دین را باید بدادگاه بکشانیم - فیروز نجومی


Share/Save/Bookmark

afshinazad
by afshinazad
27-Jul-2011
 

32 سال است که دین بر ما حکومت میکند. اما آیا میتوانیم با اطمینان خاطر بگوییم که در جامعه ی ما دین چه نقشی را بازی میکند؟ آیا واقعا این دین است که حکم میراند و یا آنها که خود را متولی و نگاهدار دین میدانند مثل آیت الله ها و حجت الاسلام ها و مراجع تقلید؟ براستی رابطه ی آیت الله خامنه ای و یا ولایت فقیه با دین چیست؟ و یا رابطه هریک از سران و ماموران حکومت از رئیس جمهور گرفته تا سران سه قوا و فرماندهان انتظامی و امنیتی با دین، چه میتواند باشد؟ آیا بدرستی روشن است که در مدیریت و تصمیم گیری های این صاحبان قدرت، دین چه نقشی بازی میکند؟ آیا تبعیت از دین هیچگونه اصطکاکی با تبعیت از قانون ندارد؟

وقتی یکی از این قدرتمداران از جمله ولایت فقیه اگر خدای نکرده مرتکب خطایی شود- اگرچه همچون امام، خطا ناپذیر و معصوم بشمار میآید- دین را باید مسئول بدانیم، و یا ولی فقیه را؟ وقتی زنی را بجرم زنا، سنگسار میکنند و بدین ترتیب شنیع ترین جنایت علیه بشریت بوقوع می پیوند، چه کسی را باید مسئول دانست، دین یا قاضی را و یا ماموران ی که متهم را در گودال تا سینه فرو میکنند و یا مردم سنگ انداز را؟ و یا وقتی مجرمی را به دار میآویزند و یا انگشتان و دست و پای سارقی را قطع میکنند، چه کسی را باید جنایتکار دانست، جانی بیمار و سارق گرسنه را و یا مجریان مجازات را و یا خدایی که چنین احکام ضد بشری را صادر کرده است؟ و یا وقتی که نه گویان و دگر اندیشان را در سیاه چال های مخوف پس از یک دوره ی طولانی شکنجه و تحقیر و تجاوز، برای مدتی نا معلوم نگاهداری میکنند، چه کسی را باید خشمگین و بیرحم و انتقام جو بدانیم، بازجو و یا قاضی و یا آن آئینی که چنین اعمالی را تایید و تصدیق میکند؟ و یا در همین راستا وقتی که زنان باکره ی دگر اندیش را شب پیش از اعدام مورد تجاوز قرار میدادند، مبادا که الله مجبور شود که به قول خود وفا کند و "محارب "باکره را به بهشت بفرستد، چه کسی را باید مسئول دانست؟ پاسداری که یک شبه داماد شده است وظیفه دینی خود را انجام داده است و یا وظیفه ی امنیتی و اداری خویش را؟ چه میشود اگر از حق امتناع محروم و به تجاوز بزن باکره ی کمونیست و یا مجاهد و یا دمکرات و یا هر چیز دیگری، مجبور بوده است؟ در آن صورت آیا پاسدار معذور است؟ آیا تاکنون روشن شده است که چه کسی را باید مسئول قتل عام انقلابیون جوان، بهترین فرزندان این بوم و در زندانها در سالهای 66-67، دانست؟ اگر آنرا به اراده و تصمیم امام خمینی نسبت بدهیم، آیا میتوان پذیرفت و یا باور کرد که دین در شکل بخشیدن به اراده و تصمیم وی، نقشی ایفا نکرده است؟ در چنین شرایطی شر را باید به کدام یک نسبت داد به شخص خمینی و یا دینی که خود را وقف آن کرده بود. به امام و یا دینی که او مظهر ش بود؟

آنچه پاسخ صریح و روشن باین سوالات را دشوار ساخته است دین است. دین ما را از رو در رویی با این سوالات حیاتی باز نگاه میدارد. از نزدیک شدن به دین اجتناب میورزیم. از واکنش جماعت هراس بدل میگیریم. بعضا اصل و اصول دین را نه تنها بی ضرر میدانند بلکه برای آرامش روحی و روانی و ضعف و نگرانی های انسان اجتماعی، ضروری و حیاتی می پندارند. کوته اندیشان با این سوال بزرگ پا به میدان میگذارند که مگر میتوان دین را از مردم گرفت؟ آنها با چنگال و دندان شان از دین شان دفاع میکنند، کنشی البته از سر نادانی، از سر و تعصب و غیرت، خصایل زشتی که تنها در دامن دین پروش میابد.

