کاش شعر من ماه هم میرفت

کاش شعر من ماه هم میرفت
by Anahid Hojjati
05-Dec-2011
 

 

ابتدا قصدِ از سرودن 

سخنی گفتن ز دانش بود

اندک اندک به خیالم آمد

کاش شعر من ماه هم میرفت

اما یک پری لابلای ابیاتم آمد

گیسوان باز کرد با سرعت

جهت آن , جهتِ شتابِ مردی بود

شعرِِ من اینگونه ز خیالِ فتح ماهِ برگشت .


 

آناهید حجتی

 


Share/Save/Bookmark

Recently by Anahid HojjatiCommentsDate
This is how it happened
-
Jul 24, 2012
یک نهر در شهر
1
Jul 23, 2012
Legendary Patience
2
Jul 18, 2012
more from Anahid Hojjati
 
Anahid Hojjati

thanks Orang for Paria by Shamloo

by Anahid Hojjati on

Very nice. Shamloo did a great job writing Paria and Dariush 's song is very nostalgic for many of us.


Orang Gholikhani

Paria : I like Shamlo's Parya and Dariush song

by Orang Gholikhani on

پریا

احمد شاملو

 

یكی بود یكی نبود

زیر گنبد كبود

لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.

زار و زار گریه می كردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.

گیس شون قد كمون رنگ شبق

از كمون بلن ترك

از شبق مشكی ترك.

روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر

پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر.

 

از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد

از عقب از توی برج شبگیر می اومد...

 

" - پریا! گشنه تونه؟

پریا! تشنه تونه؟

پریا! خسته شدین؟

مرغ پر شسه شدین؟

چیه این های های تون

گریه تون وای وای تون؟ "

 

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه میكردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا

***

" - پریای نازنین

چه تونه زار می زنین؟

توی این صحرای دور

توی این تنگ غروب

نمی گین برف میاد؟

نمی گین بارون میاد

نمی گین گرگه میاد می خوردتون؟

نمی گین دیبه میاد یه لقمه خام می كند تون؟

نمی ترسین پریا؟

نمیاین به شهر ما؟

 

شهر ما صداش میاد، صدای زنجیراش میاد-

 

پریا!

قد رشیدم ببینین

اسب سفیدم ببینین:

اسب سفید نقره نل

یال و دمش رنگ عسل،

مركب صرصر تك من!

آهوی آهن رگ من!

 

گردن و ساقش ببینین!

باد دماغش ببینین!

امشب تو شهر چراغونه

خونه دیبا داغونه

مردم ده مهمون مان

با دامب و دومب به شهر میان

داریه و دمبك می زنن

می رقصن و می رقصونن

غنچه خندون می ریزن

نقل بیابون می ریزن

های می كشن

هوی می كشن:

" - شهر جای ما شد!

عید مردماس، دیب گله داره

دنیا مال ماس، دیب گله داره

سفیدی پادشاس، دیب گله داره

سیاهی رو سیاس، دیب گله داره " ...

***

پریا!

دیگه تو روز شیكسه

درای قلعه بسّه

اگه تا زوده بلن شین

سوار اسب من شین

می رسیم به شهر مردم، ببینین: صداش میاد

جینگ و جینگ ریختن زنجیر برده هاش میاد.

آره ! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لابه لا

می ریزد ز دست و پا.

پوسیده ن، پاره می شن

دیبا بیچاره میشن:

سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار می بینن

سر به صحرا بذارن، كویر و نمك زار می بینن

 

عوضش تو شهر ما... [ آخ ! نمی دونین پریا!]

در برجا وا می شن، برده دارا رسوا می شن

غلوما آزاد می شن، ویرونه ها آباد می شن

هر كی كه غصه داره

غمشو زمین میذاره.

قالی می شن حصیرا

آزاد می شن اسیرا.

اسیرا كینه دارن

داس شونو ور می میدارن

سیل می شن: گرگرگر!

تو قلب شب كه بد گله

آتیش بازی چه خوشگله!

 

آتیش! آتیش! - چه خوبه!

حالام تنگ غروبه

چیزی به شب نمونده

به سوز تب نمونده،

به جستن و واجستن

تو حوض نقره جستن

 

الان غلاما وایسادن كه مشعلا رو وردارن

بزنن به جون شب، ظلمتو داغونش كنن

عمو زنجیر بافو پالون بزنن وارد میدونش كنن

به جائی كه شنگولش كنن

سكه یه پولش كنن:

دست همو بچسبن

دور یاور برقصن

" حمومك مورچه داره، بشین و پاشو " در بیارن

" قفل و صندوقچه داره، بشین و پاشو " در بیارن

 

پریا! بسه دیگه های های تون

گریه تاون، وای وای تون! " ...

 

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا ...

***

" - پریای خط خطی، عریون و لخت و پاپتی!

شبای چله كوچیك كه زیر كرسی، چیك و چیك

تخمه میشكستیم و بارون می اومد صداش تو نودون می اومد

بی بی جون قصه می گف حرفای سر بسه می گف

قصه سبز پری زرد پری

قصه سنگ صبور، بز روی بون

قصه دختر شاه پریون، -

شما ئین اون پریا!

