, but rather raising a real criticism of what Ms. Rajavi had done in this particular instance. Also, I wrote the letter as a semi-spokesperson for a family, not all of them sharing my own views about MEK or its leadership. So it was essential that I concentrate on a particular issue and not raise any other points about the organisation, and to end the letter as I did.
Thank You
by Masoud Kazemzadeh on Fri Jan 27, 2012 04:52 PM PSTDear Doost Daram,
Thank you for your research.
Best,
Masoud
آقا یا خانوم بمبی
Roozbeh_GilaniFri Jan 27, 2012 01:56 PM PST
خیلی خوب، این دو کلمه "ملت ایران" رو هم از جواب من بردار، چونکه معلومه که تو نازنین خیلی ازشون میترسی. بقیه جوابم، نوش جون خودت و اسفند جونت!
Who is the source?
by Doost daaram pas hastam on Fri Jan 27, 2012 11:59 AM PSTMr. Kazemzadeh is correct in his guess about the Irandidban.com. It is owned by Rayaneh Quds Razavi Inc which is in turn owned by Astan Quds Razavi, a powerful IRI bonyad. This is the information about who owns the website.
//whois.domaintools.com/irandidban.com
So Ms. Azad, unless you have another verifiable source, I believe an appology to Mr. Bagher zadeh is in order.
Bambi, all of the above!
by Esfand Aashena on Fri Jan 27, 2012 10:38 AM PSTEverything is sacred
???
by bambi on Fri Jan 27, 2012 10:33 AM PST..."
در ضمن، این اقای باقرزده هر چی بود و باشه، هیچ وقت در خدمت قاتلان، دزدان و خائنان پهلوی یآ ولایت وقیح نبوده و نیست، پس برای من و ملت شریف ایران، حسابش پاکه.... " By Roozbeh Gilani
Not to pick on this particular blogger, because I have seen this going around plenty from other bloggers, but what possesses people to speak on behalf of people of Iran, without being officially elected by them, I wonder. Is it an anger issue, emotional immaturity, being little dictators , or something else?
جدا از محتوی نامه:
aynakFri Jan 27, 2012 10:32 AM PST
دوستان محترم، از نظر حقیر خیلی مهم است که کلیه افرادی که می خواهند گره
ای از مشکلات ایران باز کنند، با یکدیگر به نحوی محترمانه صحبت کنند.
آزاده عزیز- لطفآ از تاریخ خودمان درس بگیرید. عباس امیر انتظام، فردی
که بیشتر عمر خود را در زندان های دو رژیم دیکتاتوری سلطنتی شاه و سلطنت
خامنه ای- خمینی گذرانده، در ابتدا به "جرم" استفاده از کلمه "Dear" در
خطاب به یکی از کارگزاران سفارت آمریکا به روابط پشت پرده با آمریکا متهم
شد. پس متاسفانه - زمانی که نقد شما را خواندم که نکات بسیار جالبی نیز
داشت، روش کلامی شما نکته ای را که داشتید را کم رنگ کرد. همان گونه که
برخی یاد آور شدند، افرادی که در ایران هستند، و شاید هم خارج از ایران واز
خامنه ای شکایت دارند ، حتی با خامنه ای با عنوان "رهبر" یا " مقام معظم"
استفاده می کنند. اگر غیر از این باشد، چگونه انتظار پاسخ می توان
داشت؟ در مورد نامه آقای باقرزاده به مریم رجوی - اگر مجدد بخوانید او
مریم رجوی را به سو استفاده از نام افرادی که جان باخته اند و به نام
هوادار سیاست او جلوه داده میشوند متهم میکند و خواهان پاسخگویی مریم رجوی
است. از نظر من اینکه ما از کلیه افرادی که خود را به نوعی "رهبر" می
پندارند بخواهیم که در مورد کردار خود پاسخگو باشند کاریست بسیار مثبت و
تمرینی خوب.
بهتر آن است که از خانم رجوی که از قرار معلوم "ریس جمهور برگزیده
مقاومت" هم هستند بخواهیم که به غیر از مصاحبه های از پیش تمرین شده و
ساختگی -- با شهروندان ایرانی نیز به گفتمان بپردازند. راه دیگری نیست.
در خاتمه هر نقدی به باقرزاده یا کاظم زاده دارید می توانید در بلاگی که
به آنها اختصاص دارد بنویسید تا هم این نوشته مفهوم خود را از دست ندهد هم
شما به نقد مربوط بپردازید. شخصا بی صبرانه منتظر پاسخ خانم رجوی
به این نامه هستم.
