و عنکبوتی آمد: فحشا در جمهوری اسلامی


Share/Save/Bookmark

Mash Ghasem
by Mash Ghasem
06-Nov-2011
 

و عنکبوتی آمد
مستندی از مازیار بهاری در مورد قاتل عنکبوتی مشهد - سعید حنایی

------------------------------------------
//www.roshangari.net/as/sitedata/20111105095914/20111105095914.html

از زنان خيابانی چه خبر؟

البته «نسيم» يکی ديگر از دختران خيابانی است که نظر متفاوتی در اين باره دارد. او ليسانس حسابداری دارد اما به گفته خودش، از سال 83 تا 88 دنبال پيدا کردن يک کار آبرومندانه بوده اما چون پارتی نداشته دستش به جايی بند نشده است. نسيم می گويد که به اختيار خودش وارد تيم نشده بلکه او را با اجبار عضو تيم کرده اند. خود او می گويد:«برای خودم تنها کار می کردم و نزديک به 37، 38 زن و دختر ديگه رو هم می شناختم که تنهايی کار می کردن. اما يه شب، يه پژو 405 نگهداشت و يه قيمت خوب گفت. سوار شدم. وقتی رسيديم توی خونه، چهارتا قلچماق ريختن سرم... بعد هم گفتن از اين به بعد برای ما کار می کنی وگرنه زنده نميذاريمت».

* هر روز به زنان خيابانی افزوده می شود

نسيم حرف هايش را اينگونه ادامه می دهد:«پارسال(سال 89) که به زور وارد اين تيمم کردن، 30 نفر بوديم، امسال شديم 50 نفر».

از او می پرسيم که علت روی آوردن برخی زنان و دختران دور و اطرافش به هرزگی چيست، می گويد:«وقتی هيچ حمايتی از سوی دولت برای دختران و زنانی که نياز مالی دارن وجود نداره، بايد چه خاکی توی سرشون بريزن؟ يه دوستی دارم به اسم سارا که الان يکساله وارد تيم شده.

اين زن که شوهرش معتاده و 2 تا بچه داره، سه سال دنبال يه وام 5 ميليون تومنی بوده که يه کار توی خونه برای خودش دست و پا کنه ولی دستش به هيچ جا بند نمی شه. همه درها وقتی بسته باشه و آدم به نقطه بحران برسه، راهی جز خراب شدن براش نمی مونه. می مونه؟ »
نسيم می گويد:«تن فروشی اش را ما می کنيم اما بايد به فرشاد پورسانتش را بدهيم.»


Share/Save/Bookmark

Recently by Mash GhasemCommentsDate
قحطی در ایران تا شش ماه دیگر
11
Jan 11, 2012
Obtuse censorship @ ic.com
24
Nov 12, 2011
مرگ یزدگرد
1
Nov 04, 2011
more from Mash Ghasem
 
default

مجله‌ی کوچک

Hooshang Tarreh-Gol


ای دریغ! ای دریغ
که فقر
چه به‌آسانی احتضارِ فضیلت است
به هنگامی که
تو را
از بودن و ماندن
گزیر نیست.

----------------------------

مجله‌ی کوچک

به عباس جوانمرد

۱

آه، تو می‌دانی
می‌دانی که مرا
سرِ بازگفتنِ بسیاری حرف‌هاست.

هنگامی که کودکان
در پسِ دیوارِ باغ
با سکه‌های فرسوده
بازی‌ کهنه‌ی زندگی را
آماده می‌شوند.

 

می‌دانی
تو می‌دانی
که مرا
سرِ بازگفتنِ کدامین سخن است
از کدامین درد.

 

 

۲

دوره‌های مجله‌ی کوچک ــ
کارنامه‌ی بردگی
با جلدِ زرکوبش...

 

ای دریغ! ای دریغ
که فقر
چه به‌آسانی احتضارِ فضیلت است
به هنگامی که
تو را
از بودن و ماندن
گزیر نیست.

