به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم
وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم
قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی
هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم
سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت
به خدا بیرخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم
ز جلال تو جلیلم ز دلال تو دلیلم
که من از نسل خلیلم که در این آتش تیزم : مولوی
پلید اعتقادان پاکیزه پوش/ فریبندهٔ پارسایی فروش
که لعنت بر این نسل ناپاک باد
که نامند و ناموس و زرقند و باد : سعدی
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر زندگانی برقرار و بر دوام
سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام : حافظ
اهل بازار را ز غایت حرص/ پیر بازارگان همییابم
خلق را در امور دنیاوی/ زیرک و خرده دان همییابم
رفت نسل کیان کنون بنگر/تا کیان را کیان همییابم
بر سر یوسفان کنعانی/دو سه گرگی شبان همییابم
عطار نیشابوری
ز باد فقه و باد فقر دین را هیچ نگشاید
میان دربند کاری را که این رنگست و آن آوا
از این مشتی ریاست جوی رعنا هیچ نگشاید
مسلمانی ز سلمان جوی و درد دین ز بودردا
ز طاعت جامهای نو کن ز بهر آن جهان ورنه
چو مرگ این جامه بستاند تو عریان مانی و رسوا
خود از نسل جهانبانان نزاید هیچ تا باشد
مر او را کوی پر عنین و ما را خانه پر عذرا : سنایی
آن خال جو سنگش ببین، آن روی گندمگون نگر
بر خاک راه او مرا جو جو دل پر خوننگر
هست از پری رخسارهای در نسل آدم شورشی
شور بنی آدم همه ز آن روی گندمگون نگر : خاقانی
این چرخ گرد گرد کواکب نگار چیست؟
وین اختر ستیزه گر کینه کار چیست؟
هان! ای حکیم، هرچه بپرسم ترا، بگوی
تا منکشف شود که درین پود و تار چیست؟
اصل فرشته از چه و نسل پری ز که؟
وین آدمی بدین صفت و اعتبار چیست؟
منزل یکی و راه یکی و روش یکی
چندین هزار تفرقه در هر کنار چیست؟
مر رموز «لیسک فی جبتی» چه بود؟
آن گفتن «اناالحق» و منصور و دار چیست؟ اوحدی مراغه ای
معشوق من/ با آن تن برهنه ی بی شرم
بر ساقهای نیرومندش/ چون مرگ ایستاد
خط های بی قرار مورب/ اندامهای عاصی او را
در طرح استوارش/ دنبال میکنند
معشوق من
گویی ز نسل های فراموش گشته است
گویی که تاتاری/ در انتهای چشمانش
پیوسته در کمین سواریست
گویی که بربری/ در برق پر طراوت دندانهایش
مجذوب خون گرم شکاریست: فروغ فرخزاد
ما ، کودکان زیرک این قرن ، ای رفیق : از نسل ابلهان کهن بودیم
نسلی که در سپیده دمی غمگین /دیوانه وار ، کاکل خورشید را گرفت
نسلی که غول بادیه پیما را/ در آسیای کهنه ی بادی دید
تا نیزه را به سینه ی وی کوبید
نفرین باد/نیزه ی اورا فروشکست/چنگال غول ،پیکراورا به خون کشاند
نسلی که خودبه چشمه ی آب بقارسید/اما به سود همسفرانش از آن گذشت
تنها ، حدیث تشنگی اش را به ما رساند
نسلی که درمقابله با خصم هوشیار/مستانه گرزخودرابر پای اسب کوفت
دشمن رسیدوکاسه ی سرراازوگرفت/آنگاه طعم باده ی خون را بدوچشاند
نسلی که از پدر نامی شنیده بود و نشانی نمی شناخت
درروزجنگ/دشمن اوجزپدرنبود/هنگام مرگ نوحه براو جز پدر نخواند
ما هم به سهم خویش/ افسانه ای بر این همه افزدویم
ما ، بردگان فقرواسیران آفتاب/از فخر شعر ، سر به فلک سود یم
ما ، بازماندگان مشاهیر باستان
