گذشته و گسستگی یا آینده وهمبستگی؟


Share/Save/Bookmark

David ET
by David ET
13-Mar-2010
 

راه رسیدن به آزادی ۳ : بخش پایانی: “جبهه همبستگی ایرانیان” (Iranian Solidarity Front)

در بخش نخست صحبت از این شد که رفراندوم در شرایطی که هنوز زمینه های لازم تبادل آزاد عقیده ها و آزادی و سازماندهی لازم وجود نداشته باشد ، هر چند در ظاهر دهان گیر و دموکرات مابانه باشد ولیکن در عمل و نتیجه همان گونه که در گذشته آزمون شده چیزی جز یک طبل خالی و بدون محتوا نخواهد بود. در بخش دوم مقاله، پیشنهاد شد که همه نیروهای آزادیخواه و سکولار در گرد اهداف، پندار، گفتار و رفتار های مشترک همگامی کرده و تلاش در ایجاد یک دولت سکولار و آزادیخواه که در آن همه مردم و نیروها حق ابراز عقیده ، مناظره، انتخابات پارلمانی و غیره دارند ….داشته باشند و اینکه تنها در سایه یک سیستم غیر عقیدتی همه نیروهای آزادیخواه خواهند توانست با شرایط برابر تبلیغ افکار و نمایندگان خود کرده و در صورت داشتن بیشتر رای حتی میتوانند خواستار تغییر قانون اساسی به شیوه دلخواه خود شوند با شرط این که اصول اولیه سکولار بودن دولت، اتکا به رای مردم و اصول محور مشترک مانند حقوق بشر، برابری جنسی ( ماده ۲ قانون اساسی پیشنهادی) را احترام بگذارند .

هدف بخش پایانی این مقاله دعوت به ایجاد و سازماندهی یک “جبهه همبستگی ایرانیان” (Iranian Solidarity Front) برای عرضه جمعی آلترناتیو، راهکار و جایگزینی دیکتاتوری مذهبی نظامی کنونی با یک نظام دموکراتیک و سکولار میباشد.

***

در مسائل علمی ، دلیل قبول و رد یک تئوری، آزمایش و عمل پذیری آن میباشد. مسائل اجتمایی و سیاسی نیز مبری از این قانون کلی نمیباشند بجز این که آنها در آزمونه تاریخی قرار گرفته و یک طرز فکر پس از این که در عمل و به شکل های متفاوت در جامعه بار ها تکرار میشود، اگر نتیجه دلخواه را ندهد سر انجام، طرفداران روشن بین آن به این نتیجه میرسند، که آن تئوری یا طرز فکر عملی نبوده و فکر آلترناتیو های دیگر میفتند. از جمله آزمونه های اجتمایی که در صحنه تاریخی و مردمی ایران پس از ۳۱ سال به نتیجه نرسیده و وقت آن است به زباله دان تاریخ سپرده شوند به این قرار اند:

۱- تجربه جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن که شامل موادی مانند : ولایت فقیه، شورای نگهبان و سایر فلیتر های دین گرایی میباشد.

۲- تجربه سعی در رفرم و یا تداوم جمهوری اسلامی به شکل های مختلف از جمله تلاش های ابتدای انقلاب و همکاری توسط نیروهای میانه رو مذهبی و غیرمذهبی و حتی بعضی از نیروهای چپ گرا و غیره - که با گرفتن پستهای کلیدی مانند نخست وزیری، وزارت، ارتش،ریاست جمهوری و غیره باز هم به نتیجه با دوام نیانجامید

۳-تجربه مبارزه مسلحانه با رژیم توسط بعضی گروه های چپ گرا، و یا سعی در کودتا و سایر براندازی های نظامی و یا درگیریهای قومی و منطقه ای و غیره.