 

ماندن
ــ آری! ــ
و اندوهِ خویشتن را
شامگاهان
به چاهساری متروک
درسپردن،
فریادِ دردِ خود را
در نعره‌ی توفان
رها کردن،
و زاریِ جانِ بی‌قرار را
با هیاهوی باران
درآمیختن.

 

ماندن
آری
ماندن
و به تماشا نشستن
آری
به تماشا نشستن
دروغ را
که عمر
چه شاهانه می‌گذارد
به شهری که
ریا را
پنهان نمی‌کنند
و صداقتِ همشهریان
تنها
در همین است.

 

 

۳

به هنگامی که همجنس‌باز و قصاب
بر سرِ تقسیمِ لاشه
خنجر به گلوی یکدیگر نهادند
من جنازه‌ی خود را بر دوش داشتم
و خسته و نومید
گورستانی می‌جُستم.

 

کارنامه‌ی من
«کارنامه‌ی بردگی»
بود:
دوره‌های مجله‌ی کوچک
با جلدِ زرکوبش!

 

 

دریغا که فقر
ممنوع ماندن است
از توانایی‌ها
به هیأتِ محکومیتی؛ ــ
ورنه، حدیثِ به هر گامی
ستاره‌ها را
درنوشتن.

 

ورنه حدیث شادی و
از کهکشان‌ها
برگذشتن،
لبخنده و
از جرقه‌ی هر دندان
آفتابی زادن.

 

 

۴

صبحِ پاییزی
دررسیده بود
با بوی گرسنگی
در رهگذرها
و مجله‌ی کوچک
در دست‌ها
با جلدِ طلاکوبش.

 

لوطی و قصاب
بر سرِ واپسین کفاره‌ی مُردنِ خلق
دست‌وگریبان بودند و
مرا
به خفّتِ از خویش
تابِ نظر کردن در آیینه نبود:
احساس می‌کردم که هر دینار
نه مزدِ شرافتمندانه‌ی کار،
که به رشوت
لقمه‌یی‌ست گلوگیر
تا فریاد برنیارم
از رنجی که می‌برم
از دردی که می‌کشم

 

 

۵

ماندن به‌ناگزیر و
به ناگزیری
به تماشا نشستن
که روتاتیف‌ها
چگونه
بزرگ‌ترینِ دروغ‌ها را
به لقمه‌هایی بس کوچک
مبدل می‌کنند.

 

و دَم فروبستن ــ آری ــ
به هنگامی که سکوت
تنها
نشانه‌ی قبول است و رضایت.

 

دریغا که فقر
چه به‌آسانی
احتضارِ فضیلت است
به هنگامی که تو را
از بودن و ماندن
چاره نیست؛
بودن و ماندن
و رضا و پذیرش.

 

 

۶

در پسِ دیوارِ باغ
کودکان
با سکه‌های کهنه‌بِسوده
بازیِ زندگی را
آماده می‌شوند...

 

آه، تو می‌دانی
می‌دانی که مرا
سرِ بازگفتنِ کدامین سخن است
از کدامین درد.

۲۳ اسفندِ ۱۳۴۴ -------------------------- دریغا که فقر ... ممنوع ماندن است

admin

Your blog on Emran Salahi

by admin on

Mash Ghasem, your blog on Emran Salahi was removed because it was a copy-paste from another site.

It was explained in your previous blog that future copy-paste material, content from other sites, without a significant contribution by you, would be removed.

Again, we wish to keep the blogs reserved primarily for fresh, new material, rather than text copy-pasted from other sources. Otherwise, other bloggers would be encouraged do the same and the site would be filled with unoriginal material.

Thank you for your understanding


Mash Ghasem

بن بست ایرانی

Mash Ghasem


با اشاراتی به بن بست 'محله'، و دخترانش  در دوبی. --------------------------------------------------------------------------- بن بست ایرانی


تاريخ نگارش :

 
آذر ۱٣٨۱

میرزاآقا عسگری(مانی)

بن بست ایرانی

به رجاله های ایرانی!