ایران برای همه ایرانیان
رای ایرانیان - دولت ایرانیان
نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه
Dear Miss Banafsheh: Thank you
by Bavafa on Fri Jan 27, 2012 10:08 AM PSTFor expressing your thoughts on the subject matter so eloquently and to the point. Since I read the letter, I wrestled with the same thoughts and could not put them to the words nearly in such way to convey the same message. You have spoken what has been on my mind and thoughts.
Regards
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
افترا و تهمت. واقعا که خجالت هم خوب چیزیه، اگه بود...
Roozbeh_GilaniFri Jan 27, 2012 09:26 AM PST
بعد از عرض تسلیت به جناب اقای باقرزاده...
این واقعا شرم آور هست که یک مشت بیکار و بی عار مفت خور فرنگ نشین - که هزار ادعای "دمکراسی بودن" و غیره راا هم دارند- اومدن اینجا که از آب گل ماهی بگیرن. آخه احمق، اگه پیام این اقای باقرزاده رو بخونی، و بفهمی، متوجه میشی که این آقا داره از مریم رجوی انتقاد میکنه. حالا وقتی که تو میای و اتهام طرفداری مجاهدین خلق رو به این شخص میزنی، داری یک توف سر بالا به خودت میندازی
در ضمن، این اقای باقرزده هر چی بود و باشه، هیچ وقت در خدمت قاتلان، دزدان و خائنان پهلوی یآ ولایت وقیح نبوده و نیست، پس برای من و ملت شریف ایران، حسابش پاکه....
Why ba ehteram?
by Banafsheh Zolfaghari on Fri Jan 27, 2012 06:27 AM PSTMr. Bagherzadeh,
Condolences to you for your family's loss.
Having following much of your writings over the years my personal view of your disposition has been a mixture of curiosity, skepticism but more progressively of respect.
I must say though something about your closing salutation 'ba ehteram' (respectfully) to the chameleon leader of possibly the most hated political entity in modern Iranian history irked and offended me.
Yes, your civility serves you quite well, but I fail to see what it is your respect is affording this Madame Rajavi? Is it respect for her 'office,' her political orientation, her brutality against her own membership, her ability to turn color (i.e. swapping for sorood-e Ey Iran,or Parchame Shir-o Khorshid), etc...) or courage through abandoning camp ashraf and using it as a tool to secure political attention and empathy.
Would you have written any other political butcher i.e. Pol Pot, Hitler or even Khamenei and sign it 'respectfully?' Your letter and its prose was civil enough. You could have simply signed your name without offering the "Mad Madame Chameleon" respect, as she deserves none!
Respectfully, Banafsheh
Azadeh jaan
by Esfand Aashena on Fri Jan 27, 2012 05:40 AM PSTAzadeh jaan if JJJ writes a "polite letter" and complains about Khamenei's behavior, I'd believe him. Why not? How many people have written open letters to Khamenei who were in the system before? Aren't couple of students, one famous student leader I forgot his name, in jail specifically because they have written polite open letters to Khamenei?
There is a difference between "old" and "new" MKO. The old did not side with Saddam and did not become his puppet and most importantly did not strenously defend their decisions to stay with Saddam and kill Iranians and then join Saddam in his secret service by killing Iraqis AND prevent members from leaving Camp Ashraf. The "old" were those who'd join forces with others, the "new" calls everyone an IRI agent!
When I said some people here bite our pants were meant for those who are miserable and hate Islam and Iran and Iranians and yet bark the loudest and call everyone an IRI agent and Islamist.
Now as far as Mr. Bagherzadeh, sure he is not a young man, as he has said in his lettter he is the elder of his family and being an elder in this day and age means having lived and possibly (probably) experimented and raised with chauvenistic tendencies. However, that doesn't mean that he or people like him will live their lives or most of it as chauvinists.
I disagreed with Mr. Bagherzadeh about Shadi Sadr and as you know I disagreed with him so much and equally agreed with Ms. Sadr that I had an invitation to write ahout Chauvinists vs. Shadi Sadr and many responded with their own blogs and views.
So in the end I agree with JJJ to look at Mr. Bagherzadeh's body of work. I remember his articles in the free Iranian newspaper before there was an internet and i.com. I didn't read him much but remember him! So to answer your question yes I'd believe a man raised in a religious family with or without his ONE or more chauvinistic act.
