دوستان عزیزم:
دنیا چه کن فیکون شد! یک روز شاد و بی خیال گفتگو می کردیم و روز بعد شاهد بدترین خشونت ها نسبت به یکدیگرشدیم. یک روز با هم می گفتیم و می خندیدیم و روز بعد به هم ناسزا و متلک گفتیم. یک روز به نظرات متفاوت یکدیگر احترام می گذاشتیم و روز بعد به خون یکدیگر تشنه شدیم. چه حیف. جامعهء کوچک ایرانیانی که در ایرانین دات کام دور یکدیگر جمع شده اند آنقدر بزرگ نیست که از دست دادن حتی یک عضو آن برای ما مهم نباشد. حتی یک نفر از این جمع نیز نمی بایست هرگز به جایی برسد که بخواهد دیگر روی دیگران را نبیند. حیف شور و شوق و تفکر و تعقل این گروه است که آن را بدست احساس بی لگام بدهیم و با یکدیگر دشمن شویم. خود من چنان در اثر تالم قتل فرزندان زیبا و برومند ایران غمگین و احساساتی شده بودم که یکی دوتا چیز هم نوشتم که شاید شایستهء این جمع نبود. مرا ببخشید. اختیار از دست من بیرون شد.
از نگرانی های روزمرهء ایران تا تماشای این همه حملات شخصی و بی امان به یکدیگر، مدتی بود که کاملا بیحوصله شده بودم. می آمدم و می خواندم و حرفم نمی آمد. به راستی که مشاهدهء این همه تندی و تنفر قلبم را پر از غم می کند. قدیمی ها ساکت شده اند و دیگر صدای آنها را نمی شنویم و بعضی از جدید تر ها هنوز به سایت دلبستگی ما را ندارند، پس بی دریغ تیغ می کشند و می درند. بانوان فرهیختهء این سایت که با مردان این سایت مشغول گپ و صحبت بودند و به قول ادبا "گل می گفتند و گل می شنیدند" به ناگاه با همان مردان چپ افتادند و مردان که همیشه نهایت احترام را برای زنها داشتند به ناگاه با تمسخر و مضحکه به مصاف زنان آمدند. مگر بار اول است که می دانیم چه کسی شاه پرست و چه کسی چپ و چه کسی راست است؟ چطور تا کنون این همه ادبیات ما پر از تنفر نبود؟ چطور شد که حالا دیگر چپ و راست شاهد "هل من مبارز" (یا آی نفس کش) یک نفر در یک جای سایت هستیم؟ دوستان عزیزم، گیرم که از شدت عصبانیت و تنگی خلق جد و آباد یکدیگر را گفتیم و یکدیگر را" افشا" کردیم و به قول معروف پته های یکدیگر را روی آب ریختیم و بابت بیمهء رفتارمان روی سایت، از طریق پست الکترونیکی هم خروارها فحش و افشاگری و ابراز ارادت به دشمنان دشمنانمان هم کردیم. بعدش چه؟ چه نصیب ما می شود؟ چه نصیب خانواده ای که با خون دل و مماشات و دوستی و تحمل پرورده ایم می شود؟ آیا مشکلات ما همگی حل خواهند شد؟ من مطمئنم تنهایی مشکلات ما را بدتر خواهد کرد نه بهتر.
من به سهم خودم از این همه تنفر و بیزاری و حملات بی امان اعلام برائت می کنم. اگر قلم این حقیر کسی را آزرده است از او پوزش می خواهم و دست آشتی به روی او دراز می کنم. نام و کاراکتر من مجازی است، اما خود من مجازی نیستم. من یک ایرانی عاشق ایران و ایرانی ها هستم و به سایت ایرانین دات کام و همسایه هایم در این فضا مهر می ورزم. از شما دعوت می کنم برای دقایقی، برای آشتی و صلح و صفا و مشاعره به من بپیوندید. اگر مشاعره دوست ندارید هرچه دلتان می خواهد بیاورید، موسیقی، فکر، عشق، لطیفه، هر آنچه که باعث انبساط روح آزردهء این محفل شود. مرا برای جسارتم ببخشید، اما خواهش می کنم از هرگونه جدال و آنچه باعث آزردگی و کدورت بیشتر شود خود داری فرمایید.