از نسل ابلهان/از نسل شاعران/ یا نسل عاشقان کهن بودیم
و کنون چراغ عشق درین خانه مرده است
ما ، نان به نرخ خون جگر خوردیم/زیرا که نرخ روز ندانستیم
شعر از شعور رو به شعار آورد/ ما فهم این سخن نتوانستیم
ما خفتگان بی خبر دوشین
امروز را ندیده رها کردیم/درانتظاردیدن فرداییم
درهای چاره بردل ما بسته است/مصداق رانده ازهمه سو ماییم
نادر نادرپور
طلوع تازه ی سیمرغ در راه است همین فردا که می آید
سحر پایان تاریکی است و این دیری نمی پاید
هزاران بار ما را سوخت حریق حادثه تا مرز خاکستر
ولی ما نسل سیمرغیم که از خاکستر خود می گشاید پر
منسوب به سياوش كسرايي
من و تو نسل بی پرواز بودیم/ اسیر پنجه های باز بودیم
همان بازی که با تیغ سر انگشت
به پیش چشمهای من تو را کشت
تمام آرزو ها را فنا کرد/ دو دست دوستیمان را جدا کرد
تو جام شوکران را سر کشیدی
به ناگه از کنارم پر کشیدی
به دانه دانه اشک مادرانه/ به آن اندیشه های جاودانه
به قطره قطره خون عشق سوگند
به سوز سینه های مانده در بند
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد/ به قلبم از غمت صد چاک افتاد
بگو آنجا که رفتی شاد هستی ؟
در آن سوی حیات آزاد هستی ؟
هوای نو جوانی خاطرت هست ؟
هنوزم عشق میهن در سرت هست ؟
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست ؟
تبـر ، تقدیر ، سرو و سبزه ای نیست ؟
کسی دزد شعورت نیست آنجا ؟
تجاوز به غرورت نیست آنجا ؟ هیلا صدیقی
خیز و بیا، جان پرستو بیا/ جان پرستوی سخنگو بیا
خیز و بیا دست به دست افکنیم/در صف بدخواه شکست افکنیم
نسل جوان باز قد افراشته/ هر طرفی طرفه گلی کاشته
منسوب به مهدی اخوان ثالث
ما ، نسل ضربه دیده ز پرگار_نفرت ا یم
ما ، ازبرای_نسل_ بشردرس_عبرت ا یم
با شد د یا رو کلبه ی ما ، پر شود زمهر
ما ، د وستدا ر_ حربه ی عشق و مسرت ا یم
دکتر منوچهر سعا دت نوری
برگرفته از مجموعه سروده های زنجیرها
Recently by M. Saadat Noury | Comments | Date |
---|---|---|
برای نسرین ستوده : در زنجیری از سرودهها | 11 | Dec 01, 2012 |
ای دوست : در زنجیر اشاره | 1 | Dec 01, 2012 |
آفریدگار | 7 | Nov 04, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Thank you all
by M. Saadat Noury on Mon Apr 11, 2011 01:57 PM PDTWHO visited this thread. The special thanks go to All-Iranians, Shazde Asdola Mirza, Dr Ali A. Parsa, and "divaneh" for their interesting comments and beautiful poems.
Thanks All Iranian
by Ali A Parsa on Mon Apr 11, 2011 12:33 PM PDTDear All Iranian,
Thanks for your input in response to poetry exchange between Me and Dr. Saadat Noury
I enjoyed your Mogh Bacheh Dahr piece a lot and admire you for finding the possible source.
khodee
khody
شرح سه نسل در ایران
M. Saadat NouryMon Apr 11, 2011 10:41 AM PDT
Dear AI Thank you for the poem; please accept these in return
شرح سه نسل در ایران / //www.sahar-gah.com/3generation.html
/ خیزش «نسل سومیها» : دکتر مهرداد مشایخی /
//asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=5255
از نسل من چه مانده ست
All-IraniansSun Apr 10, 2011 06:43 PM PDT
شعری از عليرضا نوري زاده
از نسل من چه مانده ست ؟
از نسل من که می پنداشت ،
آن سوی انقلاب،
دروازه بهشت چشم انتظار اوست.
