زنده آدم خواری در دوران صفویه


Share/Save/Bookmark

زنده آدم خواری در  دوران صفویه
by KamRan Farzan
28-Nov-2010
 

این مقاله توسط "محمد" جمع اوری و نگارش شده است که البته اسم کامل خودش را به ملاحظاتی کاملا شخصی اعلام نکرده است تا منهم امانتدار خوبی باشم و شناسنامه مقاله زیر را با توجه به زحمات نویسنده اش به شما انتقال بدهم.ـ اما این وعده را به شما میدهم که در اینده نه چندان دور شما را در جریان 3 فقره ادمخواری در سالهای معاصرقرار دهم که به ترتیب در زمان رضا شاه، محمد رضا شاه و آخری در حکومت جمهوری اسلامی اتفاق افتاده اند.

***

کمتر کسی هست که داستان آدمخواری برخی از قبایل آفریقایی را نشنیده باشد. این شیوهء هولناک البته در همه جای آفریقای سیاه رایج نبود و صرفا” در میان برخی از جنگل نشینان غیرمتمدن نقاط اندکی از آن قاره و از جمله در جایی که امروزه جمهوری کنگو نام دارد وجود داشت. اما سنت آدمخواری اولا” مختص آن قبایل آفریقایی نبود و در دیگر نقاط جهان نیز رایج بود و دیگر آنکه این آدمخواری ها نه یک نوع تغذیه و برای لذت بردن از خوردن گوشت انسان، بلکه متاسفانه عملی مذهبی محسوب میشد. برای مثال، قبایل نیمه وحشی جنگلهای انبوه کنگو وقتی در نبرد با قبیلهء رقیب کسی یا کسانی از آنها را زنده به اسارت می گرفتند، با حضور جادوگر قبیله که رهبر مذهبی شان محسوب میشد، اسیر نگونبخت را می کشتند و طی مراسمی دینی تکه تکه اش می کردند و گوشتش را می خوردند تا قبیله شان را از شر ارواح خبیث راحت کنند. در مقطعی از تاریخ، وایکینگها نیز در شمال اروپا همین سنت را داشتند و برخی از ساکنین شمال جزیرهء بریتانیای کنونی را که در جنگ اسیر می کردند به جزیرهء ایرلند می بردند و در مراسمی مذهبی کباب می کردند و می خوردند. در جزایر جاوه و اندونزی کنونی هم که در قدیم به جزایر ادویه معروف بودند سنت آدمخواری رایج بود. معرفترین انسانی که توسط قبایل آدمخوار کشته شد و هنوز زنده بود که گوشت بدنش تکه تکه شد و در آیینی مذهبی خورده شد، بزرگترین و شریفترین دریانورد کاشف تاریخ یعنی فردیناند ماژلان بود. لومومباردی دی پیگافتا همراه و دستیار ماژلان در کتاب سفرنامه اش شرح می دهد که چگونه بومیان جزایر ادویه بر سر آن ناخدای بزرگ ریختند و با چه شور و شعفی و در چه مراسمی وی را کشتند و خوردند

گرچه جنگیدن و آدم کشتن به دلایل دینی و برای خدمت به مذهب و برای جلب رضایت خداوند تقریبا” در همهء ادیان جهان وجود دارد ومیان همهء مومنین دنیا مشترک است، اما سنت آدمخواری به نیت دینی و از آن مهمتر وجود مومنین آدمخوار صرفا” در برخی از فرقه های ادیان خاصی و آنهم تنها در بخشهای اندکی از جهان وجود داشته است و دامان عموم ادیان الهی به آن آلوده نیست. از همه مهمتر اینکه رسم آدمخواری تنها در میان ملل بسیار عقب مانده و بی تاریخ و بی فرهنگ و نیمه وحشی رایج بوده است.

اما در این میان یک ملت از این قاعده مستثنی بوده است. یعنی در ظاهر و در زمانهء خود مردمی و حکومتی و جامعه ای مترقی و متمدن و با فرهنگ محسوب میشدند اما در همان زمان بنا به سنتی مذهبی که خود اختراع کرده بودند، آدمخواری نیز می کردند و این عمل شنیع و هولناک در کشورشان و آنهم در بالاترین سطوح حکومتی شان به عنوان شیوه ای اعتقادی و دینی و با انگیزه ای مذهبی وجود داشت و توسط جماعتی که خود را مومنین راستین و واقعی می دانستند انجام می گرفت.

متاسفانه و شرمسارانه، آن مردم آدمخوار ما ایرانی ها بودیم و این شیوهء هولناک در کشور ما و در دوران صفویه که جزو باشکوه ترین ایام ترقی ایرانیان بوده است، رایج بود. اینکه گفته شود وجود رسم آدمخواری در دربار صفوی ربطی به عموم مردم ایران نداشت توجیهی عقلانی و منطقی نیست چرا که آدمخواری در دیگر نقاط دنیا نیز که ما خود متهم به آدمخواری شان می کنیم هرگز رسمی عمومی نبود. ضمن آنکه کشتن مخالفین سیاسی پادشاهان صفوی و خوردن آنها در آن دوران وحشتناک افتخاری محسوب میشده که نصیب هر ایرانی نمی گردید وگرنه در جامعهء ایران عصر صفوی نیروهای آماده برای آدمخواری به منظور جلب رضایت خداوند – و البته جلب رضایت حکومت مذهبی صفوی – کم نداشتیم

زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی یکی از معدود نویسندگان و روشنفکران ایرانی بود که در زمینهء قتل ها و آدمکشی ها و آدمخوری هایی که در طول تاریخ کشورمان توسط مردم ایران و سلسله های حکومتی در ایران به دلایل مذهبی و با انگیزه های دینی انجام شده اند، دست به تحقیقات فراوانی زد و حقایق هولناکی را در این زمینه کشف کرد و افاشا نمود. سعیدی سیرجانی شرح داد که چگونه حکومت هایی با نام دین و در لوای دین مخالفین سیاسی خود را می کشتند و به چه سان جماعتی که خود را مومن و مسلمان و بسیار معتقد به اصول دینی و مقید به فرایض مذهبی می دانستند، نقش جلادها و آدمکشان آن حکومتهای ریاکار و جنایت پیشه را ایفا می کردند تا لابد خداوند خود را و لابدتر از آن، حکومت و مقامات عالی آن و خداوندگاران خود را خشنود کنند. سعید سیرجانی از جمله در مقدمهء کتاب شگفت انگیز و بی نظیر وقایع اتفاقیه که تدوینش کرده است، می نویسد

