خطاب به بهاییان محترم و پیرو :
الله ابهی عزیران, همانطورکه میدانید همه ما در چند سال اخیر شاهد بازداشتهایی احبای بهایی بودیم که مسئولیت های کوچک و بزرگ در این جامعه را به عهده داشتند از حسابداران خرد وعضو محفل محلی, تا یاران کل جامعه . برای بعضی از احبای الهی همیشه مطرح بوده که دهها سال جامعه بهایی عموما و خصوصا در کنار خواهران و برادران جامعه اسلامی ایران به طور مشهود با صلح آرامش گذراندند پس در این چند سال گذشته چه رخ داد که بعضی از احبای الهی بدین صورت گرفتار حصر و توبیخ قرار گرفتند?مسلما جریانات به آن سادگی هم که ایشان(سرکردگان پس پرده) سعی در انتشار و تلقین آنند نیست عزیزان. این سکه روی دیگر هم دارد , همین قدر کافیست که از خود سوال کنید که جمال ابهی که فرموده دین بها برای کل عالم امده اند پس چرا این حزب را در انتشار بیانات فاضله از آن قلم اعلا را در ارض اقدس منع ساخته اند ؟ چرا بیانات این مقام اعظم که بقول خودشان هر ٥٠٠٠٠ سال ظاهر میشود چرا شامل این ارض مقدس و پر از حرب و قتل و ظلم اسرائیلیان که کلام خدا بیشتر از هرجا آنجا واجب است را فرا نگرفته و یا حتی حق سکونت را هم به هیچ بهایی در این ارض مقدس داده نشده و عزیزان تا بحال هیچ شده از خود سوال کنید چرا دیانت فاضله بهایی بعد از ١٦٠ سال حتی ساخت یک درمانگاه و یا یتیم خانه و یا مدرسه در کارنامه خود برای فقرا ندارد ؟ اینها تنها گوشه ای از مطالبیست که اینشالله در آینده در مورد آنها بیشتر صحبت خواهیم کرد . فعلا میگذریم ؛ اما شما خود آگاهید که در بیانات حضرت بهاالله مکررا آمده که مطیع قوانین کشورتان بوده و تابع حکومت باشید مطمئنا این را همه عزیزان اقرار دارند . و خود بخوبی باخبرید که بسیاری از احباء که حقشان در زمان جوشان انقلاب توسط بعضی از مغرضین ابله به تزییع رفت, اما امروز نه اینکه آن حقوق قابل برگشت را جمهوری اسلامی به خاسران برگرداند حتی حقوق بازنشستگی نیز دریافت میکنند(ناسپاسی و بی انصافیست اگر انکار کنید)؛ خود بخوبی آگاه هستید که غریب به ٣٠ سال است که از انقلاب میگذرد بهاییان توانسته اند با لطف و رحمت اسلامی حاضر(حتی بهتر از زمان شاه) به ضیافت های خود بروند و درس اخلاقهای خود را بگردانند اعیاد خود را جشن بگیرند عروسیهای خود را مختلط (زن و مرد باهم) جشن بگیرند و حتی به دانشگاهها با درج نوع مذهب راه یابند, اما حال چه شد ؟ متاسفانه شیطنت ها و دستورات خلاف و منظور دار بیت العدل العظم مثل انتخابات تعطیل شده را بدون اجازه دوباره راه اندازی کردند و شروع به تبلیغ و شرکت دادن مسلمانان به کلاسهای روحی (نمونه آن مهدی آباد شیراز ) آوردند که بر خلاف قانون و حکومت(منع در تبلیغیات) و خلاف دستور حضرت بهاالله می باشد وامران بی انصاف از اطاعت بی چون و چرای نازنین هایی را که خود را تابع کامل حضرت بهاالله میدانند سو استفاده کرده و آنها را فریب داده و دستور به اعمال خلاف قانون مملکت صادر نمودند . چرا این دستورات خلاف فانون مملکت را دادند؟ خود از ایشان سوال کنید (اگر اجازه سوال به شما بدهند) جوانان نازنینی را با پوشش (ان-جی-او ) وارد توطئه ای مرحله دار و کاملا حساب شده نمودند که پس از مدت ١٨ هفته پوشش؛ آنها را خود با بیرون فرستادنسی دی های به ظاهر تبلیغاتی
و توضیح دادن اینکه ایشان چه کسی هستند و ماهیتشان چیست و بدین طریق عمدا هویت از قبل پوشیده آنها را کاملا بر ملا کردند حتی آدرس آنها و کجا هستند و به چه کار مشغول هستند هم در ایندر این سی دی ها لو دادند و ایشان را به طور عمد به دام ماموریت اجرای قانون انداختند, در ایندر این سی دی ها همانطور که مشاهده میکنید آثاری یافت نمیشود که بعد از این عملیات تهیه شده باشد . آیا تا بحال از خود سوال کردید که اگر این اشخاص به عنوان خادمان بهایی از شهرداری شیراز اجازه خدمت به محرومین کسب کرده بودند پس چرا پس مسلمانها هم با ایشان دستگیر کردند و
چند روز اول دستگیری ایشان تمام خبرگزاری های صهیونیستی و بهایی و غیر به دروغ سعی در القای این باور بودند که اینها برای سازمان بین المللی یونیسف تحت نظر سازمان ملل کار میکردند ؟و به چه منظور تعداد دستگیر شدگان را ٥٤ نفر اعلام کردند اینها که ٩٥% مسلمان بودند
