درقسمت های گذشته مطالبی در مورد محمدحسین فروغی ذکاءالملک اول و محمد علی فروغی ذکاءالملک دوم عرضه شد. در این قسمت به معرفی استاد حبیب یغمایی می پردازیم
حبیب یغمایی در سال ۱۲۸۰ خورشیدی در شهرک خور، مرکز ناحیهٔ جندق و بیابانک زاده شد. پدرش حاج میرزا اسدالله منتخبالسادات خوری بود. از طرف مادر تبار او به یغمای جندقی (از شعرای غزلسرای سده سیزدهم ایران در عهد محمد شاه قاجار ) می رسد. منتخبالسادات در سال ۱۳۱۰ در خور درگذشت. در دوران کودکی ، حبیب یغمایی در مکتبخانهها ی خور ، نزد ملایان محلی نخست قرآن را آموخت و سپس به کسب دانشهای مقدماتی روی آورد. از کودکی طبع موزون او بر همگان آشکار شد و برخی خواستههای خود را به زبان شعر بیان میکرد. دوستان و معاشران منتخبالسادات به رغم زندگی در روستایی خرد و کمجمعیت ، همه اهل فضل و ادیب و شاعر بودند.
حبیب هنوز ده یازده سال بیش نداشت که در سال ۱۲۸۸ دستجات آشوبگر به سرکردگی نایب حسین کاشی و پسرش ماشاءالله خان کاشی برای نخستین بار به بیابانک وارد شدند. اینان از جلوی نیروهای مشروطهخواه بختیاری فرار کرده و خود را به این ناحیه رسانده بودند. آشوبگر ان ، منتخبالسادات و فرزندانش را دستگیر کردندو اموالشان به غارت رفت. ماشاءالله خان که نسبت به پدرش متعادلتر بود چون دانست منتخبالسادات شاعر است و در امور دیوانی و منشی گری تسلط دارد او را به دبیری خود برگزید و مأمور کرد منظومهای مفصل در گزارش کارها و لشکرکشیهایش بسراید. این منظومه با نام فتحنامهٔ نایبی که در چند هزار بیت در مدتی کوتاه و به اجبار سروده شده، گر چه از حیث ادبی و هنری واجد ارزش نیست، اما اصیلترین روایت از ماجراجویی های این گروه آشوبگر است.
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8_%DB%8C%D8%BA%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C
حبيب يغمايي در آغاز جواني در دامغان اقامت گزید تا علاوه بر تحصيلات ادبي و عربي، مقدمات علوم جديد را در مدرسه ی سعادت ناظميه ی دامغان فرا بگيرد. وي پس از چند سالي كه در همان مدرسه و مدارس شاهرود تدريس كرد به تهران مهاجرت نمود و دوره ی دارالمعلمين عالي مركزي را بپايان رساند.
حبيب يغمايي دو سال عهده دار رياست اداره فرهنگ سمنان و دامغان و از آن پس سالهاي متوالي در كلاسهاي ادبي دارالفنون و مدارس عاليه ی پايتخت استاد و معلم ادبيات فارسي بود. وي سپس در وزارت فرهنگ به خدمات فني ادبي اشتغال جست و چند سال مدير مسئول مجله ی رسمي وزارت فرهنگ بود. از تاليفات او رسالة ی جغرافياي جندق و شرح حال یغمای جندقی است، كه به زبان فرانسه نيز ترجمه شده و داستان تاريخي دخمة ارغون و كتابي در علم قافيه و نيز گرشاسب نامة ی حكيم اسدي طوسي به تصحيح دقيق وي انتشار يافته است. پژوهش هاي ادبي، تاريخي و جغرافيايي و آثاري چون کتاب شناسي و نقد کتاب، تصحيح کتب قديمي، مقالات اجتماعي و انتقادي و همچنين انتشار٣١ ساله و منظم مجله يغما را مي توان نام برد.
