احمد شاملو نظر دارد که شاهین ادب ایران در جوانی ساز میزده و آواز می خوانده است اما چون به کهولت میرسد بد دلان مذهبی بر او بر می آشوبند و معدومش میسازند و در این میان اهل بیت اش اصلی ترین شاهکارهای شعری اش را در چاه می افکنند تا مگر از شهادت او جلوگیری کنند که البته خلافش انجام میشود.ـ
این علم به منصه وجود در آمده است که الگوی بناهای مخروبه را از روی انچه بدست می اید دوباره سازی میکنند . در این میان من اصلح دیدم که سعی در دوباره نویسی اشعار معدوم حافظ شیرین سخن کوشائی کنم و در این میان بخت هم یاور شد تا منابع الهام شعری ام من را تنها باقی نگذارند و این غزل و بیش از 600 اثر دیگر که به تدریج منتشر خواهم کرد بو و حال و هوای اشعار معدوم شده حافظ را دارند. حالا چگونه این اشعار در درون ژن های متوالی سفر کرده و عاقبت در من شکوفا شده اند سئوالیست که من پاسخی بر آن ندارم. نمیدانم باور میدارید یا نه که در موقع نوشتن این اشعار من فقط انگشتانم را حرکت داده ام و تقریبا تمام اشعار بدون اراده من بر صفحه کاغذ جاری شده اند. و چون به خود باز آمده ام یک کلام از انرا به خاطر نیاورده و یک فقره را هم از حفظ ندارم با توجه به اینکه تا این زمان بیش از ده درصد از دیوان خواجه را مطالعه نکرده ام و نمیدانم این جوشش پنهان چگونه تمام تفکر من را در خودش به پویائی وا داشته است.ـ ضمنا هرگز انتظار نداشته باشید که بیان شعری من استحکام سیقل خورده ی آن لسان الغیب را داشته باشد
آنکه بر خـــــاطر ما چــــــوب ملامــــــت میــــزد
خــــود چنـــــان بود؟ که بر کِشته دلالت میــزد؟
بانگ میـــــزد که مسلمانی ی او بـــــاطل شــد
من چنینــــم، ز چه خـــــود را به بلاهـــت میزد؟
ایها الناس بریزید که ایمــــــــان مسلمانی رفت
خود مِی آلــــوده بـــه من برگِ شکایت میـــــزد
او خفانوش ولی بــــــاز مـــرا پنجـــه و دســـت
من همینــــم، ز چه آوای فقــــاهت میـــــــــزد
اگــــــرش مضـــطرب از بهـــــر مسلمانی بود؟
پس چـــرا راه به گرداب شـــــرارت میـــــــــزد
اهل عالــــم همه داننــــــد که من می خوارم
او بهشتی و مرا مُهــــــــر قیـــــامت میـــــــزد
گر خــــدا گفته قیـــــامت مِی و حوریست وِرا
من به نقدینه شدم او به چه ساحت میـــــزد
چه کسی رفته جهنم چه کس آمد ز بهشت؟ (خیام)ـ
آنکه آن دفتـــــــر معنی به رعایت میــــــــزد؟
او بگــــوید که شده برتــــر از آن کُلِ همـــــــه
ناف خــــود را به نخی بنـــــــد وراثت میـــــزد
این چنین گــو که پدر فضل ولی چیست تو را
دم به دم ریشـــه بـــه آن شاه ولایت میــــزد
من بــه مینـــا همه فاشم و نهان بر پیــــــدا
او بـــه پیدایـــش خود مُهــــر غرابت میـــــزد
تا مگــــر رشوه بگیـــــرد ز خـــــدا در فــــردا
با سفاهت تن خود سوی ریاضـــت میــــــزد
بر ریــــاضت که مگر عــــــرش کند بر راضی
به رضـــــایت به تجاهل به خبـــاثت میــــزد
چون خودش مفسد فی الارض شده دیگر را
با خبــــاثت به چنــــان چوب سیاست میزد
حافظا حـــــرف گل ات را تو بگـــو بر شاگرد
این سخن حافــــظ من بعد شهادت میــــزد
نیوتاون امریکا آپریل 15 ، 2004
Recently by KamRan Farzan | Comments | Date |
---|---|---|
چرا شهلا جاهد کاملا بیگناه است!؟ (پایان) | - | Jan 15, 2011 |
انگولک به جراید /13 ژانویه 2011 | - | Jan 13, 2011 |
چرا شهلا جاهد کاملا بیگناه است!؟ (1) | - | Jan 11, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
سخنی دوستانه با شما
KamRan FarzanFri Dec 10, 2010 02:32 PM PST
//www.youtube.com/poetkamran#p/u/5/pzVz5LsPdZk
Dear KamRan, thanks for sharing beautiful poem هیچ که هیچ
Anahid HojjatiSat Nov 27, 2010 08:19 AM PST
KamRan jan, thanks again for your blog and the poem that you shared in your comment titled
هیچ که هیچ
It is beautiful.