شاه عباس صفوی یک دسته جلاد داشت به نام چیگیین ها یا کسانی که گوشت را خام می خورند. کار چیگیین ها این بود که مقصران را به امر شاه، زنده زنده می خوردند. (یعنی روی سرش می ریختند و هر یک با دندان تکه ای از بدن آن نگون بخت را در حالی که از درد به خود می پیچید، می کندند و می خوردند). به روایت موئلف روضه الصفویه، مورخ رسمی دربار صفوی، آن فرقه (یعنی آدمخوران مذهبی صفوی) آلت سیاست و غضب حکومت بودند، که گناهکاران واجب التغدیر را از یکدیگر می ربودند و انف و اذن ایشان را به دندان قطع نموده و بلع می فرمودند و همچنین بقیهء اعضای بدن ایشان را به دندان افصال داده (یعنی می کندند) و می خوردند.. (زندگانی شاه عباس اول تالیف نصرالله فلسفی، جلد دوم، صفحهء ۱۲۵). برای آنهاییکه فرصت مراجعه به این ماخد را را ندارند، نقل همین چند سطر از همان کتاب شاید تامل برانگیز باشد : شاه اسماعیل اول پس از آنکه بر شیبک خان ازبک غلبه کرد و او را کشت (جنازه اش را به میان مومنین و متدینین صوفی انداخت) و به صوفیان گفت هر که سر مرا دوست دارد از گوشت این دشمن بخورد (تازه این صوفیان جزو علمای دینی دربار بودند ونه آن آدمخوران رسمی که چیگیین ها باشند!). خواجه محمود ساغرچی که در آن معرکه حاضر بوده گفته است که پس از فرمان شاه ازدحام صوفیان برای خوردن جسد شیبک خان به جایی رسید که جمعی تیغ کشیدند و (برای خوردن آن جسد) به جان یکدیگر افتادند و آن مردهء به خاک و خون آغشته را مانند لاشه خواران از دست یکدیگر می ربودند و می خوردند (نقل از روضه الصفویه). پدر بزرگوار شاه عباس کبیر هم جمعی از ریش سفیدان و صوفیان طوایف را در مجلسی جمع نموده بعد از ذکر و ذاکری که در میانهء صوفیان معمول است، به ایشان خطاب کرد : هر کس خلاف اراده و سخن مرشد عمل نماید تنبیه او چیست؟ آن جماعت (مومن و متدین و متعبد) گفتند که : گوشت بدن او او را خام خواهیم خورد.. و بر این نیت الله الله کشیدند (نقل از خلاصه التواریخ) ء

مجازات‌ها و شکنجه‌ها

شکنجه‌های دوران صفوی شامل انواع متفاوتی بود. در بعضی مواقع شکنجه‌های وحشیانه‌ای در مورد مخالفین اعمال می‌شد.[۲] بسیاری از این شکنجه‌ها و مجازات‌ها ریشه در رسوم قبایل چادرنشین ترک آسیای‌میانه‌ای بود که از حامیان شاه اسماعیل صفوی بودند و او را در به قدرت رسانیدن یاری نمودند.[۱] از جمله این رسوم که این حامیان وارد نمودند، زنده‌خواری دشمنان و استفاده از جمجمه دشمنان بعنوان جام بود.[۱] در دوران حکومت صفویان دسته جلاد خام خوار وجودداشته‌است که به فرمان شاه، مقصرین را زنده زنده می‌خوردند.[۳] [۲] گاهی شاهان صفوی آنان را احضار کرده و دستور می‌دادند تا مجرمان را در جلوی چشمانش بدرند. [۲] این دسته از آدم خواران که در دربار شاه عباس نگهداری می‌شدند چیک نام داشتند.[۴] نقل است که لشکر چهل نفری آدم خواران شاه عباس همه جا او را همراهی می‌کردند و قربانیان را می‌خوردند.[۵]

از دیگر شکنجه‌ها و مجازات‌های دوران صفوی زنده زنده کندن پوست مجرمان و مخالفان و پرکندن پوست آنان با کاه و یا آویزان کردن مخالفان و انداختن آنان جلوی سگ‌های آدمخوار بود. همچنین کندن اعضای بدن مخالفین، ریختن سرب داغ در گلوی مجرمین، جوشاندن مجرمین در روغن جوشان، ریختن باروت در لباس مجرم و منفجر کردن آن از دیگر شکنجه‌های رایج در آن دوران بود.[۲][۶] [۲]

شاردن [۷]، جهانگرد فرانسوی، اینطور نقل کرده‌است: روزی چند نفر را در نزد شاه صفی شمشیر می‌زدند. محمدتقی، از اهالی گناباد، که منجم دربار بود حضور داشت و برای این‌که وحشیگری‌ها را نبیند چشمانش را بسته بود. شاه صفی متوجه این موضوع شد و بلافاصله دستور داد تا چشمان محمدتقی را از حدقه درآوردند.[۸]

‎پیر قلی بیگ، فرستاده شاه عباس به روسیه پس از بازگشت به ایران به دستور شاه زبان از حلقش بیرون آورده شد و چشمانش از حدقه بیرون آمد.[۹] نقل شده‌است که به فرمان شاه اسماعیل دوم، بیشتر کسانی که در مراسم مذهبی سب شرکت داشتند به عنوان مجازات قطعه قطعه گردیدند. [۱۰] همچنین با رعیت به مانند بردگان رفتار می‌شد و مطابق سیاست رسمی آنها حق ترک زمین‌های کشاورزی را نداشتند. زمین‌داران بزرگ شامل علما افرادی معمولا برای بازگردان کشاورزان فراری دست به دامان دولت می‌شدند و رعیتی که فرار می‌کردند مجازات می‌شدند.[۱۱]

دوستان قسمتی از متن از ویکی پدیا وبقیه از وبلاگ های دیگران جمع اوری شده وفقط من ان را گرد اوری کرده ام

محمدپنجم اذر ماه 89


Share/Save/Bookmark

more from KamRan Farzan
 
KamRan Farzan

جناب Red Wine

KamRan Farzan


انچه من در اینجا نقل کرده ام در حجمی هست که یک رسانه گروهی انرا مقبول میدارد. در اینجا نمی توان کتاب 100 صفحه ای نگاشت . فقط اشارتی هست و گذری با این همه جناب "محمد " انقدر قلم خودش را مسئول میداننسته است تا ذکر ماخذ کند و چون ممکن است کسانی به هر دلیلی ماخذ او را به زیر شبهه ببرند با بزرگواری شما و سایرین را به کتاب " وقایع اتفاقیه" نوشته زنده یاد سعیدی  سیرجانی حواله داده است تا جواب ابهامات خودتان را در حجمی درخور تر جستجو کنید. اگر دکتر سعیدی سیرجانی را هم بعنوان ماخذی مطمئن مورد شک قرار میدهید منابع دیگری هستند که . . حاجت شما را بر آورده سازند . لزوما اگر کتاب دکتر سعیدی را یافتید چاکر را هم مستفیض فرمائید.

