تلفن زدم

شکل ظاهریش مثل همجنس گراهای زن دیگری که می شناختم نبود


Share/Save/Bookmark

تلفن زدم
by Parinaz Samii
26-Oct-2009
 

برای یک دورهء آموزشی یک ماه در شهر دیگری سکونت داشتم. یکی از همکلاسی هام یک زن لاغر و قد بلند و زیبا بود. اسمش زو بود. از روز اولی که دورهء ما شروع شد باهم دوست شدیم. خیلی شوخ طبع و با مزه بود و خیلی با هم می خندیدیم. صبح ها از هتل محل اقامتمان تا ساختمان شرکتی که کلاسها در آن تشکیل می شد پیاده میرفتیم و غروب ها با سایر هم کلاسی ها به شام می رفتیم. وقتی هفتهء سوم دورهء ما آغاز شد، اتفاق عجیبی افتاد.

در تمام زندگیم به نگاه مردها عادت داشته ام. مثل این میمونه که حسی کاملا غریزی حتی بدون دیدن نگاه مردها می تونه نگاه اون ها رو روی خودم شناسایی کنه و به مغزم علامت بفرسته که کسی دارد به من نگاه می کنه. حتی نوع این نگاه هم بصورت غریزی جایی در مغزم ثبت میشه و می تونم بگم چه در سر مردی که به من نگاه می کنه میگذره. اون روز اما روز عجیبی بود، چون سنگینی نگاه غیر معمولی را روی خودم حس می کردم، و وقتی اونو دنبال کردم با چشمهای زو روبرو شدم. گیج شده بودم، چون نمیدانستم چرا. حس عجیبی بود، چون بجای هیجان گذرای نگاه یک مرد، شوک و گیجی خاصی بر من حکمفرما شده بود. فکر می کنم حس کنجکاوی من بخاطر این توجه برانگیخته شده بود. آیا زو همجنس گرا بود؟ شکل ظاهریش مثل همجنس گراهای زن دیگری که می شناختم نبود. دامن و جوراب نایلون و کفش پاشنه بلند می پوشید و ماتیک می زد. زو ممکن بود همجنس گرا باشه یا نباشه، اما من مطمئن بودم که من همجنس گرا نیستم.

وقتی در غرب زندگی می کنی همجنس گرا[1] زیاد می بینی. اگر از معاشرت باهاشون احساس ناراحتی نکنی، میتونی دوستای بسیار خوبی هم در میانشون پیدا کنی. من در ایران چیز زیادی راجع به همجنس گرایی نمیدونستم. یک بار در دبیرستانی که در تهران میرفتم یک ماجرایی شده بود که باعث شده بود چند تا از دخترها رو از مدرسه بیرون کنند اما هرگز نفهمیدم جریان چی بود.

وقتی فیلم پورنو نگاه می کنی، خیلی وقتها زنها رو در حال معاشقه با هم می بینی. از بوسیدن و لمس کردن پستونها تا نوازش کس و حتی فرو کردن مچاچنگ[2] توی کس و کون همدیگر، تصویر عشق بازی زنها با هم خیلی وقتها در فیلمهای پورنو نشون داده میشه، اما نه برای مخاطب های همجنس گرا. تمام این قصه های تخیلی برای آدمهای دگر جنس گرا[3] درست میشن. به همین خاطره که خیلی وقتها توی فیلم های پورنو، یک یا چند مرد هم به جمع اون زنها اضافه میشه و همگی با هم مشغول باصطلاح عشق بازی می شن. اگر از من بپرسی، حضور بیش از دو نفر توی صحنه در معاشقهء واقعی کار بسیار بیخودیه. سکس باید با حواس جمع و تمرکز بین دو نفر اتفاق بیفته تا نتیجهء دلپذیر و رضایتبخشی داشته باشه. حضور هر کس دیگر کار عبث و بیخودیه و فقط به درد تخیل بچگانهء بعضی مردها میخوره، نه مردهای باتجربه.