//www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100906680873
بیتردید بزرگترین خدمت حبیب یغمایی به زبان فارسی و حوزهٔ پژوهشهای ایرانی، چاپ و نشر مرتب مجلهٔ یغما طی سی و یک سال است. یغمایی اولین بار در ۱۳۰۱ امتیاز انتشار مجله را از وزارت معارف دریافت کرد، اما سپس تا چندین سال از انتشار مجلهٔ مستقل منصرف شد. در این مدت او تجربهٔ انتشار مجلات مختلف را به دست آورد. یک دوره سردبیر مجلهٔ نامهٔ فرهنگستان شد و مجلهٔ آموزش و پرورش را سه سال مدیریت کرد. با این تجربیات بود که در اواخر سال ۱۳۲۶ تقاضای امتیاز مجلهٔ یغما را کرد. مجلهٔ یغما در مدت ۳۱ سال جمعاً در ۳۶۶ شماره انتشار یافت. اولین شماره در فروردین ۱۳۲۷ و آخرین شماره در اسفند ۱۳۵۷ منتشر گردید. نویسندگان و ادیبان برجستهای چون مجتبی مینوی، جلالالدین همایی، محیط طباطبایی، دکتر محمد معین، حسین سعادت نوری و باستانی پاریزی نتایج تحقیقات خود را در مجلهٔ یغما منتشر میکردند بهطوری که دورهٔ مجلهٔ یغما از مهمترین منابع ادبی ایران در فاصله سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ و مجموعهای از آثار بزرگترین محققان معاصر ایران است. مجلهٔ یغما پس از سی و یک سال انتشار منظم و پس از نشر آخرین شماره در اسفند ۱۳۵۷ با اعلام رسمی یغمایی و تودیع او تعطیل شد.
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8_%DB%8C%D8%BA%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C
هیچیک از مجلههای مستقل و شخصی و جدی ایران نبوده است که سی و یک سال، بیهیچ گسستگی و کم و بیش در سر هر ماه و چنین یکدست و یکپارچه انتشار بیابد و در قلمرو زبان فارسی خواستار و دوستدار دیرپا داشته باشد. اعتبار مجلهء یغما به همان بود و هست که به انتشار ادب اصیل ایران و بزرگان ادبای چهلپنجاه سال پیش حتی شعر و نوشته از احمد قوام السلطنه، علی سهیلی، سید ضیاء الدین طباطبائی، عباسقلی گلشائیان که مورد سخرهء تازهخواهان بود میپرداخت و رجال فرهنگ خواه و ادبپرور را احترام میگذاشت... یغمایی،مجله را حقیقتا یکتنه میگردانید و هرچند-گاهیبهگاهی ، همسر (دکتر نصرت تجربهکار)، فرزند (مدتها پرویز یغمایی)، برادر (اقبال یغمائی)، خویشان (کمال اجتماعی،آل داود و...) به یاوری او میشتافتند اما مطبعهروی،غلطگیری،مقداری از بستهبندی،پاکتنویسی،تمبرچسبانی،حسابرسی دفتر،نامهنویسی به مشترکان فراموشکار، عمدتا کار خودش بود. ازین همه وقتگذاری و خستگیپذیری خم به ابرو نمیآورد.بیتاب میشد اما دلسرد نمیشد. راستی را آنکه او در انتشار مجله معجزه کرد.دلش در سفر و حضر با یغما بود تا مرتب،بیوقفه و تقریبا بیتأخیر منتشر شود.اگر به سفر میرفت ترتیب کار مجله را طوری میداد که در غیابش و سر وقت مجله در میآمد.
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/9956/254/text
حبیب یغمایی در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۳ در تهران درگذشت. پیکر او به خور و بیابانک منتقل شد و در آرامگاهي که خود در زمان حياتش بر فراز تپه اي بنا نموده بود به خاک سپرده شد.