این هم شعر آغازین امروز:
هدیه دوست
گلی را که دیروز
به دیدار من هدیه آوردی ای دوست
--دور از رخ نازنین تو--
امروز پژمرد!
همه لطف و زیبایی اش را
--که حسرت به روی تو می خورد و
هوش از سر ما به تاراج می برد،--
گرمای شب برد!
صفای تو اما گلی پایدار است
بهشتی همیشه بهار است.
گل مهر تو در دل و جان
گل بی خزان،
گل تا که من زنده ام ماندگار است.
«فریدون مشیری»
1. عکس یادآور بنفشه ایست به نام سوری.
2. برای هر پیام این بلاگ من 10 سنت به ایرانین دات کام هدیه خواهم کرد. اگر خواستید شما هم به من بپیوندید.
Recently by Javad Yassari | Comments | Date |
---|---|---|
سردار پلیس اسماعیل احمدی مقدم = یک بی ناموس | 4 | Jun 21, 2011 |
خایه مال ترین ایرانی خارج از کشور | 20 | Aug 03, 2010 |
نامه ای به شهرام امیری عزیزم | 7 | Jul 21, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
من دیگه بچه
MoorcheThu Oct 29, 2009 08:49 PM PDT
من دیگه بچه نمیشم، نادر گلچین
برنامه ای از دی جی مورچه تا قبل از رسیدن مهمانان.
سلام بر دوستان,
MoorcheThu Oct 29, 2009 08:40 PM PDT
دل ساده
برگرد و در ازای یک حبه کشک سیاه شور
گنجشک ها را
از دور و بر شلتوک ها کیش کن
که قند شهر
دروغی بیش نبوده است
شب شما خوش خانم منا
Javad YassariThu Oct 29, 2009 08:26 PM PDT
با تشکر از اشعار بسیار دل انگیز شما،
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمانست این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
نفر بعد لطفا دال عنایت بفرمایید.
"M"
by Mona 19 on Thu Oct 29, 2009 08:22 PM PDTتو را من چشم در راهم شباهنگام
كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندهي فراهم
تو را من چشم در راهم .
شباهنگام ، در آن دم كه بر جا دره ها چون مرده ماران
خفتگانند
در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام
گرم يادآوري يا نه ، من از يادت نمي كاهم
تو را من چشم در راهم
با اجازه شما من مرخص بشوم.شب خوبی داشته باشید جناب یساری.
مونا
با تشکر از هدیهء پر ذوق شما، بانو منا
Javad YassariThu Oct 29, 2009 08:14 PM PDT
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زانکه منزلگه سلطان دل مسکین منست
یارب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین منست
حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسروشیرین من ست
"V" again :))
by Mona 19 on Thu Oct 29, 2009 08:08 PM PDTموسیقی اش رو هم پیدا کردم
//www.semital.com/g.htm?id=1611
معشوقه به سامان شد
علیرضا افتخاری
اي عاشقان اي عاشقان آن کس که بيند روي او
شوريده گردد عقل او آشفته گردد خوي او
معشوق را جويان شود دکان او ويران شود
بر رو و سر پويان شود چون آب اندر جوي او
الف خدمت بانو منای عزیز و لطفا شما هم الف لطف بفرمایید.
Javad YassariThu Oct 29, 2009 08:03 PM PDT
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده
باز گردد یا برآید چیست فرمان شما
"الف"
Mona 19Thu Oct 29, 2009 08:00 PM PDT
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
سلام خدمت بانو منای عزیز
Javad YassariThu Oct 29, 2009 07:54 PM PDT
وقت است که بر لاله خروشی بزنیم
بر سبزه و گل خانه فروشی بزنیم
دفتر به خرابات فرستیم به می
بر مدرسه بگذریم و دوشی بزنیم
"V"
by Mona 19 on Thu Oct 29, 2009 07:50 PM PDTسلام آقای یساری " و" لطف کنید
دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگوآمدم، نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو
گفتم: ای عشق، من از چیز دگر می ترسم
گفت: آن چیز دگر نیست دگر، هیچ مگو
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی، جز که به سر هیچ مگو
سلام بر دوستان عزیزم. لطفا دال عنایت بفرمایید.
