مذاکرات سکس


Share/Save/Bookmark

مذاکرات سکس
by Parinaz Samii
22-Mar-2009
 

چیز مبهمی راجع به تلویزیونی که خاموش می شود،
دندانی که مسواک می شود،
نور اتاقی که تاریک میشود،
و دست مردی که پستانت را در دست می گیرد،
مرا ساکت می کند،
و سکس نمی خواهم..

چیز غریبی راجع به مردی که می پرسد،
"حاضری؟"
مرا حاضر نمی کند.

چیز مشخصی راجع به مردی که فکر می کند
شب آخر هفته شب سکس است
مرا خاموش می کند.

چیز مشمئز کننده ای در رفتار مردی که با تو قهر است
و با تو می جنگد
و با تو حرف نمی زند
اما ساعت ده و چهل و پنج دقیقه’ شبی
ناگهان با تو مهربان می شود
و لبخند زورکی اش هم نمی تواند
تو را قانع کند که تو را دوست دارد
اما در ساعت ده و پنجاه دقیقه
سعی می کند تو را بغل کند و ببوسد
مرا سرد می کند.

چیز غریبی است در نگاه مردی که ساعت ده صبح
وقتی داری پشت میز آشپزخانه صورتحساب ها را می پردازی
از آن طرف میز نگاهت می کند
و هیچ نمی گوید
اما میدانی چند دقیقه ای است
به صورت و اندامت آن طرف میز خیره شده است
و وقتی کاغذ ها را رها می کنی
و سراغش می روی
نگاه تعجب زده اش
مرا گرم می کند.

و آن چیز عجیب و حیرت آوری
که وقتی نامه اش را روی کامپیوترت می خوانی
که در آن هیچ نگفته، اما شور و شوقش را
برای دیدنت می خوانی
که می گوید
"دلت می خواهد برویم شام و سینما؟"
و چیز غریبی در وسط بدنم می سوزد
و تمنا می کند و می خواهد

و یادم می آید از او که
سرم داد کشید،
و نامه هایم را نخواند،
و با من به سردی حرف زد،
و شبی با یک انگشتر یاقوت کبود آمد
و من به جعبه’ جواهر نگاه کردم
که حتی خالی تر از زمان و فاصله’ یک متری بود
که با او داشتم
و وقتی دستش را انداخت دور کمرم
می خواستم فرار کنم
و سرد بودم.

چیز مهمی راجع به روزی که دولا شدم
تا ظرف را در فر بگذارم
و وقتی راست شدم
نفسش را روی گردنم حس کردم
و دستهایش دور کمرم حلقه شد
و نمی دانستم چطور صبر کنم
تا پیراهنم را بکنم و
رختش را در بیاورم
و تا صبح او را بپرستم
و بوی غذای سوخته
در میان خنده ها و کلماتی
که می گفت
"عیبی ندارد، عوضش حالا بیا تو بغلم"
گم میشد
و من گرم بودم، گرم.

و چیزی راجع به آن شب که مهمان داشتیم
و از لابلای کله های آدمها
چشمم روی چشمانش قفل شد
که داشت می خندید
و نگاهش نرم و معصوم و آرام بود
و آرزوی در آغوش گرفتنش
باعث شد به ساعت نگاه کنم
و متعجب بودم
که تمنای یک آشنا
بزرگتر از هیجان آشنایی با یک غریبه
تمام وجودم را از صبر تهی می کرد
و می خواستم همه زودتر بروند
تا در راه پله دستم را
فرو کنم در شلوارش
و تا صبح
اورا ببوسم و ببویم
و من گرم بودم.

و وقتی می گویم "نه"
و منظورم نه است
و او نمیداند
مرا سرد می کند.

و وقتی می گویم "آری"
و منظورم آری است
و او میداند
مرا گرم می کند.

و وقتی می گویم "نه"
و منظورم شاید آری است
و او عجله نمی کند
و صبر می کند
و مرا می داند
و مرا می خواهد
و مرا می خواند
و آری، نه، آری، نه
هیچکدام فرقی نمی کند
چون مرا خوانده
و مرا فهمیده
مرا گرم می کند
گرم
گرم
گرم

و فریاد رسیدن همزمانمان می گوید
"آری."


