با یاد سید حسن مدرس، واضع تز موازنه منفی و از قربانیان استبداد رضا شاهی


Share/Save/Bookmark

mahmood delkhasteh
by mahmood delkhasteh
02-Dec-2012
 

بخشی از مقاله که در آن مدرس با سلطان عثمانی دیدار می کند: "که امپراطور عثمانی دستور میدهد که «چای عجم» بیاورند، که زنده یاد مدرس پاسخ میدهد ما ایرانی هستیم و نه عجم! سپس امپراطور روی به مدرس که چرا نبایست ما ها «متحد الباس» باشیم، و دوباره مدرس پاسخ میدهد که متُحد الباس کاری از پیش نمی برد، چرا نبایست «متُحد الدل» بود و بی درنگ اضافه می افزاید که دشمن ما دارنده ی هر دینی باشد، به هنگامی که نمایان شد از سر کوه، او را میزنیم و اگر «مسلمان بود» در قبرستانهای مسلمانان به خاک سپرده می شود، و گرنه در دیگر قبرستانی، اینگونه دشمن را در هر لباس و دینی یادآور امپراطور عثمانی میکند!؟"
همانطور که در بخش کامنتها می بینید سلطنت طلبان، مطابق معمول، سحت بی اخلاق، بر مدرس تاختند. این پاسخ کوتاه را نوشتم:
ملک الشعرای بهار مدرس را بهترین سیاستمدار ایران در شش قرن اخیر و بعد از خواجه نظام الملک می داند ولی همین مدرس را بدستور رضا شاه به قتل رساندند. به چه علت؟ به این علت که استبداد را بر نمی تافت و از معدود مشروطه خواهانی، چون مصدق بود، که سختی های راه مانع نشده بود که از هدف مردم سالاری در ایران مستقل دست بر دارد. بسیار زود متوجه شده بود که استقلال و آزادی دو روی یک سکه هستند و نمی شود یکی را بدون دیگری داشت. دکترین موارنه منفی/عدمی در این رابطه بود که اندیشه راهنمای مبارزات سیاسی او و مصدق را تشکیل داد.
با رضا شاه هم سخت مخالف بود هم به این علت که بوسیله کودتای انگلیسی بر سر کار آمده بود و هم اینکه با تحمیل استبداد خونین خود مانع به نتیجه رسیدن انقلاب مشروطه شده بود.
یکی از افرادی که مدرس را به قتل رسانده بود، بعدها در پشیمانی داستان چگونگی او را به قتل رساندن به پدرم در زندان گفته بود. پدرم بارها این داستان را تعریف کرد. می گفت که با چند نفر دیگر برای کشتن او به دهی که قبلا تبعید شده بود رفتند ( اسم ده الان یادم نیست.) ماه رمضان بود و در خانه اش در چای سم ریخته و از او خواستند که سر بکشد. مدرس گفت صبر کنند تا افطار شود تا روزه اش شکسته نشود. پذیرفتند و بعد از افطار سم را سر کشید و به نماز ایستاد. می گفت صبر کردند تا سم اثر کند ولی خبری نشد و برای همین برخواستند و سر نماز با عمامه اش او را خفه کردند.
https://balatarin.com/permlink/2012/12/2/3210263


Share/Save/Bookmark

more from mahmood delkhasteh
 
mahmood delkhasteh

مصدق مصدق بود

mahmood delkhasteh


بله از جمله دلایلی که مصدق در تاریخ ایران جاودان شده است اینست که از معدود کسانی بود که هیچوقت زبان دوگانه را بکار نگرفت.  شجاعت و درایتی بسیار می خواست که مصدق داشت و دیگرانی  نداشتند


Roger_Rabbit

به عبارت دیگر "ابن الوقتی"

Roger_Rabbit


 

گمان نکنم بزرگانی چون مصدق این استدلال شما را قبول کنند چون خودشان این راه را نپیمودند.


mahmood delkhasteh

زبان دوگانه

mahmood delkhasteh


بله ملک الشعرا هم در صف طولانی شاعران مدح گوی قدرت قرار داشت.  مدح می گفتند تا از قدرت گزندی به آنها نرسد و مدح می گفتند تا از این طریق زندگی را بگذرانند.  ولی در کنار این و از میان همین مدح گویان قدرت کسانی بوده اند که در زمانهایی نظر واقعی و حرف دل خود را میزدندد.  مدح ملک الشعرا از قاتل  میرزا زاده عشقی ها و مدرس و..ورا را در این کانتکست میشود دید

زبان دوگانه داشتن زائده زندگی در استبداد است.  زبان دروغ  در رابطه با قدرت و زبان حقیقت در زمانهایی که خود را از گزند قدرت مصون می شود دید. 


