انتظار

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
04-Apr-2012
 

 


 

من در گذار_ راه تو بودم به گوشه ای
صبح_ پگاه بود و تو ، از در  درآمدی


با عشوه رخ نمودی و دادی تو بوسه ای
گفتی خوشا ، میان عزیزان سر آمدی


بس روز و شب که آتش عشقت به جان دمید
من با خیال روی تو آن گوشه  ، بیقرار


چشمان من به راه تو مانده ست ، پر امید
از بهر بوسه های دگر، لب  به انتظار

دكتر منوچهر سعادت نوري

بر گرفته از مجموعه سروده‌های امید وآرزو


Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
M. Saadat Noury

Dear Anglophile

by M. Saadat Noury on

Thank you for the poem; please accept this in return

 چشم به ر ا ه معجزه
همچون اسیر _ کشمکش و بلو ا : چشمم به ر ا ه _ معجزه ی فر د ا ست
رقصنده ، بس پرنده ، بر ا ین آ و ا : کآ ز ا دی ست و صبح_ رها یی ها ست
منوچهر سعا دت نوری
August 2007
//www.persian.ws/poet/fullnews.php?id=215


anglophile

هوشنگ ابتهاج

anglophile


به اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند 

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند 



يكي زشب گرفتگان چراغ بر نمي كند 

كسي به كوچه سار شب در سحر نمي زند 



نشسته ام در انتظار اين غبار بي سوار 

دريغ كز شبي چنين سپيده سر نمي زند 



دل خراب من دگر خراب تر نمي شود 

كه خنجر غمت از اين خراب تر نمي زند 



گذر گهي است پر ستم كه اندرو به غير غم 

يكي صلاي آشنا به رهگذر نمي زند 



چه چشم پاسخ است از اين دريچه هاي بسته ات 

برو که هيچ کس ندا به گوش کر نمي زند 



نه سايه دارم و نه بر بيفکنندم و سزاست 

اگر نه بر درخت تر کسي تبر نمي زند” 

― هوشنگ ابتهاج

*****************

 

خیال آمدنت دیشبم به سر می زد 

نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد 

به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت 

خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد 

شراب لعل تو می دیدم و دلم می خواست 

هزار وسوسه ام چنگ در جگر می زد 

زهی امید که کامی از آن دهان می جست 

زهی خیال که دستی در آن کمر می زد 

دریچه ای به تماشای باغ وا می شد 

دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می زد 

تمام شب به خیال تو رفت و ، می دیدم 

که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد 

//www.youtube.com/watch?v=R7Jb6YEso84 

***************

 

ای دل به کوی او ز که پرسم که یار کو؟

 


در باغ پر شکوفه که پرسد بهار کو؟


نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست


نقشی بلندتر زده ایم آن نگار کو؟


جانا نوای عشق ، خموشانه خوشتر است


آن آشنای ره که بود پرده دار کو؟


ماندیم در این نشیب و شب آمد ، خدای را


آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو؟


از بس ستم که بر سر ما رفت و کس نگفت


آن پیک ره شناس حکایت گزار کو؟


چنگی به دل نمیزند امشب سرود ما


آن خوش ترانه چنگی شب زنده دار کو؟


ذوق و نشاط را می و ساقی بهانه بود


افسوس ، آن جوانی شادی گسار گو؟


یک شب چراغ روی تو روشن شود ولی


چشمی کنار پنجره انتظار کو؟


خون هزار سرو دلاور به خاک ریخت


ای " سایه " های و های لب جویبار کو؟

پنجره انتظار ؛ سایه – هوشنگ ابتهاج


M. Saadat Noury

مهتاب وار بوسه بر آن ببام داده ایم

M. Saadat Noury


Dear AI  Thank you for the poem; please accept this in return

 مهتاب وار بوسه بر آن ببام داده ایم 

 //www.jasjoo.com/books/new-poems/mohammadreza_shafie_kadkani/71/1810


All-Iranians

وزلب گرم تو بوسه های گوارا

All-Iranians


 

ساقی من جام من شراب من امروز
نوبت عشق است و عیش و نوبت صحرا
آه چه زیباست از تو جام گرفتن
وزلب گرم تو بوسه های گوارا
لب به لب جام و سر به سینه ساقی
آه که جان میدهد به شاعر شیدا
از تو شنیدن ترانه های دل انگیز
با تو نشستن بهار را به تماشا
فردا فردا مگو که من نفروشم
عشرت امروز را به حسرت فردا
فریدون مشیری


M. Saadat Noury

Dear AI

by M. Saadat Noury on

Thank you for the poem; please accept this in return

//ganjoor.net/hafez/ghazal/sh198/


M. Saadat Noury

Dear Soosan Khanoom

by M. Saadat Noury on

Thank you for the poem; please accept this in return

 //ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh2184/


All-Iranians

بوسه یی شعله زد میان دو لب

All-Iranians



Soosan Khanoom

There is some kiss we want

by Soosan Khanoom on

There is some kiss we want with our whole lives, the touch of spirit on the body. Seawater begs the pearl to break its shell. And the lily, how passionately it needs some wild darling. At night, I open the window and ask the moon to come and press its face against mine. Breathe into me. Close the language-door and open the love-window. The moon won't use the door, only the window. Rumi