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8_%DB%8C%D8%BA%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C
حبیب یغمایی متعلق به کوره دهی بود بنام " خور " که خیلی به آنجا عشق می ورزید و در آنجا درمانگاه و کتابخانه و مدرسه ای ساخت و برای آبادانی آنجا جلوی هر کس و ناکسی ریش به خاک مالید و زانو زد و مهم تر اینکه کتابخانه ای درست کرد و همه کتاب های خطی اش را که در تمام عمر آنها را با خون دل جمع کرده بود، به آنجا منتقل ساخت و وصیت کرد بعد از مرگش ، او را در آنجا دفن کنند . اما می دانید مردم قدر شناس همان سامان با جنازه اش چه کردند؟
وقتی پیکر رنج کشیده او با کاروان استادان و شاگردانش از جمله دکتر اسلامی (ندوشن) ، دکتر باستانی پاریزی ، دکتر زرین کوب ، سعیدی سیرجانی وبسیاری دیگر از چهره های نامدار وطن ، به روستای خور برده شد همان کودکانی که در مدرسه ی یغمایی درس می خواندند و همان مردمی که در درمانگاهش درد های خود را درمان کرده بودند ، به فتوای آخوندک ابله همان روستا ، دامن شان را پر از سنگ های درشت تر از فندق و کوچک تر از گردو کردند تا جنازه ی این خدمتگزار به فرهنگ ایران را سنگباران کنند و درد انگیز تر اینکه پس از دفن جنازه ی حبیب یغمایی ، فرزندانش دو سه روزی در مقبره اش خوابیدند و کشیک دادند مبادا آن پیکر بیگناه را از زیر خاک در بیاورند و به لاشخور ها بدهند ! متاسفانه تاریخ میهن ما از این ناسپاسی ها و قدر نا شناسی ها داستان های بسیار دارد : به یزدان که گر ، ما خرد داشتیم / کجا ، این سرانجام_ بد داشتیم؟
//iranian.com/main/blog/areyo-barzan-14
باری،یغمایی مرد و در شورهزار خور در خاک رفت. سعیدی سیرجانی در همانجا سرود:
ما خستهدلان ز راه دور آمدهایم از خطهء ری به سوی خور آمدهایم تا بازدهیم پیکر پاک حبیب در موطن خود به خاک گور،آمدهایم
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/9956/254/text
همسران : ١ - تمیمه ٢ - (دکتر) نصرت تجربهکار
فرزندان : بدرالدین، پرویز، اسماعیل، احمد، پروین، پروانه، افسانه، پیرایه، مسیح، مریم
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8_%DB%8C%D8%BA%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C
دو تن از دختران او (پیرایه و افسانه یغمایی) هم شاعرند و قطعاتی خوب از آنان در یغما چاپ شده است.طبعا هریک از این فرزندان شایسته گوشهای از کار انتشار پدر را به دست خواهد گرفت تا کوچکترین توقفی و کوتاهی در این راه پیش نیاید.
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/9956/254/text
سال شمار زندگي استاد حبيب يغمايي
١٢٨٣ - شروع به تحصيل در مکتب خانه ی روستا در سن ٦ سالگي
١٢٨٥ - شروع به تحصيلات مقدماتي نزد پدر
١٢٩٥ - مهاجرت به دامغان و اقامت ٣ ساله براي تحصيل در مقطع دبيرستان در مدارس سعادت و ناظميه به مديريت عبدالله خان ياسايي
١٢٩٨ - عزيمت به شاهرود و اقامت دو ساله بمنظور ادامه تحصيل
١٣٠٠ - عزيمت و مهاجرت به تهران و سکونت در مدرسه دارالشفاء - ادامه به تحصيل در مدرسه آليانس
١٣٠١ - شروع به تحصيل در دارالمعلمين عالي
١٣٠٢ - عضويت در انجمن ادبي ايران
١٣٠٣ - همکاري و ارسال مقالات براي روزنامه طوفان به مديريت فرخي يزدي
