یاد تو میشکفد

persian westender
by persian westender
17-Feb-2012
 

سر برآورده شب و

خویش وا داده درین بستر نرم

.......

مثل یک نهر زلال، کز میان سنگ‌های نوک کوه

میتراود بیغش

یاد تو میشکفد

در کف ذهن ترک خورده و خشکیدهٔ من

.......

آسمان میگوید،

وقت، وقتِ سحر است

ساعت اما انگار

مثل خواب دیشب

در درازای سیاه مویت

جامانده و درگیر شده

ساعتم خوابیده است

چشمم اما بیدار

از پس پنجرهٔ رو به سحر

نگهِ خسته من

در پی‌ چیزی هست

...

بلکه از ابر برآشفته در اعماق افق

یادی از دیشب و مهمانی و از خواب تو را دریابد

زمستان نود


Share/Save/Bookmark

Recently by persian westenderCommentsDate
مغشوش‌ها
2
Nov 25, 2012
میهمانیِ مترسک ها
2
Nov 04, 2012
چنین گفت رستم
1
Oct 28, 2012
more from persian westender
 
persian westender

مهربان عزیز

persian westender


....قطاب و پشمک و نون برنجی در راه است

 :-)


Mehrban

***

by Mehrban on

این شعر مثل باقلوا توی دل‌ آدم آب میشه.

............ 

ولی‌ من کارهای شمارا که مخصوص به خودتان است بیشتر دوست دارم.

 


persian westender

Thank you divaneh

by persian westender on

...for visiting

 


Manoucher Avaznia

سوری جان؛

Manoucher Avaznia


بی آن که بخواهم از این چکامۀ زیبا به بیراه بروم, باید عرض کنم:

استخوان-سودۀ یک درد گرانم که مپرس

حالت-آشفتۀ یک حال نزارم که مگوی

 

امید که در آینده ای نزدیک روزگار دیگر شود و سخنی نو در میان آید.

 

 


divaneh

Lovely poem

by divaneh on

One of your best poems dear PW. Loved it, thanks for sharing.


persian westender

Dear Souri

by persian westender on

You are free to share it with whoever you want...

And I am and always will be an amateur.

 

Best

pw 

 


persian westender

ممنون از همگی‌ شما

persian westender


منوچهر:

مرحمت می‌چکد از خامهٔ شیرین سخنان


Souri

Wow!

by Souri on

Shoaraa inja jam'and :)

Very very beautiful poem, dear PW. I told you, you are a master :)

Manouchehr aziz: You poem is so nice. Why don't you post more of your poems, like before?

Thanks to both of you. I will share this at facebook (ba ejazeh)


Orang Gholikhani

Beautiful

by Orang Gholikhani on

A very good one.

I've apreciated deeply.

Thanks

Orang


Manoucher Avaznia

سخن اما نفس و

Manoucher Avaznia


سخن اما نفس و روح بهاری می داشت

گرچه در سردی بهمن به زبانت می رفت

خوش سرودیست چنین چامۀ سرشار که اشارت می کرد

به فضای سر کوه و سخن آبی آب.

طبعت آبادان باد

چشمه سار سخن روح فزایت جوشان

خامه ات گوهر خیز

نفست روح انگیز.