لحظه های مَلَسی هست و دگر هیچ که هیچ
Shazde Asdola MirzaFri Nov 26, 2010 03:50 PM PST
کامران جان - بسیار زیبا مینویسی - بنویس و بنویس و بنویس
زیبایی کلام و شعر شما، برای من، از جهت معاصر بودن محتوا و زبان است، و قدیمی بودن قالبی که انتخاب کرده اید. شراب قدیم هم دوست دار زیاد دارد، چه بهتر که در جلدش مفاهیم و نکات جدید جلوه گر شوند.
تا به رجعت نفسی هست و دگر هیچ که هیچ
KamRan FarzanFri Nov 26, 2010 03:24 PM PST
هیچ که هیچ
تا به رجعت نفسی هست و دگر هیچ که هیچ
موج های هوسی هست و دگر هیچ که هیچ
دلبری، ساده رخی، مغ بچه ای یا که گُلی
عشق های عبثی هست و دگر هیچ که هیچ
قصه ها ذکر دروغی به ره قطعـه ی نان
ضربان نفسی هست و دگر هیچ که هیچ
تا که سکنی بکند این دل آزرده ما
تیغه های قفسی هست و دگر هیچ که هیچ
نوسان در پی صد غصه و یک دم شادی
لحظه های مَلَسی هست و دگر هیچ که هیچ
فصل بالغ شدن و میل به آمیزش غیــــر
عشق هائی به کسی هست و دگر هیچ که هیچ
گر که تو قصه بـری سوی هزاران هم جوش
گوش های ملتمسی هست و دگر هیچ که هیچ
دل گرفتــــار ز آوار غمـــــی بی آواز
گاه فریاد رسی هست و دگر هیچ که هیچ
در پی فرصت پرواز ولی بسته پری
زورهای عسسی هست و دگر هیچ که هیچ
حلقی و دلقی و جلقی شده اسباب وجود
قُوت های عدسی هست و دگر هیچ که هیچ
کامران غصه امــــــــروز به فردا افکن
شایدی عصر پسی هست و دگر هیچ که هیچ
کامران فرزان – 17 جون 2006 - نیوتاون
Dear KamRan Farzan, Excellent work, a labor of love
by Anahid Hojjati on Fri Nov 26, 2010 09:05 AM PSTDear KamRan, thanks for a great blog. I liked where you noted:"حالا چگونه این اشعار در درون ژن های متوالی سفر کرده و عاقبت در من شکوفا
شده اند سئوالیست که من پاسخی بر آن ندارم. نمیدانم باور میدارید یا نه که
در موقع نوشتن این اشعار من فقط انگشتانم را حرکت داده ام و تقریبا تمام
اشعار بدون اراده من بر صفحه کاغذ جاری شده اند. "
You later mentioned how you have only read 10% of Hafez 's work. I think it is not that how much of a poet 's poems we have read but whether that poet brings up point in his/her poems that we can grasp or if we cannot grasp, make us want to find out what the poet meant. Your project seems to be a labor of love.
در موقع نوشتن من فقط انگشتانم را حرکت داده ام
Shazde Asdola MirzaThu Nov 25, 2010 03:55 PM PST
I know the feeling ;-)
Nice peom ... thanks for sharing ... please be kind and post more of them.