من دوست های زیادی بین همجنس گراهای مرد دارم. این مردها عموما دوستان بسیار خوبی برای زنها می شوند. هم پر از قصه های جالب هستند، هم کشش زیادی به بیان تفکرات و احساساتشان دارند. هم مستمعین خوبی هستند، هم باهات رقابت و حسادت نمی کنند، و هم به هیچ وجه من الوجوه دنبالت نیستند. از این مجموعه همیشه دوستهای خوبی برای من بیرون آمده و با آنها احساس راحتی زیادی می کنم. اما دوستان هم جنس گرای زن نداشتم. در محل کارم و در همسایگی ام آنها را می دیدم و می شناختم اما هرگز صمیمی نشدیم.

آن شب بعد از یک روز طولانی کار همگی با هم رفتیم به یک بار. بعد از خوردن شام و مشروب، بعضی ها مشغول رقصیدن شدند. وقتی زو آمد طرف من و از من دعوت به رقص کرد، یکه خوردم. نمیخواستم با یک زن برقصم. گفتم من رقصندهء خوبی نیستم. گفت یادت میدم. گفتم متشکرم اما نمیخوام برقصم.

دوباره فردا صبح که رفتیم سر کلاس، زو آمد نشست پیش من. دیگر از هیجان توجه یک زن به خودم خبری نبود. خوشم نمیامد. عصبانی شده بودم که همه رو برق میگیره و ما رو چراغ نفتی! من جانماز آب نمی کشم. از سکس خوشم میاد و از این بابت شرمنده نیستم. از تجربه کردن چیزهای جدید هم نمی ترسم. وقتی تخیلم بین چیزهایی که میدیدم و می شنیدم و حس می کردم میدوید و به سناریو های مختلف فکر می کرد، به هماغوشی با یک زن فکر کردم. وقتی کلاس تمام شد و برگشتم هتل، توی کیفم دنبال کلید اتاقم میگشتم که پاکت کوچیکی رو پیدا کردم. روش نوشته بود"پریناز". توی اتاقم بازش کردم. دیدم یک کارت توشه از زو. نوشته بود "خیلی ازت خوشم میاد. میشه بهم تلفن بزنی و با هم کمی حرف بزنیم؟" خیلی بدم اومده بود. چه پررو! اما شب که توی اتاقم بودم خوابم نمی برد. دلم سکس میخواست.

توی کیفم گشتم. پیداش کردم. شماره رو گرفتم. گوشی رو با صدای خواب آلودی برداشت. وقتی فهمید منم گفت "کجایی پریناز؟" گفتم "توی یک شهر دور، توی اتاق هتلم هستم و دلم برات خیلی تنگ شده. حشریم. خوابم نمی بره." گفت "میتونی با دستت پستون راستتو فشر بدی؟" گفتم" آره." گفت "من اگه الان اونجا بودم می گرفتمش توی دهنم و می مکیدمش." مثل این بود که برق سه فاز توی تمام تنم راه افتاده بود. دستمو کردم توی شورتم. خیس بودم.

با من تا آمدن توی تلفن عشقبازی کرد. فقط وقتی که صدای فریادمو شنید و باهام حرفای مهربون زد، گوشی رو گذاشت. معشوقم. می پرستمش. کاش برگرده.

[1] Homosexual, gay

[2] Dildo به فارسی مچاچنگ یا کیر کاشی خوانده می شود.

[3] Heterosexual


Share/Save/Bookmark

Recently by Parinaz SamiiCommentsDate
معاشرت کردم
42
May 01, 2009
مذاکرات سکس
26
Mar 22, 2009
شنا
40
Mar 08, 2009
more from Parinaz Samii
 
HollyUSA

Anonymouse

by HollyUSA on

Now you've probably provoked that gentelman who was soooo disgusted by this he wrote about it in his blog to come and teach you a lesson in morality too. Just do me a favor: Ageh da'va shod manam seda kon please ;)


Anonymouse

Holly I like homoerotic better;Seinfeld/George, I felt movement!

by Anonymouse on

Everything is sacred.