این ستاره   چو از شانه ام فروافتد،
سیمای سنگفرش که رخشان شود،
خدا، در تاریکی این بُن بست که بمیرد،
و عمارت سنت، در زلزله که فروریزد،
شیراز، با دهان حافظ سخن که بگوید،
و اصفهان، تیغه ی شکسته ی کاشی شود
در گلوی افعی های بی غزل صفوی،
و برجهای تهران، رؤیای گمشده ی دزدان شوند
من زیر بوسه های جوان بیدار می شوم.
آنگاه،
- که گاه دیر آید و گاه بناگاه -
تنها این شعر، داوری خواهد کرد،
همین شعر!
***
دیده ببند وجدان مفلوک من!
بخواب! ، تا نبینی بردگان ایرانی را در دبی
که خسته
رانها به روی هیولاها و پیکره های شنی می گشایند!
***
درگوشهایت موم فرو کن وجدان نیمه مرده !
مباد بشنوی که:
دل میهن را در تن تبعیدیان می پوسانند
شعرهایش را در یخبندان روسیه می سوزانند

گرده اش را در تهران با   آیات خونین منقوش می کنند.
***
ببند چشمانت را
مبادا ببینی پستانهای مام میهن را
که گاه در دمشق اش می مالند، بیگاه در خارطوم.
چه خسته ای نازک نارنجی من!
از واژه ی «سیاست» به بیزاری، کهیر می زنی
حتا از شعر من   به ترس، می گریزی.
در چهارراهها
آرام و رام زانو می زنی
شلاق می خوری،
و شاکری که می توانی بشماری!
***
حالا، آسوده باش!
نگاه نکن به این رستم بُزدل،
که با پاسپورت آلوده به تمثال نامیمون یک میمون،
با رخش خسته و موهای سپید به چاه شغاد می رود
درتهران سهراب، سرخوش نوشداروی هروئین است!
***
من هر روز
از کنار سایه هائی رد می شوم که مال کسی نیستند
وزوز آدمهائی مستعاری را می شنوم که
هیولای فروافتاده برمادرشان را نوازش می دهند.
باور کنید خانمها، آقایان!
شاعری را می بینم

که در ازاء تف انداختن بر صورت عبدوی جط
و کشتن واژه هائی که در آنها پناه جسته ایم،
از دست هیولاها صله می گیرد.
ای بوشهر زانو زده!
تنگسیر دروغین!
وجدان پفیوز!

***
وجدان سرفکنده!
در فرودگاه مهرآباد به آینه ننگر!
مباد تبعیدی مضحکی را ببینی
که با دو پاسپورت، دوصورت کپک زده و یک دل گندیده
پیاپی به پای تخت هیولاها می رود
و خبرمی کشد
علیه تبعیدیانی که نخواستند چون تو باشند!
***
بازهم
این ستاره که از شانه ام فروافتد
و سنگفرش که خونین شود
از شما یکی نام مرا خواهد دزدید
آنچنان که میهن مرا دزدیدید.
***
اما چه باک؟
آنگاه
که گاه، بگاه می آید و گاه بناگاه،
تنها این شعر میان ما داوری خواهد کرد
همین شعر!

فروردین1383

Bahram G

M G jaan

by Bahram G on

You say the men, the Islamist who are running Iran are the real prostitutes? I respectfully disagree. Prostitute, for most parts, are forced by human-looking subhumans and desperation to resort to letting their body be used. In effect, these unfortunate people work and offer a service for the payments they receive. That is not the case with the mullahs who offer nothing but oppression and degradation to the people who provide them with everything. These mullahs have to offer something desirable/valuable before they could be elevated to the rank of prostitution.
Please continue championing the rights of women and all other victims of oppression.
Many thanks


Mash Ghasem

برخی نظرات در مورد این فیلم : ۲

Mash Ghasem


یک نکته کمتر مورد اشاره: شرکت حنایی در جنگ، و تشابه کشتن زنان بی دفاع،
به کشتن سربازان عراقی، دشمن. و ایستادن زنان معتاد، بی دفاع، فاحشه (کارگر-جنسی)، بر روی شانه شهدا و...
ذهن مریض، ذلیل . جهنمی. فرآورده و محصول جمهوری مریض، علیل ، جهنمی.