Share/Save/Bookmark

Recently by Parinaz SamiiCommentsDate
تلفن زدم
21
Oct 26, 2009
معاشرت کردم
42
May 01, 2009
شنا
40
Mar 08, 2009
more from Parinaz Samii
 
default

كاسه داغ‌تر از آش!

korosh (not verified)


منم آن كس كه نهم مته به هر خشخاشي
خرده‌گيري كنم از جاروي هر فراشي
عيب‌جويي كنم از نقشه هر نقاشي
شوم از روي تعصب نخود هر آشي
گرچه در بين حبوبات كم از ماش منم
كاسه داغ‌تر از آش منم!
رهبر ما، كه در آزادي ما كرد اعجاز،
گفت: «موسيقي عالي و اصيل است، مجاز
نيست در شرع حرام اين هنر روح‌نواز»
باز هم، ساز اگر پخش شود يا آواز
آن كه بيهوده كند غرغر و پرخاش منم
كاسه داغ‌تر از آش منم!
آن كه در فقه رسيده است به سر حد كمال
گرچه فرموده: «فلان نوع زماهي است حلال
بهر كس خوردن آن هيچ ندارد اشكال»،
آنكه از ديدن آن ماهي عالي، في‌الحال
مي‌كند اَه اَه و در مي‌رود از جاش منم
كاسه داغ‌تر از آش منم!
دين اسلام، اگر توصيه كرده است بسي
كه مشو موي دماغ دگران چون مگسي
پا به هر خانه منه بهر تجسس نفسي
وز پي پرده‌دري فاش مكن راز كسي
آن‌كه ، برعكس، كند راز كسان فاش منم
كاسه داغ‌تر از آش منم!
وحدت شيعي و سني كه به نحوي روشن
داده درباره آن رهبر ما داد سخن
مايه تقويت بنيه دين است و وطن
گر بگويم كه در اين مسأله شك دارم من
به يقين بيخرد و قشري و سمپاش منم
كاسه داغ‌تر از آش منم!
غزل حافظ و سعدي، كه شود پخش مدام
چون پراست از لغت عشوه و يار و مي‌ و جام
من براي چه نبايد ببرم زينها نام،
آنهم از بيم زيان خود و غوغاي عوام،
تا نگويند هوس‌پرور و عياش منم؟
كاسه داغ‌تر از آش منم!
هركه بوده است به نقد هنر استاد شهير
كرده از خامه نقاش بزرگي تقدير
گفته نقاشي او را نتوان يافت نظير
گرچه خود هيچ در اين فن نه خبيرم، نه بصير
آن كه ايراد گرفته است ز نقاش منم
كاسه داغ‌تر از آش منم!

-‌ شادروان ابوالقاسم حالت(خروس لاری)


default

انفعال و قدرت

سینا بینشیان (not verified)


هیچ دقت کرده اید که طرف مونث این رابطه ای که توی شعر تصویر شده هیچوقت خودش ابتکاری به خرج نمی ده؟ از یک طرف گاهی طبیعتا ارضا نمی شه چون مسئولیت رابطه رو بدوش طرف مقابل میاندازه. از طرف دیگه سعی می کنه که موقعیت منفعل خودش رو تبدیل به موقعیت قدرت کنه. احتمالا برای همینه که میگه نه اما منظورش آره است.ء


Majid

شادی خانوم از تورنتو.......

Majid


 

والله شازده یه چیزی نوشت و منم مرتبط با اون نوشته یه چیزی نوشتم!
من قصد اسائه ادب به مقالهء پریناز خانوم رو نداشتم و هیچ چیزی هم در تایید یا ردّ اون مقاله تو کامنت من نبود.

ایندفه رو به بزرگی خودتون ببخشید، قول میدم دفه دیگه اجازه بگیرم


default

Sard Va Garm

by Taba (not verified) on

En Baba hey Sard mesheh va hey garm mesheh.


Mehman

Mee too!

by Mehman on

Shazdeh Jan bravo!