Everything is sacred
Definitions:
by Mardom Mazloom on Fri Jan 27, 2012 04:07 AM PSTLumpen = Lat-e khodemoon,
Dictator = Someone who wants to be right by any means. (S)he tries to label others by names in order to have reason at the end (like: you're a chauvenist, you're anti-féminste, you are ... SO shut up)
A big mouth = Une grande gueule,
Conclusion: A Big mouth ain't necessarily a Lumpen but a feminist can be a Dictator !
Azadeh Azad, Lumpen, KHODETI
by Masoud Kazemzadeh on Thu Jan 26, 2012 08:27 PM PSTAzadeh,
1. "Lumpen" khodeti.
2. What you had written was utter nonsense and insulting. And I proved that what you wrote is utter nonsense. You OBVIOUSLY lost the argument. An honest person, would have said: "Thank you for correcting my error." But you have a dictatorial personality and instead of accepting factual arguments, insult me AGAIN by calling me "lumpen"!!!!!!!!
3. YOU stop mentioning my name. And I will be happy to ignore you from now on. My time is too valuable to waste on a LUMPEN like you. You are rude and fanatic. You keep insulting others.
Goodbye,
Masoud
Masoud
by Azadeh Azad on Thu Jan 26, 2012 08:20 PM PSTI skimmed your write-up as I always do before reading anything. When I saw the word "utter", I stopped, read your phrase "so that you would not write utter nonsense" and decided that I would not read the comments of a lumpen who insults me.
I discovered the *corrupt minds* of people who are involved in organized-institutionalized-hierarchical political groups when I was 19, and since that time I've remained a free-thinker.
I'll continue to refuse reading anything written by you, and I want you to stay away from me.
Goodbye,
Azadeh
Dear Azadeh
by Masoud Kazemzadeh on Thu Jan 26, 2012 07:21 PM PSTAzadeh jaan,
1. One need to have a minimum of HONESTY and decency in debate. The website you used is using a lot of official vf regime’s official sources such the Press TV . See
//irandidban.com/en/ViewPoint-Interview%20with%20Michael%20Maloof,%20former%20Pentagon%20official/17410
//irandidban.com/en/Look-US%20silent%20war,%20loud%20weapons%20on%20Iran/17330
2. The site is mostly compiling stuff on those who oppose the terrorist regime. I did not see one thing that called for the replacement of the terrorist regime with democracy.
My guess is that the site you used is probably a site established by the Ministry of Intelligence, or similar groups (e.g., IRGC Intelligence or the like), or supporters of the terrorist regime. The job of such sites is to propagate misinformation against the enemies of the terrorist regime. These sites are as credible as other things the vf regime says such as the official votes, unemployment rates, inflation rates, and the like. The vf regime officials from Khomeini to Khamenei, to Ahmadinejad to Moslehi are a bunch of liars and charlatans.
3. Dr. Bagherzadeh is telling the truth. He was working with the PMOI briefly in the early 1970s. He was never a member of the PMOI. He even stopped that work before the revolution. He was, along with Ahmad Shamloo, running the newspaper Iran Shahr right after the revolution. In the summer of 1981, many groups and individuals formed the National Council of Resistance of Iran (NCRI). They included Dr. Bani Sadr, PMOI, Democratic Party of Iranian Kurdestan, National Democratic Front (Dr. Mossadegh’s grandson Dr. Hedayat Matin-Daftari was its leader and included such luminaries as the elected President of Political Prisoners Association, Shokrollah Paknejad), Hezb Kar, a faction of the Fadaian-Aghaliyat (under Mehdi Samea), Shoray Motehhad Chap baray Democracy Va Esteghlal (a group which included democratic socialist and socialist feminist activists) and several members and supporters of JM. At this time, Dr. Bagherzadeh was asked to represent the NCRI in London. He agreed to do so for a brief period (1982-83 or so).
4. Dr. Bagherzadeh has made many criticisms of the PMOI. The PMOI in its official paper, has made many harsh attacks on Dr. Bagherzadeh.
5. Dr. Bagherzadeh’s criticism of Ms. Maryam Rajavi went over your head. In this open letter, Dr. Bagherzadeh is criticizing Rajavi as being opportunist who is using the death of someone who is NOT a member or support of the PMOI and falsely portray her as a member and support of the PMOI.
6. You may not like the language and method of Dr. Bagherzadeh. But that does not change the FACT that the letter is a criticism of Ms. Rajavi.