١٣٠٤ - انتشار کتابی با عنوان " شرح حال يغما و جغرافياي جندق و بيابانک " با مقدمه ی عباس اقبال آشتياني
١٣٠٥ - پذيرفتن مسئوليت فهرست نويسي نسخه هاي خطي کتابخانه سلطنتي در کاخ گلستان
١٣٠٦ - عزيمت به سمنان و انتصاب بعنوان رئيس اداره فرهنگ آن شهر تا سال ١٣٠٨
١٣٠٧ - انتصاب بعنوان رئيس اداره ثبت احوال خور براي مدتی کوتاه
١٣٠٨ - بازگشت مجدد به تهران پس از ٢ سال اقامت در سمنان - شروع به تدريس در مدارس تهران
١٣٠٩ - همکاري با پرفسور محمد اسحاق هندي در تاليف کتاب دو جلدي و چاپ در کلکته با عنوان " سخنوران ايران در عصر حاضر " - شروع به تدريس در مدرسه ی دارالفنون
١٣١٠ - ديماه، فوت پدرش اسدالله منتخب السادات
١٣١١ - در گذشت مادرش، فاطمه
١٣١٢ - نگارش و انتشار کتاب رمان عشقي تاريخي با عنوان " دخمه ي ارغوان "
١٣١٣ - عضويت در اداره انطباعات وزارت معارف
١٣١٥ - تاليف رساله بمنظور آموزش دانش قافيه و مطابق با برنامه رسمي وزارت معارف با عنوان " علم قافيه "
١٣١٦ - همکاري در انتشار ويژه نامه " سعدي نامه " ضميمه ی مجله آموزش و پرورش - با اهتمام و همکاري محمدعلي فروغي شروع به تصحيح کليات سعدي تا سال ١٣٢١
١٣١٧ - تصحيح، چاپ و انتشار " گرشاسب نامه " اثر اسدي طوسي
١٣١٨ - تصحيح غزليات سعدي با همکاري محمدعلي فروغي
١٣٢١ - ششم آذرماه، فوت فروغي و ادامه کار انتشار کتاب منتخب شاهنامه به تنهايي
١٣٢٢ - قبول مسئوليت سردبيري " نامه ی فرهنگ " بمدت ٥ سال - قبول سردبيري " نامه ی فرهنگستان " تا سال ١٣٢٩ - انتشار و چاپ منتخب شاهنامه
١٣٢٣ - پذيرفتن مديريت و سردبيري مجله ی آموزش و پرورش بمدت ٣ سال - انتشار رساله ی ٢٠ صفحه اي، ترجمه ی سعيد نفيسي با عنوان " سازمان آموزش عمومي در اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي "
١٣٢٥ - تصحيح و نگارش مقدمه ی مفصل بر ديوان منوچهري دامغاني
١٣٢٧ - تاسيس و شروع به انتشار مجله ی يغما - بهمن ماه، عزيمت به کرمان و انتصاب بعنوان رئيس اداره فرهنگ کرمان بمدت ٣ ماه
١٣٢٨ - انتقال و عزيمت از کرمان به تهران و اشتغال با عنوان بازرس وزارت فرهنگ
١٣٣١ - انتصاب بعنوان رياست اداره کل نگارش وزارت فرهنگ در دوره ی وزارت دکتر مهدي آذر در دولت دکتر مصدق
١٣٣٢ - تاليف رساله اي کوتاه به نظم و نثر در ١٦ صفحه با عنوان " کاروان فرهنگي از پاکستان به ايران "
١٣٣٧ - تاليف رساله اي کوتاه در مورد تاريخ، جغرافيا، مردم شناسي، زبان و لهجه، معرفي روستاها و فرهنگ مردم جندق و بيابانک با عنوان " واحه جندق و بيابانک يا کوير نشينان مرکزي "
١٣٣٩ - تصحيح و انتشار کتاب ٧ جلدي تفسير طبري
١٣٤٠ - تشرف به خانه خدا و انجام سفر روحاني حج - تصحيح کتاب " قصص الانبياء " تاليف ابو اسحاق نيشابوري - انتشار نامه هاي طبيب نادر شاه، ترجمه ی دکتر علي اصغر حريري بمناسبت افتتاح ساختمان جديد آرامگاه نادر شاه در مشهد
١٣٤١ - شروع به تدريس صناعات ادبي، قافيه و برخي دروس ديگر در دانشسراي عالي و مدرسه عالي ادبيات و زبانهاي خارجي تا سال ١٣٤٤
١٣٤٣ - تصحيح کتابی با عنوان " نمونه های نظم و نثر فارسي " از آثار اساتيد متقدم با مقدمه ی ايرج افشار
١٣٤٤ - انتشار سفرنامه ی منظوم مکه ی معظمه و مدينه ی منوره با عنوان " مدينه ی پيغامبر " يا " شهر پيامبر "