HollyUSA

Anonymouse

by HollyUSA on

چرم شک دارم به درد بخوره! lol. That's priceless!

American Dream

How is this porn?

by American Dream on

This isn't porn.

It is a story.

If it doesn't have any photos or video clips of people doing it then it is not porno.


Anonymouse

زنان حریص شهوت

Anonymouse


به‌ به‌! تا حالا انقدر ما مستفیذ نشده بودیم! حالا چرا حریص شهوت؟ شهوتی معمولی‌ چه اشکال داشت؟! در ضمن چرا چرمی؟ چرم شک دارم به درد بخوره! 

Everything is sacred


Dehkhoda

مچاچنگ

Dehkhoda


مچاچنگ . [ م َ چ َ ] (اِ) کیری باشد از ادیم سعتریان دارند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 281) آلت چرمی که  زنان بدکاره استعمال کنند، در فرهنگ سروری به هر دو جیم تازی گفته . (فرهنگ رشیدی ). چرمینه را گویند و آن چیزی باشد که از چرم و غیره بمانند آلت تناسل سازند و زنان حریص شهوت بکار برند. (برهان ) (آنندراج ). چرمینه و کیر کاشی . (ناظم الاطباء) :
مال رئیسان همه به سائل و زایر
وان تو به کفشگر ز بهر مچاچنگ

لطفاً رجوع کنید به مرجعهای ذکر شده.  بنده این چیزها را از خودم نمی سازم.  پس جناب عالی می فرمائید زنهای خوب کاره هم از مچاچنگ استعمال می کنند و مرجع شما ویکی پدیا است.  باشه اشکالی نداره، دفعهء دیگه که آپدیت کردیم مورد نظر می گیریم.  اینجا یادداشت کردم.


Bdandoun

Dehkoda,

by Bdandoun on

You spouse to update your Farhangsaraa every 10 years or so, it seems that you’ve not done anything for a very long time, dude! Why do you think that Zananeh Dadkar needs dildo for? Do they make any money using it? What do you call those Women who just sleeping around? Zanane Dast o Del baz? Yaa chez merci? Here is some information to freshen up your vocabulary meanings on مچاچنگ،.

//fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%B5%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C

 


Dehkhoda

مچاچنگ

Dehkhoda


.

مچاچنگ     مچاچنگ . [ م َ چ َ ] (اِ) کیری باشد از ادیم سعتریان دارند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 281). آلت چرمی که زنان بدکاره استعمال کنند...

ادیم           ادیم . [ اَ ] (ع اِ) چرم . || مطلق پوست دباغت داده . (غیاث اللغات ). چرم مهیا و ساخته :بیاورد پس مشکهای ادیم بگسترد بر وی همه زر ...

سعتری     سعتری . [ س َ ت َ ] (ص ) سعترباز است که زن چرمینه باز باشد. (برهان ). سحاقه . (مهذب الاسماء) (دهار). زنی که با آلت چرمین با زن دیگر ...


anonymous111.2

JJ

by anonymous111.2 on

Thanks for the compliment. After years of being subjected to criticism one learns to dish it out to others.  Actually, I was going to post an excerpt of a screenplay that I’m working on IC for Halloween as a treat.  It’s pretty scary.  But, I was “advised” (more like told bluntly) that I could not do so because it is not yet copyrighted, registered and a thousand other “kooft-o-zahr-e-mar”.  It’s a cruel world out there when one does not own his own writings...

If, however, all that administrative stuff can be done before October 31, and I am given the OK, I will post an excerpt.  And if not, I will curl up in a fetal position and will cry profusely for being an abject failure!  


Louie Louie

It's very likely the word

by Louie Louie on

mochuchang or machachang or whatever it is (I have no idea) predates the ommaties. The word "chang" is very Persian-European.