7. Different people use different language and methods to express their views.
8. You (Azadeh Azad) wrote:
"Now, let’s see if Masoud Kazem-zadeh who introduced himself to me as a member of the Jebhe Melli for years, is going to come to your defense and the MEK’s for a second time, demonstrating his intense sympathy for, if not membership of, this anti-democratic organization and calling my critique of your writings an "insult"! "
MK: This is like Khasan o Khossein har 3 dokhtaran Moaveieh boodand!!!!!!!
8.1. It is a FACT that I am and have been a leader, a member, and a sympathizer of JM and INF-Abroad since 1975 (when I was 14 years old). :-)
8.2. You did insult Dr. Bagherzadeh and you wrote a bunch of false and insulting garbage.
8.3. It is a FACT that I have neither intense sympathy for nor a membership of the PMOI.
I support the de-listing of the PMOI. This does NOT make me either a sympathizer or a member of the PMOI.
If you take the time and read my book, you will read a very long segment which very harshly criticizes the PMOI. In your page on IC, you write that you have a Ph.D. in sociology and are an independent scholar. As scholar, you should have access to a university library. Please go to a university library and borrow my book. Then, you would be much wiser about my analysis and my positions, so that you would not write utter nonsense.
//www.amazon.com/Islamic-Fundamentalism-Feminism-Inequality-Khomeini/dp/0761823883
8.4. The fact that I and the PMOI support the de-listing of the PMOI does NOT mean that I sympathize with them. Similarly, you have posted the following cartoon, which takes the position that Mr. Arbabsiar was not the person responsible for the terrorist plot. This is the exact same position of the terrorist regime’s Ministry of Intelligence, IRGC, Khamenei, and Ahmadinejad. Does that fact that you and the vf regime hold the same position makes you a sympathizer or member of the Ministry of Intelligence, or the IRGC?????
Your position on Arbabsiar:
//iranian.com/main/blog/azadeh-azad/arbabsiar-just-wants-his-keys-back
IRI's Minister of Intelligence on Arbabsiar:
//www.google.com/hostednews/afp/article/ALeqM5g7lAjuciUVPfcY7YZ0CscFeNKJCA?docId=CNG.900ddec3c0ffbefb40ba9d0a102495d0.7b1
YOUR position and Moslehi’s position are similar: both reject and mock the U.S. charges. Do YOU see the flaw in YOUR logic??????????
Best wishes,
Masoud
My Condolences and Sympathies
by Masoud Kazemzadeh on Thu Jan 26, 2012 06:11 PM PSTDear Dr. Bagherzadeh,
My condolences and sympathies for the loss of your mother-in-law. Please relay may condolences to your wife.
Best wishes,
Masoud
Esfand jan
by Azadeh Azad on Thu Jan 26, 2012 02:18 PM PSTIf JJ writes a *kind and respectful* letter to the *dear* *Supreme Leader* Khamenei and "complains" about some details of his behaviour, I won't believe him neither. So, not believing Hossein has nothing to do with his past, but with his present articles and attitudes. Would you trust an Iranian man from a religious family background who says THE ONLY SEXIST ACT he committed in his long lifetime was to tell his fiancée to pull up her socks??!!! LOL.
BTW, in case it matters, I have been too individualistic and anarchistic to belong to any organization. I flirted (politically) with the leftists, though, and hid my feminist activities from them (in Montreal).
Cheers,
Azadeh
Jahanshah
by Azadeh Azad on Thu Jan 26, 2012 01:22 PM PSTYou say, "so you found an article where he criticized or disagreed with a female activist. That makes him a chauvinist?"
No dear, it is not the criticism that makes him a chauvinist, but the *content* of his criticism. *It is what he said and especially the political importance of what he deliberately didn’t say in that rebuttal that makes him a sexist man.*
Please remember this, because I will be EXPLAINING what I just said sometimes in February, after finishing an article on Mahmoud Dowlat-Abadi. Stay tuned.
Cheers,
Azadeh
Traitors from Day one
by areyo barzan on Thu Jan 26, 2012 08:14 AM PSTFirst of all my condolences to Mr Bagher Zadeh and family for your loss.
I have always been suspicious to these Marxist Islamists and their notorious mafia cult.
To my knowledge they sell the own mother if they think it will gets them to their goal (Power).
I hope one day their leaders stand trial in front of Iranian National tribunal and be answerable for their crimes against this land and its people.
Dear Arash Kamangir
I believe that you badly need a lesson or two from the history.