از نسل من چه مانده ست ؟
آن نسل کوچه های پرازسروهای خواب
باعطر یاسهای امین الدوله بر موج آفتاب
ادامه :
//www.nourizadeh.com/archives/005530.php
کنسرت نسل نو در وین
M. Saadat NourySun Apr 10, 2011 04:18 PM PDT
Dear AI Thank you for the poem and for the link; please accept this in return
کنسرت نسل نو در وین - New Age Concert 20.11.2010
//www.youtube.com/watch?v=xHFkQ35DfNE&feature=fvsr
نسل ما نسل طوفان زده است
All-IraniansSun Apr 10, 2011 03:02 PM PDT
اینرا هم به مجموعه ی " نسل ها " اضافه کنید
نسل ما نسل طوفان زده است:
//www.aftabir.com/news/view/2009/jan/28/c5c1233143975_art_culture_literature_verse_manochehr_atashi.php/%d9%86%d8%b3%d9%84-%d9%85%d8%a7-%d9%86%d8%b3%d9%84-%d8%b7%d9%88%d9%81%d8%a7%d9%86-%d8%b2%d8%af%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d8%aa
سرود نسل رستم
M. Saadat NourySun Apr 10, 2011 02:26 PM PDT
Dear "divaneh" Thank you for your interesting comment; please accept this in return
سرود نسل رستم
//www.youtube.com/watch?v=tqHye21GSCE
ما که نسل اندر نسل از همه بهتر بودیم
divanehSun Apr 10, 2011 01:35 PM PDT
حیف که منو تو زایشگاه عوض کردند. با تشکر از دکتر نوری عزیز برای این مجموعه دلنشین.
Dear Ali A Parsa
by All-Iranians on Sun Apr 10, 2011 04:52 AM PDTشعری که نقل کرده اید ممکنست ازلعنت نامه ی عبدالرحمن جامی باشد. هموست که گفته بود
ای مغ بچه ی دهر بده جام مي ام
کامد ز نزاع سنی و شيعه قی ام
گويند که جاميا چه مذهب داری ؟
صد شکر که سگ سنی و خر شيعه نی ام
Dear Dr Parsa
by M. Saadat Noury on Sun Apr 10, 2011 03:51 AM PDTThank you for your kind comment and for the poem.
My bad... I have no clue for the name of the poet, but one of my friends used to sing it. May God bless him.
The beauty of phrazing a pessimistic view, but not the view!
by Ali A Parsa on Sat Apr 09, 2011 10:26 PM PDTkhodee
بر اهل زمانه و زمانشان لعنت
بر مرد و زن و پیر و جوانشان لعنت
یک یک همه را بیازمودم سد بار
ای بر پدر یکان یکانشن لعنت
I do not recall where I have seen it and I classify it as Anonymous. Perhaps Dr. Saadat Noury can help me with the source.
khody
A Song performed by Darya Dadvar
by M. Saadat Noury on Sat Apr 09, 2011 04:35 PM PDTDear Shazde Asdola Mirza Thank you for the poem; please accept this in return
Naz parastoo: A Song performed by Darya Dadvar on a poem from Mehdi Akhavan
//www.youtube.com/watch?v=DVk7Q8omdM0
نسل فاسد میمون
M. Saadat NourySat Apr 09, 2011 04:25 PM PDT
Dear AI Thank you for the poem; please accept this in return
بر آن جوانک ناپاک روح ، لعنت باد،
خدای داند هر گه از او نمایم یاد :
هزارگونه به نوع بشر کنم نفرین !
بشر مگوی ، بر این نسل فاسد میمون
بشر نه ! افعیِ با دست و پاست ، این ددِ دون !