(اینشاالله همه بخاطر دارند) آیا نا آگاه بودند؟ خیر آن پوششی بود که از اول عملیات , شهر داری شیراز را فریب دادند و تحت آن عنوان به کار پرداخته بودند و در غیر اینصورت طبق قانون توافق شده نمی توانستند این کلاسهای روحی تبلیغی با کتابهای مشخص را ترتیب بدهند .پس همانطور که اول عرض کردم شکی نیست ایشان هماهنگ, و به دستور و اطلاع کامل محفل محلی شیراز و مقامات بالای بهایی با پوشش ان-جی - او(سازمان غیر دولتی) وارد کار زار شدند و بعد از غریب به ١٨ هفته روز این خود زنی آغاز شد به این ترتیب که این ویدویی را که ملاحظه میفرمایید (آدرس در پایین بلاگ)را یصورت بسیار دقیق و حساب شده ساخته و در مرحله بعد دراختیار عموم قرار دادن آن هم که دیگر اینروزها کاری ندارد , و شک نکنید که ایادی پشت صحنه (که شما هیچ از آنها خبر ندارید )کاملا میدانستند که حرکات این دسته در زیر نظر سازمان امنیت ایران بوده و مطمئن بودند این ویدئو حتما به دست ایشان خواهد افتاد و حال سوال اینجاست که این لو دادن این عزیزان از روی قصد به دردسر انداختن این عزیزان چه منفعتی برای ایشان داشت ؟ از آنجا که ساختار این حزب از بطن وجود در خدمت قدرتهای بزرگ قرار داشت و دارد شکی نیست این خود زنی علاوه بر آوردن دوباره بهاییان بر صفحه رادار و علاوه بر آن تبلیغ جهانی این حزب علیه اسلام و مسلمین و زیر فشار قرار دادن هر چه بیشتر دولت اسلامی توسط جامعه جهانی از طریق انداختن رژیم در موقعیت ظلم و ستم به چند جوانی که ظاهرا قصدشان خدمت به کودکان فقیر جامعه بود از هدفهای اولیه و مورد نظر سیاه دلان پشت ماجرا بود نیز کمکی به تحلیل رفتن تعداد بهاییان جهان بود چرا که با نگاهی به ارقام حاضر علارقم کلاسهای اجباری روحی شواهد نشان از رو به تحلیل رفتن این حزب دارد و این کمک بزرگی به برگرداندن این حزب به صفحه رادار بود و مسلما این تکنیک خود زنی در طول تاریخ ١٦٠ ساله این حزب نقش بزرگی را ایفا کرده است و همچینین این عملیات همزمان با تهدید های دشمن صهیونیستی به تجاوز و بمباران کشور عزیزمان به چه معنی دیگر میتواند باشد غیر از اینکه مال و جان بهاییان پاک دل به دست دیو صفتانی قرار گرفته که پشیزی ارزشی و اهمیتی برای آنها قائل نیستند و هدفشان چیزی نیست غیر از رسیدن به مطامع شوم خود و زورگویان حکومت پشت پرده جهانخوار . و همچنین یاران( قدیمی) عزیز خود آگاه و معترفند که سالها بود که با همکاری مستقیم با جمهوری اسلامی ایران هیچ دردسری وجود نداشت و تا اینکه انتخابات (جایگزیینیهای) افراد جدید صورت گرفت در صورتی که خود میدانند انتخابات سالها بود طبق توافق دوجانبه تعطیل بود و این افراد جدید از طرف بیت العذل العظم انتخاب میشدند حال شک نکنید که این تغییر رویه و دستور به سرپیچی از قوانین کشور به منظور خاص مشابه به جریان مهدی آباد شیراز انجام شده که در نتیجه این ٧ نفر عزیزان به بند کشیده شدند و هزینه میپردازند ولی چه بسا که شما عزیزان بیخبرید و شاید این عرایض بنده برای شما غیر قابل باور باشد اما خود به شواهد نگاه کنید و منصفانه قضاوت کنید . دوستان منظور عرایض بنده این است که; مسئولین اصلی گرفتاری این عزیزان در بند را بشناسید . همانطور که عرض کردم بنده هیچ قصدی در برگردانندن شما از عقیده تان را ندارم عقیده شما برای خودتان دعوت به اسلام هم در کار نیست لجن پراکنی هم در مرام ما نبوده و نیست تنها از شما دعوت میکنم چشم حق بین خود را گشوده و نگاهی دوباره و با دقت به شواهد اعتقادیتان بیاندازید و مذهب خود را با دست اندر کارانش را کمی بهتر بشناسید . قوه قضایی دولت اسلامی ایران برای حفظ آبروی متهمین و خوانواده های گرامیشان به هیچ وجه مدارک مربوط به ایشان در رابطه با جرمشان راتا بحال و تا زمان دادگاهشان رو نخواهد کرد ولی این بدین معنی نیست این کار را نخواهد کرد امیدواریم دادگاه این عوامل نا آگاه دشمن ایران و اسلام عزیر بزودی انجام شود و ملت شریف ایران از کم و کیف این توطعه بیشتر با خبر شوند و از این پس احبای گرامی سعی کنند که در خط اطاعت از قانون کشور قدم بردارند و دستورات بیت العدل العظم را اگر خلاف دستور حضرت بهالله است گوش نکنند .