 من هیچگونه ارتباطی مابین صوفیان امروز و اعمال منسوب به صفویان، به جز یک تشابه اسمی نمی بینم و این قیاس مع الفارغ است. در خصوص بهائیان هم من نظر بسیار مثبتی دارم و پندار و رفتار و کردار سخیف دیگرانی در مورد انها مورد انتقاد منهم هست و باز هیچگونه قرابتی بین اصل مطلب و بهائیان پیدا نمیکنم به جز اینکه اگر دیانت بهائی در عصر صفویه افتابی میشد به ضریب صد در صد همه ی بهائیان را از دم تیغ میگذراندند 


KamRan Farzan

خانم سوری

KamRan Farzan


حسن اینترنت در  اینستکه مطالب را کلیشه ای نمیکند و خواننده ازاد است که مطلبی را بخواند و یا از کنار ان بی توجه بگذرد. شما که میدانید من اشغال نگار هستم و لاطائلات قلمی میکنم بهتر است از سبک و سیاق من فاصله بگیرید و خوشبختانه انقدر مطالب متنوع در اینترنت وجود دارند تا شما باندازه مناسب گمشده مناسب سطح تفکر متعالی خودتان را پیدا کنید. شما بر عکس انچه ادعا میکنید نسبت به حزب توده و بالاخص خسرو روزبه تعصب شدید دارید و این از همان نوع تعصب خاصی هست که حزب الهی ها  به خمینی و دین پناهان به پیامبر خودشان دارند و بسنده نمی دارند کجی ابروی  بالای چشم خمینی را به انها نشان دهند. من ازاده هستم و از هیچ دین و حزب و دسته و گروهی تبعیت نمیکنم و در نتیجه دیدگاه هایمان متغایرند. در جهانی که دایم و با سرعت در حال تغییر است تنها موج سواری هست که میتواند ما را در راس امور قرار دهد. من تابع هیچگونه دین و مذهب و حزبی جز اصالت عقل نیستم و در امور از "انتخاب اصلح" پیروی میکنم ضمنا میدانم که هر چه را من و گروهم نمی پسندیم لزوما مردود نیست.ـ


Hoshang Targol

دو قرن سكوت

Hoshang Targol


دو قرن سكوت جلد اول - عبدالحسين زرين كوب

 

//www.scribd.com/doc/6602017/-

 

Rozbeh jan thanks for the excellent query. The book above is probably one of the better accounts of what happened, from one and only Abdol'hossain Zarinkoob, hope you like it , cheers

 

The correct question is half of the answer!


Red Wine

...

by Red Wine on

آقایِ عزیز،خَلایق حّق دارد از این مواردْ که حضرت عالی‌ ذکر کرده اید بِرَنجَد و سَرِ اعتراض بیرون آوَرد ! این چه طرزِ مطلب نِگاشتن که است وَالله که مُضحک است و بی‌ سَر و تَه !

البته میدانیم که شما نویسنده این مطلب نیستید اما به خاطر اینکه این را در این سایتِ وَزین پست کرده اید،مسئولیتِ آن بَر عُهده شماست !

با خواندن چند خط از این مطلب،بلافاصله دَرْک میشود که نویسنده تَبر زین برداشته و قصدِ جانِ تمام صوفیان را دارد (به مثال آنانیکه از بَهائیان ترس دارند و چه اَحمقند !) و قصد ایشان تنها تَخریب اینان است و تحریکِ عُموم بر ضدِّ دَرویشان.

بگذاریم که بیشتر مَاخذی که آورده شده است به نظر می‌رسد که کُتُبی هستند که بعد از اِنقلاب به چاپ رسیده اند و اصلاً و ابداً به درد اینکه از آنان برای نوشتن مطلبی این چنین بزرگ و این چنین اتهام..اِستفاده شود... نمیخورد ،مشخص است که نویسنده گانِ اصلی‌ برای به پیش بردن اَهداف خودشان دست به نوشتن این چنین لاطائِلات بیخودی زده اَند.

بنده نه درویش هستم و نه صوفی زاده اما از دورانِ طفولیتْ به واسطه مرحوم پدر بزرگم به کرّات شاهدِ مجالس و مهمانیهایِ این خَلقِ خداوند بوده‌اَم و پدرم از صاحبینِ صوفیکدِه بود و لقب به ایشان داده بودند که گر تو درویش نیستی‌ اما خُلقْ و مَنِش صوفیگری داری و اَحسنت و مرحبا و چه و چه و چه ! یکی‌ از رُسومات صوفیکده آن بود که هرگاه دراویش نظرِ خلق الله را برآورده میکردند،آن شخص موظّف بود که خرج بزرگان کند و ایشان گوشت میخریدند و به خاطر ثواب آنکه درویش خاکی است و ویا حّق.. یک تکّه کوچک از آن گوشت بریده میشد و به خاطر ثواب..دراویش دیگر آن را میجَویدند و اینجور شکر خدا میکردند و از برآورده شدن نظر آن شخص خوشی کرده و بزم‌ها می‌گرفتند ،این تنها چیزی است که ما خود شاهد آن بوده ایم و مطمئناً ربطی‌ به آن چیز‌هایی‌ که شما میگوئید ندارد و از این اِهانت‌ها و اِتهامات به دور است.

قضیه ساده است،میتوان به کتابخانه اصلی‌ استانبول رفت و در این مطلب چیز‌ها جستجو کرد و اگر توانَش نیست،به اصفهان هم میشود سر زد و از این شک و شبهه بیرون آمد که این دو..هر دو از کتاب خانه‌هایی‌ هستند معروف و پر از کُتُبِ خوب در مورد صوفیان و نه این مُهملاتِ بی‌ نام و بی‌ نشان چاپ شده بعد اَز اِنقلاب.

امروزه روز کسی‌ اجازه ندارد دیگر به این سادگی‌ خَلقی و یا مَنشی را زیر سوال ببرد و این حق دوستان است که از شما اصل مطلب را بخواهند و سؤالات فراوان کنند.

موفّق باشید.