"Finally, this piece was actually nicely done. I liked her first piece (temptation or havas) too. The others were a bit too explicit for my taste,"

the above quotation is exactly what I think about the authors writings so far. I should make it clear here that like Shazdeh I do not like too much explicit sexual writings  however good the style be.

 In fact, I think the more implicit the sexual allusions the more attractive and poetic (literary/symbolic) the writing  becomes... but that is just my taste!

 


Shazde Asdola Mirza

شادی جان، نویسنده ها حسودند!

Shazde Asdola Mirza


You are right, majid is a pig, male chauvenist :-)

Furthermore, we are both into writting, hate each other's guts and hate every other writter who tries to steal the spotlight.

Finally, this piece was actually nicely done. I liked her first piece (temptation or havas) too. The others were a bit too explicit for my taste, but again; I'm an old fart.


default

Majid and Shazdeh

by Shadi-Toronto (not verified) on

O.K. you guys are normally very funny. This time, close but no cigar.

Shazdeh, I thought you loved sex and going to San Francisco! You are always putting this writer down in your comments. If she were a man, would you and Majid be cheering him on? You once said that you didn't like erotic writing which left nothing to the imagination. This poem certainly leaves a lot to the imagination. Why not talk about the content instead of making fun of it?


Peykan

سعدی فرماید

Peykan


"که هرچ از جان برون آید نشیند لاجرم بر دل"

--

Quando il gioco si fa duro, i duri iniziano a giocare


Majid

..................

by Majid on

آره شازده جان....

جمع طلبه میشه طلاّب

جمع کسبه هم میشه.........

and they call people from Poland..... Poles

?and people from Holland..... what? Holes


Shazde Asdola Mirza

An open translation

by Shazde Asdola Mirza on

معاشقه یعنی‌ رد و بدل عشق؛

معامله یعنی‌ رد و بدل مال؛

مناظره یعنی‌ رد و بدل نظر؛

مذاکره یعنی‌ رد و بدل ذکر؟


default

An Abberation?

by Landanneshin (not verified) on

Is it my imagination that only Iranian women dab into writing erotica or, God forbid, is it the editorial policy of Iranian.com to exclude men?

Anybody who has read female sexual fantasies (the old Hite Report and the Secret Garden)knows that women have a world of their own when it comes to "takhayolat", but I was just wondering if Iranian men have thrown in the towel or are they just shy to write about their takhayolat!

Mind you,judging by the abberations shown by women writers towards most men, perhaps it is just as well we don't hear men's side of the story!


default

‫پریناز خانم،

Ali F. (not verified)


‫ما همه کار دیده بودیم آدم با سکسش بکند، بجز مذارکره! شاید مذاکرات ‫آینده آقای اوباما با رهبران ایران هم همین ‫خواهد بود که شما میگویید؟


default

i read both your and ms.

by noushi riazati (not verified) on

i read both your and ms. shana yazadi's posts and i think both of you are intellectual ladies who are fighting against traditions and supperstitions. god be with you. more powere


Mehman

توضیح المسائل

Mehman


نور اتاقی که تاریک میشود:

تاریک به اتاق بر می گردد نه به نور. مثل اینکه بگوییم: نور اتاقی که تدریجا تاریک می شود زرد رنگ است.

دندانی که مسواک میشود هم غلط به نظر نمی آید چون در شعر بر خلاف نثر اطلاعاتی informative prose می شود کلماتی را حذف کرد- یا جزئی از یک عبارت را به قرینهء معنوی حذف کرد.

در ضمن وقتی می گوییم یک شعر بلند خوب است کلیت آنرا می گوییم - صد البته در جزئیات اشتباه ممکن است- در اشعار بزرگان شرق و غرب هم اشکالات جزئی فراوان یافت میشود.

با احترام

 

 

 


Monda

Parinaz jan

by Monda on

من این فرم نوشتن تو را خیلی دوست دارم. خوشحالم که از شر اون عوضی خنگ و عقب افتاده خلاص شدی.


سال نو مبارک

 ماندا


default

دندانی که مسواک

enshaman (not verified)


دندانی که مسواک می شود،
نور اتاقی که تاریک میشود،

how can anyone call this excelent?
moderator do not delete. thi is educational for author and others who praise her.

dandan mesvak nemishavad balkeh mesvak zadeh mishavad.
dandan is object and so is mesvak.

noor tar mishavad and not tarik.