البته آنهایی که وجود شان از هرگونه شائبه شک و شبهه نسبت به یکتایی و یگانگی الله و آئین او شریعت اسلام، تهی ست، پاسخی روشن و صریح به سوالات بالا دارند. که احکام شریعت دین اسلام همه خیر اند. شر هرگز از دین بر نخیزد. بدین ترتیب وجدان خود را آسوده میدارند. شر را محکوم میکنند و از دین به دفاع بر میخیزند. شاید اکثریت مردم نقش دین را در تمام سوالهای بالا انکار کنند. آنها دین خود را چیز دیگری میدانند، چنانکه گویی که از دین تنها بوی عطر است که به مشام میرسد، نه بوی خون و نه بوی خشم و خشونت و کین خواهی. بعضا در دفاع از دین تا آنجا پیش روند که خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد و امثالهم را بی دین و کافر میخوانند. لازم است که یاد آور شویم که در پیش روی آنان نیز گزینه ی دیگری هم جز انکار نسبت شر به دین وجود ندارد، چون در آن صورت خود را باید مسئول بدانند. چرا که در وجود او دینی میزیید که ذاتا شر بر انگیز است. مسلم است که آگاهی به این حقیقت، ویران کننده است. وجدان بی پناه و سرگردان میشود، آرامش از روان های بی قرار رخت بر میبندد. زندگی تهی از معنا میشود. به آنچه در باور حقیقت تلقی میشد، مظنون و مشکوک میگردند. آری یکی از ویژگی های شخصیتی مسلمان است که تاب و توان رو در رویی با حقیقت را ندارد. دلبسته ی افسانه ها میشود و دروغ های بزرگ، موهوماتی که سبب شود خود را خوش رو ببیند بی آنکه در آئینه نگریسته باشد. آنها که دین اسلام را به عقل و خرد دریافته اند و نه از سر تعصب و عدم بینایی، به اسلام همچون منبع نوری مینگرند که در بشر امید را زنده نگاه میدارد و به راه او در آینده -روشنایی میبخشد، آینده ای که به آخرت ختم میشود.

. همین را میتوان در باره انقلابیون چپ، مجاهدین، لیبرال ها و دمکرات ها بیان داشت. برخی از این گروه ها و سازمانها، از جمله حزب توده و اکثریت فدائیان خلق، نقش دین و حکومت دین را مثبت و متحد قابل اعتمادی در مبارزه با امپریالیسم ارزیابی میکردند. هنوز پس از تار و مار و سرگردان شدن، از رو در رو شدن با سوالاتی که در آغاز بدان اشاره شد اجتناب میورزند. هنوز ارجحیت با جنگ با امپریالیسم است. و یا درد شکم و درد بیکاری و گرانی بر درد محرومیت از ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی، آزادی در گزینش و مختار بودن بر خویشتن، ارجحیت دارد. آدم بیکار و گرسنه را چه نیازی ست به آزادی و یا رهایی از یو غ دین؟ یعنی که دین مسئله نیست. چنانکه گویی استبداد و دیکتاتوری عمیقا ریشه در دین و آموزشهای دینی ندارد.

درست است که هر عملی را باید با حاصل ان مورد سنجش و ارزیابی قرار داد. حاصل چه مثبت باشد چه منفی در ماورای هر عملی، باور و ارزشی نهفته است که هدف و غایت را معنا و مفهوم می بخشد. هیتلر نمیتوانست دست به جهان گشایی بزند اگر به برتری خود، به برتری نژاد آریان در جامعه بشری سخت باور نداشت، چنان سخت که توده ها را شیفته و برانگیخته به پی خود میکشاند. باور به بر پا داشتن بهشت کارگری بر روی زمین بود که استالین را وا داشت که نسل دگر اندیشان را نابود سازد. از همین رو نمیتوان رفتار و گفتار رهبران و فرماندهان از جمله ولایت فقیه و روسای سه قوا را از باورها و ارزشهای دینی شان جدا ساخت. چرا که خواست قدرت در ذات دین اسلام است. اگر در نظام ولایت، هرگز به مقام مسئولی برخورد نمی کنیم به آن دلیل است که همه خود را در برابر الله مسئول میدانند، نه در برابر عهد و قرار دادی و یا قانونی. نظام ولایت، یکی از بی قانون ترین جوامع بر روی زمین است. چرا که ولایت مطلقه فقیه در تضاد و خصومت است با قانون گرایی. چرا که حرف ولی فقیه هر قانونی را بی اعتبار میسازد. ولی فقیه بزرگترین مانع بر سر راه انجام وظایف سه قوای جمهوریت است، بگذریم از اینکه گردانندگان سه قوا از زیر تا بالا ارزشهای مشترکی با ولایت دارند که آنها را وا میدارد که خود را در برابر ولایت که جلوه الله است مسئول بدانند نه در برابر ملت.