١٣٤٩ - تاسيس کتابخانه ی عمومي خور و بيابانک با دو سالن مجزا - تاليف و انتشار کتابی با عنوان " فردوسي و شاهنامه او " - انتشار يادنامه ی سيدحسن تقي زاده مشتمل بر ٣٠ مقاله، شعر و سخنراني بمناسبت در گذشت تقي زاده
١٣٥٠ - انتشار يادنامه ی مجتبي مينوي مشتمل بر ٣٨ گفتار در ادب و فرهنگ ايراني به پاس ٥٠ سال تحقيقات و مطالعات مينوي با همکاري ايرج افشار و محمد روشن
١٣٥١- انتشار گزيده سروده ها و اشعار خود با عنوان " سرنوشت " - جمع آوري و طبع مجموعه ی خطابه ها، سخنراني ها و مقالاتي که محمدعلي فروغي در باب فردوسي و شاهنامه نوشته بود
١٣٥٣ - انتشار مجموعه مقالات ارائه شده بمناسبت بزرگداشت استاد علي محمد عامري بنام " عامري نامه " - انتشار جلد اول مقالات فروغي با همکاري ايرج افشار شامل ٢٥ رساله، خطابه و مقاله در موضوعات تاريخي، ادبي، حقوقي، سياسي، اجتماعي و مسائل گوناگون روز
١٣٥٤ - تصحيح و انتشار کتابی با عنوان " ابياتي از مولانا صائب " - چاپ جداگانه ی بخش نخست کتاب فردوسي و شاهنامه او در ١٩٦ صفحه به نام " فردوسي در شاهنامه "
١٣٥٥ - دريافت درجه دکتراي افتخاري ادبيات و علوم انساني از دانشگاه تهران - انتشار جلد دوم مقالات فروغي با همکاري ايرج افشار حاوي برخي مقالات سياسي، گزارش ها و همچنين مقدمه هاي او بر کتب مختلف .
- بروز بيماري از ناحيه چشم و شروع دوران نابينايي
١٣٥٦- عزيمت به لندن براي درمان نابينايي چشم - سرودن منظومه ي " نابينايي " در زمان اقامت در لندن
١٣٥٧ - انتشار برگزيده اي از منظومه ی نابينايي، و مطالبی از احوال خود و وقايع زندگي شخصي و اجتماعي در زمان حضور در لندن با نام " سلام آباد "
١٣٥٨ - انتشار منظومه اي در قالب مثنوي با نام " کارنامه کرمان " - همکاري در تهيه و تدوين مجموعه " سي گفتار " به پاس پنجاه سال تحقيقات و مطالعات سيد محمد محيط طباطبايي و نگارش مقدمه اي کوتاه و قصيده اي در ستايش نامبرده
١٣٦٠ - جمع آوري و انتشار کتابی با عنوان " رجال عصر مشروطيت " با همکاري ايرج افشار بر گرفته از مجموعه نوشته ها و يادداشتهاي سيد ابوالحسن علوي درباره ی احوال و زندگي نامه ١٦٢ نفر از رجال دوران مشروطيت
- اسفندماه، تعطيلي دائمي مجله يغما - سفر به کرمان و اقامت يکساله در آنجا
١٣٦١ - بازگشت از کرمان و اقامت در تهران - تصحيح و انتشار غزليات سعدي - تاليف رساله مفصلي در شرح قصيده معروف خاقاني با مطلع " فلک کجرو تر است از خط ترسا "
۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۳ - وفات در تهران
//www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100906680873
سید ضیا، و حبیب یغمایی
سید ضیا، با بسیاری از طبقات مردم (روحانیون، شاعران ، نویسندگان، روزنامه نگاران و ...) و از جمله حبیب یغمایی
رفت و آمد داشت. افسانه ی یغمایی در مقاله اش به این رفت و آمد ها اشاره دارد
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/518122
مصدق و حبیب یغمایی