خطاب به سرکردگان این حزب گرگان پنهان در پوست میش ؛
دور از نظر نیست این خود زنی ها و تعزیه ای های مصنوعی که راه می اندازید و شهادت حسینی بپا میکنید و بعد از آن سعی میکنید باز از زجه گرگوارتان نطق زینب وار ساخته و این بوق را در ایستگاههای خبری صهیونیستی امثال س ان ان و غیره هرچه تمام تر بدمید . شما با این زجه های عفریته وار گوش دنیا را پر کنید؛و امیال نجستتان را از حصر این عزیزان بر آورده کنید. دور از نظر ما نیست . آخر چه کشکی چه آشی ؟ چه کسی به محاکمه رفته است که حکم مفسد الارض بگیرد ؟ با تو طعه و مکرتان بیگناهان را با طمع وامیال شوم خود به دام شیران انداختن و از حصر آنان به نفع خود سود جستن مردی و مروت نیست نکنید وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ.شما بسیار خوب آگاهید که چه میگویم و حتما به خنثی سازی برملا شدنتان بر خواهید آمد. به شما بگویم فایده ندارد؛ مدارک مربوطه این خود زنی ها و توطئه ها بزودی منتشر خواهد شد . آقای ربانی; در ایران پرس واچ این منابع آگاه شما چه کسانی هستند ؟ این چاخان پراکنی ها را تا کی میخواهید ادامه دهید؟ چرا نمیگویید این منابع آگاه جایی نسیت غیر از در زیر این کاخهای مخوفتان طبقه -٣بخش ط.... . چرا این ها را رو نمی کنید چرا به پیروان ساده تان نمی گویید واقعا در زیر زمین این بهشت رضوانتان چه توطعه های مخوف دیگر در دست طراحی دارید و چه جهنمی برای پیروان نا آگاهتان و ساده تان خواب دیده اید ؟ تا کی میخواهید به سیاه کاریتان ادامه دهید ؟ مشتتان باز شده خود خبر ندارید .
وسلام
Recently by Reza 41 | Comments | Date |
---|---|---|
سربازان گمراه امام سیزدهم و چهاردهم دوباره مشغول شدند | 5 | Jul 05, 2009 |
کلماتی بواقع مکنونه و مجهوله | 26 | May 22, 2009 |
light should be turned on in every room | 14 | May 21, 2009 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
ای ظالمان ارض
TahirihSat May 16, 2009 12:54 PM PDT
از ظلم دست خود را کوتاه نمائيد که قسم ياد نمودهام از ظلم احدی نگذرم و اين عهدی است که در لوح محفوظ محتوم داشتم و بخاتم عزّ مختوم
"Bahaullah"
خودزنی
علیرضا (not verified)Sat May 16, 2009 10:03 AM PDT
این "خود زنی" که آقا رضا در نوشته اش از آن یاد کرده از وقیحانه ترین اختراعات جمهوری اسلامی ایران است که اولین بار پس از ماجرای قتل زهرا کاظمی در زندان اوین استفاده شد. کسانی که از حقیقت ظلم های آخوند ها بر بهاییان خبر ندارند از همین عبارت "خودزنی" اقا رضا به مراتب وقاحت حضرات پی ببرند.
حال، شخصی که خویش را "رضا" نامیده
faryarmSat May 16, 2009 09:42 AM PDT
سمندر مشکی باف
چندی قبل اندر وقایع نیریز، که بعد از شهادت جناب سیّد یحیی دارابی رخ داد، مطالعهای مینمودم. همواره اهل جدال، چون از غلبه بر اهل حق عاجز میماندند، به حبل حیله و نیرنگ و تلاش در رخنه در صف محبّان کوی خدا متوسّل میشدند. آنها میدانستند که تنها راه فیروزی ایشان بر هم زدن وحدت و اتّحاد مؤمنان به حق است. جالب آن که در طول تاریخ 166 سالهء دور بهائی، همواره این تلاش مذبوحانه تکرار شده و در هیچ زمانی نمیتوان شاهدی یافت که توفیق و کامیابی با متوسّلین به حبل نیرنگ همراه بوده باشد. به جای آن که ناتوانی از غلبه بر جُند الهی را دالّ بر ره به خطا رفتن خویش بدانند، به انواع حیل روی میآوردند و تنها حاصل این مجهوداتشان جز علنی ساختن استیصالشان نبود.
حال، شخصی که خویش را "رضا" نامیده، در سایتی که در ایران فیلتر شده و ممنوع اعلام گردیده، نوشتاری را درج کرده و تلاش در پاشیدن بذر بیاعتمادی و اختلاف در میان اهل بهاء نموده است.
//iranian.com/main/blog/reza-41-5
البتّه باید به چهار نکته اشاره نمود: اوّل: حیف وقت که ایشان صرف فرمودهاند و تلاشی بیحاصل فرمودهاند؛ دوم: حیف وقت که بنده و امثال بنده صرف نمودیم و آن را خواندیم (با این تفاوت که قدری تفریح کردیم و خندیدیم!)؛ سوم: حیف وقت که صرف نوشتن جوابی به این کلمات درربار آقارضا بشود. چهارم: آنچه که در ذیل میآید نه جوابی به بیانات عالیهء ایشان، بلکه خطاب به دوستان است. البتّه ایشان تلاش خود را کردهاند و باید تشکّر کرد که، به قول آن بهائی یزدی، "سبب سرور خاطر احبّاء" شدهاند.
بنده فقط میل دارم به چند نکته در این ارتباط اشاره نمایم:
اوّل: این دفعه که قصد نمودند مطلبی مرقوم فرمایند، و اینگونه بیانات عالیه را در قالب کلمات مطرح فرمایند، یا فرد باسوادتری را بیابند و دیکته کنند که او بنویسد، یا آن که نوشتار خویش را بدهند کسی ویرایش کند که این قبیل اغلاط املایی و انشایی فاحش سبب رسوایی نگردد.
دوم: این دفعه که قصد نمودند مطلبی مرقوم فرمایند، مطالب خود را از لحاظ تاریخی و اصول حاکم بر جامعهء بهائی به لحاظ عنایت فردی مطّلع برسانند که سبب خندهء خوانندگان نشود. مقایسهء این زمان با زمان قبل از انقلاب، از لحاظ تشکیل درس اخلاقها و غیر ذلک، کار بسیار خوبی است، امّا نه آنچنان که ایشان آوردهاند. در طول سی سالهء گذشته بارها حکومت سعی در تعطیل کردن آنها نمود، امّا توفیق حاصل نکرد، نه آن که مُهر صحّه بر آنها گذاشته باشد. ایشان به "محفل" چندین مرتبه اشاره کردهاند؛ پیدا است که خبر ندارند از سال 1362 شمسی در ایران محفلی وجود ندارد.