Javad YassariThu Oct 29, 2009 07:29 PM PDT
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
سلام بر دوستان
Mona 19Thu Oct 29, 2009 09:45 AM PDT
دیدی ای دل که غـــم عشق دگربار چه کرد ؟
چون بشـــــد دلبر و با یار وفادار چه کرد ؟
آه از آن نرگس جــــادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چــه کرد ؟
اشک من رنگ شفــــق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد ؟
روز همگی به شادی
مونا ؛)
sobh bekhair Mr. Yassari va doostaan....meem to you...haala daal
by Monda on Thu Oct 29, 2009 09:19 AM PDTMy apologies if this is a repeat on your thread. I have not had the opportunity to read all contributions. Here's one of my favorites of Naderpour:
من بی خبر به راه سفر پا گذاشتم
آگاهی از نیاز عزیزان نداشتم
در کوره راه های تهی می شتافتم
چون سوسمار مست به دنبال آفتاب
در زیر پنجه های ترم ، ریگ های خشک
فریاد می زدند که ما تشنه ایم ، آب
شرمنده می گذشتم و آبی نداشتم
در زیر روشنایی لیمویی غروب
از خواب نیمروزی ، بیدار می شدم
از گوشوار نقره ای ماه می پرید
برق ستاره ای
مرغابیان وحشی فریاد می زدند
پس آن ستاره کو ؟
من جز نگاه خویش جوابی نداشتم
در شهر ناشناخته ای پرسه می زدم
دیوارهای شهر مرا می شناختند
اما ز آشنایی خود دم نمی زدند
گوی نقاب ترس به رخساره داشتند
من جز سکوت خویش ، نقابی نداشتم
ای ریگ های تشنه ی خورشید سوخته
این بار اگر به سوی شما رخت برکشم
از چشمه های آب روان مژده می دهم
ای کاروان وحشی مرغابیان شب
این بار اگر نگاه به سوی شما کنم
از کوکب سپیده دمان مژده می دهم
ای قامت خمیده ی دیوارهای شهر
این بار اگر به خلوت راز شما رسم
از روزگار امن و امان مژده می دهم
من با امید مهر شما زنده ام هنوز
پیوند آشنایی ما ناگسسته باد
گر فارغ از خیال شما زندگی کنم
چشمم بر آفتاب و بر آفاق ، بسته باد
حالا «میم» بدهید !
Anahid HojjatiWed Oct 28, 2009 11:28 PM PDT
سرم خورد بر سنگ و باز آمدم
که کاری که فرموده دانا کنم
وزان پس همه هرچه بایست کرد
به فرمانِ اهورمزدا کنم
مرا گفت زین پس به نیرویِ شعر
چراغی فرا راهِ جان ها کنم
از شعر «پیام آورِ مهر» سروهُ «فریدون مشیری»
نفر بعدی لطفا سین عنایت بفرمایید
Javad YassariWed Oct 28, 2009 11:06 PM PDT
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس
بانو مورچهء عزیز،
Javad YassariWed Oct 28, 2009 10:55 PM PDT
راستش خودم هم همین فکر را کرده بودم که دو برابرش کنم. روی چشم. فقط یک نفر دیگر هم از طریق مکاتبه به من گفته که او هم هر چه من بدهم می دهد، اما من فکر می کنم ایشان فقط بر مبنای همان 10 سنت بدهند من راحت ترم چون اختیار خودم را دارم ولی از قول دیگران نمیتوانم حاتم بخشی کنم!
خیلی ممنون از مشاعرهء شما دوست عزیزم خانم مورچه فرنگی. شاد باشید و شب خوبی داشته باشید.