Souri

جناب

Souri


حرف من با شما در باره اینه که هیچ مسولیتی در قبال مطالبی که
مینوسید بعهده نمیگیرید. برایتان فرق نمیکنه که مطلب صحیح باشه یا خیر.
همچنین نیازمند هیچ سند و مدرکی‌ هم نیست. هر چه مطلب عجیب و غریب تر باشه،
برای شما جالب تره، چون دوست دارید که از این طریق توجه مردم رو جلب کنید
ولی‌ ارزشی برای همون مردم که خواننده مطالب شما هستند قائل نیستید و
دلیلی‌ هم نمیبینید که به سوالاتشون پاسخ منطقی‌ بدید (البته اصلا منطقی‌
ندارید که بخواهید به آن رجوع کنید)

وگرنه در مورد حزب توده و خسرو روزبه تاکنون آنقدر لاطأئلات گفته شده که
مطالب جناب عالی‌ توش گمه. افراد خیلی‌ باسواد تر از شما بودند که با سؤ
نیت، افترا‌های مختلف به حزب زدند. شما که کاره ی نیستی‌ که حالا حرفت
انقدر ارزش داشته باشه که من بخوام با شما خصومت شخصی‌ پیدا کنم.

حرف من حتی همون روز هم با شما در باره این بود که وقتی‌ که در مورد
مطلبی اطلاعی ندارید، و حتی علاقه خاصی‌ هم به اون مطلب ندارید، بیخودی
برای جلب توجه این و اون، مطالب مزخرف و اراجیفی که در هر جای دیگه چاپ شده،
بر ندارید اینجا پست کنید. همونطور که مهمان هم به شما گفت، قبلا کمی‌
تحقیق بکنید تا حد اقل بتونید جوابگوی سئوالات خواننندگان باشید. شما وقتی‌
که مطلبی رو اینجا چاپ می‌کنید، در واقع اون رو امضا می‌کنید، پس سعی‌ کنید
که اقلا برای امضا خودتون ارزش قائل باشید. هر شخصی‌ میتونه اشتباه بکنه،
ولی‌ بی‌ مسولیتی، اشتباه نیست. فقط بی‌ مسولیتی است.


Roozbeh_Gilani

On sasani dynasty and it's downfall, I always wondered...

by Roozbeh_Gilani on

How could a bunch of arab bandits united under islam flag defeat one of the super powers of the era with such relative ease? Was there something fundamentaly wrong with this dynasity? Did this dynasty at the time of it's collapse suffered from  corruption, inherent "religious fundamentalism", and above all brutal dictatorship? Above all, is there a lesson from history we can all learn and move on as we tackle the current islamist fascist dictatorship instead of hurling cheap insults at each other?  

"Personal business must yield to collective interest."


KamRan Farzan

الگوی ساسانی در ولایت فقیه امروز اسلامی (تشیع)ـ

KamRan Farzan


جناب مهمن

من تصور نمیکنم که یک موضوع جانبی بتواند نوشته "محمد" را تحت الشعاع قرار دهد مخصوصا که نوشته اقای "محمد" متقن است و اگر بر روی اعداد ابی در انتهای مقاله کلید بفرمائید به منابع ان دسترسی خواهید یافت. من هنوز مقاله کامل و مستدلی از شباهت و روند ساختار حکومت ایران در اواخر دوران ساسانی و حکومت فعلی  ولایت فقیه ننوشته ام . به یقین اگر از کارشناسی برجسته مطلب مهمی یافتم که عقل منهم هم درستی انرا تائید نمود به درج ان کوشا خواهم بود تا مورد اعتنای صاحبان معنی قرار بگیرد  


Mehman

آقای فرزان

Mehman


چرا در مورد چیزی که هیچ اطلاعی از آن ندارید بیخود اظهار نظر می کنید؟

اگر اطلاعی از شاهنامه ندارید مگر مجبورید آقا که  همینطوری هر چه دلتان خواست بنویسید؟

من هم از خیلی چیزها اطلاع ندارم، چون اطلاع ندارم دلیل نمی شود که هر چه دلم خواست بنویسم و بعد بگویم که ببخشید من هر چه نوشتم مهم نیست چه نوشتم، چون اطلاعی نداشتم همینطوری نوشتم....

این کارها را نکنید آقا... یک نویسنده اول باید کمی در مورد موضوع مورد بحث تحقیق کند و چهار تا کتاب و وبسایت را چک کند بعد دست به قلم ببرد همینطوری که نمی شود هر چه دلتان خواست بنویسید بعد هم به ریش همه بخندید، آقای عزیز... هر چیزی حدی دارد...

شب خوش آقا...  ما را به خیر شما را به سلامت.

ما را دیگر با شما کاری نیست.


KamRan Farzan

در کجا خوانده اید؟

KamRan Farzan


جناب مهمن تصور میکنید که در دیار غربت و بدون هیچگونه کتابخانه ای حافظه من تا چه حد میتواند قوی باشد تا بجستجوی ماخذی بروم که اصلا موضوع مقاله به ان  ربط ندارد. من شاهنامه شناس نیستم و به یقین انرا در جائی خوانده ام که ذکر مطلب نموده ام اما اگر شما در این مورد صاحب نظر هستید فقط اعلام عقیده بفرمائید تا من توجیه شوم که انوشیروان عادل بوده است و یا ظالم . ضمنا فراموش نکنید که با اینکه خمینی اینهمه جنایت کرده است عده ای هنوز او را عادل ترین میشناسند 

Mehman

آقای فرزان

Mehman


من فقط یک سوآل از شما کردم و شما مطالبی پاسخ دادید که هیچ ربطی به سوال من نداشت.

لطفا حاشیه نروید دوست عزیز. سوال من این است این مطلب بسیار عجیب را (به خدا این را که خواندم دود از کله ام بلند شد، ولی با خودم گفتم ایشان که فرد فاضلی است حتما تو ضیحی یا مدرکی برای این مطلب دارد و هنوز هم منتظرم) از کجا الهام گرفته اید؟

نوشته اید:

"در خصوص انوشیروان مثلا دادگر، وقتیکه فردوسی طوسی که 15 درصد از شاهنامه را در مدح او نوشده است"

و بعد هم می گویید مهم نیست که چه گفته اید و چند در صد باشد !...

این مطلب را از کجا آورده اید آقا، لطفا توضیح دهید و مدارک و منابع را نشان دهید.

