گلی زیبا
اما وحشی در باغچه در آمد
سه دنیا دیده ,
هر یک نگاهی بر گل افکند
اولی گفت:
این گل ِ زیبا کارِ طبیعت است
نه آبی نه خورشیدی خواهد
دومی گفت :این گل نیست
علفِ هرز می باشد
سومین دنیا دیده
و تنها عاقل بینِ آنها
نگاهی بر گل افکند
سپس گفت :
گلِ زیبا من آنم
که باغبانت می شود
آناهید حجتی
Recently by Anahid Hojjati | Comments | Date |
---|---|---|
This is how it happened | - | Jul 24, 2012 |
یک نهر در شهر | 1 | Jul 23, 2012 |
Legendary Patience | 2 | Jul 18, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Original version of this poem was
by Anahid Hojjati on Fri Dec 17, 2010 06:51 AM PSTOriginally, this poem was written as the following:
در آمد گلی زیبا اما وحشی در باغچه
سه دنیا دیده نگاهی فکندند بر گل
اولی گفت
این گل ِ زیبا کارِ طبیعت است
نه آبی خواهد نه خورشیدی
دومی گفت
این که گل نیست
علفِ هرزه می باشد
سومین دنیا دیده
و تنها عاقل بینِ آنها
نگاهی بر گل افکند
سپس گفت :
گلِ زیبا , گلِ زیبا
می شوم من باغبانت
I got idea for this poem after reading comments on نجوای وسوسه
Anahid HojjatiMon Dec 13, 2010 01:58 PM PST
After reading the comments on Shazdeh's blog titled
نجوای وسوسه
and participating on that thread, I got the idea for this poem. The ending means that the way that readers; particularly influential ones (the writers' community), treats a writer/poet should be similar to what a bagheban would do.
a poem about Ahmadinejad that I received from Iran
by Anahid Hojjati on Mon Dec 13, 2010 12:46 PM PSTNot related to subject of this blog but it is fun. In an e-mail from a friend in Iran, I received this poem about Ahmadinejad.
اهل گرمسارم
روزگارم بد نیست
…}چاه نفتی دارم
پول گازی
سر سوزن عقلی
رهبری دارم
بهتر از گاو دوان
دوستانی ،دستشان داغ ودرفش
و سخنگویی كه همین نزدیكیست
لای این شب بوها
گوییا می {
پای آن كاج بلند
اهل گرمسارم
………… ……… ……… ……....ازهمان روزكه خوردم پپسی
توی میدان ولیعصر
شدم تهرانی
اهل گرمسارم
پیشه ام حرافیست
گاه گاهی قفسی میسازم توی اوین
تا به آواز جوانی كه در آن
زندانیست
غم بدبختیتان تازه شود
چه خیالی،،،،چه خیالی میدانم
همشون بیجانند
خوب میدانم
حاصل دولت من بی نانیست
………… ……… ……… …
من مسلمانم
برسرم هالهءنور
جانمازم پرچم
مهرم زور
قصر سجاده من
من وضو باخون
مردم پیروجوان میگیرم
من نمازم را پی تكبیرةالحرام
فقیه
پی قدقامت شورای نگهبان خواندم
كعبه ام بر لب چاه
كعبه ام درتوی
جمكران
افتادست
كعبه من مث یك زندانی
میرود راه براه
میرود بند ببند
حجرالاسود من
كلهء تاروسیاه اوباماست
اهل گرمسارم
نسبم شاید
برسد
به یه هندونهءكالی در چین
نسب من شاید
به پسر عمه چاوز برسد
رهبرم بیخبر از خواب پرید
جنّتی زیبا شد
مرد بقال از من پرسید
چند مثقال كراك میخواهی
من ازاو پرسیدم
رأی مفت سیری چند؟