۴- تجربه سعی در گرفتن اکثریت رای توسط عناصر مذهبی که خواستار نظامی که بر اساس قانون اساسی خود جمهوری اسلامی عمل میکند با تحت کنترل گرفتن ریاست جمهوری با رای میلیونی مردم و یا گرفتن بسیاری از صندلی های مجلس شورای اسلامی توسط نمایندگان میانه رو مذهبی …

۵- تجربه اخیر همبستگی برای ریاست جمهوری موسوی تحت نظام کنونی که حتی پس از کسب رای ، با کودتای انتخاباتی و حمایت والی فقیه و شورای نگهبان به به عمل نیانجامید .

تجربه ۳۱ سال گذشته را همینطور میتوان به شیوه دیگری نگریست :

۱- عدم حمایت دائمی مردم از هر گونه تندروی چه از سوی حکومت، چه از سوی مخالفین آن

۲- عدم موفقیت آنانی که به شکل های متفاوت تلاش در تغییر درونی حکومت به یک نظام قانون پذیر و میانه رو دارند .

و از همه مهمتر ؛

۳- عدم موفقیت در جلب اکثریت مردم با تکروی گروهی، فکری، سلطه گری، خود محور بینی ، شعار دادن یا ضدیت و تکذیب یکدیگر

اگر هر یک از نیروهای مخالف رژیم با هر گونه طرز فکری ، صادقانه به گذشه بینش کنند، به سختی میتواند نتایج بالا را تکذیب کنند: چه سکولار، چه غیر سکولار، چه مذهبی، چه غیر مذهبی، چه چپ چه راست و چه آنان که در برحه هایی شریک در قدرت بودند و یا آنانی که هیچ زمان این امکان را نتوانستند بیابند . حتی این جمع بندی شامل طرفداران و زمام داران کنونی رژیم هم میشود که با این که تمام پست ها و رهبری های انتظامی، سیاسی و اقتصادی را در کنترل خود دارند باز هم تنها با دروغ، زور، زندان، شکنجه و اسلحه توانسته اند بر زمام قدرت تکیه کنند.

لیکن این بینش علمی و عملی با تمام بن بست هایش، پس از ۳۱ سال، در درون خود و به روشنی راه حل را هم ارائه میدهد. البته درک این راه حل ساده! خواهان برداشتن عینک خود مداری و دوری از هر گونه غرض می باشد:

راه حل همان همبستگی مردم و نیروهای مستقل ، آزادیخواه، سکولار و حتی غیر سکولار اگر اعتقاد به تبادل نظر در محیطی آزاد باشند، میباشد.

همان گونه که تکرار شد، اگر این نیروها با همبستگی و دور از تکروی و خود محوری و بلکه با هدف رسیدن به ایرانی آزاد، دموکراتیک و جدا دین که بر اساس قانون و حقوق بشر با یک دیگر همبستگی کنند، در اصل همان خواسته مردم ایران که چیزی جدا از خواسته های طبیعی هر انسانی نیست را جامه حقیقت خواهند بخشید.

در حالی که نظام دیکتاتوری مذهبی زمام امور را دارد، سوالی که هر ایرانی با هر عقیده ای میتواند از خود، هم فکران و رهبران خود بکند این است :

آیا روش های مختلف ۳۱ سال گذشته ما به نتیجه دلخواه خود رسیده است یا نه ؟

آیا در سایه یک نظام غیر عقیدتی و سکولار افکار خود را بهتر میتوانیم بیان کنیم و گسترش دهیم و یا اکنون ؟

آیا مخالفت بینشمندانه با طرز فکر دیگرانی که حرفشان را قبول نداریم در محیطی آزاد و دموکراتیک عملی تر است یا اکنون ؟

اگر به برتریت راه خود اعتقاد داریم، آیا در سایه حکومت قانون و مبری از برتری شخص یا گروه و عقیده مشخصی میتوانیم سعی در به دست آوردن رای و اعتماد مردم کنیم یا اکنون؟