مثلا چه چیزی سبب شده است که آقای رئیس جمهور که طبق قانون مسئول است که پیوسته و بطور دائم آمار و ارقامی در باره رشد و باروری اقتصادی، نرخ نقدینگی و تورم و بیکاری، خط قرمز فقر و توزیع منابع و فرصتها، ساخت و سازها و سرمایه گذاری ها و بسیاری از اقلام دیگر، "در اختیار مجلس و سایر مقامات از جمله رهبری قراردهد، سر باز بزند. محمد رضا خباز، نماینده کاشمر در مجلس اسلامی، اظهار میدارد که " دولت احمدی‌نژاد تنها در سال نخست حضور در مسند ریاست جمهوری (دولت نهم) این گزارش را آنهم ناقص ارایه کرد (فرارو،3 مرداد 90)." به عبارت دیگر، بیش از 6 سال است که از قانون شکنی احمدی نژاد میگذرد و از مجلس جز شکوه و شکایت، چیز دیگری بگوش نرسیده است.

اما از طرف دیگر، مجلس شورای اسلامی، این قانون گریزی را بخوبی تحمل کرده است و متقابلاً نیز نسبت به انجام وظایف خود سهل انگاری نموده است. یعنی که مجلس با چشم پوشی از قانون گریزی رئیس جمهور، خود نیز مرتکب قانون گریزی میشود. این بدان دلیل است که قوه ی مقننه نیز همچون دیگر قوای جمهوریت شاخه ای از حکومت ولایت محسوب میشود. بنابراین، نسبت به ولایت است که مسئول است نه به قانون و نه به مردم. آنجا که خدا حاکم است نه قانون معنا دارد و نه مسئولیت. چنین جامعه ای تمایل دارد که پیوسته بسوی بی قانونی حرکت نماید. هم اکنون جنایاتی که بر اساس باور و ارزش دینی صورت میگیرد رو به افزایش است. گزارش شده است که گویا کسانی که در خمینی شهر به حریم خصوصی خانواده ای حمله برده، و به زنان و دخترها ی خانواده در جلوی شوهران و پدران شان تجاوز نموده اند، قصد امر به معروف و اجرای فرائض دینی داشته اند. " سایت محافظه‌کار «جامعه‌ نو» اعلام کرد در پرونده جنجالی «خمینی‌ شهر» هیچ «تجاوزی» صورت نگرفته و متهمان افرادی مذهبی هستند که به منظور نهی از منکر وارد باغ شده‌ بودند( دگربان،1 مرداد 90)..

اگر ما شاهد افزایش روز افزون قتل و جنایت، فحشا و اعتیاد هستیم و افزایش ضریب حس بدبختی و بیگانگی و نیز خشم و خشونت و انتقام جویی، همه را باید ناشی از رابطه مردم با دین دانست. چرا که حکومت دین با تاکید بر اجرای احکام دینی در زندگی روزمره، همچون احکام حجاب داری و عدم اختلاط جنسیت ها، سبب تضعیف وجدان در آدمی میگردد. چرا که شرم از احکام را بر میانگیزد، نه شرم از وجدان را. به عبارت دیگر این شرم است که به عفاف میانجامد، چه در مرد و چه در زن، نه حجاب. حجاب در اصل خود سبب بی شرمی میشود چون از احکام فرمان میبرد نه از وجدان. بعبارت دیگر، در نظام ولایت کمتر چیزی اتفاق میافتاد، چه در گفتار و چه در رفتار که از تاثیر دین بهره ای نبرده باشد. اگر رهایی و آزادی را خواهانیم باید دین را به دادگاه بکشانیم.

fmonjem@gmail.com

/* */

rowshanai.org


Share/Save/Bookmark

more from afshinazad
 
Mash Ghasem

Islam and religion as one of the roots of all evil in Iran

by Mash Ghasem on

There's a difference between "as one of the roots," and "the roots." The other root of all evil is: knee jerk replies and  reaction without really reading others comments. The later evil keeps propping up in your replies. No one needs to 'screw' your religion. It's all 'screwed' by itself.