سوم: دربارهء نهی از تبلیغ در اراضی مقدّسه، بارها از قلم فضلای امر مطالبی مرقوم شده است. این تعهّدی است که در زمان ورود حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به آن اراضی به حکومت وقت داده شده و همچنان به قوّت خود باقی است. در ایران ما به هیچ وجه تحت هیچ عنوانی تعهّدی ندادیم که تبلیغ نکنیم؛ مدّتی را به حبل حکمت متوسّل شدیم و به تبلیغ نپرداختیم. تا آن که حکومت با استفاده از وسائل ارتباط جمعی وسیعی که در اختیار داشت و با اِعمال زور که مانع از جواب دادن بهائیان به مفتریات میشد، شروع به انتشار جعلیات و مفتریات کرد. ناچار، جامعه زبان باز کرد و سعی در بیان حقایق نمود. حال، اگر این برای اهل جدال ناگوار است، مقصّر خود ایشان هستند نه بهائیان. تبلیغ کردن نه به امر یاران و خادمین مراکز، بلکه به صِرف اطاعت از امر حضرت بهاءالله است که فرمودند هر کس ردّ بر امرالله بنویسد، بر بهائیان واجب است که جواب او را بگویند و بنویسند و حقایق را ثابت نمایند.
چهارم: نوشتهاند که چرا ساخت مدرسه و درمانگاه در برنامهء کار بهائیان نیست. ایشان فراموش فرمودهاند که در جای جای ایران، از ماهفروزک مازندران گرفته تا همدان و طهران و کاشان و نقاط دیگر، مدارس بهائی برپا بود و به امر پادشاه مسلمین، رضاشاه پهلوی، تعطیل شد؛ ایشان فراموش کردهاند که بیمارستان میثاقیه، به هزینهء جامعهء بهائی اداره میشد و افراد بی بضاعت، اعم از بهائی و غیربهائی، به رایگان درمان میشدند؛ ایشان فراموش کردهاند که این بیمارستان، به ناحق، مصادره شد و اینک نه به بهائیان، بلکه به خود مسلمانان نیز خدمات رایگان عرضه نمیکند. حال، آیا باید مجدّداً بیمارستان و مدرسهای دایر کرد که مصادره شود؟
پنجم: برگزاری مجالس عقد و عروسی (به قول ایشان مختلط) نه به لطف جمهوری اسلامی بوده، بلکه بعد از بر هم زدن مجالس متعدّد عروسی و به زندان بردن عروس و داماد و برخی از منسوبین طرفین، در نقاط دوردست خارج از شهر، یا گاهی اوقات در باغی متعلّق به بعضی بهائیان، مجلسی برگزار میشود که این وضعیت برای پیروان جمیع ادیان رسمی برقرار است، با این تفاوت که آنها در بناهای متعلّق به خود در داخل شهرها مجلس عروسی برگزار میکنند.
ششم: در خصوص جوانان شیراز داد سخن دادهاند که اگر اقداماتشان زیر نظر یونیسف بوده، چرا از شورای اسلامی شهر شیراز مجوّز گرفتهاند. ایشان بسیار بیخبرند، که هر نمایندگی از طرف یونیسف و سازمانهای غیر دولتی (ان جی او) باید در ایران از مقامات رسمی مجوّز دریافت کند والاّ اجازهء فعالیت به آن داده نمیشود. امّا، جالبتر از آن این است که جمهوری اسلامی ایران حتّی به مجوّز اعطایی خود نیز وقعی نمیگذارد و برای آن احترام قائل نیست. حال، اگر صرفاً با رعایت موازین یونیسف بدون مجوّز داخلی فعالیت میداشتند، لابد برچسبهای دیگری نیز نصیبشان میشد.
هفتم: این عزیزان در بند را به ما معرفی کردهاند. لزومی به این کار نیست. اینان سالهای متمادی، سینه سپر کردند و مدافع حقوق جامعهء بهائی نزد مسئولین امور بودند. ایشان شاید اطّلاع نداشته باشند که فعالیتهای یاران ایران کاملاً تحت نظر وزارت اطّلاعات جمهوری اسلامی بود و خود وزیر اطّلاعات، زمانی که دربارهء فعالیتهای جامعهء بهائی از او سؤال شد، جواب داد که اینگونه اقدامات جامعهء بهائی را تحت نظر دارند و با اطّلاع آنها صورت میگیرد.
هشتم: تلاش بیهوده برای بدبین کردن و بیاعتماد کردن جامعهء بهائی ایران به بیتالعدل اعظم، آب در هاون کوبیدن است. بهائیان ایران مشتاقانه منتظر وصول پیامهای بیت العدل اعظم و هدایت آن مرکز مصون از خطا هستند. تلاش مذبوحانه برای حاکم کردن جوّ بی اعتمادی نسبت به معهد اعلای امر بهائی، کاری است بس بی ثمر. این مستأصلان را باید که فکری دیگر در سر افتد و آنچه را که در طول 166 سال آزمودهاند دیگر تکرار ننمایند و بدانند که وحدت جمع اهل بهاء به هیچ وجه مختل نخواهد شد.
نهم: اهل بهاء، که مرکز میثاق، یعنی حضرت عبدالبهاء، را مَثَل اعلای خود قرار داده اند میدانند که حفظ وحدت و اتّحاد در اطاعت از مرکز امر است. طلعت میثاق فرمودند که اگر محفل به ایشان امری کند اطاعت خواهند کرد. حال هم بدانند که بیت العدل هر امری به بهائیان ایران بنمایند، جز اطاعت محض از ایشان به ظهور نخواهد رسید.
