مسعود از امریکا

ماندا جان

مرسی عزیزم

Nice tribute

I just realized that I never got to read 3 ghatreh khoon.

It's always good to be reminded of such rare gems. Thank you.

Born to Read عزیزم

خیلی ممنون برای کلمات شیرینت ... من امیدوارم که دوستان ایرانی ما در پاریس، مراسم مناسبی بر سر مزار صادق برنامه ریزی کرده باشند - لطف کنید، چند ساقه گل رز زرد هم از طرف ما پر سر مزارش بگذارید - قربان شما

Anonymously عزیز

مرسی برای اطلاعات از اقای فرزانه

Thank you, thank you, thank you.

Reading Hedayat always and being reminded of his life and death today awakens inexpressible, strong feelings in me -- as I see it does in other readers here too. I am crying. That bitter grief of his. The losing fight for beauty. Our sublime and sordid culture. The nightmare of history.

timely reminder

we might also be reminded of his view on life, as penned by his friend and associate M.F. Farzaneh:

"But more than anything, one behavioral trait stood out and that was his view on life:

- suspicion of what is routinely accepted by everyone
- respect for life and all living creatures
- sweating the little things in life
- disdain for jealousy
- humility in the presence of truly great persons
- contempt for haughtiness
- being demanding of one’s self
- struggle to know one’s self
- distancing one’s self from triteness and triviality
- disdain for everything and anyone simpleton
- expecting the most of one’s self
- contempt for coercion and intimidation
- respect for the Creators
- earnestness in all endeavors
- and battling darkness in the struggle for truth

شازده جان

صادق اشکالات و عیب های اجتماع ایران را در ان زمان کاملا واضح می دید، ولی بخاطر حساسیتی که داشت، با انها نمی توانست کنار بیاد ...

The blind owl

در زندگی‌ درد هایی‌ هست که در تنهایی‌ آدم رو مثل خوره عذاب میده. بدبختی‌ اینجاست که این درد ها رو به کسی‌ هم نمی‌شه گفت.

لاله جان

'نابغگی' مثل یک حیوان وحشی می ماتد که اگر ان را کنترل نکرد، 'نابغه' را کاملا از بین می برد - متاسفانه، صادق ما یک مثال ... وینسنت ون گوگ یک مثال دیگر .....

صادق هدایت

A tormented intellect wrapped around literary brilliance… Close your eyes and imagine what he would say to us commemorating his life and death.

I can’t describe صادق هدایت in full sentences. So I resort to scattered phrases to wrap my mind around a broken giant. With these feeble words, I attempt to condense صادق هدایت for myself:

Words crawling on paper,
Scorning life,
Humiliating hope,
Exerting control:
The ultimate decision
when to live and when to die.
A tormented mind,
A rebellious soul,
With utter disdain,
Waving goodbye…

مهربان جان

مرسی عزیزم

Khar777 عزیز

مرسی از این شرح حال - قربانت

This is Iranian Royalty

Thank you for this reminder and the nice video.  

مرسی مسعود که یادی از بوف کور کردی

روانش شاد!

شرح حال صادق هدایت به قلم خودش...

من همان قدر از شرح حال خودم رم می‌کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می‌خورد؟ اگر برای استخراج زایچه‌ام است، این مطلب فقط باید طرف توجه خودم باشد گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجمین مشورت کرده‌ام اما پیش بینی آن‌ها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست باید اول مراجعه به آراء عمومی آن‌ها کرد چون اگر خودم پیش دستی بکنم مثل این است که برای جزییات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم به علاوه خیلی از جزییات است که همیشه انسان سعی می‌کند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آن‌ها مناسب تر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر می‌داند و پینه دوز سر گذر هم بهتر می‌داند که کفش من از کدام طرف ساییده می‌شود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می‌اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می‌گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزییاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می‌کنند. از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته‌ای در بر ندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته‌ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت رو به رو شده‌ام. در اداراتی که کار کرده‌ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و روسایم از من دل خونی داشته‌اند به طوری که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان آوری پذیرفته شده‌است روی هم رفته موجود وازدهٔ بی مصرفی قضاوت محیط دربارهٔ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.

دوستان

روز چهارم اپریل، چهار روز دیگر، مصادف با پنجاه و هشتمین سالگرد درگذشت این مرد بزرگ ادبیات معاصر ایران می باشد. روحش را گرامی بدارید .....