هزار مرتبه گفتم که تف بر این گردون
ببین به شکل بنی آدم آمدست برون !
از سه تابلوی مریم/ سروده ی میرزاده ی عشقی
نسل جوان
Shazde Asdola MirzaSat Apr 09, 2011 03:09 PM PDT
که شمائید باغ میهن را
همچو گلهای سرخ و سرو بلند
مام میهن به خویش می بالد
که مر او راست چون شما فرزند
همه گرد و دلیر و دشمن سوز
همه شیران شرزه ارغند
همه را دل ز مهر میهن شاد
همه را جان ز معرفت خرسند
دارد این یک نسب ز برزو گیو
دارد آن یک به تهمتن پیوند
کُشد این یک پلنگ را به دوال
کِشد آن یک نهنگ را به کمند
این یکی شیر را بدرد پوست
و آن یکی دیو را کند در بند
با وطن این زبان حال شماست
فاش گویم نهان کنم تا چند
وطن از نسل ما عزیزتر است
بخداوند آسمان سوگند
مجتبی کیوان اصفهانی
ببین نسل جوان
All-IraniansSat Apr 09, 2011 03:03 PM PDT
خیز غوغای بهارست که پروانه شویم
غنچه ی شوخ پر از شکر و شیر آمده است
روح من نیز به دنبال تو گیرد پرواز
دگر از صحبت این دلشده سیر آمده است
سر برآور ز دل خاک و ببین نسل جوان
که مریدانه به پابوسی پیر آمده است
شهریار
پری ها ازنسل فرشتگان تبعیدی از بهشت
M. Saadat NourySat Apr 09, 2011 08:23 AM PDT
To All-Iranians Thank you for the poem; please accept this in return
در اساطیر ایرانی، پریها از نسل فرشتگان تبعیدی از بهشت هستند که در صورت توبه کردن به بهشت باز می گردند. در منابع قدیمی تر آنها عاملان شیاطین بودند ولی در منابع جدیدتر تبدیل به موجودات غیر شر شدند.
//fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%DB%8C
نسلِ خسته از ریا
All-IraniansSat Apr 09, 2011 05:16 AM PDT
بانوی ابریام / پیش آ / مرا ببوس و از سر راهم عبور کن
بیتابِ رفتنم/ بیا سخنم را مرور کن
بانوی ابریام / آموزگار معرکهی روح سرکشم
یخ بستهام، ببین آتش مگر که در این راه سرکشم
بر من ببار، نه/ بگذار بگذرم
حرفی ز هیچ حادثه از هیچکس مزن
اینجا شنود میکنند، نجوای شوی و زن
بانوی ابریام/ من در مسیر بهار و شکفتنم
من بیقرار رفتنم/ به قراری روانهام
از پی میا، برو/ آتش مزن دلم
هرگز مباد، گرازانِ کف به لب
دیوار بشکنند و بروبند منزلم
جانم پسر/ تو بیا پیش/ ببوس بابای پیرِ خویش
امشب کنارِ توام/ آری کنار تو
من غصهناکِ نسلِ توام/ من بیمناکِ اصلِ توام
من تا به صبح، قلمم تیز میکنم
من جامِ صاعقه لبریز میکنم
از جهل، از فریب/ دلکندهام، ببین
از نسلِ خسته از ریا/ شرمندهام، ببین
ای نازدخترم/ تابنده اخترم
راهم مگیر/ بگذار بگذرم
ای قصهگوی شبِ آسمانیام
ای آسمانِ شبِ اینزمانیام
سر بر شانهام گذار/ بر شانهام ببار
من جستجوگر تنِ تبدارِ آرشم
سرد است اینجا / پیِ کوهی پرآتشم
موسی مگر به طور
به همین یک قبس* نرفت؟ محمد نوریزاد- زندان اوین- شهریور ٨٩
*قبس: گیراندن آتش یا برداشتن آتش از آتش