مطالب فوق محض اطّلاع به عرض رسید.
//negahedigar1.blogfa.com/post-208.aspx
Thank you souri khanoom.
by reza9 (not verified) on Sat May 16, 2009 08:44 AM PDTyour last comment to this bekhoda, is indication of your open mind to humanity. thanks for your open mind.
souri you are so good
by az qazvin (not verified) on Sat May 16, 2009 08:10 AM PDTyou are a real human being. thank you for your support to bahais. we love you.
جواب رضا
علیرضا (not verified)Sat May 16, 2009 07:53 AM PDT
رضا
بهایی ها جواب لاطائلاتت را داده اند. بخوان:
//negahedigar1.blogfa.com/post-208.aspx
Maybe.....
by Souri on Sat May 16, 2009 07:03 AM PDTMaybe you are right. I may get a good position and become very powerful and rich....but that will not save the life of 7 persons who are now fearing execution!!
My concern is the life of human being now in danger of being taken by other people. My concern is the humanity in general. My concern is, life is given by God (or the Nature if you want) and can be taken only by the Nature, not by humans.
See, I'm not like you people, stuck in the battle of religion, whether Islam is better or Bahai, whether Persian are better than Arabs, whether women are better than men.....etc etc. I think about human and the humanity and its destiny. Where all this will lead us?
I may get a good position, become the richest person in the world, but still, there are 7 persons here who will be killed. Seven human being, the mothers, the fathers, the friends, the lovers,,,,,,,,,,and I can't do nothing for them.
Wealth and comfort and power, all of these will be lived for a short while, sooner or later I must leave all this and go. But there are people who are deprived of this right of living their life, and I will be ashamed of myself if I don't do anything for them.
I wouldn't care less, if a country is ruled by Islamic rulles or any other constitution, if only they would let people live their own lives.
See? You are not concerned by those people's lives. You seem to be more concerned by your egoistic sense of "right and wrong" than being concerned for the humanity and for the individual rights of living.
I'd lost my best friend to the IRI's cord of execution. She was only 19, a very brilliant girl, who entered the faculty of Medicine in Tehran University at the age of 17 only. One of the nicest sool ever on the Earth.....An innocent 19 years girl who could become a doctor, a mother, a good element in this world.
God gave her to us, IRI took her away!
You don't know how it feels to miss a soul mate, a friend, a daughter, a mother.........You don't know how it feels to give the best thing you have ever in life, to the hands of the other people for killing it.
You are here, mocking the Bahai and their defenders, only for your own pleasure, not realizing that, this is the human's life you are talking about.
What can I say to you?
Souri
by Ravian Bilani on Sat May 16, 2009 02:24 AM PDTSouri you are so wonderful. Why don't you accept bahaola as your god? They will award you good position in their admistrative system.
I had already post this poem, but think I need to do it agian
by Souri on Fri May 15, 2009 09:37 PM PDTدر آنجا حق و انسان , حرفهايي پوچ و بيهوده ست
در آنجا رهزني, آدمکشي ,خونريزي آزاد است
و دست و پاي آزادي ست در زنجير
عزيزم دخترم
آنان
براي دشمني با من
براي دشمني با تو
براي دشمني با
راستي
اعدام شان کردند
و هنگامي که "ياران"
با سرود زندگي بر لب
به سوي مرگ مي رفتند
اميدي آشنا مي زد چو گل در چشم شان لبخند
به شوق زندگي آواز مي خواندند
و تاپايان راه روشن خود, با وفا ماندند
عزيزم
پاک کن از چهره اشکت را ز جا برخيز
تو در من زنده اي من در تو, ما هرگز نمي ميريم
من و تو با هزاران دگر
اين راه را دنبال مي گيريم
از آن ماست پيروزي
از آن ماست فردا با همه شادي و بهروزي
عزيزم
کار دنيا رو به آبادي ست
و هر لاله که از خون شهيدان مي دمد
امروز
نويد روز آزادي ست
From Saayeh
dear Faryar
by Souri on Fri May 15, 2009 09:25 PM PDTThank you for these great informative posts. The documents you have shared here, are really important. I'd read them carefully and learn still more about the peaceful mission of the Bahai religion. More power to all of you, peace with the Yaran in jail.
"مسئولین واقعی حصر احبای الهی حقیقتا چه کسانی هستند"
faryarmFri May 15, 2009 09:09 PM PDT
Biographies of the Imprisoned Bahá’í Leaders in Iran
Biographies of the Imprisoned Bahá’í Leaders in Iran:
October 2008
1. Mrs. Fariba Kamalabadi
___________________________________________________________________
Fariba Kamalabadi, 45 years old, received her postgraduate degree in Education, specializing in Developmental Psychology. She is married with three children - two daughters (one a 13-year-old high school student, and one, married, 20 years old) and one son who was recently married and lives in China.
2. Mr. Jamaloddin Khanjani
___________________________________________________________________
Jamaloddin Khanjani, a 76-year-old businessman, was the sales manager for Zamzam Company (a soft drink production company) and more recently he managed a brick factory. He is married with three children.
3. Mr. Afif Naemi
___________________________________________________________________
Afif Naemi, a 47-year-old industrialist, was expelled from medical school because of his membership in the Bahá’í Faith. He is married with two sons.
4. Mr. Saeid Rezaie
___________________________________________________________________
Saeid Rezaie, 50 years old, is a Farming Equipment Engineer. He had a successful business maintaining farming equipment in Shiraz and later he moved to Tehran. In addition to his regular profession, he is a scholar and author. He is married and has three children. Two of his daughters were among 54 Baha’i youth who were arrested in Shiraz in May 2006, while they were engaged in a humanitarian project aimed at helping underprivileged young people. Later they were released and tried.