 


KamRan Farzan

لطفا در مورد این جمله تان توضیح دهید:

KamRan Farzan


جناب مهران   چندان مهم نیست که 15 درصد و یا کمتر و بیشتر شاهنامه  در باره انوشیوان دادگر باشد. صحبت من در اینستکه که این شاه از نظر ملت ایران عادل بوده است و یا تنها موبدان درباری بعلت  مثلا مزدک کشی و کافر کشی و دگر اندیش کشی این لقب را به او داده اند. مثل اینکه حزب الهی ها با تمام شقاوتی که خمینی کرده است او را عادل و امام می شناسند . باید قبول کنید که هر مملکتی برای حفظ مقام و موقعیت جهانی اش به پالایش دایم نیازمند است اما در زمان انوشیوان یک نوع حکومت شبیه ولایت فقیه امروز حاکم شد که هیچ گروهی را بر حق نمیدانست و برای دفع انها این همانچیزی هستکه موبدان درباری با شقاوت انوشیروان انجام دادند و این ادمکشی را عدالت نامیدند. من انوشیروان را که گروه ایرانیان نواندیش را کشت و یا به هزیمت از وطن واداشت عامل  افول کشور ایران و شکست ان بدست اعراب بادیه نشین میدانم. من بهیچصورت حزب الهی نیستم و نفرتی هم از شاهان ایرانی ندارم اما باور کنید که 80 درصد مطالبی را که به اسم تاریخ در دوران کودکی در مدارس زمان شاه بما آموخته اند دروغ است . شاهان ایران بی رحم هائی بودند که حتی چشم فرزندان خودشان را از کاسه بیرون میکشیدند.  و شقاوت های دیگری که ربطی به مدنیت ندارد 

KamRan Farzan

گزافه گویی هم حدی داره

KamRan Farzan


خانم سوری

 من برعکس شما هرگز در لفافه سخن نمیرانم. مشکل شما با من در مورد باورهایتان است. من خوب میدانم که چون ضمن مقاله ای ذکر کردم که قاتل محمد مسعود ، خسرو روزبه بوده است دژم شدید و بعلت باورهای توده ای و کمونیستی خودتان با من به کنکاش پرداختید. من در متنی که نوشته اید غیر از مقداری شعارهای مستعمل چیزی نیافتم تا جوابگو باشم اما برای نه تنها  شما بلکه برای تمام کسانیکه عشق کمونیسم و توده دارند و بجای کره شمالی و کوبا در بزرگترین کشور سرمایه داری دنیا خوش میگذرانند (واعظان غیر متعظ) نتیجه تجربیات خودم را در مورد افراد کمونیست مخصوصا ایرانیان کمونیست اینگونه در دو خط خلاصه کرده ام:ـ

ـ" کمونیست فرد تنبل، خود خواه و حسودیست که اگر شما 200 دلار دارید نیمی از انرا طلب میکند و چون خودش یک بیلیون دلار بدست اورد حتی یک سنت به کسی نمیدهد"ـ  

دوستی صاحب نام در مورد کمونیست های ایران چنین نظر میداد که مورد تائید من هم هست:ـ

کمونیست های ایران کفش ایتالیائی می پوشند. کروات لانون پاریسی میزنند. کت و شلوار فاستونی انگلیسی به تن میکنند. پیراهنشان مال کریستین دیور است. عطر سوئیسی به خود میمالند بعد سوار ماشین کاماروی امریکائی میشوند و به چاتانوگا میروند و ویسکی کانادائی مینوشند و در باره مارل مارکس بحث میکنند و همان موقع اگر دو پاسپورت امریکا و شوروی را به انها بدهی بیش از نود و هشت درصد انها سند اقامت در شوروی را به چاه می اندازند و با کمال میل عازم امریکا میشوند.

اگر مطلبی در مورد اصل مقاله دارید من در خدمت حاضرم. اما اگر مایلید در باره عقایدتان با من کنکاش کنید چون شمای توده ای ،خوش نشین امریکای جهانخوار هستید حرفهایتان را نمی توانم باور بکنم


KamRan Farzan

جناب HHH

KamRan Farzan


موضوع مقاله نسبت دادن ادمخواری به تمام ایرانیان و یا تحقیر و بیان این نکته نیست بلکه به یقین  در سراسر جهان هم این اخلاق منفی وجود داشته و احتمالا هم اکنون هم مواری یافت میشود. من در مقالات متعددی خوانده ام که شاه عباس کبیر گروه زنده خواران داشته است. در شرح شیوع شیعگری هم مذکور است که سپاه قزلباش با شقاوت بیش از حد عمل میکرد. اگر اقلیمی در مقابل انها مقاومت میکرد افراد خاطی را به زنده خوران می سپردند. فراموش نکنید که فقط امروز نیست که حکام با ایجاد رعب و وحشت مردم را به زیر استیلای خودشان در می اورند و به یقین در اعصار ماضی این  ایجاد رعب و و وحشت ابعاد بیشتری داشته است.ـ   در مقاله ایکه خوانده اید من تنها نوشته یک نویسنده ناشناس را بدون یک کلمه پس و پیش منتقل کرده ام و نمیتوانم صحت و سقم کلیه مطالب را تائید و یا تکذیب بکنم. اما در این میان نویسنده اصلی این بهینه را انجام داده است که اگر کسی میخواهد در موضوع ادمخواری در دربار صفویه کند و کاو بیشتری داشته باشد، نویسنده و تاریخدان ارزنده زنده یاد سیرجانی کرمانی مطالعات عمیقی در این مورد داشته است که نتیجه تحقیقات خودش را در یک مجموعه قلمی کرده است و البته در کتاب جناب سیرجانی ذکر ماخذ هم شده است 

Hoshang Targol

Armenian genocide was done in Turkey

by Hoshang Targol on

with some collaboration from Kurds, who themselves were later attacked by Atta Truk, it has NOTHING TO  DO WITH AZARBIJAN. The history of Iranian Azarbijan is a history of soidarity and common struggle against tryanny. From constitutional revolution up till now. Back then Yiprem Khan, an Iranian-Armenian was largly responsible for arming the  forces against the shah.

 

Mehman is correct on his sensitivities. According to Raavaandi's Social History of Iran: Safavieh in order to institutionalize Shia beheaded some twenty thousand people only in one night in Tabriz.


Mehman

The Safavids

by Mehman on

were Iranian Azaris speaking the Turkish language. Azaris are one of the most ancient nationalities (aghvam) forming the great Iranian nation. The Turkish language was adopted much later in history as the language of Azarbayjan (after the Moghul invasion). When we are talking about the Iranian nation we should be careful not to offend any nationality/race or tribe constituting Iran.


Immortal Guard

The Safavids were Turks...

by Immortal Guard on

Look what the Turks did to the Armenians in WWI. The Turkish soldiers took part in atrocities en mass as if they had gone crazy. Iranians and more particularly Persians as a people are far more merciful and humane than others. This is a recent interview of an Iranian war reporter during the Iran-Iraq war on BBC where he describes that Iranians are far more humane towards the Iraqis than the other way around.

//www.bbc.co.uk/persian/tv/2010/09/100928_har...

I also have a few pictures of Iranian POWs being tortured and their
hands and feet being cut off or torn by the Iraqis. So one should not
mistake the cruelty of the rulers with that of the people at large.


Mehman

آقای فرزان

Mehman


لطفا در مورد این جمله تان توضیح دهید:

"در خصوص انوشیروان مثلا دادگر، وقتیکه فردوسی طوسی که 15 درصد از شاهنامه را در مدح او نوشده است"

جملۀ عجیبی است، لطفا بیشتر توضیح دهید!


