TEA FOR ONE
I’m not that good with this online dating business
Shaadi finally decided to do it. She signed up with the Iranian dating site, submitted her photograph, and answered the questions. She thought to herself, “I’ll be 100% honest in answering the questions. I don’t want any complications as a result of withheld information or half truths.” She wrote down her real age, her real weight, and answered all the questions fully and truthfully. Among the people she heard from, there was a man who seemed like a good choice. He was her age, had been married and divorced, didn’t have any kids and didn’t want any, and his picture showed him to be good looking, with a full head of hair, dressed in a nice suite. She and Hamid started chatting and corresponding online
>>>
The Story is said to be set at end of the Battle of Thermopylae and the Battle of Plataea between Xerxes’ Persians and 10,000 Spartans PLUS 30,000 Greeks.
>>>
SHARIA
قانون در جمهوری اسلامی قربانیان را وامیدارد كه به خشونت قصاص متوسل شوند
آمنه بهرامی نوا، زن جوانی است كه در شرایط سخت ایران توانسته است تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته الكترونیك به پایان برساند و مشغول كار شود و با هزاران امید و آرزو به آینده خود بیندیشد. این آینده، اما، با حركت جنایتكارانه مرد جوانی كه ادعای دوستی او را داشته یكباره به هم میریزد. این مرد خواهان ازدواج با آمنه بوده، ولی آمنه خواست او را رد میكند. مرد جوان به جای این كه با پاسخ «نه» آمنه راه خود را در پیش گیرد و برود، در بعد از ظهر روزی در آبان ۱۳۸۳ بر سر راه آمنه ظاهر میشود و ظرف اسیدی را كه در دست داشته بر سر و روی آمنه میپاشد. آمنه میسوزد، و تا به بیمارستان برسد و چند ساعت بعد تحت معالجه قرار گیرد دو چشمش را كاملا از دست داده و چهره زیبای او كاملا به صورت وحشتناكی دگرگون شده است. آمنه برای تمام عمر خود بینایی و چهره و زندگی عادی خود را از دست داده است
>>>
CALENDAR
فرهنگ قمری با نام «حکومت اسلامی» می کوشد تا خورشيد ايران را خاموش کند
ما، تا 1400 سال پيش، در خود می تنيديم و دگرديسی می يافتيم. خورشيد را به آتش تبديل می کرديم و به خانه می برديم، و ميتراخانه هامان را با مهرابه ها و آتشکده ها جابجا می کرديم. گاهشماری مان خورشيدی بود، فصل هايمان معنادار و ثابت بودند. جشن هامان هميشه سر وقت و بموقع از راه می رسيدند و آئين هامان با اين يقين بخود شکل می پذيرفتند که هر سال طبيعت، بموقع و بی تأخير، آواز هميشگی خود را خواهد خواند. يقين داشتيم که ما پير می شويم و می ميريم اما او هر ساله جوان و برومند از تاريکنای سرما بيرون می آيد و فرمان می دهد تا گياهان برويند و گل ها بشکفند و پرندگان تخم بشکنند و نغمه سرائی بيآغازند. و 1400 سال پيش، به هر دليلی که جای بحث اش اينجا نيست، زادگان يک «فرهنگ قمری» بر سرزمين ما مسلط شدند.
>>>
Although they both intend to divide the powers among the three divisions of legislative, judiciary and executive powers but all three branches remain to be under full control and supervisions of the clergy and/or royalty
>>>
POETRY
Time breaks behind the eyes of
All the things we know,
All the griefs from long ago
All the exoduses from our lives turned to engravings thrown
Hastily in hidden and burnt leaflets
>>>
A stunning opinion piece by a Chilean Jew about the Gaza bombings today. Simply a must-read.
>>>