:o))))

My apologies to dear Samsam.


Sadra

Sex talk or talk about sexuality?

by Sadra on

It looks like 1300 people have read this article and most of them have passed making a comment on it. I don't think this was written to be erotic. It is not about sex but about sexuality. I would eliminate nothing from this piece and would not presume to know how to "fix" it for I am not a writer and I have never seen anybody try and rewrite another person's story on this site! I can only speak for myself to say that it wasn't tedious to me.

I am amused to know that Iranians have a name for dildo! I had never heard it before. I suppose if there is a name for it, it must also be in usage! That's reassuring to know. I am also glad that the word "hamjens gara" is used instead of "hamjens baz" which is a deragatory and insulting term.

Thank you for the learning Parinaz.


Jahanshah Javid

part of life

by Jahanshah Javid on

anonymous111.2, you're a good writer. You pointed out the weaknesses of this story. I see Parinaz's stories not necessarily as works of art but I do see her as a storyteller and what she chooses to talk about -- sexual encounters and feelings -- are I think more interesting and revealing than how she writes about them.


anonymous111.2

My two cents

by anonymous111.2 on

If I may do a quick critique of this short story.  The story is not well organized.  The first thing that needs to be done in a story such as this is to develop the characters.  Otherwise, the whole thing will sound like a cheap tabloid story, which unfortunately this piece resembles.  If I were to do a rewrite on this piece, I will eliminate paragraphs 2, 3, 4 & 5.  Those 4 paragraphs are all background info, or “exposition”, if you will, and in that sense, they’re way too much, and make reading the story too tedious.  All that material can all be summarized in a couple of sentences.  In their place, I will insert a little more information, through action, about the woman who has a crush on the writer.  I think the story will be better structured that way.     


Anahid Hojjati

To be offended by this story is so 1983 IRI

by Anahid Hojjati on

As I hear, even in Iran, people are becoming more open with sex.  To me, if we get offended by this article, we are acting like 1983 IRI.  To question the purpose of this story is not fair to writer. 


Jahanshah Javid

Opinions

by Jahanshah Javid on

Cheap, free... call it what you like. I see nothing here that would categorize it as porn or offensive (unless you want to call any story with a description of sex and genitals as porn). That's a matter of opinion and you have made your point.

I am looking forward to other opinions.


IRANdokht

cheap vs free

by IRANdokht on

The cheap kind makes you regret having wasted your time, even if it was free...

IRANdokht


Anonymouse

This is not cheap porn, it's free porn! So stop the complaints!

by Anonymouse on

Everything is sacred.


IRANdokht

Erotic?

by IRANdokht on

Whether homo or not, I didn't find this tale of the quickie on the phone erotic at all. 

What is the purpose of this type of writing? the shock and awe factor? I have read a lot more erotic tales that make you actually "feel" something. Parinaz's stories lack feelings, story build up, character development... It's always about raw sex and that's not really erotic, it's just cheap porn.

IRANdokht


Anonymouse

Homoerotic?! 2nd word I learned today, 1st being Mucho-chang!

by Anonymouse on

Everything is sacred.


Jahanshah Javid

Homoerotic

by Jahanshah Javid on

It is an interesting question, why men and women and "built" to be attracted to each other, and not their own sex. Unless they are born with another kind of wiring that makes them homosexual. And then you have those who have always been heterosexual but have had homosexual experience(s) somewhat accidentally, like in this particular story.

To me, attraction works exactly like a magnet. I am sexually attracted to women and repelled by men. It's a very simple invisible force. I don't even have to think about it. It's in automatic mode. But can one shift to manual and have a sexual encounter against his or her habit or nature? Obviously some can.


Fish Here

Taboo

by Fish Here on

It's obvious people feel uncomfortable discussing this topic. What do you know, maybe most Iranians think like A.N., that there are no gays in Iran!