Souri

گزافه گویی هم حدی داره

Souri


همونطور که قبلا هم گفتم من از مدت‌ها پیش متوجه شدم که شما فقط
چرت و پرت هایی رو از سایت‌های دیگه کپی میکنید و بدون ذکر ماخذ و منبع،
اونها رو به اسم خودتون اینجا درج میکنید.

این صحبت‌های که شما اینجا کردید مطالب بسیار گزافیست. شما به این
سادگی‌ در مورد تاریخ ایران صحبت میکنید، بدون هیچ مدرک یا سند معتبر، فقط
از روی سخنان شخصی‌ به اسم محمد؟ .

چطور به خودتون اجازه میدید که بدون داشتن هیچ اطلاع دقیق و یا تحقیق
اساسی‌ و عمیق، بدون داشتن هیچ زمینه و یا تحصیلات در زمینه تاریخ ایران
باستان، همینطور شر و ور تحویل خوانندگان بدین؟

تازه وقتی‌ هم که با اعتراض روبرو میشین، یک سری محملات به عنوان
"تحلیل" از روی استنباط شخصی‌ خودتون  که نشون دهنده کمال بیسوادی و بی‌
اطلاعی و بی‌ مسولیتی شما در مورد تاریخ کشور هست، تحویل معترضین میدید؟

فقط به صرف اینکه : وقتیکه فردوسی که در مورد انوشیرون مدیحه سرای کرده،
گفته که سه هزار تن‌ را کشته، پس حتما تعداد اونها حتی میتونسته ده هزار
تا هم باشه؟

اگر به فکر آبرو و حیثیت خودتون نیستین، حد اقل به وقت مردم احترام
بذارین. تا حالا چقدر از این چرت و پرت‌ها تحویل این سایت دادین، بس نیست؟


HHH

It's Not Just in Africa

by HHH on

People in China eat human fetus & dog meat, in America Jeffrey Dahmer used to kill and eat young boys, in East Asia they eat things that make human-meat seem like lobster. There are sickos found everywhere in this world. Safavieh was the promoter of current-style Shiaism and it had some contributions in religious art & architecture specially in Esfehan. But eating humans is just a gossip created by recent Islam-haters.


KamRan Farzan

این قابل کتمان

KamRan Farzan


این قابل کتمان نیست که زبان حکومت ها همیشه زور بوده است. بدون در نظر گرفتن این عامل سنگ روی سنگ بند نمیشود. حتی در دنیای امروز و بین ممالکی که ما انها را پیشرو تمدن مدرن میشناسیم اجرای قانون در اولویت قرار دارد . در مقاله ادمخواری صحبت از درست و یا غلط بودن طریقه انقیاد دیگران مطرح نیست بلکه سعی شده است انچه را که وجود داشته است به ترسیم در اورده شود (نویسنده مقاله من نیستم بلکه شخصی بنام محمد است) و ذهن خواننده هست که خوب و بد را ترسیم میکند. بعنوان مثال بسیاری از ایرانیان از نادر شاه بعنوان یکی از مظاهر درخشان تاریخ خودشان خرسند هستند اما هندیان نادر را وحشی و خونخوار و لعنت الله علیه می شناسند. همانطوریکه نویسنده ذکر کرده است شهید بزرگ جناب سیرجانی کرمانی مطالعات  عمیقی در این باره ادمخواری در عصر سلطنت صفویان ملحوظ داشته است و با توجه به دقت و وسواس سیرجانی مطالعه کتاب او میتواند گشاینده بسیاری از رازها باشد. ـ

در خصوص انوشیروان مثلا دادگر، وقتیکه فردوسی طوسی که 15 درصد از شاهنامه را در مدح او نوشده است، اذعان به زنده به گور کردن 3000 نفر در یکروز دارد به یقین روایت مخالفان او از جمله مزدکی ها در این مورد مغایر و قربانیان بیشتری را رقم میزنندا. با توجه به کمبود اسناد و شواهد تاریخی اگر حد میانه ای را در مد نظر قرار دهیم باز هم نمودار کشتار عظیمی هست که این شاه ظالم، تنها بخاطر خوشامد متولیان ولایت فقیه زمان خودش، نیمی از انسان های پویا فکر را یا کشته و یا آواره کرده است. مگر بنیه اصلی یک مملکت را چند در صد از مردم تشکیل میدهند؟ ابیشترین قسمت از مردم دنیا اکثریت غیر فعال و خاموش هستند و انوشیروان بدستور دگم های مذهبی جامد فکر ، بلائی به سر ایران در اورد که باعث بهمگسیختگی مردم و دولت  و بی اعتنائی مردم به سرنوشتشان گردید تا پایه های اضمحلال گذاشته شود و ارتش برومند ایران نتواند از پس یک عده اعراب بادیه نشین بر اید. این بلا را نادر شاه افشار هم به سر ملت ایران اورده است. زیرا هرچند فتوحات بسیار کرد و غنیمت بسیار از همسایگان ایران به داخل مملکت سرازیر کرد اما خشونت و سیاست های غلط او باعث شد که در اخر حکومتش حتی یک ده اباد باقی نمانده باشد.ـ

حرف بسیار است و وقت کوتاه. با عرض معذرت 


SamSamIIII

Dear AO va Divaneh

by SamSamIIII on

 

Appreciate the feedbacks good friends. As well thanks for the great excerpt of Darius era.

 When it comes to Kiaani Iran, Personaly, I get irritated  by two groups of folks;, A: those who talk about Kiaani dynasties as if we are dealing with covenants of saints & B: those who intentionaly mass character assasinate any one from the era as warmonger sadists. From Cyrus(bbhs) to Darius, from Mithradates to Ardashir all the way to Khosru Parviz we must understand that we are dealing first & foremost with pragmatic worldly Eurasian Monarchs whose top priority was the defence of the independence of their state , well being & dignity of their citizens against what they considered the "Aniranians" foreign threats.

Except CTG by far, the rest of the Medeo-Persian Monarchs had to govern their empires within the context of that barbaric world with complex set of rules that to a modern man might sound  at times a bit racist, cruel or dictatorial. Yet if the tables were reversed & Khosru Parviz the victorious was alive today he be pretty disappointed at us too with his standards & would take a fit at the state of our nationhood and say "I conquered from Jerusalem to Constantinopol & captured holy cross to claim it for Iran and this is what you did to your inheritace?"...::))

Take the case of king Shahpou II or as he was called by Arabs as "Zavel-Aktaaf"(Chained shoulders). In his treatment of earlier Bedoines army attack on Iran we see his wisdom in running a super power state so to remind the bedoines that if they attack proper Iran or one of her Arab satelites they shall be dealt with strenght. So he confronted the combined army of 7 arab tribes of najd, Ghaiss,taghlib etc in their retreat in their own homeland of Yaman & Najd, defeated them and forced their POW to walk a 500 miles in shoulder chains back to Iran and settled them in Kermania as "under watch citizens"(notice he did not slaughter them & so much for racism ;)). and that was the only language they understood & his wisdom came to be proven in Qadesiyeh due to early tolerance & undecidedness of Sassanid court.