در دوران حکومت دکتر مصدق و وزارت فرهنگ دکتر مهدی آذر در ١٣٣٢ ، حبیب یغمایی به رياست اداره انطباعات که از سال ١٣١٣ عضو آن بود، انتخاب و بنا به پیشنهاد وی، آن اداره به اداره کل نگارش تغییر نام یافت. دکتر آذر، وزیر فرهنگ به منظور مطلوب ساختن اداره وزارتخانه با هماهنگی مصدق شورای اداری متشکل از استاد حبیب یغمایی، دکتر غلامحسین مصاحب، علی محمد عامری، میرزا رضاخان مزینی، احمد راد، دکتر علی اکبر شهابی و... برگزار کرد که در این شورا مهم ترین مسائل وزارتخانه بررسی میشد و اعضای آن به بحث و تبادل نظر میپرداختند
//www.khorshidonline.com/?itemcode=0-43-997
پس از آنکه دکتر مصدق مجلس سنا را بست، حبیب یغمایی غزلی سرود با این مطلع
ای مصدق ، ترا ثنا گویم
چونکه بر همزن_ سنا باشی
البته برخی افراد این شعر را به بدیع الزمان فروزانفر نیز نسبت می دهند
هنگامی که حبیب یغمایی گرفتار کاتارکت (آب مروارید) در چشم شده بود، منظومه ي " نابينايي " را سرود که دکتر مهدی آذر به وی پاسخ داد. یغمایی گفته بود:
دیگر آن آسمان نمیبینم
خرمن کهکشان نمیبینم
دیگر آن آفتاب پویا را
از کرانتاکران نمیبینم
شفق سرخ رنگ باختران
افق خاوران نمیبینم
دیگر آن برستیغ کوه بلند
ابر را سایهبان نمیبینم
دیگر آن ماه آسمانی را
گر سپر،گر کمان نمیبینم
دیگر از ساقه ی درخت_ کهن
بر گریز خزان نمی بینم...
دکتر مهدی آذر در جواب او سرود:
ای که از فرط دیدن مه و سال
دیگر آن آسمان نمیبینی
تو که داری به دل،دو صد خورشید
چه غم ار کهکشان نمیبینی
غم مخور،ز آنکه چون نکو نگری
زین ندیدن زیان نمیبینی
جز گروهی فریب کارودغل
مردمی در میان نمیبینی
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/10130/40/text
نمونه های دیگری از اشعار حبیب یغمایی
//jomalatziba.blogfa.com/cat-123.aspx
تصاویر
حبیب یغمایی
//nasimk.ir/uploads/news/news-3mxDCSjZO2.png
//2.bp.blogspot.com/_l8o8zV7rJ0Q/S--UuHYw1FI/AAAAAAAAKXI/En9PipMdvoI/s400/habib_yaghmai.jpg
//imna.ir/images/upload/0048/images/3001/HYaghmaee.jpg
دکتر محمود افشار ، حبیب یغمائی ، مجتبی مینوی ، تقی زاده ، عطیه ی تقی زاده (از راست به چپ)
//4.bp.blogspot.com/_Jwx-ydkssGM/SvknZMtQ6_I/AAAAAAAAAWk/eKnhe7kjLjk/s320/10.jpg
شعر روباه و زاغ
//axgig.com/images/41562211977111980133.gif
وصیت نامه ی حبیب یغمایی
//www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/50662825451662327803.jpg
آرامگاه حبیب یغمایی
//www.parsiblog.com/PhotoAlbum/khoor1404/habib.jpg
سنگ قبر حبیب یغمایی
//www.pic.iran-forum.ir/images/i0q7qtz4ldjn43rmxt0q.jpg
در ادامه
خدمتگزاران فرهنگ ایران : ۴ - ادیب الممالک فراهانی
خدمتگزاران فرهنگ ایران : ... شاعره ی توانا فروغ فرخزاد ..... و بیشتر
نظر شما چیست؟
xxxxxxxxxx
Recently by All-Iranians | Comments | Date |
---|---|---|
کار پردازان انگلیس در ایران : ۵٢ - احسان نراقی عنصر فعال فراماسونر | 4 | Dec 04, 2012 |
اشعاری به یاد محمد مختاری شاعر و نویسنده ی مقتول ایران | 11 | Dec 04, 2012 |
خدمتگزاران فرهنگ ایران : ٢٠ - محمد نوری | 2 | Dec 02, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
اشعاری از دختران حبیب یغمایی
All-IraniansSun Aug 05, 2012 08:18 AM PDT
بوسه های شيطانی
بغض کهنه خواهم شد ، از گلوی خاقانی
تا بگريم از اندوه ، آن چنان که می دانی ...
