« گمشده در ترجمه »


Share/Save/Bookmark

Parviz Forghani
by Parviz Forghani
07-Feb-2012
 

حسین شریعتمداری ومرحومان ذبیح الله منصوری، احسان طبری و مش قاسم در امتحان ورودی وزارت امورخارجه شرکت کرده بودند و یکی از سوال هایشان این بود که متن کوتاه زیر را ترجمه کنند:

“As soon as Angel opened the window, wild cold wind blew many dancing snow flakes into the room”

پاسخ نامبردگان به شرح زیر بود:

ذبیح الله منصوری:

فرشته تا می توانست به اجاق فروزان آشپزخانه نزدیک شد. نقرس پایش عود کرده بود و اورا آزار می داد. چای داغ را طبق عادت همیشگی اش هورت کشید جوری که زبانش سوخت. سریع خودرا به کنار پنجره رساند و سعی کرد آن را باز کند.پنجره چوبی در اثر رطوبت باد کرده بود و بااشکال و سروصدای فراوان باز شد. فرشته سرش را بیرون آورد و زبانش را درآورد و زیر دانه های برف گرفت تا سوزش تسکین پیدا کند. دوره گردی در خیابان با صدایی حزین می خواند: سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز – مرده آن است که نامش به نکویی نبرند. شیطنتش گل کرد و مشتی برف از روی هره برداشت و گلوله کرد و به سوی دوره گرد آوازه خوان پرتاب کرد. این جور ساختمان های قدیمی در آن دوران هره هایی به سمت خیابان داشت که روی آن در تابستان ها گلدان های شمعدانی را می گذاشتند و منظره دلپذیری داشت. فرشته ناگاه دلش برای برف و شیره ضعف رفت، به سوی آشپزخانه برگشت و .....

توضیح: استاد ببخشید که زمان برای این سوال کم بود و نتوانستم بقیه اش را ترجمه کنم.

حسین شریعت مداری:

اختناق و ظلم حاکم بر نظام سلطه، حتی فرشتگان را پشت پنجره های بسته استکبار حبس کرده و به آن ها اجازه بازکردن پنجره و برخورداری از هوای پاک و برف را که در این نوشته مظهر پاکی فطرت الهی بندگان خداست نمی دهد.

احسان طبری:

آنجل پنجره را رو به سوی آزادی گشود و فریاد زد: آه ای آرمان های باشکوه خلق های گرسنه که به مثابه دانه های آزاد برف رقصان در هوائید، همان گونه که رخ خلق های محروم را با نوک انگشتان آزادی بوسه میزنید، شلاق خشم خلق های محروم را نیز بی گمان بر پیکر ظلم سگ های زنجیری امپریالیسم فرود خواهید آورد.

مش قاسم:
فَسَلَخ


Share/Save/Bookmark

Recently by Parviz ForghaniCommentsDate
Rockville
6
May 25, 2012
"Dubai World Cup" Day
-
Apr 01, 2012
The Hat Race
15
Apr 01, 2012
more from Parviz Forghani
 
Parviz Forghani

مش قاسم جان

Parviz Forghani


در دایی جان ناپلئون صحنه ای هست که یک هندی را به جای افس انگلیسی جا زده اند. وقتی او با اشاره به دایی جان می گوید این آدم مریض است و باید برود بیمارستان، شازده اسدالله بجای ترجمه شرح دورودرازی را به دایی جان می دهد. وقتی دایی جان اعتراض می کند که اسدالله این همش یک کمله گفت. مش قاسم می گوید آقا این زبان اینگیلیسا همینطوریه یه دفعه یه اینگیلیسا گفت "فسلخ" و مترجم چند ساعت داشت ترجمه اش می کرد.

 


Mash Ghasem

مینیمالیست بود و خود خبر نداشت!

Mash Ghasem


ما اینقدر مینیمالیست بودیم و خودمون خبر نداشتیم ! استاد فرقانی عزیز، هم محله ای گرامی:  دستت درد نکنه ، بی زحمت  این واژه " فَسَلَخ" را برای ما هم به فارسی ترجمه کن! زنده باشی جوون.