5. Mrs. Mahvash Sabet
___________________________________________________________________
Mahvash Sabet, is a 56-year-old former teacher with a degree in educational planning. While she was working as a teacher she attended a training course for special education Corps, which sent recent graduates to remote areas in Iran to teach in schools. She was expelled from both her job and the training, because of being a Bahá’í. She is married and has two children.
6. Mr. Behrouz Tavakkoli
___________________________________________________________________
Behrouz Tavakkoli, a 57-year- old lecturer, received a bachelor’s degree in social work and worked as a civil servant until he was expelled because of his belief in the Bahá’í Faith. He is married with two children.
7. Mr. Vahid Tizfahm
___________________________________________________________________
Vahid Tizfahm is a 37-year-old optometrist and owner of an optical shop. He received his degree in sociology and later trained as an optometrist. He was born in Tabriz (northwest of Iran) and lived there until mid-2007 when he moved to Tehran with his wife and 8-year-old son.
"....هر کس بذر کینه و اختلاف بیفشاند عاقبت ثمر تلخ چیند"
faryarmFri May 15, 2009 09:03 PM PDT
پیروان جمال اقدس ابهی در مهد امر الله ملاحظه فرمایند
14 می 2009
دوستان عزیز و محبوب،
یک سال از دستگیری اعضای محترم سابق هیئت یاران میگذرد. امروز ملّت شریف ایران و دیگر مردم جهان برخلاف آنچه در رسانههای دولتی منعکس است از بیگناهی این عزیزان و دیگر بهائیان بیش از پیش آگاهند. تأمّل در وقایع مربوط به مسجونیّت این هفت نفر که نمایانگر ابعاد موحش تضییقات وارده بر دیگر بهائیان ایران است، مبرهن میسازد که در این مورد بیعدالتی محض صورت گرفته و همۀ موازین عدل و انصاف به سخریّه گرفته شده است.
این گروه به طور ناگهانی و با شتابی غیر عادی و بدون رعایت موازین قانونی بازداشت و زندانی شده تحت بازجوییهای شدید و طولانی قرار گرفتند. مأمورین در تلاش خود جهت پروندهسازی برای آنان، دوستانی را که با اعضای هیئت یاران از نزدیک کار میکردند دستگیر و مورد استنطاق قرار دادند. مدّت هفت ماه هیچ گونه دلیلی برای بازداشت آنها ارائه نگردید تا سرانجام در ١١ فوریه 2009 اتّهاماتی بیاساس که تحریف آشکارِ فعّالیّتهای صادقانۀ آنها در راه خدمت به جامعۀ بهائی بود بر آنان وارد ساختند. مکاتباتشان با مرکز جهانی بهائی در خصوص مسائلی از قبیل شرح مشکلات بهائیان اقرار به "جاسوسی برای اسرائیل" قلمداد شد، تمسّکشان به دیانت بهائی "توهين به مقدّسات" و "تبليغ عليه نظام" تعبیر گردید و عضویّت آنان در هیئت یاران — گروهی که نهادهای مختلف دولت سالیان دراز با آن در ارتباط بودند — عضویّت در یک سازمان غیر قانونی شمرده شد. سپس با سوء استفاده از رسانههای تحت حمایت دولت، سعی در محاکمۀ یاران نمودند و محکومیّت آنها را اعلان کردند. مسئولین امور که به دنبال اعتراضات گستردۀ جهانی بدون شک دریافتند که این محاکمه توجّه دقیق و موشکافی شدید بینالمللی را به خود جلب خواهد نمود، اقدام به تعویض بازپرس نمودند. حال حدود دوازده هفته پس از آنکه به گفتۀ مسئولین بازپرسی تکمیل شده، به خانوادههای مسجونین اطّلاع دادهاند که اتّهام جدید "مفسد فی الارض" علیه آن عزیزان در نظر گرفته شده است. احتمال چنین اتّهامی بیش از پیش روشن میسازد که دلیل اصلی دستگیری این نفوس بیگناه چیزی جز عقاید دینی ایشان نبوده است.
سال گذشته شاهد تشدید تضییقات بر دیگر اعضای جامعه نیز بود. تعداد زیادی از شما مظلومان در معرض مشقّاتی نظیر حملات خشونتآمیز، بازداشتهای عجولانه، بازجوییهای خشن، فشار در مدارس، محرومیّت از تحصیلات دانشگاهی، محدودیّتهای سنگین اقتصادی و صدمات بسیار دیگری قرار گرفتید. فعّالیّت یاران و خادمین غیر قانونی اعلان شد و شما شهروندان مطیع و پیرو قانون، با حسن نیّت همیشگی خود به کار جمعی این هیئتها پایان دادید. ولی هر یک از این بیعدالتیها موجب آن گردید که تضادّ شدید بین صداقت احبّا و تعصّب عمیق کسانی که در مبارزه با شما اصرار میورزند واضحتر جلوه نماید و توجّه مردم را در داخل و خارج ایران به خود جلب کند.