اومدین دنیای ما

حالا هی حرص می خورین، جوش می خورین، غصه خاموش می خورین

[ كه دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟

 

دنیای ما قصه نبود

پیغوم سر بسته نبود.

 

دنیای ما عیونه

هر كی می خواد بدونه:

 

دنیای ما خار داره

بیابوناش مار داره

هر كی باهاش كار داره

دلش خبردار داره!

 

دنیای ما بزرگه

پر از شغال و گرگه!

 

دنیای ما - هی هی هی !

عقب آتیش - لی لی لی !

آتیش می خوای بالا ترك

تا كف پات ترك ترك ...

 

دنیای ما همینه

بخوای نخواهی اینه!

 

خوب، پریای قصه!

مرغای شیكسه!

آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیون تون نبود؟

كی بتونه گفت كه بیاین دنیای ما، دنیای واویلای ما

قلعه قصه تونو ول بكنین، كارتونو مشكل بكنین؟ "

 

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.

***

دس زدم به شونه شون

كه كنم روونه شون -

پریا جیغ زدن، ویغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدن

[ پائین اومدن پود شدن، پیر شدن گریه شدن، جوون شدن

[ خنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر كنده شدن،

[ میوه شدن هسه شدن، انار سر بسّه شدن، امید شدن یاس

[ شدن، ستاره نحس شدن ...

 

وقتی دیدن ستاره

یه من اثر نداره:

می بینم و حاشا می كنم، بازی رو تماشا می كنم

هاج و واج و منگ نمی شم، از جادو سنگ نمی شم -

یكیش تنگ شراب شد

یكیش دریای آب شد

یكیش كوه شد و زق زد

تو آسمون تتق زد ...

 

شرابه رو سر كشیدم

پاشنه رو ور كشیدم

زدم به دریا تر شدم، از آن ورش به در شدم

دویدم و دویدم

بالای كوه رسیدم

اون ور كوه ساز می زدن، همپای آواز می زدن:

 

" - دلنگ دلنگ، شاد شدیم

از ستم آزاد شدیم

خورشید خانم آفتاب كرد

كلی برنج تو آب كرد.

خورشید خانوم! بفرمائین!

از اون بالا بیاین پائین

ما ظلمو نفله كردیم

از وقتی خلق پا شد

زندگی مال ما شد.

از شادی سیر نمی شیم

دیگه اسیر نمی شیم

ها جستیم و واجستیم

تو حوض نقره جستیم

سیب طلا رو چیدیم

به خونه مون رسیدیم ... "

***

بالا رفتیم دوغ بود

قصه بی بیم دروغ بود،

پائین اومدیم ماست بود

قصه ما راست بود:

 

قصه ما به سر رسید

غلاغه به خونه ش نرسید،

هاچین و واچین

زنجیرو ورچین!

 

//www.youtube.com/watch?v=zkRnzwQfJ8Y

 


Anahid Hojjati

comments

by Anahid Hojjati on

this is great.


comments

Proud.

by comments on

I am honoured that you called me a woman.  All women in my life were really strong, and they all achieved what they had wished for.

"It's not about what we believe. It's more about how we behave and influence." Comments


Anahid Hojjati

thanks Ahang jan for reading.

by Anahid Hojjati on

 این پری اول شیطون نبود .ابتدا شعرم اصلأ این بود:

ابتدا قصدم این بود
شعرم در مورد دانش باشد
چون بگفتند برخی‌ ز شعر و شاعر بد
دادند اندرز
 ایرانی‌ باید به علم بپردازد

اندک اندک به خیالم آمد
کاش شعر من ماه میرفت

اما پری اشعارم باز کرد گیسوانش
پوشاند عکس وکتور و اکسلرشین را
و بگفتا زندگی‌ شعر باشد
نه که علمی ست
در علم می کند شخص سیستم ایجاد
که کند حل مشکلش آسان
پیوسته هم باشد
لیک کم بود انسان سیستمتیک

زندگی‌ پس نه علمی‌
بلکه شعری گاه بی‌ وزن و قافیه باشد
مقاومت بی‌‌ حاصل
کتابهای فیزیک و شیمی را
با اشعار سپید جایگزین باید کرد
و گر دنبال کردید این نصیحت من را
پلی‌ دارم میان دین و دانش
پلی‌ دیگر میان دین و آزادی
می فروشم پلهای خود را من

 


ahang1001

این پری از

ahang1001


این پری

از اون

پری های شیطونه

 


Anahid Hojjati

After I wrote this poem

by Anahid Hojjati on

I remembered that Forough has a poem in which she talks about "pari". Here is her poem:

پری کوچک غمگین

من پری کوچک غمگینی را میشناسم

که در اقیانوسی مسکن دارد            

ودلش را در یک نی لبک چوبین

مینوازد آرام آرام

پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه میمیرد

و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.


فروغ فرخزاد 


Anahid Hojjati

Comments, thanks for reading

by Anahid Hojjati on

I am confused. I seem to remember that you noted before that you were a woman. Whatever you say. Your mom is correct. I translated from zargari.


comments

Anahid.

by comments on

Thank you for writing for me.  You probably know that I am not a typical Iranian.

"It's not about what we believe. It's more about how we behave and influence." Comments