MKO have never been against IR in fact they are the reason for the IR being in power.
I do not know how old you are, but I still remember the efforts they put to get this regime into power and quiet frankly without them there would not have been an IR
They were the ones who distributed leaflets of Khomeini’s message in the streets. They were the ones setting fire to the government offices and looting peoples homes in 1979 and execution of the members of old regime without any fair trial.
Their only problem now is that they wanted (and still want) their own version of IR. But Khomeini was more dubious and greedy than the rest of them. He used them to get into power and then disposed of them just like a used toilet tissue.
And that is their problem. Otherwise they do NOT and NEVER did care about Iran, Iranian Nation or our national interests. Otherwise as you put it so rightly yourself they would not have sided with Saddam while the his Baath Army was killing Iranian children in Khorramshahr and gang raping innocent civilian women and girls as young as 10.
IRI and MOK are two sides on the same counterfeit coin and today they are hated by all ordinary patriot Iranians inside and out of Iran.
These two are as bad as and deserve each other and I hop they kill each other to the last man. They should pay through the nose for betreying Mohammad Reza Shah and most of all for betreying Iranian people
“Goosht-e Khar va Dandaan-e Sag”
P.S. pardon my french. lol
Respect for Mojahedins
by Arash Kamangir on Thu Jan 26, 2012 06:28 AM PSTMojahedin are disliked by millions of Iranians ( including myself) because not only they are a sect but also they cooperated with Saddam. However I respect them because they fought IR from day one and did not accept the mullahs as rulers. Mojahedin have managed with only afew thousand members to be a force to be reckoned with. Why do you think European MP's (member of parlaments) meet regulary with Mojahedins and not with Reza Pahlavi? Because they are organised and determined to get to their aim.
I am myself a monarchist however I have great respect for Mojahedins.
سر و کله زدن با مجاهدین حوصله میخواد.
Esfand AashenaThu Jan 26, 2012 11:38 AM PST
من این مقالهٔ آقای باقرزاده رو در مورد مجاهدین باور دارم.
//iranian.com/main/2010/jul-34
کلا اگر کسی خلق و خوی مجاهدین تو فرهنگش رفته باشه، از زمین و زمان متنفره و مهمتر از همه یک آدم narcissist یه. نمونه هاش تو این ایرانیان دات کام فراوانه. به روی خودشون نمیارن ولی یک زمان مجاهد دو آتشه بودن. الان نش هم بلا نسبت مثل سگ پاچه آدم رو میگیرن.
باور نکردن آقای باقر زده مثل باور نکردن آقای جاوید ه که یک زمان از طرفداران جمهوری اسلامی بود.
حالا هر کس عاقبت خود بهتر داند، هر کی هر چی میخواد فکر کنه.
آقای باقرزاده تسلیت.
Everything is sacred
چرا خانم رجوی معذرت نمی خواهد؟
massoud khodabandehThu Jan 26, 2012 05:11 AM PST
Massoud Khodabandeh
راستی چرا خانم رجوی بخاطر حفظ چهره هم که شده یک معذرت خواهی کلی و یا حتی سرهم بندی شده و آبکی از این کارش نمی کند؟
مثلا این که ببخشید اشتباه کردم. فکر نمی کردم به این شکل باعث آزار و اذیت شما و خانواده بشوم. یا چیزی مشابه آن؟
اولین بار نیست و آخرین بار هم نخواهد بود که با این خلق و خوی "مجاهد خلقی" برخورد می کنیم
انشاالله که غم آخر باشد
بنده نگران
Manoucher AvazniaWed Jan 25, 2012 09:49 PM PST
بنده نگران نوشته هایی هستم که نویسندگانشان به هر دلیلی نام خود را بیان نمی کنند و اینگونه نوشته ها در فضای مجازی بسیارند و نگرش بنده نسبت بدانها تردید ژرف است.
ولیکن در پیوند با داستان همراه نبردن خائن شناخته شده به صحنۀ نبرد بسیار مبرهن است که چنین کسی خیانت خواهد کرد و زیان خواهد رساند. پس بهتر است او همراه نباشد .