ساقی بده
MoorcheWed Oct 28, 2009 10:41 PM PDT
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند این سرو سهی سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
آقای یساری منم
MoorcheWed Oct 28, 2009 10:38 PM PDT
آقای یساری منم غزل خداحافظی رو با اجازتون بخونم. ممنون از همکارتون. و قبل از اینکه برم یه درخواست خیلی کوچولو داشتم؛ میشه نرخ هر شعر رو از ١٠ سنت به ٢٥ سنت عوض کنید؟
بسیار زیبا بود بانو مورچه!
Javad YassariWed Oct 28, 2009 10:37 PM PDT
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بیسر و سامان که مپرس
کس بامید وفا ترک دل و دین مکناد
که چنانم من ازین کرده پشیمان که مپرس
شب خوش نازی
MoorcheWed Oct 28, 2009 10:32 PM PDT
شب خوش نازی جون، و خداحافظ تا فردا شب.
در آتشم من و این مشت استخوان بر جاست
عجب که سینه ز سوز نفس نمی سوزد
ز بسکه داغ تو دارم چو لاله بر دل تنگ
دلم به حال دل هیچ کس نمی سوزد
به جز من و تو که در پای دوست سوخته ایم
رهی ز آتش گل و خار و خس نمی سوزد
شب بخیر
Javad YassariWed Oct 28, 2009 10:31 PM PDT
با تشکر از لطف شما نازی خانم، شب خوبی داشته باشید.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
خوب دیگه این هم دال آخر من و من مرخص میشم!
Nazy KavianiWed Oct 28, 2009 10:27 PM PDT
دیدهء بختم، دریغا کور شد
دل نمرده، زنده اندر گور شد
دست گیر ای دوست، این بخت مرا
تا نبیند دشمنم کو کور شد
شبتون بخیر آقای یساری و مورچهء عزیزم. به امید دیدار فردا شب دیر وقت.
دال عنایت بفرمایید
Javad YassariWed Oct 28, 2009 10:24 PM PDT
یاد باد آنکه نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود
یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست
وانچه در مسجدم امروز کمست آنجا بود
تو مهری و تو
MoorcheWed Oct 28, 2009 10:15 PM PDT
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
Yanni Voices
by Moorche on Wed Oct 28, 2009 10:13 PM PDTChloe, Ender Thomas, Nathan Pacheco
Ender Thomas
Nathan Pacheco
این هم ی من و حالا ت بدین!
Nazy KavianiWed Oct 28, 2009 10:11 PM PDT
یک لحظه غمت از دل من می نشود دور
گویی که غمت را جز ازین رای دگر نیست
یک بوسه ربودم ز لبت، دل دگری خواست
فرمود فراق تو که: فرمای، دگر نیست
واقعا این شعر عراقی زیبا و پر از طنز نیست؟
من لام را تقدیم کردم بانو مورچه!
Javad YassariWed Oct 28, 2009 10:07 PM PDT
من در خدمت شما هستم بانو مورچه! این دمیس روسوس زمان ما خیلی کیا و بیا داشت! ما همهء ترانه های او را بلد بودیم و می خواندیم! در تهران هم یک بار کنسرت گذاشت که البته نوبت به ما نرسید که از نزدیک او را ببینیم.
ای چشم رهی
MoorcheWed Oct 28, 2009 10:07 PM PDT
ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی
نازی جون من تو یوتوب پرسه میزنم.
شب خوش خانم هاله!
Javad YassariWed Oct 28, 2009 10:04 PM PDT
منت گذاشتید! از شما هم متشکرم. امیدوارم شب بسیار خوبی داشته باشید.
اقای یساری،تازه سر شبه، منم منتظره ل میشینم.
MoorcheWed Oct 28, 2009 10:19 PM PDT
نازی جون من کنسرت دمیس روسس رو وقتیکه اومد لوس انجلس رفتم. ولی همینطور که گفتید؛ بیشتر انگلیسی خوند.
هالی جان ممنون از موزیک ترکی.
هالی جان، شب خوش وتا مشاعره ی دوباره فردا شب.