Soosan Khanoom

Mr. Know it all .... MG

by Soosan Khanoom on

How can you identify a religion which has that many followers and believers as the root of all evil in Iran?  

"  My fellow Iranians we are a democratic state but screw your religion "  

LOL

Now . if you mean the religion of IRI and hypocrisy of the clergies and the fact that religion ( any religion) should be kept out of politics then you are right and you have great points .... I. however. do not reach to this conclusion reading the article posted.  Now if you know him personally tell him to be more reasonable and logical .... 

 


Mash Ghasem

...

by Mash Ghasem on

Sorry to be repetitive, but you're wrong again, and full of projections (from your mind) about axioms of the essay. I actually know this essayist for a long while now. And he has no problem what so ever with anyone having any belief they chose, or practice. So all this stuff about violence on religious people is purely a product of your imagination, and not in the text. What the write is simply asking for is to have a clear balance sheet with religion in IR. Once we have correctly identified Islam and religion as one of the roots of all evil in Iran, then we'll all have a much healthier society, that's all.


Soosan Khanoom

MG.....

by Soosan Khanoom on

 wrong? who me? couldn't be? : )

 What I am trying to say is this .......

Banning an ideology,no matter how wrong you may think it is, is equal to nothing but dictatorship ....

We can not think for the others. We should let people decide for themselves . The best one can do is to come up with the alternative thoughts and reasonings to educate people.  An ideal open society is the society that does not burn any book or shut anyone's mouth .  

What Reza Shah did is exactly what the author here is seeking with the exception of more colorful wordings and deceiving format in the name of democracy that we see here..... 

Have you not heard about khordad 1342  when they killed many Akoonds in Hozeh by pushing them to their death from the roof ?  Have you not heard of beating women for wearing chadoor?  The result was nothing but more akhoonds and more chadoori women in today's Iran ..... forcing someone , anyone, to not go to the certain path and worse than that judging and jailing and punishing them will yield the very same result that one is trying to prevent ...

Only in a free society one can be free and not being forced to choose based on hate....  

The only solution  is to separate religion from state ..

 

 


Mash Ghasem

SK, wrong again,

by Mash Ghasem on

It's all about rationality and the power of critical thinking, as opposed to some unquestioning religious obedience (which you yourself, as educated as you are, at times display). 

So, the basic procedure is this: Once you have introduced critical thinking and asking questions and non-obedience, as social norms, no one, and I mean no one will be able to 'takeover,'   it's all about your mode of thought and sentiment.

 


Soosan Khanoom

And

by Soosan Khanoom on

according to the author

"I truly believe Iran will see democracy & prosperty when we remove these akhoonds who propagandize their non sense "among population particularly neive people or limited their activities gradually until they be removed from society or banning the akhoondy profession".

  HAHA , and you call yourself advocates of democracy. You are no different than Akhoonds in terms of: worshiping self .... thinking of nothing but your own ego .... stating that everyone is fool... allowing yourself to decide for the others.... punishing and banning anyone who gets on your way .... you are just not in power otherwise you would do everything these akhoonds have been doing not in the name of religion but in the name of some other words ...   For people like you there is always an alibi to shut their opponents up  no matter if they are an Akhood or not....!!        

vildemose

The mullahs answer is to

by vildemose on

The mullahs answer is to the challeges of modern world is to  reject reason, science, economy, and  the rest of the world and enter a new Dark Ages guided by the Islamic shaira and their "gut" instincts.  Some world view. This is not sustainable.

 


Omid Parsi

Righ On ...

by Omid Parsi on

I penned this (unfortunately in English!) a few days ago:

//iranian.com/main/blog/omid-parsi/its-is...

and got very little discussion. 

It's time to stop pretending that any progress can be made with Islam and its institutions fundamentally intact in their current form... 


Maryam Hojjat

Excellent Blog

by Maryam Hojjat on

Thank you for writing such an article and explaining our problems in IRAN not in past 33 yrs but since Islam in IRAN. 

I truly believe Iran will see democracy & prosperty when we remove these akhoonds who propagandize their non sense among population particularly neive people or limited their activities gradually until they be removed from society or banning the akhoondy profession.