من در گذار_ راه تو بودم به گوشه ای
صبح_ پگاه بود و تو ، از در درآمدی
با عشوه رخ نمودی و دادی تو بوسه ای
گفتی خوشا ، میان عزیزان سر آمدی
بس روز و شب که آتش عشقت به جان دمید
من با خیال روی تو آن گوشه ، بیقرار
چشمان من به راه تو مانده ست ، پر امید
از بهر بوسه های دگر، لب به انتظار
دكتر منوچهر سعادت نوري
Recently by M. Saadat Noury | Comments | Date |
---|---|---|
برای نسرین ستوده : در زنجیری از سرودهها | 11 | Dec 01, 2012 |
ای دوست : در زنجیر اشاره | 1 | Dec 01, 2012 |
آفریدگار | 7 | Nov 04, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Dear Anglophile
by M. Saadat Noury on Sun Apr 08, 2012 10:42 AM PDTThank you for the poem; please accept this in return
چشم به ر ا ه معجزه
همچون اسیر _ کشمکش و بلو ا : چشمم به ر ا ه _ معجزه ی فر د ا ست
رقصنده ، بس پرنده ، بر ا ین آ و ا : کآ ز ا دی ست و صبح_ رها یی ها ست
منوچهر سعا دت نوری
August 2007
//www.persian.ws/poet/fullnews.php?id=215
هوشنگ ابتهاج
anglophileFri Apr 06, 2012 06:07 AM PDT
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
يكي زشب گرفتگان چراغ بر نمي كند
كسي به كوچه سار شب در سحر نمي زند
نشسته ام در انتظار اين غبار بي سوار
دريغ كز شبي چنين سپيده سر نمي زند
دل خراب من دگر خراب تر نمي شود
كه خنجر غمت از اين خراب تر نمي زند
گذر گهي است پر ستم كه اندرو به غير غم
يكي صلاي آشنا به رهگذر نمي زند
چه چشم پاسخ است از اين دريچه هاي بسته ات
برو که هيچ کس ندا به گوش کر نمي زند
نه سايه دارم و نه بر بيفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسي تبر نمي زند”
― هوشنگ ابتهاج
*****************
خیال آمدنت دیشبم به سر می زد
نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد
به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد
شراب لعل تو می دیدم و دلم می خواست
هزار وسوسه ام چنگ در جگر می زد
زهی امید که کامی از آن دهان می جست
زهی خیال که دستی در آن کمر می زد
دریچه ای به تماشای باغ وا می شد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می زد
تمام شب به خیال تو رفت و ، می دیدم
که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد
//www.youtube.com/watch?v=R7Jb6YEso84
***************
ای دل به کوی او ز که پرسم که یار کو؟
در باغ پر شکوفه که پرسد بهار کو؟
نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست
نقشی بلندتر زده ایم آن نگار کو؟
جانا نوای عشق ، خموشانه خوشتر است
آن آشنای ره که بود پرده دار کو؟
ماندیم در این نشیب و شب آمد ، خدای را
آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو؟
از بس ستم که بر سر ما رفت و کس نگفت
آن پیک ره شناس حکایت گزار کو؟
چنگی به دل نمیزند امشب سرود ما
آن خوش ترانه چنگی شب زنده دار کو؟
ذوق و نشاط را می و ساقی بهانه بود
افسوس ، آن جوانی شادی گسار گو؟
یک شب چراغ روی تو روشن شود ولی
چشمی کنار پنجره انتظار کو؟
خون هزار سرو دلاور به خاک ریخت
ای " سایه " های و های لب جویبار کو؟
پنجره انتظار ؛ سایه – هوشنگ ابتهاج
مهتاب وار بوسه بر آن ببام داده ایم
M. Saadat NouryWed Apr 04, 2012 05:50 PM PDT
Dear AI Thank you for the poem; please accept this in return
مهتاب وار بوسه بر آن ببام داده ایم
//www.jasjoo.com/books/new-poems/mohammadreza_shafie_kadkani/71/1810
وزلب گرم تو بوسه های گوارا
All-IraniansWed Apr 04, 2012 01:22 PM PDT
ساقی من جام من شراب من امروز
نوبت عشق است و عیش و نوبت صحرا
آه چه زیباست از تو جام گرفتن
وزلب گرم تو بوسه های گوارا
لب به لب جام و سر به سینه ساقی
آه که جان میدهد به شاعر شیدا
از تو شنیدن ترانه های دل انگیز
با تو نشستن بهار را به تماشا
فردا فردا مگو که من نفروشم
عشرت امروز را به حسرت فردا
فریدون مشیری
Dear AI
by M. Saadat Noury on Wed Apr 04, 2012 12:24 PM PDTThank you for the poem; please accept this in return
//ganjoor.net/hafez/ghazal/sh198/
Dear Soosan Khanoom
by M. Saadat Noury on Wed Apr 04, 2012 12:21 PM PDTThank you for the poem; please accept this in return
//ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh2184/
بوسه یی شعله زد میان دو لب
All-IraniansWed Apr 04, 2012 10:09 AM PDT
//www.jasjoo.com/books/new-poems/foroogh_farokhzad/9/44
There is some kiss we want
by Soosan Khanoom on Wed Apr 04, 2012 08:33 AM PDTThere is some kiss we want with our whole lives, the touch of spirit on the body. Seawater begs the pearl to break its shell. And the lily, how passionately it needs some wild darling. At night, I open the window and ask the moon to come and press its face against mine. Breathe into me. Close the language-door and open the love-window. The moon won't use the door, only the window. Rumi