Four new poems by Ali Abdolrezaei (English & Persian)

Share/Save/Bookmark

Ali Abdolrezaei
by Ali Abdolrezaei
01-Oct-2011
 

‘Miss Ziari’
---------------

My eyes didn’t wander

I just wandered in her eyes

those burning embers

I was fuel to

The deft sculptor

to chisel such delicate nose

was me

the butchering of her lips

between the teeth

What a tongue!

Hands of a masseuse hid in her eyes

O my God

someone come light up

this black pair of cigarillos

squirming like seductive serpents

in such grace

this woman

was born

prettier than any bunch of flowers

I ever put to water

I ever lost my marbles

under the skin of those cheeks

She’s still playing marbles

with the little eyes

my childhood possessed

My eyes do not wander

even if under the desk

I’m still climbing up your legs

in the short skirts you wore

to the fresh faces’ class

mate Miss Ziari*

....

* I was six when I started school. I had long straight hair, a navy blue jacket, wearing a tie of a colour I cannot remember. We had eleven silly girls in the class who kept coming on to me and I didn’t care. There were eight other boys in the class too, but I had become a man, because I was in love with Miss Ziari. I kept coming onto her but she didn’t care. So I kept getting top marks so she would come caress my hair and tell me with her budding lips, Excellent Ali! There was still one year left to the Revolution which put my love in a frame. Tonight when another love was torn away from me, I remembered my classmates and Miss Ziari who, I do not understand why, when the schools shut for holidays, they put her against the wall in the middle of summer and shot a bullet in her chest. No, I still can’t believe it. It is impossible to kill a beautiful woman by a bullet.


«خانم زیاری»
---------------

هیز نبودم

در چشمهای او هیزم بودم

من می سوختم

اگر آنهمه روشن بود

تراشکار ماهری

که بینی به آن نازنینی

در آورده بود از آب

من بودم

قصابی لبهایش بین دو دندان

عجب زبانی

تن شوری دلاکی در چشمهاش

وای خدای من

یکی بیاید این دو سیگار سیاه را

که چون مار خوش خط و خالی

اینهمه باحال می خزد

به آتش بکشد

این زن

زیباتر از تمام دسته گلهایی که من دادم به آب

به دنیا آمد

خرمهره من گم کرده ام

زیر پوست این گونه

که این گونه گویی تیله بازی می کند هنوز

با چشمهای کوچکی

که کودکی من داشت

هیز نیستم

اگر چه زیر میز

هنوز دارم

از پاهای تو می روم بالا

که دامنی کوتاه داری

در کلاس اول دبستان یاری

خانم زیاری*

......

*شش سالم بود که به مدرسه رفتم.موهای لخت و بلندی داشتم،کتی سرمه ای و کراواتی که رنگش یادم نیست.یازده دختر بچه ی لوس در کلاس داشتیم که هر چه پا می دادند تحویل نمی گرفتم.هشت پسر بچه ی دیگر هم بود اما من دیگر مرد شده بودم چون عاشق خانم زیاری شده بودم.هرچه پا می دادم تحویل نمی گرفت،برای همین مجبور بودم هی بیست بگیرم تا دستی به موهایم کشیده با لبهای غنچه ای بگوید آفرین علی! هنوز یک سال مانده بود تا انقلاب که عشقم را برای همیشه قاب بگیرد.امشب که عشق دیگری از دلم کنده شد،یاد دبستان یاری افتادم و خانم زیاری که نمی دانم چرا وقتی مدرسه ها تعطیل شد درست وسط تابستان بر سینه ی دیوارش گذاشتند و یک شلیک در سینه اش خالی کردند.هنوز باور نمی کنم نه! نمی شود هیچ زن زیبایی را با تفنگ کشت

....

‘Spurn’
---------------

On the sand’s enticing heat

the girl’s acre of legs

and then

the arch of the back

and then

the other killer… Hips

Undulating sea

throwing hands

up on the naked beach

that spurns

and then

the wave returns

once

twice

thrice

dotted the sand

his departing steps...


«امتناع»
---------------

بر داغی تن خواهِ ماسه

پاهای لختِ زن

و بعد

گودی دلخواهِ کمر

و بعد

آدمکشی دیگر

باسن

دریای موجی

روی تن و اندام ساحل می کشد دست

نمی گذارد

و بعد

موجی که می گذرد

یکی

دو تا

سه تا

بر ماسه نقطه می گذارد

مردی که می گذرد

......................

‘Sparrows’
---------------

After a Thousand and One Nights

reading

sleeping

a couple leave the house

Sparrows

swarm the alley

with their twitter

up to the bus stop

by the tree - swarmed

by tweet in tweet

On the cheek

spot on a beauty spot

the man

lands a kiss

To hide a show of tears

the woman

suddenly turns her head

blots out the blackening tears

off her cheeks

and turns back

to find no more sparrows

on the branches


«گنجشک ها»
---------------

بعد از هزار و یکشب خواندن

خوابیدن

از خانه خارج می شود یک جفت

در کوچه غوغا کرده اند

گنجشکها

تا صف اتوبوس

پای درختی که جیک تو جیک

اشغال شده

بر گونه

درست سرِ سیاهی خال

مرد

اینگونه خالی می کند بوسه

زن هم برای اینکه شوی اشک ندهد

سرش را

یک کاره برمی گرداند

از گونه هاش که جای کبودِ ریمل پاک می کند

دوباره برمی گردد

گنجشکی

برشاخه دیگر نمانده

...................

‘Cumulus’
---------------

Doubly naked

two white clouds

and a smoke passed from hand to hand

up to the roach

between hefty fingers and then

a deep puff

a mouthful

lips feeling the labia

puffing the smoke and

then penetrating

two cumulus clouds

A shrill thunder

through pursed lips

eyes struck by lightning - ouch!

and under the dear earlobe

sparrow kisses

lace the neck

sloping up

pause at the nipple

and then a downslope

lips slip down

to the navel

a kiss is closing in now

on the cumulus

to become nimbus

under tummy

between her lips

Phew... a seizure of sex

Ahh

warm hail

----------

A small explanation for them: hail is formed in cumulonimbus clouds


«کومولوس»
---------------

دو لختی

دو ابر سفید

و سیگاری که هی دست به دست شود

ته بکشد

لای دو انگشتِ زمخت

بعد هم پکی عمیق

دهانی پر

مماس کردن لب

بر لبه ها

فوت کردن دود و

سپس فرو کردن

بین ابرهای کومولوس

صدای نازک رعد

لای لبهای غنچه ای

چشمی که برق بگیرد آخ

و پای لاله ی گوش

بوسه های گنجشکی

گردن ریز

برود بالا

مکث کند بر نوک پستان

بعد هم کمی سرازیری

لیز خوردنِ لب تا ناف

بوسی که نزدیکی بکند حالا

با کومولوس

نیمبوس بشود

زیر شکم

لای لبه ها

وای....سکته ی سکسی

آاای

تگرگ گرم

.........

یک توضیح کوچک برای آنها: تگرگ در ابرهای کومولوس- نیمبوس شکل می گیرد

.....

Author: Ali Abdolrezaei

Translator: Abol Froushan

Share/Save/Bookmark

Recently by Ali AbdolrezaeiCommentsDate
Ali Abdolrezaei 's new English books on Amazon
1
Jul 19, 2012
The new issue of Danse Macabre Magazine
2
Jun 01, 2012
Short & Little Like i
-
May 13, 2012
more from Ali Abdolrezaei