So in short we are not dealing with buncha saints and neither with man eating beasts but relatively just, proud true Iranian sovereigns pragmatic and wise for their times.

Cheers & sorry for verajii !!!

 

Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan //iranianidentity.blogspot.com //www.youtube.com/user/samsamsia


divaneh

خوب گفتی سمسام جان

divaneh


 

این مبادلات بین شما و کامران کم کم مرادر حقیقت مطالب بلاگ هم به شک انداخت به خصوص بعضی از توضیحات کامران که بنده آنرا پر سوال یافتم. من چنین مطالبی را در مورد غزلباشهای شاه اسمائیل شنیده بودم اما از وجود آنها در دستگاه شاه عباس بی خبر بودم و حال به آن هم شک کرده ام. ازدیگر مواردی که احتیاج به ذکر ماخذ دارد گذراندن صدهزار مزدکی از دم تیغ است. این رقم در شاهنامه سه هزار نفر ذکر شده است که زنده بگور شدند.

بریدن تدریجی اعضای بدن حیوانات و خوردن آن نیز بسیار دور از واقع می نماید. در آیین زرتشتی گذشته از گاو که از نوعی احترام ویژه بر خوردار است حیوانات خانگی دیگر مانند بز و گوسفند هم در کنار انسان بر علیه نیروهای شر در  حال جنگ هستند. بعید است که در آیینی که گرسنه نگاه داشتن سگ گناه است چنین شقاوتی به حیوانات نیک مورد قبول جامعه باشد و چنین ادعایی احتیاج به ماخذ موثق دارد. دیگر آن که نمک از زمان پیشین برای نگاهداری موادی مانند گوشت کاربرد داشته است. دو دیگر آن که تا چندی پیش که در دهات یخچال نبود،وقتی خانواده ای گوسفند می کشت بخشی از گوشت نذر و بهر می شد و به همسایگان میرسید. آنها نیز در فرصتی دیگر این را جبران می نمودند و گوشت بیش از چند روز نگاه داشته نمی شد.

در مورد مثله کردن اسیران در ایران هم شما درست فرمودید و چنین رسمی در ایران وجود نداشته است. اسیران بنا بر تواناییهایشان به ساختن پل و جاده و سد و کار در مزارع و آبادی کشور گماشته می شدند. مواردی اما ثبت شده که فرمانده گروه شکست خورده و یا پادشاه محلی برای عبرت دیگران مثله شده است، چنان که در سنگ نبشته بغستان (کتیبه بیستون) داریوش هخامنشی این مجازات را عنوان می کند.

....................

گوید داریوش شاه پس آن فرورتی با کمی سوار گریخت. ری نام دهیوئیست به ماد. بدان سوی شد. پس من سپاه در پی او فرستادم،فرورتی گرفتار نزد من آورده شد. منش هم بینی، هم دو گوش و زبان بریدم و همش یک چشم برکندم. بدربار من در بند داشته شد، همه مردمش دیدند پس او را بهمدان آویزان کردم و هم مردانی کش نخستین یاران بودند، آنها را بهمدان اندر دژی زندانی ساختم.

گوید داریوش شاه: مردی چسنتخمه نام،اساگارتی، اویم مهر برید. مردم را چنین گفت: ٌمن شاهم در اساگارتی از تخمه هوخشترٌ پس من سپاه پارس و ماد را فرستادم. تخمسپاده نامی، مادی بندۀ من، او را مهتر ایشان کردم. چنینشان گفتم: ٌپیش روید و سپاه مهر گسل را که خود را از من نمی خواند، اورا بشکنیدٌ پس تخمسپاده با سپاه شد و جنگ کرد با چسنتخمه، اورمزدم یاوری کرد، باخواست اورمزد سپاه من آن سپاه مهر گسلرا بشکست و چسنتخمه را بگرفت و نزد من آورد،پس او را من هم بینی، هم دو گوش ببریدم و همش یک چشم بر کندم، بدربارم در بندداشته شد، همه مردمش بدیدند، پس او را باربل آویزان کردم.

......................

زمانی که بپذیریم که هیچ امپراطوری درطول تاریخ با مهر و محبت وسعت نیافت (به جز عربها که به قول امتی ها همه با آغوش باز از آنها پذیرایی کردند) در می یابیم که امپراطوری ایران پیش از اسلام در مقایسه حتی با رومیها که زندانیان عادی را جلوی حیوانات درنده می انداختند، از کمترین حد خشونت استفاده نموده است.    

 

 


Anonymous Observer

Samsam jaan

by Anonymous Observer on

Appropriate response.  Thank you brother.

Also, I am just shocked that given the nature of Iranian food, why they didn't put some "adviyeh" on these bodies before they devoured them.  :-))) 


KamRan Farzan

Kamran jaan

by KamRan Farzan on

صمصام عزیز

 

من هرگز ادعا نکردم در ایرانیان باستان هم ادمخوار بوده اند. نه انرا جائی خوانده ام یا اطلاعی از این موضوع دارم. مثله کردن اسیران دلیل خوردن انها نیست و میتواند برای شکنجه صورت بگیرد. در تمام ازمنه  ممکن است در بین بعضی ها عادت ادم خواری پیدا شود که من یک مورد در زمان رضاشاه کبیر، یک مورد در زمان محمد رضاشاه اریامهر و یکبار هم در جمهوری اسلامی مخبر بوده ام که البته هیچکدام از این سه مورد حکومتی ها دخالت نداشته اند (بزودی هر 3 مورد را قلمی خواهم کرد)ـ

مثله کردن حیوانات کاری عمومی بوده و از دست و پا شروع کرده و انقدر حیوان بیچاره را میتراشیدند (میدانستند که کجای بدن حیوان را ببرند که نمیرد) و این سبعیت چاره ای بر بی یخچالی انروز بوده است. تاکید پیامبران بر ذبح حیوانات برای جلوگیری از همین عادت ناپسند بوده است. 


SamSamIIII

Kamran jaan

by SamSamIIII on

 

I am not challenging you on practice of violence but only the part related to unfounded man eating habits of pre-Qadessiyeh Iran. re new claimes I can elaborate more to rebuttle(out of the scope of my comment) but suffice to say that the sources behind those numbers & analysis are probably on crack or in pourpira's office :).