پس آیا هنگام آن نیست که دست در دست دهیم و براهدافی که با هم اشتراک داریم تمرکز کنیم به جای درگیریهای بی نتیجه با یکدیگر در مورد روش های متفاوت رسیدن به آن اهداف مشترک !؟

و آیا قبول داریم اشکال ما :عدم باور به خود و دیگران، عدم همبستگی و عدم سازماندهی میباشد ؟

و آیا آن نیست که هر کدام از ما میتوانیم با دوستان، نزدیکان و حلقه تماسی خود شبکه هایی ترتیب دهیم و بدون زیر پای گذاشتن عقاید و هویت شخصی و گروهی خود‎، با اتکا به اصول مشترک، یک دست و همصدا این زنجیره همبستگی را مستحکم تر، طولانی تر و با انسجام تر کنیم ؟

لازمه شرکت و حمایت ”جبهه همبستگی ایرانیان” تنها یک باور است: اعتقاد به جدایی دین و دولت

اگر از دیگران انتظار داریم به آزادی افکار ما چه دینی و چه غیر دینی در محیطی مصالحت آمیز احترام بگذارند، ما نیز در مقابل وظیفه داریم به حقوق انسانی آنان احترام متقابل قائل شویم و لازمه این احترام متقابل، نظامی است که این گونه شرایط برابر را برای تمامی مردم ایران تضمین کند.

برای بهبود آینده ایران، بجای شروع و ایراد از دیگران ،نخست باید از خود شروع کنیم:

آیا زمان آن نیست که به جای پنداربه تفاوتها، گذشته و گسستگی …. به ارزش های مشترک، آینده و همبستگی بیاندیشیم؟ آیا پس از ۳۱ سال گسستگی از یکدیگر ، آماده همبستگی با همدیگر … برای آزادی، صلح و رفاه خود، فرزندان، خانواده، دوستان ،ملت و میهن خود هستیم؟

اتحاد و همبستگی تنها راه نجات ما ایرانیان و هر ملتی از زیر بار هر گونه استبداد بوده و خواهد بود… و اولین قدم این است که بگوییم: آری

اصول مشترک پیشنهادی برای جبهه همبستگی ایرانیان


Share/Save/Bookmark

more from David ET
 
David ET

Jamshid

by David ET on

I agree. Coming up next :-)


jamshid

David ET

by jamshid on

As noble as your efforts are, by now, after 30 years of IRI rule, people cannot be convinced of anything that they don't already agree with.

Therefore in my opinion, Iranian exiles' effort should now shift from ideas/visions to organizations/actions. There lays the difficult part. The vision you have is well enough, and any required fine tuning should be done in the phase of organziation and action.

It is now time for brainstorming ideas and methods revolving organization, custom taylored to the individualistic nature of Iranians. I think it is more than feasible to do so.

The Iransecular site should have a tab in which people are allowed to leave comments on methods of organization and action. With time, the ideas will come in. These raw ideas, coming from a wide spectrum of Iranian views, can then be developed into a full fledge plan of action.

It is our brains against theirs.


benross

Interesting

by benross on

A bunch of names. One of them explicitly noting he is not the hacker or spammer! but maybe he might be the one to whome report the abuse?... nah, leave him alone!


Hovakhshatare

No surprise. This regime has never hesitated

by Hovakhshatare on

to spend money on 3 top priorities:

1-Going after any and all 'opposition' or anything resembling sanity by any means necessary. Given type and class of their supporters fahashi, beating, raping and killing is the preferred approach

2- Money on technologies of control and fear, including human resources via bribing and giving points to khaen and low lives who will do anything for a buck.

3-Propagande, misinformation, lobbying

Check your first link it may be broken.

As for the Ip being from near Ghazvin, again no surprise given the followers of this regime.


David ET

Vulgar commentary by a Basijee? on Iran Secular Site

by David ET on


David ET

benross

by David ET on

You are making a good point in general that each person and group decides for self how to act or react.