بغض کهنه ای ديگر ، پينه بسته ، عصيانگر
تا بجوشد از چشمم ، چشمه های مرجانی
تا ز آه دامنگير ، واژگون کنم تقدير
وز جنون بگردانم ، خط نوشتِ پيشانی
تا که ديده خون بارد ، تا که خون بشوراند ؛
ردّ پای شيطان را ، از حريم يزدانی
آشيان فرو پاشيد ، روح زندگی کوچيد
اين منم که می گريم ، بر هجوم ويرانی
از دوباره می خندم ، بازلانه می بندم ،
روی باد ويرانگر ، در هوای توفانی
گريه ام غمی ناسور ، خنده ام اميدی دور
آن ز روی ناچاری ، اين به حُکم نادانی
شرمگينم از باور ، کاين زمان پريشان سر
غمگنانه می چرخم ، در مدار حيرانی
خيز تا به هم سازيم ، تا ز بُن براندازيم
اين سپاه ظالم را ، با نوای همخوانی
تا به کی هراسيدن ، هوشياری و ديدن
شانه های ضحاکی ، بوسه های شيطانی ؟
پيرايه يغمايی
//asre-nou.net/php/view.php?objnr=16368
خانه خواب است
دل ز دردِ فراقی نسوزد
در دلی اشتیاقی نسوزد
خانه خواب است و خاموش و خالی
آتشی در اجاقی نسوزد
آرزو بوی پوچی گرفته
شهد عشقی مذاقی نسوزد
در حریق هوسها ز مستی
بستری در اتاقی نسوزد
سینهی سخت نامهربان را
یاد سیمینه ساقی نسوزد
افسانه یغمایی
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/434661
یاد پدر
All-IraniansFri Aug 03, 2012 04:50 AM PDT
درودم به تو ای سخنور که هرگز
نمردی،نمیری،پیمبر تباری
خطا گفتم ای واژهها آفریده
به مُلک سرودن خداوندگاری
بهشتی تو کشتی ز لطف و طرافت
ازیرا ز بدها به دوری،کناری
پی افکندهای کاخ درّ دری را
به حکم سخن شاهی و شهریاری
وگر رنجه دارد ترا ناسپاسی
به دریای لطفت گناهش نداری
به نثر و به تحقیق و شعر و کتابت
سری،سروری،محکمی،استواری
وطن از تو نامی ز فضل سخن شد
ز ایران من باقی و یادگاری
افسانه یغمائی
هشتم خرداد ١٣٧١
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/193321
Jenab-e Shahrvand2
by All-Iranians on Thu Aug 02, 2012 12:09 PM PDTThank you for your visit and for your input. You may also like to view this
امروز كه اي ستوده فرزند
هستي تو بر اين سرا خداوند
«غافل منشين نه وقت بازي است
وقت هنر است و سرفرازي است»
از پا منشين و جا نگه دار
گر سربدهي سرا نگهدار
اين پند شنو زخانه بر دوش
ورخانه بودخرابه مفروش
حبیب یغمایی
//jomalatziba.blogfa.com/cat-123.aspx
توضیح لازم
All-IraniansThu Aug 02, 2012 12:01 PM PDT
در متن وبلاگ، در قسمت مربوط به فرزندان ، اشاره شد که :"دو تن از دختران او (پیرایه و ...) هم شاعرند". شاعره دیگرکه از قلم افتاده است ، افسانه یغمایی است.
Jenab-e Azarbanoo
by All-Iranians on Thu Aug 02, 2012 12:05 PM PDTThank you for your visit and for your supportive input. You may also like to view this
خواجه در بند نقش ايوان است
خانه از پاي بست ويران است
در بحور_ عدم عروض افتاد
بحث ما ابلهان در اوزان است
فاعلاتن مفاعلن چه كني؟
شعر را طبع و ذوق ميزان است
حبیب یغمایی
//sevn.blogfa.com/cat-37.aspx
یادش زنده باشد و روحش پر فتوح.....
shahrvand2Thu Aug 02, 2012 11:00 AM PDT
یادش زنده باشد و روحش پر فتوح.....
ALL Iranians, Thanks
by Azarbanoo on Thu Aug 02, 2012 10:58 AM PDTfor great Info/bio of this Bozorg Mard e IRANi (Ostad Habib Yaghmaiee).