Regarding Safavid , yes absolutly ,I have read instances of such practices how ever rare in Esmaill & Tahmaseb rule.

As for any Omaru-chingiiz dynasties post-Sassanid be my guess and Please feel free & take  extra libery to take as big of a crap as you wish on all of them. More power to you. Yet  when talking about Kiaani Iran pls mind your steps with caution & be factual with verifiable accounts as it is our true birth certificate in face of Modern Omaru cultural Jihad against it.

Cheers pal!!!

btw* The Safavian quote says "You are not what you eat but who you eat" ...source ; some unverified UN document ;::)))

Chetori Amou Divaneh :)l!!!

Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan //iranianidentity.blogspot.com //www.youtube.com/user/samsamsia


KamRan Farzan

Amou kamran, K** sher ham Tax dareh?

by KamRan Farzan on

صمصام عزیز

از اینکه اشتباه زمانی من را گرفته اید متشکرم. من تاریخ دقیق حمله اسکندر به ایران را نمیدانم ولی انچه من ذکر کرده ام استخراج از مجله موج نو هست که در زمان شاه فقید توسط سازمان ملل متحد منتشر میشد و استنتاج مقاله به اسنادی بود که در سازمان ملل متحد بعنوان اسناد ثبت شده وجود دارد.البته صحت و سقم این رویدادها قابل اثبات نیستند زیرا اسناد اندکی بعلاوه روایت های مختلفی وجود دارند که ذکر بیشترین انها نشاندهنده برداشت سلیقه ای تاریخ است.ـ

اما انچه در ایرانیان نهادینه شده باور این نکته است که تمام اجداد من و شما مظهر عشق و عطوفت و انسانیت بوده اند تا جائیکه مرحوم شجاع الدین شفا مدعی میشود که "تا کنون هیچ ایرانی بدست ایرانی بقتل نرسیده است"، که البته از همان ابتدا معلوم میشود در بیان این مطلب تعصب شدید ناسیونالیستی وجود داشته است.

در تاریخ مذکور است که انوشیروان دادگر به فرمان مغ ها خود را طرفدار مزدکی ها نشان داد و بعد از جمع کردن حدود 100هزار مزدکی تنها در یکروز انها را از دم تیغ گذراند و از انجا که مغ ها مثل اخوندهای امروز انها را کافر میدانستند خون انها مبااح و لاجرم این قاتل خونخوار که عملیات استیزاهی او باعث فروپاشی بافت همگون جامعه شد تا جائیکه در نهایت به استیلای اعراب به ایران انجامید.ـ

 مذکور است که انوشیروان علاوه بر کشتن اکثریت متحول و دگر اندیش ایران باعث هزیمت جمعیت زیادی از ایرانیان به اطراف و اکناف دنیا گردید. تاریخ نویسان عقیده دارند که در زمان سلطنت این شاه سرسپرده به ولایت فقیه انروز ایران در طول سلطنتش 15 درصد از ایرانیان را کشت و نیمی از مرم را هم فراری داد که عده بسیاری از یهودیان ایرانی بودند که هر جا رفتند با خودشان فرهنگ کورش و برکت بردند.

کوتاه سخن هیچکس غیر از مغ ها و شاهان اواخر دوره ساسانی مسئول از همگسیختگی ایران و غلبه اعراب بدوی بر خاک زرخیز ایران زمین نیست.ـ

در شقاوت شاهان صفوی هم هیچگونه شکی وجود ندارد که شاه عباس دوم در کمتر از یکماه 200 هزار نفر از یهودیان ایرانی را که حاضر به تغییر مذهب نشده بودند از دم تیغ گذرانید و بقیه را اجبارا به اسلام وا داشت که این ها اجداد بسیاری از اهالی اصفهان هستند که مقتصد بودن و لجاجت را هم از انها به ارث برده اند. 


SamSamIIII

Amou kamran, K** sher ham Tax dareh?

by SamSamIIII on

 

 mibakhshida, agar ham miggi, atleast do it in a way it sticks...

 Sassanid came to power almost 500 yrs post- alexander(eskandar) so unless Mr Alex traveled in time ahead half a century he wouldn,t have seen Sassanid capital. 2- there was no such thing as Greek state during Sassanid but Roman & later Byzantine whose military captives were put to hard labour but never eaten alive as food supply as you abdookhiary claime. Where is your source?..

The Military captives were property of state and hence their well being to carry out hard labour or artistry were priority of the court. Thus, cutting off their hands & feet and consume them as abgoosht would not serve the interests of the state as was witnessed by hundreds of babylonian/Roman/Greek POW artists who helped design cteisphoon or Persepolis and were well taken care of....Neither of the contemporary Roman or Greek historians of the era such as Herodotus, Xenephon, Amanius.. etc record any such baseless tales  .

Or may be you traveled back in time like Alexander & narrating it first hand.

 

Cheers!!!

 

Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan //iranianidentity.blogspot.com //www.youtube.com/user/samsamsia


KamRan Farzan

نهادینه بودن شکنجه در ایران

KamRan Farzan


هر چند در تواریخ مذکور است که اسکندر مقدونی در حال مستی، تنها بخاطر رضایت معشوقش دستور آتش زدن تخت جمشید را صادر کرد. با توجه به اینکه اسکندر بجز تخت جمشید مکان دیگری را به اتش نکشیده است روایت دیگری هم مذکور است که بیشتر راستین پنداره میشود.ـ مطابق بعضی از تواریخ اسکندر بعد از فتح پایتخت ساسانی دستور میدهد که تمام اسرای یونانی را آزاد و نزد او بیاورند اما با کمال نا باوری مواجه با اشباح مثله شده ای  میشود که غالبا فاقد دست و پا و لزوما چشم و گوش هستند. یعنی بر سر اسرای یونانی ان رفته است که با گوسفندان میکنند. زیرا تا قبل از شیوع دستورات مذهبی حیواناتی مثل گاو و گئوسفند و خوک و اسب را مثله میکردند. یعنی هیچ حیوانی را با تیغ یکباره نمی کشتند بلکه ذره ذره گوشت تن او را میکندند و بجایش روغن داغ می ریختند تا خونریزی نکند و حیوان زنده بماند و به تدریج مصرف گوشت یک خانواده را ابا کشتن تدریجی حیوان تامین میکردند. در تواریخ مذکور است که اسکندر وقتی این اسیران مثله شده را دید دستور اتش زدن تخت جمشید را صادر کرد.                                                                                                                                                                                                                                                                                

divaneh

Dear Kamran

by divaneh on

Thanks for the informative blog. Good to know that violence is not a new phenomenon in our society.