Roger_Rabbit

که ملک الشعرا شناخت کامل داشت؟!!

Roger_Rabbit


پس این قصیده را هم در مدح رضا شاه با همین شناخت کامل گفته بود:

 

این فرصت و فراغت و این نعمت و رفاه
مولود کوشش ملِک مُلک پرور است
ایمن غنوده ایم به عصری که بر و بحر
آن یک پر از مسلسل و این یک پر اژدر است
گشته سپهر خصم توانا و ناتوان
دور زمان عدوی فقیر و توانگر است
گر بی خطر شبی به سر آری دلیل آن
شب زنده داری سر و سالار کشور است
عمرش دراز باد که در روزگار او
هر روز، کار ما ز دگر روز بهتر است
یک روز از درآمد ما بُد هزینه بیش
امروز از هزینه درآمد فزون تر است
یک روزمان خزینه تهی بود از اعتبار
امروزمان خزینه پر از شوشه زر است
یک روز طرز کار به میل رجال بود
امروز طرز کار ز قانون مفسر است
یک روز بود اداره کشور به دست غیر
امروز کار در کف ابنای کشور است
یک روز بود داوری کنسولان روا
امروز داوری به کف دادگستر است
یک روز بود کار سیاست به دست خلق
امروز کار خلق به آیین دیگر است
یک روز بود هر کس و ناکس وزیرساز
امروز کار و پیشه هر کس مقرر است
یک روز کار تعبیه کردند بهر شخص
امروز هر کسی کند آن کش فراخور است
یک روز بود کار تجارت به میل غیر
امروز در معاش خود ایران مخیر است
یک روز بود در همه ابواب هرج و مرج
امروز این دو لفظ به درج کتب در است
صاحبقران شرق رضاشاه پهلوی
شاهنشهی که سایه خلاق اکبر است
در عهد دیگران همه اغراق بود شعر
در عهد شه، زبان حقیقت سخنور است
گر صد کتاب ساخته اید به مدح شاه
گر بنگرید، گفته ز ناگفته کمتر است


mahmood delkhasteh

مدافعان آزادی و استقلال همیشه در معرض حمله و سانسور قرار دارند

mahmood delkhasteh


ملک
الشعرا بهار، مدرس را بزرگترین سیاستمدار ایران بعد از خواجه نظام الملک
می دانست و البته بنا بر رسم، مانند هر پایدار در خط استقلال و آزادی دیگر
از هر طرف زیر حمله و یا حداقل بی اعتنایی و سانسور قرار می گیرد. روحانیت
قدرت طلب او را از خود نمی دانست چ
را
که هیچ عملی در تحکیم قدم آنها در داخل دولت بر نداشت بیشتر، به یاری داور
در برچیدن دادگاه های شرعی شتافت.سکولارهای قشری مسلک نیز او را بر نمی
تابند چرا که عمامه بر سر داشت و سلطنت طلب های پهلوی طلب کودتاچی نیز از
او سخت نفرت دارند چرا که با اول کودتاچی و عامل استعمار انگلیس در افتاد و
البته قدرتهای خارجی نیز هیچ تحمل او را نداشتند چرا که برای دفاع از
استقلال وطن سخت ایستاده بود




دیروز
احمد رناسی، از روشنفکران مصدقی، نوشته ای در باره او انتشار داد و قلم
هنوز خشک نشده، چارواداران سلطنت طلب شروع به فرافکنی کرده ودر توهین و
دشنام و تهمت مطابق معمول حد نگاه نداشتند. به همین علت تصمیم گرفتم که
مقاله را با یاداشت کوتاهی که در آن خاطره ای از پدرم در مورد مدرس است را
منتشر کنم




مخلص

دلخواسته



یکی
از کسانی که سخت پیرو زنده یاد مدرس بود «ملک اشعاری بهار» می باشد، که به
داوری مدرس می پردازد دربرابر سفیر شوروی که به او گفته بود «مدرس
انگلیسی» می باشد، و زنده ملک الشعرا با شناخت همه جانبه از مدرس و تکیه به
شرافت داوری به او پاسخ میدهد «مدرس نه انگلیسی است و نه آخوند»