حال در رابطه با تصمیم مجاهدین برای فروغ جاویدان؛ به نظر می رسد که در شرایط تحولات پر شتاب پس از آتش بس ایشان به این نتیجه رسیده بودند که با حرکت به سوی ایران مردم بر علیه حکومت مرکزی خواهند شورید و ایشان موفق خواهند شد ایران را به آسانی بگیرند. این اشتباهی بود که بسیاری بغیر از مجاهدین هم مرتکب آن شدند. ناگفته پیداست که حتی دولتهایی که طراحان نظامی برجسته دارند نیز مرتکب این گونه توهمات می شوند. بر پایۀ همین برداشت, مجاهدین پشتیبانی رزمی نیرومند مانند توپخانه همراه نبرده بودند و علیرغم تلاش بسیار توفیقی حاصل نکردند. ظاهرا, همۀ تلاششان بر این بوده که با نفربرهای سریع السیر هر چه زودتر به کرمانشاه, همدان؛ و تهران برسند. از قرار معلوم قرار بوده با سقوط کرمانشاه اعلام حکومت دمکراتیک اسلامی کنند. و در مسیر حرکت به سوی کرمانشاه در تنگۀ چارزبر راه بر ایشان بسته می شود. بیشتر کشته های مجاهدین در پیرامون چارزبر ناشی از بمبارانهای هوایی بوده و دلیلش نیز نداشتن پدافند موثر هوایی و توپخانۀ نیرومند بوده است. درگیریهای تن به تن نیروهای زمینی پس از توقف اجباری در چارزبر رخ داده است.
البته, آقای زرکش جایگاه بسیار بالایی در میان مجاهدین داشت و شاید محبوبیتی بیمانند. ولی دیگرانی نیز بودند برخوردار از محبوبیت و تنزل جایگاه یافتند. معذالک, در میان مجاهدین تعلقات سازمانی بالاتر از همۀ دلبستگیهای دیگر قرار می گیرد. و اگر کسی این را نپذیرد بیگمان در میان آنها جای سازمانی نخواهد داشت. .
Chauvinist?
by Jahanshah Javid on Wed Jan 25, 2012 09:10 PM PSTAzadeh, so you found an article where he criticized or disagreed with a female activist. That makes him a chauvinist? I am naive, but not THAT naive :)
Manouchehr
by Azadeh Azad on Wed Jan 25, 2012 08:43 PM PSTAll the research I have done point to the fact that Rajavis condemned Zarkesh to death based on their judgment that he was a traitor,, i.e., he disagreed with them. You are expecting rationality from a despotic and power-thirsty guy like Maoud Rajavi. As Zarkesh was well-liked by many MEK members, Rajavis sent him and a few others to their death to a small valley somewhere near Kermanshah that was surrounded by high mountains and easily observable by the Basijis. Later on, the leadership couple called this action a simple strategic error.
Azadeh
Are you naive, JJ?
by Azadeh Azad on Wed Jan 25, 2012 08:44 PM PSTI'm glad you did not include his "BODY OF WORK IN DEFENSE OF THE IRANIAN WOMEN'S RIGHTS", because his rebuttal article against Shadi Sadr proves that he knows nothing about the women's rights, plus he is a chauvinist (based on that same aticle.)
Would you believe whatever *I* told you? PLease don't, because a journalist must always remain vigilant!
Azadeh
آنچه را که از
Manoucher AvazniaWed Jan 25, 2012 08:23 PM PST
آنچه را که از بریده های مجاهدین خلق در اردوگاه پناهندگان ایرانی در شوملی عراق در 1367 خورشیدی شنیده بودم حاکی از آن بود که آقای زرکش به انگیزۀ ناهماهنگیهای عقیدتی, تشکیلاتی, و سیاسی با رهبری سازمان پس از انقلاب ایدئولوژیک از جایگاه بالای سازمانی اش منزول شد. البته, ایشان تنها کسی نبود که تنزل جایگاه یافته باشد و تنها کسی نبوده که در عملیات فروغ جاویدان جان باخته باشد. ولی اینکه گفته شود علی زرکش خائن شناخته شده, به اعدام محکوم شده بود نظر معقولی به نظر نمی رسد, بویژه اگر در خاطر آوریم که آقای زرکش در عملیات فروغ جاویدان جزو نیروهای مسلح درگیر در نبرد بوده است. هیچ کس به یک خائن محکوم به مرگ سلاح نمی دهد و او را همراه خود به جنگ دشمن نمی برد؛ بلکه پیش از رویارویی با دشمن خانه را از خائن پاکسازی می کند.
Treason
by Sadegh Bozorgmehr on Wed Jan 25, 2012 08:22 PM PSTTreason is a heavy accusation and it's used too often without merit. But if any opposition group deserves the label it's Rajavi's cult.