However I still think we are one step ahead of ourselves. In other words we want to know how to act when opposing the regime , BEFORE even having a definite goal, plan or leadership.

As you indicated the course of action can not be fabricated in advance and each time and situation will call for its own, but before we even get there we must define ourselves.

Just imagine going in to war with an enemy without any specific strategy and tactics and each person and group fighting its own way with minimum organization, planning or effective leadership while the enemy has defined goals, plans and tools to fight.

After the "give back my vote" era , the rest of the actions has been undefined and without necessary foundation for a successful and defined result.


David ET

Hovakhshatareh

by David ET on

 فکر میکنم دلیل عدم اتحاد اپوزیسیون بیش از هر چیز خود محور بودن است. بسیاری و شاید همه شان حرف از اتحاد میزنند ولی همه میخواهند رهبر این اتحاد باشند و میخواهند این همبستگی زیر پرچم آنان شکل بگیرد . به عبارت دیگر هنوز چیزی نشده میخواهند قدرت را در سلطه خود بگیرند. حتی نیمه رهبران کنونی جنبش درون ایران بمانند موسوی، کروبی یا خاتمی تا وقتی سکولار ها حرفی نزدند از نیرویشان و رایشان استفاده کردند ولی تا مردم در خیابان خواست خود را مانند پایان دادن به ولایت فقیه یا جمهوری ایرانی شعار دادند ، پشت مردم را خالی کردند یعنی حاضر به قبول این واقعیت نبودند که این جنبش مجموعی است از افکار مختلف و نه فقط آنچه آنان میگویند . یا بطور مثال رضا پهلوی صحبت از این میکند که پس از رفراندوم به رای مردم چه مشروطه چه جمهوری احترام خواهد گذشت ولی تا قبل از آن در عمل حاضر نیست بطور رسمی زیر چتر یک اتحادی رود که خود یا مشروطه خواه رهبری آن را به عهده نداشته باشند . اینها همه یعنی  تکروی ، خود  محوری و گذاشتن خواسته های شخصی، گروهی و عقیدتی پیش از : ایران . و چاره این است که این حرکت سالیداریته و همبستگی را از بطن مردم ( grassroots ) آغاز کرده و پس از گسترش آن دیگران برای بقای خود راهی جز پیوستن به آن نخواهد داشت
 ، همان طور که پس از انتخابات بسیاری از جنبش که با شعار "رای ما کو" شروع شد دفاع کردند با این که انتخابات را تحریم کرده بودند.

benross

Here is the dilemma

by benross on

I see my neighbour beating his wife as his door step. Do I call the police? do I ignore and go inside? do I step forward and try to reason with him? or do I beat the crap out of this bastard?

Each and every of these options can be the right one for that particular circumstance. And each and every of these options can have a disastrous impact on his wife, her children and her life.

We can't 'prescribe' an action. It's simply impossible to predict the right course of action for all occasions. All we can do is not to fabricate an 'ideology' based on a specific course of action. Apparently 'non-violence' has now become another ideology... which will fail all of us, particularly the idea of non-violence. 


Hovakhshatare

That is the only challenge. Unity.

by Hovakhshatare on

Item 3 is a key point and a cultural weakness

- عدم موفقیت در جلب اکثریت مردم با تکروی گروهی، فکری، سلطه گری، خود محور بینی ، شعار دادن یا ضدیت و تکذیب یکدیگر 

 

While factors like the leftist armed movement was a fact. IRR was enabled not by them but by manipulation of Iranian political discontent at the time, into mass uprising via a well orchestrated foreign coalition (Green belt, 79 contract end dates,...) that we as a nation fell for.

I think it is ironic that everyone screamed armed/violent resistance where reform was practical and in process (Bakhtiar...), now only peaceful means are being demanded where reforms are impossible and there is no sign of progress. Both seem out of step with what is best for Iran. Then and now