The lady has some learning to do. i am not interested in her porno thoughts but this is for her education in Parsi.


Mehman

آفرین!

Mehman


اولین داستان او که در این سایت منتشر شد گفتم نویسنده ای  چیره دست متولد شد و این شعر گواه آن  مدعاست!

کلمات روان و سیال است وجملات کوتاه و تاثیر ساز و  تصویر سازی بدیع و  تکرار ها متفاوت و به هم پیوسته و زیبا.

آفرین!


Azadeh Azad

Wonderful poem

by Azadeh Azad on

Dear Parinaz,

This is the best work you've submitted so far. Fresh, insightful and sincere. Beyond mental hijab and hypocrisy of traditions and ta'arof, as usual! I also think you are better in verse than in prose. 

Cheers,

Azadeh


default

I agree

by Hajian (not verified) on

The king size mattress and bedroom and all the other related amenities not necessities for love making. I have done it in the middle of night in our backyard under the stars. The love and passion took over all the rules.


default

A beautiful poem

by FarhadZ. (not verified) on

Ms. Samii:

Your intellect's sharp-edged knife married to your heart-felt grasp of inner-soul has captured the many layers and dimensions of a not-so-often-explored or talked-about delicate topic. Your art comes and masterfully lifts your in-depth grasp of the passion of human soul.

You have given the reader the opportunity to indulge between the lines. Each line and verse compliment the next, slowly but surely, weaving a beautiful painting.

Thank you,


Anahid Hojjati

Excellent poem Dear Parinaz,

by Anahid Hojjati on

Parinaz jan, what an excellent, heartfelt poem you have written.  I already see negative comments from people that have been lying for so long to themselves and lead such double lives that they can not see sincerity or value it. Really, great poem.


Fish Here

Behnam

by Fish Here on

Did it hit too close to home?


Behnam Khazar

OH NO...

by Behnam Khazar on

After she got such a rave review on her porn memoir, Parinaz is getting into literally arts and poems.  Sky is the limit for this multi-talented woman.  What's next for her; painting, acting, hollywood?

I think a live performance by her in the next iranianDOTcom gatheing in San Farncisco would be a good start. 


default

نوشتت منو برد

queen of silence (not verified)


نوشتت منو برد به سال ها پیش که عطش نوشتن داشتم
اما حالا دیگه عطش برنده ای نیست که من برایش تا
می توانم روزها روزها بنویسم
او ازدواج کرد
بی آن که حتی روزی با هم دوست بوده باشیم


hadi khojinian

عالی

hadi khojinian


بدون هیچ تعارفی لذت بردم .کشش های جنسی زن و مرد نمی شناسد و مکان عشق بازی می تواند هر جای خانه باشد حتی پشت فر ! از مرد و زن هایی که تخت خواب کینک سایز را بهتر می پسندند زیاد خوشم نمی آید .نه اینکه زمین را ترجیع بدهم نه ! عشق بازی برای نسل ما و نسل های قبل تر از همه ما در مدار صفر درجه می چرخد .هنوز نمی خواهیم باور کنیم که سکس همان ده دقیقه ی اول نیست .سکس و عشق بازی کردن برای نسل درب و داغان ما مرحم خیلی چیزهاست .شاید اسمش گریز باشد از همه چیز و همه کس ولی نفس  این کار مهم است .مردهای شب جمعه و زن های  اول سر صبح شنبه را دوست ندارم چون به کارشان زمان داده اند و صرفا عمل فیزیکی  شان را به حکم وظیفه انجام می دهند .بگذریم این مطلب ترا خانم و یا اقا خیلی پسندیدم چون از وجودت سر کشیده بود نه از دیدن فیلم های پورنو ! سال شادتری برایت آرزو می کنم توام با لذت های عمیق و از سر لذت و دوست داشتن 


Jahanshah Javid

Hot & cold

by Jahanshah Javid on

I enjoyed it very much. Thank you. May the fire of desire always burn within us.