خلاصهِ داستان:
سیمین میخواهد برای همسرش، نادر، و دخترش، ترمه، زرشکپلو با مرغ درست کند. او همه مقدمات این کار را فراهم کردهاست، بجز گوشتِ مرغِ آنرا. نادر نمیخواهد سیمین را ناامید کند مخصوصاً اینکه آنها روزهاست گوشتِ مرغ نخوردهاند، و اینکه پدرش هم از بیماری کمبودِ گوشت رنج میبرد، ولی بعلتِ گران بودنِ گوشتِ مرغ مجبور میشود به سیمین بگوید که زرشکپلو بدون مرغ مهیا کند و فقط یک تکه بالِ مرغ بخرد که به پدرش بدهند که او از کمبودِ پروتئین تلف نشود. سیمین قانع نمیشود و میگوید آن پولی را که مخفی کردهای رو کن تا بتوانیم برای همه گوشتِ مرغ مهیا کنیم. مگر نه این است که میگفتی آن پول را برای روزِ مبادا نگه داشتهای، از این روز که مرغ به این گرانی شده است مباداتر کی؟! نادر قانع نمیشود و میگوید از این روزها بدتر هم خواهند آمد. روزی فرا میرسد که مجبور میشویم حتی پلو بدونِ زرشک بخوریم، یا زرشک بدونِ پلو. این اختلاف نظر باعث میشود که سیمین به مرغ فروشیِ محل رفته و تقاضایِ نسیه کند، ولی مرغفروشی درخواستش را رد میکند، و سیمین از شرمساری مجبور میشود به خانهِ پدرش برود. ترمه تصمیم میگیرد پیش پدرش نادر بماند و مرغ نخورد، به امید اینکه مادرش هم پیش آنها برگردد، و همه سبزیخور شوند. پدرِ نادر از کمبودِ گوشت روز به روز نحیف و نحیفتر میشود تا روزی که دیگر نادر قادر نیست از عُهده مراقبتش برآید، پس مجبور میشود مستخدمی به نامِ راضیه استخدام کند، به شرطِ آنکه او بتواند پدرش را با تغذیهِ یک بالِ مرغ در روز به سلامتی کامل برساند. راضیه، که خودش باردار است، این کار محال را بدون اطلاع همسرش، حجت، قبول میکند.
یک روز نادر سرزده به خانه میرود و پدرش را، که دستش به تخت بسته و به زمین افتاده بود، تنها و رها شده میبیند، و راضیه را در آشپزخانه پیدا میکند که مشغولِ تمیز کردنِ لب و لوچه خود بود، و از بالِ مرغِ مصرفِ آنروز خبری نبود. دعوای شدیدی بینِ آن دو در میگیرد. راضیه با مرجعِ تقلیدش تماس تلفنی گرفته بود و از او پرسیده بود که در شرایط قحطی کدام یک گناهش کمتر و کدام یک صوابش بیشتر است، مرگِ یک پیرمرد در ازاء نجاتِ یک جنین، یا مرگِ یک جنین برای زنده نگه داشتن یک پیرمرد. مرجعِ تقلید گفته بود که اگر چیزی را بخوری و شک کنی که آن چیز را خوردهای، ولو اینکه خوردنِ آن چیز باعثِ مرگِ پیرمردی یا نجاتِ جنینی شود، خوردن آن چیز ممانعت ندارد، ولی مصلحت آن است که اثری از آن چیزِ خوردهشده باقی نماند. دعوا بیشتر بالا میگیرد، و در این میان جنینِ راضیه سقط میشود و او به بیمارستان منتقل میشود. حجت دلیلِ مرگِ جنین را تهمت بدونِ دلیلِ بالِ مرغخوری از طرفِ نادر به راضیه میداند، و از نادر به دادگاه شکایت میکند. این تراژدی زندگی همه را تحت شعاع قرارمیدهد و ...
نتیجهِ اخلاقی:
عواقبِ گرانی گوشتِ مرغ نه تنها زندگی نادر و خانوادهاش را زیر و رو کرد بلکه باعث شد که دادگاه هم مشغلهاش زیاد شود و از محکوم کردنِ مرتدها عقب بیوفتد ...
Recently by Multiple Personality Disorder | Comments | Date |
---|---|---|
ناگهان، شاهین نجفی Suddenly, a song by Shahin Najafi | 3 | Nov 13, 2012 |
Universal Love | 1 | Oct 01, 2012 |
Shahin Najafi, When... | 11 | Sep 02, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
thank you
by maziar 58 on Sat Jun 30, 2012 11:51 AM PDTMPD khan
Enjoyed it a lot
specially the molla's B.S...
Thanks again. Maziar
I cried through the entire story.
by Ari Siletz on Sat Jun 30, 2012 10:55 AM PDTThanks MPD for this touching screenplay. I particlularly liked the veiled symbolic references to the price of chicken.
Thanks for sharing the powerful original screen play before when
by Mehrban on Mon Jun 25, 2012 07:04 PM PDTdue to its highly political content was censored and turned into a soap opera.
Brilliant
by Azarin Sadegh on Mon Jun 25, 2012 12:56 AM PDTDelicious piece! Brilliantly funny! This is the best review I've ever read about this movie (and I have read a bunch of them, believe me!) And I can easily say that you've been the best!
Looking forward to reading your next piece,
Azarin (still smiling)
...
by Red Wine on Sun Jun 24, 2012 06:38 PM PDTاین نوشتار حرف ندارد... کاش میشد ایرانیانِ داخلِ مملکت نیز این مطلب را بخوانند.
با سپاس از جنابِ میم پِ دالِ گرامی.
Another Academy Award winner
by divaneh on Sun Jun 24, 2012 06:34 PM PDTThis tearful scenario will shortly get Iran another Academy award. Thank you MPD jaan for the chicken wing drama.