در آمد گلی زیبا

Anahid Hojjati
by Anahid Hojjati
12-Dec-2010
 

 

 

گلی زیبا
اما وحشی در باغچه در آمد
سه دنیا دیده ,
هر یک نگاهی بر گل افکند
اولی گفت:
این گل ِ زیبا کارِ طبیعت است
نه آبی  نه خورشیدی خواهد
دومی گفت :این گل نیست
علفِ هرز می باشد

سومین دنیا دیده
و تنها عاقل بینِ آنها
نگاهی بر گل افکند
سپس گفت :
گلِ زیبا من آنم
که باغبانت می شود

آناهید حجتی


Share/Save/Bookmark

Recently by Anahid HojjatiCommentsDate
This is how it happened
-
Jul 24, 2012
یک نهر در شهر
1
Jul 23, 2012
Legendary Patience
2
Jul 18, 2012
more from Anahid Hojjati
 
Anahid Hojjati

Original version of this poem was

by Anahid Hojjati on

Originally, this poem was written as the following:

در آمد گلی زیبا اما وحشی در باغچه
سه دنیا دیده نگاهی فکندند بر گل
اولی گفت
این گل ِ زیبا کارِ طبیعت است
نه آبی خواهد نه خورشیدی
دومی گفت
این که گل نیست
علفِ هرزه می باشد

سومین دنیا دیده
و تنها عاقل بینِ آنها
نگاهی بر گل افکند
سپس گفت :
گلِ زیبا , گلِ زیبا
می شوم من باغبانت


Anahid Hojjati

I got idea for this poem after reading comments on نجوای وسوسه

Anahid Hojjati


After reading the comments on Shazdeh's blog titled

نجوای وسوسه

and participating on that thread, I got the idea for this poem. The ending means that the way that readers; particularly influential ones (the writers'  community), treats a writer/poet should be similar to what a bagheban would do.


Anahid Hojjati

a poem about Ahmadinejad that I received from Iran

by Anahid Hojjati on

 

 Not related to subject of this blog but it is fun. In an e-mail from a friend in Iran, I received this poem about Ahmadinejad.


اهل گرمسارم

روزگارم بد نیست
چاه نفتی دارم
پول گازی
سر سوزن عقلی
رهبری دارم
بهتر از گاو دوان
دوستانی ،دستشان داغ ودرفش
و سخنگویی كه همین نزدیكیست
لای این شب بوها
گوییا می {

}

پای آن كاج بلند

اهل گرمسارم
ازهمان روزكه خوردم پپسی
توی میدان ولیعصر
شدم تهرانی

………… ……… ……… ……....
اهل گرمسارم
پیشه ام حرافیست
گاه گاهی قفسی میسازم توی اوین
تا به آواز جوانی كه در آن
زندانیست
غم بدبختیتان تازه شود
چه خیالی،،،،چه خیالی میدانم
همشون بیجانند
خوب میدانم
حاصل دولت من بی نانیست
………… ……… ………
من مسلمانم
برسرم هالهءنور
جانمازم پرچم
مهرم زور
قصر سجاده من
من وضو باخون
مردم پیروجوان میگیرم
من نمازم را پی تكبیرةالحرام
فقیه

پی قدقامت شورای نگهبان خواندم

كعبه ام بر لب چاه
كعبه ام درتوی
جمكران
افتادست
كعبه من مث یك زندانی
میرود راه براه
میرود بند ببند
حجرالاسود من
كلهء تاروسیاه اوباماست

اهل گرمسارم
نسبم شاید
برسد
به یه هندونهءكالی در چین

نسب من شاید
به پسر عمه چاوز برسد
رهبرم بیخبر از خواب پرید
جنّتی زیبا شد
مرد بقال از من پرسید
چند مثقال كراك میخواهی
من ازاو پرسیدم
رأی مفت سیری چند؟