واکنش ایرانیان آزاده و دیگر حامیان عدل و انصاف در شرق و غرب عالم در مقابل این بیعدالتیها روز به روز قویتر و ندای حمایت از حقوق شهروندی بهائیان در ایران رساتر میشود. احتمالاً از مقالات و بیانیّههای امیدبخش متعدّدی که از طرف متفکّرین و متنفّذین ایرانی در چند ماه اخیر انتشار یافته مطّلع هستید. این ندا از افراد، سازمانها و نمایندگان دول در اطراف جهان نیز به گوش میرسد. نمونهای بارز از تقدیر و تکریم مردم جهان از ایرانیان آزاده و اظهار نگرانی از مظالم وارده بر آن ستمدیدگان را میتوان در نشست روز 30 مارچ 2009 مجلس عوام کانادا ملاحظه نمود. در این اجلاسیه، اعضای آن مجلس یعنی نمایندگان کلّیّۀ احزاب به مدّت یک ساعت و نیم به افصح بیان و با حرارت تمام از مصائب شما سخن گفتند. آنان در حالی که نقش ارزشمند ایرانیان را در پیشبرد تمدّن جهان ستودند و احترام عمیق خود را نسبت به ملّت شریف ایران ابراز داشتند، صلحجویی و بشردوستی بهائیان را ستودند و از لطماتی که بر اثر نقض حقوق بشر در مورد بهائیان و دیگر شهروندان ایرانی بر حیثیّت و نام این سرزمین باستانی وارد آمده به شدّت اظهار تأسّف کرده به اتّفاق آرا قطعنامهای تصویب نمودند که در آن چنین آمده است: "این مجلس اذیّت و آزار اقلّیّت بهائی ایران را محکوم مىکند و از حکومت ایران مىخواهد که در اتّهامات مطرح شده علیه اعضاى یاران ایران تجدید نظر نموده آنها را بلافاصله آزاد کند و یا در غیر این صورت، محاکمۀ آنها را بدون تأخیر بيشتر به جریان اندازد و تضمین نماید که دادرسی آنان علنی، منصفانه و در حضور ناظران بینالمللی انجام خواهد شد."
از طرف دیگر، اخبار مربوط به مساعی شما در سراسر ایران برای انطباق با تغییرات اخیر و شروع ابتکاراتی به منظور تمشیت امور شخصی و برگزاری بدون وقفۀ فعّالیّتهای جمعی جامعه موجب دلگرمی این جمع است. مراسلات متعدّده از سراسر ایران که از طریق دوستان مقیم خارج و مؤسّسات امری در دیگر ممالک عالم ارسال داشتهاید نشانۀ جدیّت شما است. این مکاتبات از یک طرف حاوی سؤالات گوناگونی است که در ظرف چند روز آینده در پیامی جداگانه به برخی از آنها پاسخ داده خواهد شد و از طرف دیگر نمایانگر عزمی جزم برای پیگیری وظایف روحانی فردی، تعلیم و تربیت روحانی اعضای جامعه از سنین مختلف، همکاری با هموطنان گرامی در راه بهبود وضع اجتماعی و اقتصادی ایران و مشارکت در گفتمانهای سازنده با همسایگان، دوستان، آشنایان، اقوام و همکاران میباشد. الحمد لله مصداق این بیان مبارک حضرت عبدالبهاء واقع شدهاید که میفرمایند:
انسان را عزّت و بزرگواری به پاکی و راستی و خیرخواهی و عفّت و استقامتست نه
به زخارف و ثروت اگر نفسی موفّق بر آن گردد که خدمتی نمایان به عالم انسان علیالخصوص ایران نماید سرور سرورانست و عزیزترین بزرگان اینست غنای عظیم
و اینست گنج روان و اینست ثروت بیپایان.
در میان مراسلات متعدّدۀ واصله، تبریکات صمیمانه به مناسبت عید سعید نوروز و عید اعظم رضوان نیز دیده میشود. این مشتاقان نیز متقابلاً به این مناسبت به تک تک شما تبریک و تهنیت میگوییم و سالی پر بار و سرشار از موفّقیّتهای شایان در راه خدمت به وطن و هموطنان برایتان آرزو میکنیم و امیدواریم با تأییدات ایزد یکتا خورشید عدل و انصاف در آن سرزمین باستانی بدرخشد، تضییقات کاهش یابد و ابواب سعادت و آسایش به روی آن دوستان گرامی و دیگر ایرانیان گشوده گردد.
دوستان عزیز و محبوب: بر اهل درایت روشن است که هر کس بذر کینه و اختلاف بیفشاند عاقبت ثمر تلخ چیند و به خسران مبین مبتلا گردد. تمسّک به تهمت و افترا برای رسیدن به اهداف ناروا نتیجهای جز سلب اعتماد عمومی نخواهد داشت. تودۀ مردم که با فراست و هشیاری ناظر امورند سرانجام از قبول و باور این اتّهامات سر باز زنند و با کنجکاوی بیش از پیش به تحقیق و بازشناسی عقاید و انگیزههای روحانی شما روی آورند. از این روست که بانگ رسای حمایت ایرانیان شریف و آزاده از حقوق شهروندی شما در فضای مدارس، دبیرستانها، دانشگاهها و در بین اقشار مختلف مردم طنینانداز گردیده است.
با رجای تأیید و توفیق برای آن فارسان میدان وفا، دست دعا به آستان محبوب بیهمتا بلند نموده با زبان جان چنین مناجات مینماییم که "ای پروردگار تأیید بخش و توفیق عنایت کن این ابر تیره را زائل کن و این غمام حائل را متلاشی و باطل نسیم جانبخشی بوزان و دلهای مرده را زنده کن باران رحمتی ببار و این گیاه افسرده را تر و تازه نما حدایق قلوب را جنّت ابهی کن و حقایق نفوس را ریاض ملأ اعلی."
