با تکیه بردیوارهای خرابم
پا مینهم به درون صفری
پر از نور مبهم مه آلود.
نیستی چنگ مینوازد در آنجا
سراب بند کفش هایش را می بندد
ترفند صبحانه اش را صرف میکند.
و پوچی درد
چون زبانه شعله ای خشمناک
آخرین منطق من را میلیسد.
از این دریافت در عذابم
به پناه گاهم باز میگردم
بگویید اینهم عاقبت آدم ترسو
©آزاده آزاد
Recently by Azadeh Azad | Comments | Date |
---|---|---|
پیروزی نسرین ستوده پس از ٤٩ روز اعتصاب غذا | 32 | Dec 04, 2012 |
نامه به سازمان عفو بین الملل برای آزادی نسرین ستوده | 1 | Nov 30, 2012 |
مفهوم سازی واژه گونه (۳-٩) | 1 | Nov 27, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Zendanian & PW aziz
by Azadeh Azad on Sun Oct 28, 2012 03:01 PM PDTThank you :-).
Z: Thanks for citing Shamlou. While the "coward's end" in his poem is social, mine is existential. It's always a pleasure to read your comments.
Cheers,
Azadeh
برای منوچهر
Azadeh AzadSun Oct 28, 2012 02:54 PM PDT
What a great illustration!
by persian westender on Sun Oct 28, 2012 02:49 PM PDTBoth pictorial and poetical!
چگونه آنچه
Manoucher AvazniaSat Oct 27, 2012 10:07 PM PDT
چگونه آنچه نیست چنگی سرای چیره دستی ست
که سراب را به جنبش می آورد
و ترفند را به چاشت فرا می خواند؟
بی گمان نور هست؛ جنبش هست؛ دیواری هست که رو به ویرانی گذارد؛ و شعله ای که خشمناک گردد؛
و صلابت منطقی که راهی را به پناهگاهی رهنمون گردد.
ایمان بیاورید
به جستار آنچه هست؛
به گلزار هر امید.
...
by Zendanian on Sat Oct 27, 2012 07:25 PM PDT--------------------------------------
در توصیف "عاقبت آدم ترسو"، شاملو شاید بگوید:
" اکنون جمجمهات
عُریان
بر همه آن تلاش و تکاپوی بیحاصل
فیلسوفانه
لبخندی میزند.
به حماقتی خنده میزند که تو
از وحشتِ مرگ
بدان تن دردادی:
به زیستن
با غُلی بر پای و
غلادهیی بر گردن."
بخش هفتم، از سرود پنجم، مجموعه ی "آیدا در آینه".