Mash Ghasem

برخی نظرات در مورد این فیلم:اسلام پرورش دهنده قاتلین بالفطره است

Mash Ghasem


نام:  

 

ای-میل:   10:29 15 آبان 1390

سعید
حنایی تربیت شده مکتب و عدالت حاکم شرع صادق خلخالی است. مثل خود خلخالی
می گوید می کشیم تا فساد را برکنیم؛ آره می کشند اما ضعیفترین ها را. اگر
جرات دارند آنهایی را بکشند که توی کهریزک به بچه های مردم تجاوز کردند.

نام:   غریبه ای-میل:   20:05 14 آبان 1390

این
فیلم مستند ساخته آقای مازیار بهاری را میتوانید در آدرس زیر ببینید. سعید
حنائی بنّا و قاتل 16 زن بیگناه درمشهد که یک مسلمان واقعی بود و اشخاصی
که بنفع او خزعبلاتی سرهم میکنند، نمایانگر قاتل پروری اسلام ناب محمدیست.
حرفهای پسرش و همسرش وحشتناک و آزار دهنده است و نمونه بارز تربیت اسلام
ناب محمدیست.

نام:   ای-میل:   17:55 14 آبان 1390

اسلام پرورش دهنده قاتلین بالفطره است.

Mash Ghasem

BG, thank you for nailing it in the head

by Mash Ghasem on

These poor desperate women are not the real prostitutes. The real prostitutes are: their customers, their pimps, and the officials of Islamic Republic. All a bunch of leechs living off the blood of poor Iranian women.

Away with all blood sucking parasites.

 


Faramarz

Tragic

by Faramarz on

Thanks Mash Ghasem for shining the lights on this tragedy.


Mash Ghasem

کلمات ناتوان

Mash Ghasem


و جامعه ای ناتوان تر، مریض، مرد سالار زده، استبداد زده.... آشنا  جان،واقعا  زبان از گفتار باز میماند. =====================================   تجارت زنان «ويژه» در خيابان با کالای «ايدز»

//www.roshangari.net/as/sitedata/201111070956...

افزايش ايدز ميان زنان ايرانى

//www.roshangari.net/as/sitedata/201111061837...


Nazanin karvar

*

by Nazanin karvar on

بسیار دردناک...و زجر آور... 

 آیا صیغه توانسته برای این زنان روسپی و حتی مردانی از این دست! کمی تغییر و آرامش را در شهر به وجود بیاره؟

حتی اگر شده برای یک نفر... 

مرسی 


MM

MG

by MM on

Thank you for highlighting the plight of these women and the negligence / crimes of the IRI.


hamsade ghadimi

مش قسم جان

hamsade ghadimi


مش قسم جان، از یک دست متحیرم که چطور کسی‌ به اسم دین میتونه دست به همچین جنایاتی بزنه. و در عین حال میبینیم که این رژیم کثیف آخوندی هر روز مترکب به قتل عام مردم مظلوم ایرانه.


Bahram G

Women are always victims

by Bahram G on

Generally speaking, women, the precious life-givers are often "thanked" by we, grateful men in the fashion reported by Nasim. Sad and shame on us who exploit them and just walk away. The plight of women is particularly horrific under the barbaric sharia-based laws of the Islamist mullahs. I hope that in near future the mullhas are sent packing and a just society see after the long-violated rights of women.


آشنا

مش قاسم عزیز

آشنا


دریغ و درد، نمی دانم بیش از این چه بگویم چون کلمه ها ناتوان تر از آنند که گویای این رنجها باشند.

Roozbeh_Gilani

اعتیاد، فحشا، بیکاری...

Roozbeh_Gilani


جنایت، جهل، ظلم اجتماعی، مذهبی‌، جنسی‌ و طبقاتی...

این‌ها هستند هدیه نظام ظلم و سرمایه داری، اونهم از نوع اسلامی فاشیستی، به ملت ایران.