[امضاء: بیت عدل اعظم ]
" نامه عبدالبهاء۱۹۲۰ "مداخله علما
faryarmFri May 15, 2009 08:41 PM PDT
آقا رضا ببینید پیشبینی عبدالبهاء را در باره دخالت رهبران شما و عاقبت ایران
هوالله
ای ثابت بر پيمان نامه شما رسيد از وقوعات حاليه ايران شکايت نموده بوديد لهذا نهايت تأثر حاصل گرديد که آن جمع چگونه پريشانند و آن سروران چگونه بی سر و سامان. جميع اين بلايا به جهت عدم استماع نصايح مشفقانه بود زيرا در بدايت انقلاب به کرات و مرات به طرفين نصيحت شد و البته آن عبارات را در آن اوقات شما شنيدهايد و آن نامه ها را ملاحظه نمودهايد اين عين عبارتی است که در بدايت انقلاب مرقوم گرديد بايد دولت و ملت مانند شهد و شير به يکديگر آميخته گردند والا فلاح و نجاح محال است ايران ويران گردد و عاقبت منتهی به مداخله دول متجاوره شود لهذا بايد احبای الهی به جان و دل بکوشند تا ميان دولت و ملت التيام حاصل گردد و اگر عاجز شوند کناره گيرند زنهار زنهار از اين که در خون يک نفر ايرانی داخل شويد و امثال ذلک ولکن آنچه بيشتر گفتيم کمتر شنيدند بلکه ابداً اعتنا ننمودند هزار مرتبه نگاشته شد که مداخله علما در امور سياسيه سبب حصول بلايا خواهد گشت حتی در زمان مظفرالدين شاه مرحوم رساله سياسيه مرقوم شد و به خط مشکين قلم در هندوستان طبع گشت و در جميع ايران منتشر شد و وضيع و شريف بر مضامين آن مطلع شدند خلاصه آن اين است که مداخله علما در امور سياسيه منتج مضرات کليه ميگردد در هر عهد و عصر که مداخله نمودند ايران را ويران کردند نظير ايام شاه سلطان حسين که ايران را ذليل افغان نمودند و سلطنت کيان را بنياد برانداختند و همچنين در زمان فتحعلی شاه که فتوی به محاربه و مجاهده با روس دادند و جميع علما خود به جهاد رفتند و عاقبت فرار اختيار فرمودند و قس علی ذلک. شاعر عرب ميگويد:
اذا کان الغراب دليل قوم فيهديهم الی جيف البراری
چون آن رساله در نجف ميان اسباب آقا ميرزا اسدالله و آقا ميرزا عبدالحسين اردستانی بود به دست بی فکران افتاد اين را از برای ما اعظم گناه شمردند خلاصه در آن رساله منصوص بود که حال اگر باز علما مداخله در امور سياسيه نمايند نتائج مضره خواهد بخشيد.
باری شما آن رساله را به دست آريد و بخوانيد به آن صراحت عبارت انذار و نصيحت شد ولکن گوشها کر بود و چشمها کور لهذا منتهی به اين حال شد. حال شما بايد مشغول به انتشار نفحات الله و بيان آيات بينات باشيد و در ترقيات ماديه و معنويه ايران بکوشيد تا اين بنيه به تحليل رفته قوت گيرد ولی در امور سياسيه مداخله ننمائيد اين است تکليف جميع احبا ملاحظه کنيد که جميع وقايع از پيش خبر داده شده است باوجود اين ايرانيان متنبه و بيدار نمی شوند. باری اميد به الطاف الهی است و همت ياران ربانی. خبر تعمير مراقد ياران الهی سبب سرور روحانی شد و عليک البهاء الأبهی. ع ع
نامه عبدالبهاء در سال ۱۹۲۰
رساله سياسيه حضرت عبدالبهاء
//reference.bahai.org/fa/t/ab
بسمه تعالی
MIRROR (not verified)Fri May 15, 2009 08:14 PM PDT
آقا رضا۴۱ شما هم به ایران خیانت میکنید و هم به اسلام
ولی از زور حماقت ملتفت نیستید. اگر به روزگار خودتون کمی فکر کنید متوجه میشی که از همه بیشتر این قوم آخوند شماست که احتیاج به هدایت و راهنمای داره.
کدوم قمی غیر از شما به قبرستنها هجوم میبره. دائم دشمن تراشی میکنه. دنبال موهومات میره. با دنیا در جنگ هست با صلح دشمنی میکنه. مردم خودش رو اسیر میکنه. زنها رو قبل از اعدام تجاوز میکنه. اینقدر جنایت میکنه همه به اسم قرآن. چرا اینقدر خار شدی.
جناب ابله ما ایرانیها رو مسخره دنیا کرده حالا تقصیر این و اون میندازی. خدا مگر به شما عقل و قرآن داده که ابلهتر بشی به جون مردم بیفتی فضولی کنی در زندگی خصوصی مردم دخالت کنی، دشمنی کنی و چماق به دست گرفته در کوچه خیابونها ضعیف کشی کنی. به همون قرآن قسم که هم خودت و همون کفتارها ی دوروبرت هم نجس هستید هم پلید و هم ابله.
چه کسی بیشتر از امثال تو محتاج و مستحق هدایت و کمک هست.ای بدبخت دشمنانت به ریشت میخندند و منتظرند که حماقتت آخر کار دستت بده و ۷۰ میلیون ایرانی بیگناه به آتیش خریت شما بسوزند همونطور که ۳۰ سال هست هر روز
بدبختی گریبانگیرشون هست
مرحمت زیاد
vassalam
re:de
by jimzbund on Fri May 15, 2009 07:01 PM PDTAn Islamic apologist all of a sudden becoming a Bahai sympathiser ? go get your jireh and mavaajeb from your haj agha tokhmeh Arab. Your masters' teatment of not only Bahais but also Jews, Christian, any all minorities is shameful .
Bund, Jimz Bund
برای نویسنده این مقاله
علیرضا (not verified)Fri May 15, 2009 06:56 PM PDT
من تا حالا فکر می کردم برای بیشرمی و رذالت حد و مرزی وجود دارد اما نویسنده این مقاله نشان داد که واقعیت جز این است. صد رحمت به قلم به مزدی مثل عبدالله شهبازی. این یکی دیگر دست همه را از پشت بسته.